مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
ز سلسله مباحث استاد محمد شجاعی
در این جلسه قصد داریم از راهکارهای عملی رابطه با خانوادهی آسمانیمان سخن بگوییم. رابطه از تصور آغاز و به تصدیق میرسد؛ در این مرحله انسان به خیالپردازی و عشقبازی میپردازد تصمیم به ایجاد رابطهی وجودی میگیرد، طرح و نقشه میریزد، پس از آن اقدامهای عملی برای شکار (جلب نظر) خانوادهی آسمانی آغاز میگردد. ما توان شکار کردن ایشان را نداریم فلذا باید کاری کنیم که شکار ایشان شویم: «قل ان کنتم تحبّون الله فاتّبعونی یحببکم الله...». مثلاً وقتی انسان به کسی علاقه دارد و میل به دوستی با او دارد، کارهایی انجام دهد که مورد توجه وی قرار گیرد: «در دل دوست رهی باید کرد» امام «رضوان الله» میفرمودند: حضرت آیت الله شاهآبادی مرا به این راحتی نمیپذیرفتند؛ من کارهایی میکردم که تدریجاً دل ایشان را به دست بیاورم، اول حرفی از عرفان نزدم بلکه فلسفه را مطرح کردم تا از این طریق با ایشان انس گرفته و بالاخره عنوان کردم که برای عرفان نزد ایشان رفتهام. یعنی آغاز دوستی به این صورت است که توجه کنیم دوست چه خواستههایی دارد و در صدد انجام آنها برآییم تا دل طرف مقابل به دست آید و صدق ما ثابت شود. دربارهی خانوادهی آسمانی چنین روندی حاکم نیست، زیرا لازم نیست که فرزند جلب علاقهی والدین را بنماید و آنها فرزند را از خودش هم بیشتر دوست دارند. اما اگر بچه بخواهد یک رابطهی خاصتر و ویژهتر، با آنها برقرار کند باید رفتارهای ویژه هم داشته باشد به هر حال تمام تظاهرات عاشقانهی ما با خدا و اهل بیت «علیهمالسلام» از آنها شروع میشود: «... و لاکنّه اول من المذکور و ثان من الذاکر» وقتی ما ضریح را میبوسیم اول امام ما را بوسیده است. اگر هزینهای میکنیم این توفیق را خودشان دادهاند. خداوند موانع سفر زیارتی ما را توسط فرشتگان برطرف میسازد. با توجه به علاقهی ایشان به ما باید دید منظور از برقراری رابطهی وجودی با ایشان چیست؟ باید گفت همان کارهایی که برای معشوق زمینی انجام میدهیم. البته یک تفاوت دارد، و آن وجود علاقهی وافر آنها نسبت به ماست:
عشق مهرویان بسی افزونتر است لیلی از مجنون بسی مجنون تر است.
