مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی
عرض کردیم: عبادت اگر صرف انجام تکلیف صورت گیرد با انگیزههای ترس و طمع است ولی اگر در جهت «شدن» باشد به عشق است. کسی که مثلاً عاشق رشته ورزشی خاصی است از رفتن به باشگاه و تمرین لذت میبرد و مانند ماهی در آب است و حتی تعطیلاتش هم به تمرین میپردازد. کسی که عشق اتومبیلرانی و مسابقه دارد شبها خواب اتومبیل میبیند. فعالیت این افراد به عشق است نه انجام تکلیف. برای همین است که مردم غالباً به ورزش مصلحتی تن نمیدهند. درباره عبادت حضرت صادق «علیهالسلام» فرمودهاند: «العبودیه جوهره کنهها الرّبوبیه» در عبادت انسان مورد ربوبیت قرار میگیرد و به عظمت میرسد. خیلی فرق است که انسان از ترس جهنم و شوق بهشت عبادت کند یا اینکه برای شبیه شدن و رسیدن به حق تعالی. چنین شخصی دائماً دلتنگ نماز است:
خوشا آنان که الله یارشان بی که حمد و قل هوالله کارشان بی
خوشا آنان که دائم در نمازند بهشت جاودان مأوایشان بی
تفاوت بین نگاه افراد باعث میشود که کسی در جبهه عمداً خودش را مجروح کند تا او را برگردانند اما بعضیها مجروح هم میشوند ولی حاضر نیستند جبهه را ترک کنند. چه بسا رزمندگانی که دو چشم و دو پا را از دست داده ولی مجدداً به جبهه باز میگشتند. خداوند به حدی به ما عزت و شرافت داده که عظیمترین مخلوق بعد از خودش که پیامبر «صلی الله علیه و آله» است را برای ما فرستاده است، که به ما بگوید به کمتر از خدا راضی نشویم. در تربیت و آموزش اصول و فروع دین ما قرنها اشتباه رفتهایم. از اول به ما گفتند: اگر نماز نخوانی جهنم میروی هیچ پدر و مادری بچههایش را قانع نمیکند و نیز مربی و معلمها هم غالباً اینگونه اند. قرآن چه زیبا حرف را همان اول روی دل میبرد «قل إن کنتم تحبّون الله فاتبعونی یحببکم الله...» اول باید تکلیفمان را روشن کنیم که خدا را دوست داریم یا نه و میخواهیم به آسمان رفته و «الله» ربّمان باشد یا نه. بسیاری از انسانها به دلیل اینکه وابستگیهایی دارند دین را خیلی جدی نگرفته و استقبال نمیکنند. متأسفانه ما مداحانی داریم که حاضر نیستند سبکهای شخصی خودشان را حتی به تقاضای مرجعشان کنار بگذارند. در واقع به ائمه «علیهمالسلام» می گویند: درست است که ما برای شما فعالیت میکنیم ولی معشوقهای خاص خودمان اعم از تأتر و سینما و تجارت و تحصیل و ... هم داریم. پس ما باید اول تکلیفمان را روشن کنیم.
