مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی
عرض کردیم: همت ما باید ارتباط با خانوادهی آسمانی باشد. خداوند در قرآن سه محبت را علامت انسانیت دانسته و اگر کسی آنها را نداشته باشد اساساً از دایرهی انسانیت خارج است. آن سه محبت عبارتاند از محبت به خدا به عنوان کمال مطلق، محبت به معصوم «علیهمالسلام» به عنوان واسطه و جهاد در راه خدا به عنوان وسیله. همت ما باید برای ابدیت و جاودانگی باشد. کسی که به غیب ایمان بیاورد تمام برنامههای زندگی او تنظیم شده و در کنف حمایت الهی از غمها و غصهها و پژمردگیها و آسیبها نجات پیدا میکند. همانطور که شرایط زیستی دنیا ثابت و سنت الهی لایتغیر است شرایط آخرت هم اینگونه است؛ لذا ما وقتی به آخرت متولد میشویم ساختار وجودی که در دنیا کسب کردهایم تعیین کنندهی نوع ارتباط ما با آنجاست. جنین ناسالم تمام رنج و عذابی که در دنیا متحمل میگردد در اثر عدم تطابق او با شرایط دنیاست. جهنم هم، عَرَضی و فرعی است مانند بیماری در دنیا که اصل نیست بلکه ناهماهنگی با شرایط زیستی دنیا میباشد. روح اگر با ساختار آخرت که بهشت است سازگار نباشد معذّب و جهنمی خواهد بود. بهشت بداخلاقی، سوءظن، حسادت و ... را نمیطلبد. «لایسمعون فیها لغواً و لا تأثیماً الا قیل سلاماً سلاما» ساختار انسان باید «سلاماً سلاما» باشد تا از آخرت (بهشت) لذت ببرد. کسی که میرنجد و میرنجاند و حسود و بداخلاق است و آرامش ندارد و دیگران هم در کنار او اضطراب دارند «سلاماً سلاما» نیست. بهشت قلب سلیم میخواهد یعنی اهل «لغو تأثیم» نیست. کسی که در دنیا به شادی و آرامش رسیده وقتی به آخرت منتقل میشود عاملی با خود برای سوختن ندارد. وقتی انسان غایتش «محمد و آل محمد» و اله او «الله» باشد اگر با آنها رابطهی حقیقی برقرار نکرده باشد در آخرت دردها و عذابهایش آغاز میگردد. آمادگی برای آخرت اطلاعات و تزکیه و تمرین و تلاش میطلبد.
امام علی «علیهالسلام» میفرمایند: «اجعل کلّ همّک وسعیک للخلاص من محل الشّقاء و العقاب و النجاه من مقام البلاء و العذاب» همهی همت و سعی (وسع) خودت را برای رهایی از محل بدبختی و عقاب، و نجات از مقام بلاء و عذاب قرار بده. سعی باید به حدی باشد که وسع انسان بروز پیدا کند. کسی که سر کلاس عربی و زبان رفته ولی هنوز نمیتواند صحبت کند وُسع خودش را به کار نگرفته است. اساساً برای مهارت در هر رشتهای باید خلوت و ارتباطگیری داشته باشیم. با توجه به فرمایش حضرت، اتفاق باید در ما بیفتد اولاً اهمیت بدهیم ثانیاً برایش تلاش کنیم. ما وقتی به فرزندمان آثار مخرب درس نخواندن را میگوییم در حقیقت اهمیت تحصیل را به او میفهمانیم ولی پس از آن او باید سعی و تلاش خودش را بکند. ما نیز ابتدا باید اهمیت و اولویت آخرت را فهمیده و سپس تلاش کنیم به جهنم نرویم. صبح که از خواب بر میخیزیم نباید گرفتار خودمان باشیم و باید بتوانیم به دیگران روی خوش نشان داده و لبخند بزنیم. بعضیها بدخواب هستند و خوابهای بد میبینند. خواب دیدنهای ما برخاسته از نفس ماست. خواب ما را انتخاب نمیکند بلکه این ما هستیم که خوابمان را انتخاب میکنیم. خواب بد گرفتاریای است که باید درستش کنیم. ما باید نهایتِ سعی خود را بکنیم که عصبانیت، حسادت و سایر رذایل را از خودمان جدا کنیم در غیر اینصورت مار و اژدها به قبرمان (برزخ) میبریم. تا انسان به این مسائل اهمیت ندهد و برایش سعی ننماید از مار و عقرب نجات پیدا نمیکند.