در این تلاش لازم نیست ما دل آنها را به دست آوریم بلکه فقط باید حجاب را کنار بزنیم تا ارتباط برقرار گردد. یعنی باور کنیم آنها خانوادهمان هستند و تلاش کنیم این را برای خودمان تثبیت کنیم و گیرنده مان را قوی کنیم. بوسههای ایشان همیشه وجود دارند ما باید آنها را پیدا کنیم. در مقولهی عمل ما خودمان را تثبیت میکنیم. ما استعداد کارهای هنری و مهارتها را داریم و کسی به ما استعداد نمیدهد. مربی آن را پرورش میدهد. انسان وقتی از نزد خدا آمد خودش همه چیز را داشت: «انّا نحن نزّلنا الذکر...» قرآن ذکر و یادآوری است. پیامبر «صلی الله علیه و آله» هم مُذَکِّر است. استاد، موانع، عادتها و اشتباهات فکری و حرکتهای غیر منطقی ذهن را بر میدارد و صرفاً یادآوری میکند. ما وقتی نزد خدا بودیم عین عشق بودیم:
همه عمر برندارم سر از این خمار و مستی که هنوز من نبودم که تو بر دلم نشستی
خمیرمایهی ما از عشق است و ذات ما انس است. اینکه انسان از یک داستان عشقی لذت میبرد برای این است که اصلاً با عشق آفریده شده است. لازم نیست کاری کنیم که مادرمان دوستمان داشته باشد بلکه باید آن را تثبیت کنیم. احکام شرع مهریههایی است که ما میپردازیم. دستورات اخلاقی هم همینطور است. وقتی به حرم میرویم به ما فرصتهایی میدهند که این عشق را باور و تثبیت کنیم. گاهی ما برعکس ادعایمان معشوقمان را از خودمان نمیدانیم. اگر پای عشق در کار باشد حتی اگر انسان پول و امکانات نداشته باشد هر طور شده آنها را تهیه کرده و خودش را به معشوق میرساند. خدا روز قیامت ما را براساس سعیمان ارزیابی میکند نه داراییمان. «لا یکلّف الله نفساً الا وسعها» کسی که وام میگیرد تا به زیارت برود تثبیت میشود. اگر محبوب انسان ببیند که طرف مقابلش برای دیدار او طلایش را فروخته یا قرض کرده چه عشقی به پایش میریزد. دختر خانمی از پدرش خواست او را حج بفرستد. پدر گفت در حال تهیه جهیزیه برای اوست. دختر گفت جهیزیه نمیخواهد بلکه میخواهد به این سفر برود. اگر خانوادهی آسمانی ما مثلاً امام زمان «عجل الله تعالی فرجه الشریف» ببیند انسان تلاش میکند تا موانع ظهور حضرت برطرف شود علیرغم اینکه او نیازی ندارد ولی ما تثبیت میشویم، به خاطر رشد ما خیلی شاد میشود.
قرآن میفرماید: شما باید با کار و عمل تثبیت شوید. در مهارتهایی مانند رانندگی، گلسازی، شنا و ... تمرین سبب مهارت میشود. تمام اسماء جوشن کبیر در ماست ما باید در عمل و تکرار ظهورش دهیم. در وجود ما میلیاردها فرشته و جن و شیطان عبور میکنند و در روح ما اثر میگذارند. چه فرشتههایی که در مقابل جن و شیاطین از ما دفاع و حمایت میکنند و ما آنها را نمیبینیم. در آخرت چند میلیون فرشته را میبینیم که میگویند ما مولکولهای تو بودیم و چه شیاطین و افکار بدی را از تو دور کردیم. چه جاهایی که خودمان وارد عمل میشویم و داستانهایی دارد. فرشتههایی که در رحم مادر تصویرگری میکردند و چه سازمانی در نظام برزخ برای ما فعال بوده و ما چقدر مهم بودیم و خبر نداشتیم. چندین هزار بار ائمه «علیهمالسلام» در دل ما رفت وآمد کردهاند. اگر قواعد «انفسکم فی النفوس» را ده سال بگوییم هنوز هم جا دارد. معلوم نیست چندبار خدا در دل ما نفوذ کرده و هر بار ما چه برخوردی کردیم. همینطور شهدا، صدیقین، و صالحین و ... ولی دل ما دست نخورده است و هیچ کدام از اسماء را فعال نکردهایم. فقط میگوییم «یا رفیق» «یا حبیب» ولی برای تثبیت رفاقت کاری نمیکنیم. «ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله...» بعضیها خودشان را میفروشند و خدا میخرند. «ان الله اشتری من المؤمنین باموالهم و انفسهم....» انسان اگر واقعاً دلتنگ امامش شده باشد دست و دلش به کار نمیرود و مثلاً انگشترش را میفروشد و به زیارت محبوبش میرود. از آن طرف عشق هست، فقط ما باید گیرندههایمان را فعال کنیم تا خانوادهمان را ببینیم. عمل هم باید معلوم شود چه عملی خوب است. چه بسا اعمال واجب و مستحبی که انجام میدهیم تا بی عاطفگی هایمان نسبت به خانوادهمان را بپوشانیم. باید اعمالی انجام دهیم که عشقِ ما را کشف کند.
