مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی
بحثمان درباره ی آثار دعا بود. دعا با اینکه در فرهنگهای مختلف «شناخته شده» و مرسوم است، اما حقیقت آن حتی در نزد کسانی که اهل دعا هستند مجهول و ناشناخته است. در حرکت به سمت ابدیت باید توجه داشته باشیم که با یک امر خارجی روبرو هستیم. ما ظاهر و باطنی داریم و شهود و غیبی که غیب بودن باعث شده، ریاضی بودن امور غیب و معنوی را از یاد ببریم. همانطور که با محسوسات رفتار میکنیم با امور باطنی و غیب برخورد نمیکنیم، همین باعث شده که نتوانیم با غیب ارتباط برقرار کرده، از آن کمک گرفته و با آن شاد شویم. امور معنوی در نزد بسیاری افراد، وهمی تلقی میشود، زیرا درک درستی از غیب و ماوراء الطبیعه ندارند. در حالی که غیب، خارجیترین و حقیقیترین امور بوده و آنچه در ظاهر است ظهورات غیب است: «الظاهر عنوان الباطن» یعنی هر چه میبینیم اعم از درخت، گل، کهکشان، ستارگان و .... رویش گل و صیرورت یک جنین در رحم، تولد و رشد آن و کلیهی کنشها و واکنشها ظهوراتی از غیب هستند. ما باید تمرین کنیم هر چه را میبینیم که حرکت میکند محرّک را هم با او ببینیم چون حرکت بدون محرک امکان ندارد. پوستی به صورت انسان روی ما کشیدهاند و به این دلیل به ما بشر میگویند. معلوم نیست باطن ما چه باشد شاید به قول حضرت اصلاً حیوان باشیم. وقتی من با شما صحبت میکنم در حقیقت باطن انسانی من سخن میگوید. وقتی ما به کسی اشاره میکنیم منظور بشره و پوست انسانی نیست بلکه حقیقت انسانی مورد نظر است.
وقتی دعا میکنیم باید واقعاً خطاب به کسی که از او تقاضا میکنیم حالت انشائی داشته باشیم نه اخباری. حتی وقتی با یک پرنده حرف میزنیم توجه داریم که او نفس و شعور دارد و کاملاً انشاء میکنیم. کسی که درِ مسجد و حرم را میبوسد قصدش واقعاً در و شیشه نیست بلکه ارتباطی است که بین او و ماوراءالطبیعه برقرار میشود. کسانی که در گذشته ماه و خورشید و ستاره میپرستیدند حس میکردند واقعاً در خارج چیزی است که میتوانند با آن ارتباط برقرار کرده و استمداد کنند. ما تا به معرفت، رؤیت و باور نرسیم نمیتوانیم کمک بگیریم. سالهاست که دعا میخوانیم بدون اینکه بدانیم از چه کسی کمک میخواهیم و او کیست؟ لذا خواندن است نه خواستن. انواع دعاها و قرآن را میخوانیم ولی ارتباطی برقرار نمیشود. تا به مرحلهی خواستن نرسیم همه روابطمان سطحی است. یعنی تا زمانی که این پوسته را کنار نزنیم حتی اگر سر کلاس معصوم هم بنشینیم باز هم بچه هستیم. انسان تا زمانی که با غیب انس نگیرد و با آن مانند شهود رفتار نکند قدرت و سرعت پیدا نمیکند. ما روی داراییهای مادی حساب باز میکنیم از قبیل پدر و مادر، دوست، آشنا و فامیل، شغل، ثروت و ... در حالی که باید بتوانیم خیلی بیشتر روی غیب حساب کنیم. گاهی تعلقاتی داریم که تصور میکنیم از دست دادنشان خیلی دشوار است در حالی که وقتی این اتفاق رخ میدهد در مییابیم آنقدرها هم مهم نبوده است و ما توهم داشتیم. یا خیلی چیزها را دوست داریم ولی وقتی به آنها میرسیم چه بسا پشیمان هم میشویم. حداقل در سه چهارم ازدواجها افراد معتقدند که چیزی از دست دادهاند به جای اینکه چیزی به دست آورده باشند.
