مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی
بحثمان به موضوع همت رسید و گفتیم کسی میتواند به ارتباط مؤثر با خانواده آسمانی برسد که این موضوع جزء اولویتهای اول زندگی او باشد؛ یعنی سبک زندگیاش براساس رفت و آمد با خانواده آسمانی خود تنظیم شده باشد. دین و غیب و عشق به خانواده ی آسمانی نباید حاشیه باشد در این صورت ایمان شخص ضعیف است و مانند بینمازها بیحوصله و عصبانی و پرخاشگر بوده و احساس پوچی و بیپناهی هم دارد زیرا آن قدرتی که عبادت در انسان ایجاد میکند در او وجود ندارد. این افراد ظاهر نماز را به جا آورده ولی رابطهای برقرار نکرده و قدرتی دریافت نمیکنند. سایر عبادات ایشان هم اینگونه است و آن آثاری که باید داشته باشند را ندارند. البته بعضی با همین صورتهای ظاهری دین هم مشکل داشته و شک دارند که بالاخره آنها را انجام دهند یا نه. ما باید کاری کنیم که درِ غیب به روی ما باز شده و به ما شادی و آرامش و انگیزه بدهد.
گام اول همت ما دربارهی غیب است که باید اولویت اول ما باشد. تا زمانی که این اتفاق نیفتد ما نمیتوانیم لذت ببریم. کسی که نماز برایش جنبهی فانتزی و تشریفاتی دارد راه به جایی نمیبرد. کسی که از احیاء گرفتن شاد میشود معلوم است که احیاء برای او عیاشی و کیّافی است و از آن لذت میبرد. فعلاً به طور کلی غیب مورد نظر ماست زیرا محتوای آن برای افراد متفاوت است، زیرا هر کس به گونهای با غیب و آسمان رابطه برقرار میکند. وقتی کلمه «عشق» را به کار میبریم. هر کس مصداق خاص خودش به ذهنش متبادر میشود. بعضیها به یاد حضرت معصومه «سلام الله علیها» میافتند و دیگری به یاد حضرت عباس و .... بعضیها هم به حدی عاشقاند که همهی انبیاء، ائمه و امامزادگان «علیهمالسلام» و ... را یاد میکنند و هنوز هم دلشان جا دارد. میتوانند با تک تک ایشان رفت و آمد و مغازله و عشقبازی ویژه داشته باشد. «اجعل همّک لاخرتک و حزنک علی انفسک» بیشترین اهمیت خود را به آخرت (لحظهی تولد به برزخ) بدهید، و غصههایت را برای خودت بگذار.
این به آن معنا نیست که دائماً در حال عبادت باشیم و دنیا را تعطیل کنیم، بلکه باید به همهی کارهایمان رنگ جاودانه بدهیم. یک خانم در هر کاری که در منزل انجام میدهد باید در حال آخرت سازی باشد و عبادتش با ورزش او هیچ فرقی ندارد (هر دو طاعت الهی است) و قرب میآورد. با همسرش هم که هست برایش در حکم عبادت میباشد. جنین در عین حال که در رحم زندگی میکند اما تمام حرکاتش رنگ دنیایی دارد و دائماً در حال آماده شدن برای تولد و زندگی در دنیاست. ما هم باید نسبت به آخرت اینگونه باشیم ولی متأسفانه ما هرزگی زیاد داریم و بسیار خودفروشی میکنیم. ما میتوانیم به لذتهای دنیایی جهتی بدهیم که همهی آنها رنگ آخرتی پیدا کنند زن و شوهری دربارهی مُبل منزل به شدت مشغول صحبت و بحث بودند و خیلی موضوع را جدی گرفته بودند به آنها گفتم که ای کاش این جدیت را دربارهی آخرتتان داشتید. آیا تا به حال برای قضا شدن نماز صبحتان یک دهم این دغدغه را داشتهاید؟ و یا برای حسادتی که به شما غلبه کرده و عصبانیتی که به شما دست داده است و ... «حزنک علی نفسک» یعنی قدری هم به خاطر (خطاهای) نفست غصه بخور. شب اول قبر، تنهایی و تاریکی و ... واقعاً غصه دارد.
قیمت انسان به اندازهی چیزهایی است که با آنها شاد شده یا غصه میخورد. وقتی به ما خبر موفقیت کسی را میدهند یا از کسی نزد ما تعریف میکنند ما حسادت نکرده و شاد بشویم، از علائم سلامت نفس است. کسی که از حسود نبودن خودش خوشحال میشود قیمت خودش را شناخته و به غیب ایمان دارد. به طور کلی هر صفت خوبی از سلامت قلب و نفس ما خبر میدهد. کسی از صبح تا شب مورد تهاجم نفسش است معلوم است خودش را رها کرده و به دنبال چیزهای دیگر است. برای این شخص چگونگی تولدش به آخرت اهمیتی ندارد. در یک مسابقهی فوتبال از گل خوردن به هم میریزند ولی این همه گل معنوی میخورند و اصلاً برایشان مهم نیست. انسان گاهی گرفتار یک سبک است یک صورت مذهبی به آن میدهد و آن صورت مذهبی برایش اولویت ندارد. خود فطری و کودک عزیز روانمان را به رسمیت نشناخته و با خود طبیعی انس گرفتهایم. بنابراین نوع غصهها و دغدغههایمان هم طبیعی است. ما واقعاً باید از هر کسی که خوب است تشکر کنیم زیرا تشبّه به حق تعالی پیدا کرده است. از اینکه زنی از شوهرش و شوهری از زنش راضی است و بچهها از آنها رضایت دارند و آنها به بچهها محبت میکنند باید شاد شد و از آنها تشکر کرد.