شخصیت هر کس اقتضای اعمال خاص خودش را دارد. عبادات ما بهایی ندارد زیرا در آنها مبارزهای برای رسیدن به معشوق نیست. کارهای ما نباید مَثَل «زیره به کرمان بردن» باشد. خداوند به یکی از پیامبرانش فرمود: نماز و روزه و سایر عباداتت که برای خودت است برای من چی کردی؟ پیامبر عرض کرد: پس چه کاری را باید برایت انجام میدادم؟ خداوند میفرماید: تا به حال کسی را به خاطر من دوست داشتهای؟ یا از کسی فقط به خاطر من بدت بیاید؟ دوست داشتن پدر و مادر کاری ندارد. بین دو نفری که مشهد به زیارت امام رضا «علیهالسلام» رفتهاند ممکن است حضرت یکی را تحسین کند و دیگری را تقبیح. کربلا رفتن هم همینطور است امام حسین «علیهالسلام» از یک نفر رو برمیگرداند و به زائر دیگر رو میکند. خیلی مهم است انسان تشخیص بدهد که خدا چگونه از او راضی میشود. خدا برای اینکه علاقهی بندگانش به او، البته برای خودشان معلوم شود از ایشان امتحان میگیرد.
متأسفانه هر چیزی که به مقولهی خدا مربوط میشود برای ما آخرین اولویت است. نمازهایمان را هر وقت که برسیم میخوانیم اگر خدا مهمترین موضوع زندگی ما شود فقط خدا میداند که خدا و اهل بیت «علیهمالسلام» چه با ما خواهند کرد. ما باید خودمان را در معرض قرار دهیم و به عبارتی گیرندههایمان را فعال کنیم: «کی ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات الا فتعرّضوالها» همانا در ایام روزگارتان (عمرتان) نسیمهایی (الهی) میوزد آگاه باشید و در معرض آنها قرار بگیرید. عاشق اهل انتظار است و غم انتظار زیباست. ما باید انتظار امام زمانمان را بکشیم. جانبازی تعریف میکرد برای اسم اعظم «پنج چله» گرفتم. در پایان هر چله هم یک جوشن کبیر کامل خواندم؛ در مابین چلهی پنجم اسم اعظم را به من آموختند. در عاشقی انتظار شرط است. ما باید انتظار بکشیم تا خدا و اهل بیت «علیهمالسلام» بیایند. نماز شب و قرآن خواندن بدون انتظار فایدهای ندارند. آنها اگر کسی را منتظر ببینند به سراغشان میروند. کسانی که فرزندشان مفقود شده تا الان استخوانهای آنها هم پوسیده اما آنها هنوز منتظرند که شاید فرزندشان بازگردد. ما حالت انتظارمان را باید همواره حفظ کنیم شاید بالاخره به سراغمان بیایند. زمانی که این اتفاق افتاد باید از فرصت استفاده کنیم. به خانمی که زندگی زناشویی بسیار موفقی داشت گفتم که چطور شد با شوهرت که قبلاً سابقهی ازدواج و طلاق داشته و تمکّن مالی چندانی هم ندارد ازدواج کردی؟ از طرفی مادر بداخلاق و غیر قابل تحملی هم دارد. پاسخ داد چند شب قبل از اینکه ایشان به خواستگاری من بیایند خواب دیدم که به من گفتند با ایشان ازدواج کنم و چون خدا از من خواسته بود پذیرفتم. خیلی از این معامله راضی هستم. ما راحت با خدا درگیر میشویم چون صدق نداریم.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
کلیدواژه ها:
آثار استاد