ای یکدله صد دله، دل یکدله کن
از اینجا ما به ارزش ذکر شریف «لا اله الا الله» پی میبریم. «الهی و ربّی من لی غیرک» سعی کنید ذکر «لا اله الا الله» را به عشق و انشائی بگوییم نه صرفاً اخباری. البته «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» برای ضعیف ترها هم سبک تر و هم شیرین تر است. ما خودمان را سبک کردهایم و به بزرگیهای کاذب پرداختیم و این در حالی است که بزرگی حقیقی پیوند با «الله» است. بعد از گرفتن تصمیم که آیا خدا را دوست داریم یا نه، وقتی خدا را انتخاب کردیم باید تبعیت کنیم: «.... فاتّبعونی....» و چون غالب تبعیتها به عشق نیست چه با حجابهایی که روز قیامت بی حجاب و چه نماز خوانهایی که بی نماز محشور خواهند شد، زیرا حسرت بی حجابها و بی نمازها را میخوردند. این آیه را میتوانیم به عنوان ذکر تکرار کنیم: «قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله» در این دنیا هر کس به دنبال کمالی میگردد اعم از جمادی نباتی، حیوانی یا عقلی، عده ای زیرک هم با خانواده آسمانیشان رفیق میشوند. از خودتان بپرسید که سهمتان از غیب، خانواده آسمانی (انبیاء، چهارده معصوم «علیهمالسلام» و فرشتگان) چه قدر است؟ «ان یجعلنی معکم فی الدنیا و الاخره ...»، «ان یبلغنی المقام المحمود ...»، «یا حبیبی یا طبیبی یا رفیقی...» همه ما فرزندان اهل بیت «علیهمالسلام» هستیم و توانایی رسیدن به این مقامات را داریم. در قنوت نماز عید فطر هم اینگونه می گوییم: «... اسئلک ان تدخلنی فی کلّ خیر ادخلت فیه محمداً و آل محمد...» ما میتوانیم چه هوسهای بزرگی داشته باشیم یعنی آن چیزهایی که به محمد و آل ایشان «علیهمالسلام» دادند را از خدا بخواهیم. «... و اخرجنی من کلّ سوء اخرجت منه محمدً و آل محمد...» و نیز خروج از هر بدی که آن بزرگواران را خارج کردی، طلب کنیم. هر کس هوس «الله» دارد باید از پیامبر «صلی الله علیه و آله» تبعیت کند: «قل ان کنتم ...» در این صورت هیچ عبادت و طاعتی سخت نیست. اگر در این مسیر حتی اگر سختی هم بکشیم شیرین است زیرا شباهت به همراه دارد اگر زیر بار نرویم خودمان را کوچک و محدود کردهایم. اگر کسی به عشق بیفتد زن و مرد به دنبال زن سالاری و مرد سالاری نبوده و فقط انجام تکلیف برایشان مهم است و خوشنودی خدا و خانواده آسمانی حرف اول را می زند. هیچ چیز به اندازه لبخند ایشان برای او ارزش ندارد. اگر هم کاری مورد رضای خدا نبود انجام نمیدهد. خدا برای تربیت ما از تعابیر: «انّ الله لا یحبّ» استفاده میکند: یعنی مبنا را دوست داشتن و رضایت خود قرار داده است. انسانهای الهی خودشان را متعلق به خانواده آسمانیشان میدانند و روزی چند بار به بهشتشان سر میزنند که مبادا با گناهی بخشی از آن را سوزانده باشند و یکایک اهل بهشت و سایر متعلقاتش برای او موضوعیت دارند. خداوند از همه اعمال و نیات پاک ما و قطرات اشکی که از چشمان ما جاری شده موجودات بهشتی و بهشتهای مختلف آفریده است. ما اگر کمی از جیفه دنیا را از دست بدهیم با یکدیگر جنگ میکنیم ولی به قدری غافلیم که گاهی هم بهشتمان را میسوزانیم. «والله»، «با الله» هر کدام ما سند بهشتمان بنام ما خورده است و موجودات بهشتی که مشتاق دیدن ما هستند برای رفتن ما لحظه شماری میکنند و ملت ما در بهشت منتظر سلطنت ما بر خودشان هستند. ما هم با یک زودرنجی، عصبانیت و تجاوز به حریم دیگران و ... همه آنها را میسوزانیم. اینها خیال بافی نیست و ما تا خودمان را باور نکنیم باور این حرفها برای ما راحت نیست. از ما خواستهاند که اشتیاق به بهشت داشته باشیم: «شوّقوا انفسکم الی نعیم الجنه». این دنیایی که دل ما را برده از نگاه خدا «جیفه» ای بیش نیست و طالب آن سگ است. خدایی که برزخ و بهشت را آفریده دنیا را مُردار، بازی و رحم کوچکی برای آمادگی زندگی حقیقی انسان میداند و برای چنین حیاتی از ما خواسته سرعت داشته و سبقت بگیریم.