ولی ما آنقدر گرفتار خود طبیعیمان هستیم که نه تنها تشکر نمیکنیم بلکه حسادت هم میکنیم. کسی که گدای دیگران است آسمان او را اشباع نکرده است. کسی که نمیتواند از آسمان و جای پاک دریافت داشته باشد محتاج زمین است اگر موفقیت فرزندان دیگران به اندازهی موفقیت فرزند خودمان ما را شاد کند علامت خوبی است. ما دربارهی خود آسمانیمان اصلاً عدالت را رعایت نمیکنیم و نسبت به خود زمینیمان که بسیار به آن اهمیت میدهیم دربارهی آن بیتوجه هستیم.
حضرت امر میفرمایند: بیشترین همت خود را برای آخرتت بگذار و غصهی نفست را بخور. قیمت ما به قدر دغدغههایمان است. اگر دغدغهی ما در نتیجه غمها و شادیهایمان رنگ آسمان داشته باشد قیمتی هستیم. کم تمرکز گرفته و حساسیتها و دغدغههایمان را شناسایی کنیم و ببینیم به خود آسمانیمان مربوط است یا خود زمینی (حسی، خیالی، وهمی و یا عقلی)
شخصی اظهار میکرد: من دوست ندارم نوهام به خانهام بیاید زیرا شیرین است و همهی توجهها معطوف او میشود. واقعاً این شخص چقدر کوچک و گداست. کسی که نحوهی برخورد و رفتار دیگران برایش مهم است خیلی بدبخت و گرفتار است. حضرت فرمودند: شما کارتان درست نمیشود مگر اینکه اگر همهی دنیا گفتند این که در دست توست الماس است در صورتی که گردو باشد تو بگویی گردوست، و اگر آنچه در دستت است الماس است و همه گفتند گردوست تو بگویی الماس است. اگر کسی قیمتش را بداند اصلاً دلشوره، اضطراب، تکبر، زودرنجی و عصبانیت و ... ندارد. بعضی خانمها از شوهرشان که طلاق میگیرند وقتی متوجه میشوند که همسر سابقشان ازدواج کرده گریه کرده و غصه میخورند یا بعضی مردان اظهار میدارند که با ازدواج همسر سابقشان به غیرتشان بر میخورد. غیرتمان باید دربارهی «منِ حقیقی» که از جنس محمد و آل محمد «صلی الله علیه و آله» است تحریک شود. در اعتراض و تظاهرات مردم سوریه نسبت به توهینی که به رسول الله «صلی الله علیه و آله» نشان میداد، دختربچهی 9-8 سالهای وقتی با او مصاحبه شد به شدت از این واقعه تلخ متأثر بود و گریه میکرد. مثل اینکه پدرش را کشتهاند. این بچه خودش را به خوبی شناخته است. بعضیها حتی همت نکردند پایشان را از در خانه بیرون بگذارند. همین افراد اگر به «منِ طبیعی شان» کوچکترین توهینی شود شکایت کرده و اعادهی حیثیت میکنند. غصهها را روی کودک عزیز روانمان بیاوریم. ما باید با اهل بیت «علیهمالسلام» مانند اعضای خانوادهمان رابطهی وجودی پیدا کنیم. زیارتهای ما نباید حالت رسمی داشته باشد بلکه باید ایشان را بشناسیم: «حمزه بن موسی الکاظم» نگوییم بلکه بگوییم (داداش امام رضا «علیهالسلام») پسر موسی بن جعفر «علیهالسلام». حضرت عبدالعظیم «علیهالسلام» باید رفیق درجه یک ما باشد. بعضی از دوستان به قول علی «علیهالسلام» «اخوان المکاشره» هستند یعنی سلام و علیکی کرده و لبخندی به هم میزنند و اگر مدتها همدیگر را نبینند دلشان برای هم تنگ نمیشود. ما با آسمان اینطوری هستیم. ممکن است پسری مثلاً نسبت به دختر خالهاش هیچ حسی نداشته باشد ولی وقتی قرار میشود به خواستگاری او برود. تدریجاً حسش تغییر کرده و به هر بهانهای دوست دارد او را ببیند. بعد از «عقد» علاقه بسیار بیشتر شده و تحمل دوری یکدیگر را ندارند. تا چنین اتفاقی بین ما و خانوادهی آسمانیمان نیفتد رابطهی جدی برقرار نمیشود:
آب کم جوی تشنگی آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست
تا با خانواده ی آسمانی محرم نشدیم ده سال هم سر کلاس خانوادهی آسمانی بیاییم فایدهای ندارد. تا خودی که از جنس محمد و آل محمد «صلی الله علیه و آله» است را پیدا نکنیم و با این خود به سراغ ایشان نرویم دلتنگی ایجاد نمیشود. بعضیها حاضر نیستند غذایشان را با دیگری نصف کنند ولی از شکسته شدن نماز چهار رکعتی در سفر خوشحال میشوند. ما تا الان وقتمان را تلف کردهایم باید سریع جبران کنیم. خوش به حال جوانان، راحت میتوانند عاشقی کرده و محرم غیب شوند. سرعت جوان خیلی زیاد است. حُزن و اندوه ما باید برای این باشد که چرا نمیتوانیم با مادرمان فاطمهی زهرا «سلام الله علیها» صحبت کرده و با امام زمانمان خلوت کنیم. این غصه از جنس شادی است. غصهها و گریههای فطری انسان را شاد میکنند. کسی که دغدغهی آخرت دارد شاد است و لبخند به لب دارد افراد عبوس، بداخلاق و حساس حتماً دغدغهاش دنیاست. افراد فطرتگرا تحت هیچ شرایطی آسیب نمیبیند و به عبارتی ضد ضربه شدهاند. عیاشی و کیافی این افراد از طبیعت خارج شده است. برای اینها بدترین افراد اعم از زن، شوهر، فرزند، پدر و مادر و ... آرامششان را به هم نمیریزد. یکی از رفقا تعریف میکرد: وقتی به خواستگاری همسرش رفته به او گفته: مادری مانند اژدها دارد و همسرش پذیرفته و الان هم خیلی با او رفیق است در صورتی که پدر و خواهر و برادرم تحمل مادرم را ندارند. واقعاً این زن و شوهر انرژی خود را از کجا میگیرند؟ قطعاً از زمین نیست. او میگفت: همسرش با تمام این سختیها با خدا و به خاطر او آرامش داشت. همه کارمان را به حساب خدا انجام دهیم که در غیر اینصورت حماقت کردهایم.
ائمه «علیهمالسلام» مزدشان را از خدا گرفتهاند. لذا در زیارتشان میگوییم: من شهادت میدهم که تو هر کاری را برای خدا انجام دادی. یکی از جانبازان عزیز که خیلی عاشق است تعریف میکرد: در حرم پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» در حالی که با حضرت مناجات میکرد ناگهان وهابیها به سر او ریخته و کتک مفصلی به او زدند. بعد از آن با اظهار شادی به حضرت عرض کردم که اینها را بنویس و با ما حساب کن. ما اینقدر کوچک هستیم که توقع تعریف و تمجید از مردم داریم. معامله با غیر خدا هیچ ارزشی ندارد. ما باید توجه کنیم که نفر دوم عالم خلقت هستیم. از آنجا که بلد نیستیم به حساب خدا کار کنیم نوع غصههای ما، ما را مچاله میکند. اگر غصه کودک عزیز روانمان را بخوریم همهی زندگی ما شاد میگردد و قدرت پیدا میکنیم. هر موقعیت دنیایی که داشته باشیم مهم نیست مهم این است که محرم غیب شویم. در این صورت انسان نیاز به حامی ندارد همهی آسمان پشتیبان انسان است؛ لذا اول باید خود جاودانهمان را پیدا کرده و با او رفیق شویم. مرگ، برزخ پنجاه سؤال قیامت و ... باید دغدغهی ما بوده و برایش غصه بخوریم. پاسخ پنجاه سؤال آخرتی باید در ما ایجاد شده باشد، زیرا سؤالها وجودی است. آخرت آن پنجاه سؤال را از وجود ما طلب میکند. «سائل» به معنای درخواست کننده است نه سؤال کننده: «... و امّا السائل فلا تنهر...» سؤال قیامت یعنی طلب قیامت. بچه وقتی به دنیا میآید فرشتههای دنیا از او سؤال میکنند که برای زندگی دنیا چه آوردهای؟
اینها همان سؤال و طلب دنیا از ماست. برزخ و قیامت هم اینگونه از ما سؤال یا طلب میکنند. اگر «الله» پیامبر و امام «علیهمالسلام» را با خودمان نبرده باشیم چه پاسخی میتوانیم بدهیم؟ بدون ولایت علی بن ابیطالب «علیهالسلام» هیچ کس اهل نجات نیست و این ولایت باید در ما پیاده شود. انسان بدون ولایت برای نظام ابدی ساخته نمیشود. ولایت امر قراردادی نیست اصلاً ساختار بهشت مبتنی بر حبّ علی بن ابیطالب «علیهالسلام» است. مانند دنیا که ساختارش با هواست و ما باید از رحم ریه بیاوریم. نماز، روزه، قرآن و ... باید نفس ما را شکل داده باشند، و الا اینطور نیست که از ما سؤال کتبی و یا شفاهی پرسیده شود بلکه باید جزء وجود ما شده باشند.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
کلیدواژه ها:
آثار استاد