شخصی که بداخلاق و حسود و زودرنج است و اظهار میکند از والدین خود محبت ندیده لذا باعث اذیت همسر و دوست و سایر اطرافیان خود میشود؛ چارهاش در درمان کردن است و باید محبت را از کانون اصلی آن که خانوادهی آسمانیمان هستند دریافت کند. اگر ما نمیتوانیم چنین باشیم برای این است که با آنها به رابطهی وجودی نرسیدیم و به اطرافیان فشار میآوریم. ما باید بدانیم که مرد و زن یا همسر و فرزند و ... نیستیم موجودی هستیم که خویشاوندیِ حقیقیمان با خانوادهی آسمانی است که هیچ وقت عاطفهشان نسبت به ما قطع نشده و هزاران برابر والدین زمینیمان ما را دوست دارند. کسی که رابطهاش تصوری یا تصدیقی است دریافتی ندارد. دریافت فقط در رابطهی وجودی است: «انفسکم فی النفوس» ما با غیب رابطه نداشته و فقط از آن میترسیم. مثلاً افراد صدقه میدهند که تصادف اتفاق نیفتد حتی اگر بیحجاب و بینماز باشند. ولی از بهشت، ملائکه الله، خانوادهی آسمانی و شورانگیزی و شهداء و .... بویی نبرده و لذتی نمیبرد.
ما باید به اینجا برسیم:
از مهرت ای خورشید جان چون ذرهام هر سو روان مجذوب حسن دیگران ای ماه خوبان نیستم
با خیال و تصور اینکه ما خانوادهای داریم که به شدت به ما علاقهمند هستند نمیشود خوش بود. معلم تصور ایجاد میکند. مربی ربوبیت کرده یعنی تمام ضعفهای ما را تبدیل به قوت میکند. برای کسب مهارتهای مختلف انسان نیاز به مربی دارد. البته انسان اول برای حل مشکلات تصوری و تصدیقی به معلم نیاز دارد ولی برای کسب مهارت نیاز به تمرین زیر نظر مربی دارد. «رب» پرورش دهنده است و هر کسی طاقت ندارد. ما خداوند را «ربّ» میدانیم ولی تحمل شاگردی او را نداریم و فقط به عنوان کسی که نیازهای ما را برطرف کند او را میپذیریم. کسی که تربیت مربی را پذیرفته (متربی) تمام دستورالعملهای او را نیز میپذیرد و غُر نمیزند. کسی که ورزش میکند اگر به دستورات مربی عمل نکند ربوبیتی اتفاق نیفتاده و شخص به جایی نمیرسد. کلاس مشکلات تصوری و تصدیقی ما را برطرف میکند.
خدا باید غیر از اینکه برای ما «الله» است، رب هم باشد. کسی پرورش مییابد که اولاً تصمیم گرفته باشد و ثانیاً تسلیم شود. من فقط یک نفر را میشناسم که اینگونه بود و ذرهای مقاومت نداشت: «شهید صمد مرادی»، هر چه به او میگفتم بی چون و چرا انجام میداد. ایشان اظهار میکردند من هیچ عادتی نداشته و هر چه را بخواهم میتوانم کنار بگذارم و آزادم. تمام مقام پیامبر «صلی الله علیه و آله» ناشی از تربیت است نه صرفاً اطلاعات. «... و اشهد انّ محمداً عبده و رسوله» حضرت اول عبد بودند بعد پیامبر. ما در اوج اطاعت از مربیمان بودیم و اگر قرار باشد رابطهای را به دستور ایشان قطع کنیم، نباید مقاومتی داشته باشیم. یکبار معلم بنده از من خواست که تمام کلاسهایم را تعطیل کنم، همین کار را انجام دادم. در رابطهی وجودی است که انسان قدرت مییابد. در این صورت انسان با داشتن فاطمهی زهرا «سلام الله علیها» گدا و محتاج دیگران نیست، شخص ایشان به تنهایی برای میلیاردها نفر کافی است. ما با وجود اینکه چهارده معصوم را داشته و غرق ثروت، احترام و محبت هستیم ولی چون نپذیرفتهایم گدای دیگران هستیم. تا غیب را به رسمیت نشناخته و رابطهی وجودی برقرار نکنیم تحقیر و مسخره میشویم و ناآرام و بیقرار هستیم. فقط با خانوادهی آسمانی به ارزشی به اندازهی ارزش خودشان خواهیم رسید. در آن صورت ارزیابیمان با قیمت ایشان انجام میپذیرد. علی «علیهالسلام» دربارهی محمد بن ابی بکر میفرماید: «محمد ابنی من صلب ابی بکر» محمد پسر من، از صلب ابی بکر است. اگر خودمان را از ایشان ندانیم دائماً از سخنان و رفتار دیگران آزرده میشویم چون ظرف وجودیمان کوچک است.