چه ثروتمندان و افراد مشهوری که ثروت و شهرتشان آسایش و آرامش آنها را سلب کرده است. در غیب ما با الله و کمال مطلقی طرف هستیم که حجم محبتش برای ما قابل اندازهگیری نیست و تمام اسماء و صفات را دارد لذا قدرت بینهایت هم دارد. ما خدایی داریم که سیدالشهدا «علیهالسلام» میفرمایند: «ماذا وجد من فقدک» ای خدا کسی که تو را از دست میدهد چه چیزی را یافته است؟ کسانی که با داشتن خدا عصبانی و زودرنج و حسود هستند توهم میکنند که خدا دارند. کسی که خدا را دارد مانند کسی است که وقتی به بازار میرود جیبهایش پر از پول است و نشاط داشته و راحت به خرید کردن میپردازد. در دعا باید توجه داشته باشیم تا زمانی که مارواء الطبیعه را نبینیم دعاهایمان اثر چندانی ندارند. باید بدانیم که خدا با تمام قدرت و مهربانیاش وجود دارد چه حوائج ما را بدهد و چه ندهد. کسی که با حاجت نگرفتن اعتقادش به خدا ضعیف میشود از ابتدا توهم زده بوده و حقیقتاً خدا را نمیشناخته است. اگر انسان شصت سال دچار توهم بوده و کور باشد و پس از آن بفهمد با یکسال میتواند همهی گذشته را جبران کند. بزرگترین مصیبت ما این است: «تو بَرِ یار و ندانی عشق باخت» فاجعهای که ما بعدها میفهمیم این است که با این همه قدرت و ثروت هیچ استفادهای از آنها نکردهایم و نهایت قدرت و محبت را با وجود خدا و خانوادهی آسمانی داشته و بدبخت زندگی کردهایم.
ما آنقدر که داراییهایی مادیمان را باور کردهایم الله و خانوادهی آسمانی را باور نکرده و به آنها تکیه ننمودهایم. از اینکه غیب را از دست دادهایم اصلاً ناراحت نیستیم، و سعی میکنیم روی پای خودمان بایستیم در حالی که فقر محض و عین ربط به پروردگار هستیم. حتی کسانی هم که معتقدند میزان کمک گرفتنشان خیلی ناچیز است.
امام صادق «علیهالسلام» میفرمایند: «خدا را بخوان و نگو کار از کار گذشته است و نمیشود کاری کرد.» ما نیاموختهایم که از غیب یاری بجوییم و با آن به امنیت برسیم. زراره در توضیح این فرمایش اینطور میگوید: یعنی ایمان تو به قضا و قدر نباید مانع از پافشاری تو در قضا و قدر شود. شاعری در زمان پیامبر «صلی الله علیه و آله» اینگونه سرود: هر چیز بدون خدا باطل است، حضرت فرمودند: این را راست گفت. اگر اتفاقاً انسان عزیزانش و یا آبرو و عزتش را از دست بدهد مگر خدا نمیتواند برای او جبران کند؟ کسی که حقیقتاً با خداست حتی کسانی که از او بدگویی میکنند هم دوستش دارند: «انّ العزه لله و للرسول» کسی که خودش قصد عزیز کردن خود را داشته باشد نه تنها به نتیجه نمیرسد بلکه اثر عکس هم دارد.