تو را ز کنگره عرش میزنند سفیر ندانمت که در این دامگه از چه افتادست
****
خرم آن روز کزین منزل ویران بروم راحت جان طلبم وز پی جانان بروم
قرآن میفرماید: «نظره و سروراً» نظره یعنی سرسبزی و خرمی چهره، «خرمی» علاوه بر شادی ذوق زدگی هم هست. در روایت داریم، بهشتی دم در بهشت حالتی به او دست میدهد که اگر فرشتهها او را یاری نکنند دلش ذوب میشود. (در انسان شناسی قم مفصل بحث شده است) روایت شده دو گروه جلوی در بهشت که میرسند در که باز میشود نزدیک است که از اشتیاق بمیرند. یک عده را از بهشت بر میگردانند. وقتی آنها اعتراض میکنند آنها را با پس گردنی باز میگردانند. این گروه کسانی هستند که تظاهرات مذهبی داشتند ولی در حد شعار بوده و اصلاً جدیت نداشتند و کاری برای رفتن به بهشت انجام نمیدادند. برای دنیا زود به گریه میافتادند و اشتیاقی به آخرت نداشتند. مثلاً اگر نماز صبحشان قضا میشد یا غیبت و گناهان دیگر را مرتکب میشدند ناراحت نمیشدند ولی اگر کوچکترین مسئله دنیایی گریبانشان را میگرفت تا طلاق هم پیش میرفتند. اگر کسی خدا را دوست بدارد و از پیامبر «صلی الله علیه و آله» تبعیت کند محبوب خدا میگردد. «قل ان کنتم ...»، «... ان الذین آمنوا و عملوالصالحات سیجعل لهم الرحمن ودّا» کسی که ایمان و عمل صالح داشته باشد امکان ندارد مورد علاقه خدا و مردم قرار نگیرد. اصلاً همه اشیا مربوط به انسان او را دوست خواهند داشت. فقط «ستون حنّانه» نیست که بعد از تکیهی حضرت رسول «صلی الله علیه و آله» فریادی کشید و حَنین زد. ما آنقدر خشن هستیم که با نزدیکترین خویشان خود هم چنین صمیمیتی نداریم. خودکاری که مدتها به ما خدمت کرده را ببوسیم و نوازش کنیم سپس در سطل زباله قرار دهیم. لباس ما حرمت دارد. زیرا تسبیح میگوید نباید اجازه بدهیم که کثیف شود. وسایل ما تشخّص دارند بعضیها روی مرکبشان اسم میگذارند مثلاً بعضیها روی اتومبیل خود نام جواد، خداداد و غلامحسین گذاشتهاند. ولی بعضی نه تنها با اشیاء بلکه با افراد هم خشونت میکنند. برای رسیدن به مهربانی باید خودمان مهربان شویم. با شخصی بودم میدیدم گاهی لبخندی می زند از او سؤال کردم گفت: آن طرفیها آمدهاند و با من شوخی میکنند. اینها به مملکتشان سر میزنند. ما باید ببینیم که حضرات میکاییل، جبرئیل و عزرائیل «علیهمالسلام» چه سهمی در وجود ما دارند. به حضرت عزرائیل «علیهالسلام» بگوییم: من چند صد صلوات برای تو میفرستم تو هم چند اژدها را در وجود ما از بین ببر. یکی از اسماء الهی «مُمیت» یعنی میراننده است. از خدا بخواهیم که آلودگی و هوسهای ما را بکشد. واسطه این نام حق تعالی حضرت ملک الموت یعنی عزرائیل «علیهالسلام» است. ما اصلاً هوس این فرشتگان، شهدا و انبیاء «علیهمالسلام» و ... را نمیکنیم. انبیاء «علیهمالسلام» ما را از پیروان خودشان بیشتر دوست دارند زیرا اهل بیت «علیهمالسلام» را دوست داشته و ما پیروان ایشان میباشیم. ما چه سهمی از انبیاء «علیهمالسلام» داریم؟ بعضیها که زیرکاند با هر کدامشان به نحوی صفا میکنند. ولی ما هنوز گرفتار عنوان و موقعیتهای مختلف بوده و در برقراری ارتباط با خانواده مان تعلل میکنیم. در تمام عمرمان آیا وقتی را به این خانواده آسمانی و حقیقی اختصاص دادهایم؟ با دل خودمان چه کار کردیم که هوسهای بزرگ به سراغمان نمیآید؟ دل ما بیمار است که رفتار طبیعی ندارد. پس باید به سراغ راههای کسب سلامتی برویم. امام باقر «علیهالسلام» میفرماید: «اعلم انّه لا علم کطلب السلامه و لا سلامه کسلامه القلب» هیچ علمی مانند طلب (شناخت) سلامت قلب نیست و هیچ سلامتی هم مانند سلامت قلب نیست.
(جلسه بعد شعری از مرحوم فیض در مورد عشق به خانواده آسمانی و مهر به اولیاء خواهم خواند.)
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
کلیدواژه ها:
آثار استاد