در این صورت شایستهی تبلیغ نیستیم چون معلم باید سعهی صدر داشته باشد. اگر میخواهید از محل بدبختی نجات پیدا کنید باید به سمت خانوادهی آسمانی و پرورش به دست ایشان برویم که در آنجا بدبختی راه ندارد: «انّما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا» اگر خودمان را با مدرک تحصیلی، شغل، اتومبیل، خانه، مبلمان و همسر و فرزند و ... سرگرم کنیم بدون خدا و اهل بیت «علیهمالسلام» به آرامش نمیرسیم. بعضیها فکر میکنند به هر کدام از موفقیتهای دنیایی برسند مشکلشان حل میشود. نداشتن همسر یک مشکل، و داشتن آن هزار مشکل است و همینطور است سایر نعمتهای دنیا، البته در صورتی که راه درست طی نشده باشد:
دل به این و آن مده ای بوالهوس دل به آن ده کان دلت داده است و بس
تا وقتی که رابطهمان با اهل بیت «علیهمالسلام» ارباب و رعیتی است رشد نمیکنیم و به شادی و آرامش نمیرسیم. یک بار عصبانیت قبر ما را پر از آتش میکند و همینطور است سایر رذایل. نفس اگر ترمیم نشود و با آلودگی وارد قبر شود خیلی وحشتناک است. مهم این نیست که مؤمن دچار فحشا شود ولی برای مؤمن مهم است که از آن بیرون بیاید، قرآن این موضوع را صراحتاً بیان میکند. وقتی پزشک دستور میدهد قند و چربی اضافه در بدن کسی کشنده است باید کاهش یابد نمیشود که خودش را فریب دهد واقعاً باید پرهیز کرده و وزنش را کاهش دهد. بدن و روح، هر دو معصوم هستند. کسی که همتش برای رهایی از عذاب باشد حتماً نشاط دارد. استاد دانشگاهی اظهار میکرد: من برنامهام را اجرا کردهام از عذاب قیامت هم میترسم ولی مشکلاتی داشت که حاکی از تبدیل نشدن او بود؛ وی مباحث را صرفاً شنیده بود ولی تبدیل نشده بود. امکان ندارد کسی غصهی آخرت را بخورد و انسان شاد و آرامی نباشد. کسی که ترس از آخرت دارد مارها را در همین دنیا دیده و نابودشان میکند. «کتاب الابرار»، «سجّین»، «نامهی اعمال»، «قبر» و «بهشت» و «جهنم» خودمان هستیم. کسی که به بلوغ حقیقی روح رسیده از آسمان تغذیه شده و اصلاً مشکل ندارد یا بدون نق و غر مشکلات را تحمل میکند. تا کینه و عقدهی دیگران و ترس از آینده داریم به خانوادهی راه پیدا نکردهایم: «... لا خوف علیهم و لا هم یحزنون...» این گزارش صریح قرآن دربارهی مؤمن است. اینکه میفرمایند برای نجات از مقام بلاء و عذاب همهی همت و سعیات را بگذار، یعنی برای نجات دائماً به دنبال یوگا، ورزش و موسیقی و سایر سرگرمیها نباش. وقتی شخص مار و عقرب با خودش دارد اینها کاری برای انسان نمیکنند. البته همهی آنها ممکن است خوب باشند ولی به شرط آنکه حیوانات درنده و گزنده را از خودمان دور کرده باشیم.
خانوادهی آسمانی ما به حدی قوی هستند به محض اینکه به آنها نزدیک شویم آرامش مییابیم. بعضی معصومین مانند سیدالشهدا «علیهالسلام» سریعتر به آرامش میرسانند. بستگی دارد ما با کدامیک بهتر رابطه برقرار کنیم. همین که خودمان را به یکی از ایشان ولو امام زادگانی مانند علی اصغر، حضرت رقیه، حضرت زینب «سلام الله علیها» برسانیم موفق شدهایم. کسی که عصبانی و زودرنج است از کانون آرامش دریافتی نداشته است. کسی که خودش را به خانوادهاش برساند به بهشت و وادی امن رسیده است و به قول حضرت ملکالموت مانند یک غلام از انسان اجازه میگیرد و اشاره میکند که خانوادهات آمدهاند تو را ببرند. جشن تولدی مفصل برای او برگزار میکنند. متأسفانه ما محبتهای اهل آسمان را دریافت نمیکنیم.
ما در تولد ائمه «علیهمالسلام» منتظر هدیه هستیم در صورتی که در جشن تولد هدیه میدهند. ما هنوز امام رضا «علیهالسلام» را هنوز پدر ندانستهایم که هدیهای به او بدهیم. ما هر چه بدهیم آنها تشکر کرده و روحمان خیر و برکت پیدا میکند. روحی که هوس میکند اهل آسمان را شاد کند روح بزرگی است و مثل بچههای مفتخوری نیست که فقط میگیرند تا خرج کند. ما باید بچهای خود شیرین، چاپلوس، خوشمزه، با نشاط و فعال باشیم و تکتک خانوادهی آسمانی خود را خوشحال کرده و برای آنها هدیه بفرستیم. تا آسمان کسِ ما نشود همهی این حرفها تصدیقی است. باید از اینکه اینها را داریم شاد باشیم و اهل عشقورزی و مغازله باشیم. عاشق طبع شعرش هم برای معشوق خود فعال میشود و شکرگزار خداوند است که امام رضا «علیهالسلام» و سایر ائمه «علیهمالسلام» را پدر او قرار داده است. به شکرانهی اینکه دلمان برای حضرت تنگ شده و بیقرارش میشویم و با او آرام میگردیم باید کاری کنیم. آن بزرگواران الان در بهشت هستند و به ما نیازی ندارند، ما احتیاج داریم به آنها سر بزنیم.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
کلیدواژه ها:
آثار استاد