در کتاب «ریاحین الشریعه» شرح حال خانمهایی آمده که بدکارهی زمان خودشان بوده و سپس چنان متحول شدهاند که مردم به عنوان اولیاء الهی به ایشان متوسل میشوند. مانند زلیخا که با ارتکاب به چنان عملی الان نزد ما محبوب و عزیز است. چه بسیار افراد متدین و حتی نزدیکان پیامبر «صلی الله علیه و آله» و ائمه «علیهمالسلام» که امروزه ما از آنها متنفریم. آنچه اصل است داشتن و نداشتنِ خداست. شرکی که بیشتر افراد با آن مواجه هستند این است که مردم را بیشتر از خدا در نظر میگیرند. وقتی برگ و گلِ گیاهی تکان میخورد اگر کسی فکر کند خودش تکان خورده ما به عقل او شک میکنیم. لذا مگر میتوان با طبیعت غیب را ندید؟ این موضوع به حدی نگرانکننده است که خداوند دراینباره میفرماید: «ولقد علمتم النّشأه الاولی فلولا تذکرون» شما جنین را میبینید فکر کنید که چه کسی جریان را اداره میکند و او را به دنیا میآورد. «افرأیتم ما تحرثون، ءَأنتم تزرعونه ام نحن الزارعون» آیا ندیدید آنچه را که میکارید؟ آیا شما زراعت میکنید یا ما زارع هستیم؟ واقعاً اینهمه تنوع در نوع و شکل گیاهان را چه کسی طراحی و خلق کرده است؟ فرشتگان دستاندرکار را میبینیم؟ «أفرأیتم ما تمنون؛ ءَأنتم تخلقونه ام نحن الخالقون» خداوند سؤال میکند: این نطفه را چه کسی پرورش داده تا انسان شده است؟ متأسفانه ما به دیدهی عادت نگاه میکنیم همین که دو نفر ازدواج کرده و صاحب فرزند میشوند. یک ماده، اسپرم تبدیل به معقول و حتی «ولی الله» میشود. حضرت به ما امر میکند: دعا کنیم و نگوییم کار از کار گذشته است. انسان اگر همه چیزش را از دست بدهد با وجود خدا دستش پر است و اگر انسان مضطرب شود خیلی کوچک و ضعیف است. کسی که سالم و قوی است میگوید: «و ما رأیت الا جمیلا» و «... اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون» مگر بچه وقتی به زمین میخورد از جا بلند نمیشود؟
ما هم باید بتوانیم بعد از زمین خوردن از جایمان برخیزیم. بعضیها با یک تصادف اتومبیل، یعنی خوردن دو حلبی به یکدیگر چنان رفتار میکنند که چند هزار سال آخرتی ضرر میکنند. کسی که از تنها شدن و تحویل نگرفتن دیگران به هم میریزد قیمتش همان است. کسی که دارا و ثروتمند است از هر چیز کوچکی ناراحت نمیشود. آیا اگر در یک اقیانوس صدها نفر شنا کنند ما ناراحت میشویم از اینکه جایی برای شناکردن ما نباشد؟ اگر دیگران از آب دریاها و اقیانوسها استفاده کنند برای ما مشکلی پیش نمیآید سه چهارم کرهی زمین آب است میتوان آن را تصفیه کرد و استفادههای مختلف نمود. یکبار دیگر حدیث را مورد توجه قرار دهیم: «ادع و لا تقل انّ الامر قد فرغ منه ان عندالله عزوجل منزله لا تنال الا بمسأله» دعا کن و نگو کار از کار گذشته است همانا در نزد خدای عزوجل منزلتی است که جز با درخواست به دست نمیآید. یعنی همهی مشکلات ما بهانهای است که ما خدا را به دست بیاوریم. دادن و ندادن حاجت مهم نیست، بلکه مهم خداست که به دست آمده است. «الله» یعنی امتیاز. قرآن میفرماید: افراد زیرک با هر اتفاقی که در زندگیاشان میافتد خدا را به دست میآورند. اصلاً خداوند چنین چینشی را ترتیب دادهاست: «... و بشّرالصابرین؛ الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون» انسان باید خدا را ببیند تا تحت هیچ شرایطی احساس بیچارگی نداشته باشد. نتیجه اینکه: ما از دعا فقط یک برداشت سطحی و ضعیف داریم. ما دعا را به اندازهی داراییهای مادی هم قبول نداریم. تا زمانی که دعا جزء داراییهای ما نشود مانند کسی هستیم که بیسلاح به جنگ رفتهایم و هزاران خطر مختلف ما را تهدید میکنند.
کسی که دعا ندارد ضعف اعصاب دارد حتی اگر ظاهراً نماز خوانده، روزه گرفته و به زیارت برود. فکر کنیم چه باید بکنیم تا «دارا» شویم و خدا و خانوادهی آسمانی را در کنارمان داشته باشیم تا در همه لحظات به فریادمان برسند. باید کاری کنیم که با داشتن آنها حقیقتاً احساس دارایی کنیم و به شادی و قدرت برسیم.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
کلیدواژه ها:
آثار استاد