www.montazer.ir
پنج‌شنبه 21 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 723
زمان انتشار: 2 نوامبر 2014
خانواده آسمانی،جلسه 138 ، 91/06/23

خانواده آسمانی،جلسه 138 ، 91/06/23

از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی

عرض کردیم ارتباط مؤثر با خانواده‌ی آسمانی به یک همت عالی نیاز دارد. همت متوسط و پایین نمی‌توانند انسان را به اوج ارتباطی که اهل بیت «علیهم اسلام» ما را به آن دعوت کرده‌اند برسانند. قیمت هر انسانی به همت اوست. همت یعنی آنچه انسان به آن اهمیت می‌دهد و دل انسان را شاد کرده و انبساط و قدرت به همراه دارد. هر چه که در انسان حساسیت و دغدغه ایجاد می‌کند قیمتش هم همان است. همت هر کس به امور حسی، خیالی، وهمی و یا امور عقلانی و فوق عقلانی تعلق می‌گیرد. هر قدر همت انسان اوج بیشتری داشته باشد قیمت انسان هم اوج بیشتری پیدا می‌کند. در جلسه‌ی پیش این روایت را از علی «علیه‌السلام» بیان کردیم: «ما المغرور الذی ظفر من الدنیا به اعلی همته کالاخر الذی ظفر من الاخره به اذنی سهمته» فریب خورده‌ای که در دنیا به عالی‌ترین همت خود رسیده هرگز مانند مانند کسی نیست که در آخرت به کمترین سهمش رسیده است. یعنی همه انسان‌هایی که خداوند تا به الان آفریده هر قدر از دنیا سهم برده باشند این سهم به اندازه‌ی کمترین سهم از بهشت نمی‌باشد.

در قرآن کریم آمده: «و اذا رأیت ثم رأیت نعیماً و ملکا کبیرا» وقتی به بهشت می‌نگری پادشاهی کبیر می‌بینی. خداوند مهندس تمام خلقت است. «خلق کلشی فقدّره تقدیراً» با ملاحظه این مطلب، خداوند درباره‌ی دنیا « لهو و لعب» به کار برده است، و آن را پست و کوچک شمرده ولی درباره‌ی آخرت از کلمه‌ی «کبیر» استفاده کرده است. پایین‌ترین شخص در بهشت چنان سلطنتی دارد که اگر بخواهد همه‌ی اهل بهشت را میهمان کند قادر است. با توجه به رابطه‌ی نسبت می‌توان این قاعده را درک کرد. بالاترین وضعیت جنین در رحم مادر، خوردن خون است که وضعش از یک نوزاد خیلی پایین‌تر است. شیر پاک مادر، آغوش گرم او و سایر نعمت‌هایی که در انتظار نوزاد است. تفکر در ریاضیات آخرت بسیار مهم است. حضرت با این حدیث در واقع از ما می‌خواهند که همتمان را عالی کنیم. اگر ما بخواهیم به موقعیت عالی در دنیا برسیم خیلی کوچک هستیم. ما باید برای نظام ابدی به دنبال عالی‌ترین وضعیت باشیم. بعضی‌ها از دنیا به عشق خدا لذت می‌برند ولی همتشان دنیا نیست، حتی در خوردن هم طوری می‌خورند که خوراکشان به نور و معنویت تبدیل می‌شود و اسماءالهی در وجودشان تجلی می‌کند.

اما برخی همتشان دنیاست و مثلاً با نخوردن چیزی داغدار می‌شوند. علی «علیه‌السلام» می‌فرمایند: کسی که همتش خوراکی است قیمتش چیزی است که از او خارج می‌شود. در حدیث دیگر می‌فرمایند: «المرء بهمته لا بقنیته» قیمت انسان به همتش است نه به ثروتش. ثروت یکی از هشت معشوق انسان که در آیه‌ی 24 سوره‌ی توبه خداوند برشمرده است می‌باشد. حدیث فوق قیمت انسان را به چیزهایی می‌داند که برایش مهم است. چه چیزهایی انسان را شاد و با انگیزه و چه چیزهایی غمگین و بی‌انگیزه می‌کند. ما باید تمرین کنیم که با امور دنیا بالا و پایین نشویم: «... لکیلا تأسوا علی مافاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم» البته در امور فوق عقلانی موضوع فرق دارد.

ما برای هر چه غصه بخوریم با دو اتفاق مواجه می‌شویم: یا کوچک می‌شویم و یا بزرگ. انسان می‌تواند به میزان و نوع غصه‌ای که می‌خورد ذلیل و خوار شود یا بزرگ و متعالی گردد. اگر دغدغه‌ی ما امور حسی، خیالی و وهمی باشد فشار قبر ذخیره می‌کنیم و یا اگر شادی ما در این امور باشد کوچک می‌شویم. بارها گفته‌ایم که نفس ما قبر ماست. حضرت قاعده‌ی مهمی را فرموده‌اند: «من بکی علی الدنیا دخل النار» هر کس برای دنیا گریه کند داخل جهنم است. البته اگر به ناحق باشد درباره‌ی حق اینگونه نیست. اما در غصه‌های فوق عقلانی انسان قیمت پیدا می‌کند و نورانی‌تر می‌شود. شادی فوق عقلانی هم انسان را بزرگ و قیمتی می‌کند. گریه برای اهل بیت «علیهم‌السلام» خیلی به انسان بها می‌دهد.

چه زیباست که خانواده‌ی اسمانی دل ما را در وضعیتی ببینند که برای آن‌ها شادی می‌کنیم و برایشان گریه می‌کنیم: «یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا» با شادی ما شاد می‌شوند و با اندوه ما اندوهگین. وقتی که فوق عقل دغدغه‌ی انسان شود خشم و جهاد و ... انسان را بزرگ می‌کنند شادی­ها و آرزوهای چنین شخصی او را به اوج می‌رسانند.

کسی که از وقت، دارایی و قلمش برای امام زمانش هزینه می‌کند از موفقیت‌ها شاد شده و از شکست‌ها و محرومیت‌ها غصه می‌خورد: «قل انّ صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین» یعنی موضوع اصلی زندگی «الله» است. کسی که اینگونه است در مصائب هم با «الله» شاد است: «.. الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون» این شخص دائماً در مقام شکر و رضاست. شخصی تعریف می‌کرد: حوادث بسیار زیادی دیده بود ولی کاملاً از خدا راضی بود؛ اول پدرش به کما رفته بود، بعد از بازگشت پدر به زندگی پشت سر هم دو برادر جوان او از دنیا رفته بودند و سپس خداوند فرزندی که قلبش سوراخ بوده و شکاف کام داشته به او داده بود. این شخص از اینکه یک لحظه به دلش خطور کرده بود که چرا خدا چنین فرزندی به او داده است دائماً خودش را سرزنش کرده و استغفار می ­کرد. این کجا و آن کجا که کسی با کوچک‌ترین مشکل به خدا بدو بیراه می‌گوید! و علاقه‌اش به خدا و معصومین «علیهم‌السلام» برای دنیاست: «فأما الانسان اذا ما ابتلیه ربه فاکرمه و نعّمه فیقول ربّی اکرمن؛ و اما اذا ما ابتلیه فقدر علیه رزقه فیقول ربی اهانن» حضرت در روایت بعدی می‌فرمایند: «من شرفت همّته عظمت قیمته» هر کس همتش شرافت پیدا کند قیمتش بزرگ می‌شود.

ممکن است دو نفر ظاهر کارهایشان یکسان باشد ولی کسی بالاتر است که افق بالاتری را می‌نگرد. سخن از خانواده‌ی آسمانی فوق بهشت است. ما باید خانواده‌ی آسمانی را در متن زندگی‌مان بیاوریم. ما با معصیت‌هایمان خانواده‌ی آسمانی‌مان را در جشن‌هایمان راه نمی‌دهیم. یعنی سبک زندگی‌اش چنین اقتضایی نمی‌کند. خداوند از حضرت موسی «علیه‌السلام» این‌گونه سؤال می‌کند: چرا همت تو، من و چیزهایی که در نزد من است نباشد؟ در حالی که تو بالأخره به نزد من خواهی آمد. خیلی بد است که انسان زمانی به نزد خدا برود که آمادگی نداشته باشد. کسی مراجعه کرده بود و برای حل مشکلاتش دعا می‌خواست ضمناً این شخص معصیت کار بود به او گفتم سعی کن با خدا آشتی کنی. این خیلی بد است که انسان حاجتش را بگیرد و بعد از خدا فرار کند. اگر در زیارت‌هایی که می‌رویم واقعاً خود معصومین «علیهم‌السلام» برایمان موضوعیت داشته باشند خیلی خوب است. ما که قرار است به نزد خانواده‌ی آسمانی‌مان برگردیم چرا از همین‌الان با ایشان زندگی نکنیم؟ قرآن نمی‌خوانیم و اظهار می‌کنیم که توفیق نداریم.

قرآن روز قیامت از ما شکایت می‌کند که این بنده‌ات مرا ضایع کرده تو هم او را ضایع کن! خیلی‌ها وقت می‌گذارند انواع هنرها و زبان‌های مختلف را می‌آموزند ولی حاضر نیستند زبان قرآن یعنی زبان فطرتشان را بیاموزند. بعضی‌ها در روان‌خوانی قرآن در مانده‌اند چه رسد به تجدید و معانی بیان و ... کسانی که از نعمت وضوی دائم برخوردارند بسیار شایسته است که همراه خود قرآن داشته باشند تا هر موقعیتی که برایشان فراهم شد شروع به خواندن قرآن نمایند. یکی از مراجع می‌فرمودند: یک دوره منابع چهارگانه فقهی اهل تسنن را در فاصله‌ی بین پهن شدن سفره تا آوردن غذا مطالعه کرده و آموخته است. اگر انسان می‌تواند که باید در آوردن غذا و چیدن سفره کمک کند ولی اگر به هر دلیلی این کار را نمی‌کند از این فرصت استفاده کند. ما باید چه کنیم تا این‌گونه شویم. اساساً مگر ممکن است که به عاشق، دوست داشتن معشوق را آموخت؟ مگر معاشقه و مغازله آموختنی است؟ آن‌ها از ما خواسته‌اند که به خودمان تلقین کنیم و حتی دروغ‌های ما را قبول دارند. بالاخره باید به نحوی موانع جوشش این چشمه را برطرف کنیم.

 

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed