مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی
در بررسی عوامل بیمیلی نفس، فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی را بیان میکنیم: «... اللهم انّی کلما قُلتُ قدتهیّاتُ و تعبّدت و قمت للصلوه بین یدیک و ناجیتُک القیتَ علیّ نعاساً اذا انّا صلّیتُ ...» خدایا هر بار که گفتم آماده شوم و عبادت کنم و برای نماز برخاستم در برابر تو و مناجات کردم با تو، بر من چرت را القا کردی هنگامی که نماز خواندم...»
چه بسا مواردی که انسان حال خوبی برای عبادت دارد ولی وقتی به سجاده میایستد قلبش قفل میکند و یا اینکه هنگام رفتن به زیارت اماکن مقدسه خیلی مشتاق است ولی به حرم که میرسد قلبش تغییر پیدا کرده و حال زیارت و مناجات ندارد.
«... و سلبتنی مناجاتک اذا انا ناجتک مالی کلّما قُلتُ قد صلحت سریرتی و قرب من مجالس التّوابین مجلسی عرضت بلیّه ازالت قدمی و حالت بینی و بین خدمتک ...» و هنگام مناجات حال مناجات را از من گرفتی، مرا چه شده، هر بار گفتم که درونم اصلاح شده و به مجلس توابین نزدیک شدم دچار بلایی شدم که قدمم دچار لغزش شد و بین من و خدمت تو حائل (فاصله) افتاد. مجلس توابین در نزد خداوند خیلی ارزش دارد که عدهای گنهکار در جایی به استغفار میپردازند. در میان اسمها اسمی را که میتوانیم با صدق بخوانیم: «اله العاصین» یعنی محبوب گنهکاران است. زیرا واقعاً از خودمان جز گناه سراغ نداریم. به حدی توبه کننده نزد خدا عزیز است که حضرت عدم همنشینی با ایشان را عدم توفیق میدانند: «پاهایم در اثر بلایی دچار لغزش میشوند و نمیتوانم به تو خدمت کنم».
بعضیها آنقدر سعادتمند هستند که در تمام دوران زندگی خود ماهها و سالها در خدمت خدا و اهل بیت «علیهمالسلام» میباشند. بعضیها زمانی را مثلاً یک روز در ماه را به خادمی حرمها اختصاص میدهند. بعضیها همهی عمرشان را در حسینیهها، مساجد و حرمها و یا حتی در منزلشان به خدا خدمت کرده و بخشی از درآمدشان را در راه خدا هزینه میکنند؛ خداوند هم از ایشان میپذیرد. گاهی انسان علیرغم بیلیاقتی به حدی در مجالس اهل بیت «علیهمالسلام» تردد میکند که بالأخره پذیرفته میشود. وقتی شیطان انسان را وسوسه کند که تو به درد این دستگاه نمیخوری، باید وسوسهاش را خنثی کرده و بگوییم که به تو هیچ ربطی ندارد. من اگر با وجود گناهان در این مجالس بمیریم بهتر از این است که به دعوت تو پاسخ مثبت دهم. انسان باید ارتباطش را طوری تنظیم کند او را که از این دستگاه بیرون نکنند. برای خارج کردن از درگاه خدا و اهلبیت پیشنهادهای مختلف به انسان داده میشود خادم امام صادق «علیهالسلام» خدمت حضرت رسید و عرض کرد: شخص ثروتمندی حاضر است نصف ثروتش را به من بدهد و به جای من خادم شما شود نظرتان چیست؟ حضرت فرمودند: خودت میدانی! زمانی که خادم در حال عوض کردن لباسش با آن شخص ثروتمند بود، متوجه اشتباهش شد صرف نظر کرده و به نزد حضرت بازگشت. انسان باید خیلی حواسش جمع باشد تا پیشنهادهایی که بین او و خانواده آسمانیاش و خدا فاصله میاندازد را نپذیرد. بعضیها وضع مالی خوبی ندارند وقتی مشغول شغل پر درآمد میشوند ثروتشان را هم در جهت عشق شان خرج میکنند.
یک انتخاب و تصمیم غلط، خیلی بین انسان و خانوادهی آسمانیاش فاصله میاندازد. خانم فاطمهی زهرا «سلام الله علیها» با تمام علاقه و دغدغهی فراوانی که نسبت به ما دارند میفرمایند: بعضی از شما کاری میکنید که سیصد هزار سال در قیامت طول میکشد تا دست ما به او برسد.
دلیل دیگر بیاشتهایی: حضرت میفرمایند: «.... سیّدی لعلّک عن بابک طردتنی و عن خدمتک نهیتنی...» خدایا شاید تو مرا از در (خانهات) طرد کردهای و از خدمتت نهی کردهای. یعنی من لایق خدمت به تو نبودهام. شایستهی رنگ الهی بودن لیاقت میخواهد. قرآن میفرماید: «و من احسن من الله صبغه» چه رنگی از رنگ خدا بالاتر (بهتر) است؟ انسان باید نسبت به طرد شدن از درگاه الهی واکنش نشان دهد. در این فراز از دعای ابوحمزه، حضرت در واقع لزوم حساسیت ما نسبت به علائم طرد شدن از درگاه خداوند را تبیین و تأکید میفرمایند. اگر با آن علائم مواجه شدیم حتماً به فکر درمان باشیم. چنین دل حساسی بسیار مبارک است. «... و عن خدمتک نهیتنی» مرا از خدمتت باز داشتی. «او لعلّک رأیتنی مستخفّاً بحقک فاقصیتنی...» شاید من حق تو را رعایت نکردم (سبک شمردم) پس مرا از خودت دور کردی. (مرا دور انداخته و تبعیدم کردی). خودِ انسان، «دور شدن» را تشخیص میدهد و میفهمد که حتماً دلیلی دارد. یکی از موارد حق الله که معصومین «علیهمالسلام» روی آن تأکید کردهاند «نماز اول وقت» است، که عدم رعایت آن سبک شمردن نماز است. مصادیق دیگر کسالت در نماز و عدم حضور قلب و ... است. به ما امر شده در مساجد زینت کنید ولی ما سادهترین و کمارزشترین لباسهایمان را در مسجد میپوشیم.
کسی که خدا را کوچک میبیند، قلبش اصلاً آمادهی عبادت نمیشود.
«... او لعلّک رأیتنی معرضاً عنک فقلیتنی...» شاید دیدهای که من از تو اعراض میکنم (از هر چه رنگ الهی دارد روی بر میگردانم) و از من بدت آمد. بعضیها حاضرند حتی اسم یک حیوان را روی فرزندشان بگذارند ولی از اسم ائمه «علیهمالسلام» دوری میکنند.
در جامعهی کبیره خطاب به معصوم عرض میکنیم: چقدر اسماء شما شیرین است: «فما احلی اسمائکم». فقط در این ادبیات از شیرینی اسم سخن گفته میشود؛ و فقط کسی این شیرینی را دریافت میکند که فوق عقلش فعال شده باشد. اعراض از نمادها و شعائر مذهبی خیلی خطرناک است. اگر کسی عاشق باشد هر چه رنگ محبوب و معشوقش داشته باشد را دوست دارد.
انسان وقتی چیزی را دوست دارد همهی متعلقات او برایش عزیز میشوند. انسان زمانی از روی غریزه به جنس مخالف نزدیک میشود و بر اساس نیاز او را میخواهد نه عشق و محبت. ولی اگر پای عشق در میان باشد همهی متعلقات او از جمله خانواده و شهر و محله و ... را دوست دارد. کسی که میتواند ابراز انزجار کند حتماً در باطن مشکل دارد که از رحمانیت و رحیمیت فاصله گرفته است. خدا نمیخواهد اگر انسان عاشق او شود از عشقهای زمینی دست بکشد بلکه میخواهد با خدا به سراغ آن عشق رفته تا برکت پیدا کند. برای همین فرمودهاند: هر چه ایمانتان افزایش مییابد عشقتان به همسرتان افزایش مییابد. چون در واقع به خدا عشق ورزیدهایم و برکت و رنگ الهی یافته است. کسی که عاشق حق تعالی است علاقهاش به سایر افراد و اساساً دنیای پیرامون به گونهی دیگری است: «عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست.» اما اگر کسی بدون خدا عاشق کسی شود میتواند نسبت به متعلقات او ابراز نفرت کند. کسی که به خاطر خدا عاشق شده هر چه به معشوقش ربط دارد برایش حرمت دارد مگر اینکه آن چیز نزد خدا حرمت نداشته باشد. شخص مسلمانی که با زن مسیحی مسلمان شده ازدواج میکند باید به تمام اعضای خانوادهی او که مسیحی هستند احترام بگذارد. علاقه نباید خودخواهانه و طبیعتگرایانه باشد. قرآن میفرماید: «و من یعظّم شعائرالله فانها من تقوی القلوب». هر چیزی که از شعائر الهی محسوب میشود را باید مورد احترام قرار داد.
چه بسا افرادی که چندان مذهبی نبودند ولی اهل ادب و حرمت گذاشتن بودند و نجات یافتهاند و برعکس چه کسانی که اهل صورتهای مقدس بودند ولی بیادب بودند و این بیادبی اعمالشان را از بین برد. انسان باید از حیوانات هم حیاء کند. امام حسن مجتبی «علیهالسلام» در پاسخ به اعتراض شخصی که میگفت چرا شما یک لقمه به سگ میدهید و یک لقمه به خودتان؟ فرمودند: من حیاء میکنم از اینکه چیزی بخورم و یک موجود ذیروح مشاهده کند. بعضی در حین خوردن غذا گربه را میرانند مانعی ندارد انسان یک سیخ کباب هم بیشتر تهیه کند و به گربه بدهد. حالا با این توصیف شما کسی را در نظر بگیرید که از شعائر الهی اعراض میکند و به جای رنگهای بهشتی، رنگهای جهنمی را دوست دارد.
حضرت میفرمایند: «... فقلیتنی» یعنی (در اثر اعراض من) از من بدت آمده است. «... او لعلّک وجدتنی من مقام الکاذبین فرفقتنی» شاید مرا از دروغگویان یافتی پس مرا دور انداختی (بیرون کردی). اختلاف حرف و عمل یعنی دروغ. «... او لعلّک رأیتنی غیرشاکر لنعمائک فحرمتنی» یا شاید مرا شکرگزار نعمتهایت نیافتی پس محرومم کردی. خداوند میفرماید: اگر همهی دریاها مرکب و همهی درختان قلم و همهی جنّ و انس نویسنده شوند و حتی چند برابر بشوند نمیتوانند نعمتهای مرا بشمارند. شما را در اقیانوس نعمتهایم غرق کردم. علت اینکه ما نعمتها را نمیبینیم این است که گرفتار بخشهای حس، خیال، وهم و عقل هستیم و فوق عقل در ما مرده است لذا اینهمه نعمتهای بخش فوق عقل که خدا به ما ارزانی داشته است را نمیبینیم. آیا هرگز برای اینکه مادرمان فاطمهی زهرا «سلام الله علیها» و یا اجداد ما معصومین «علیهمالسلام» هستند خدا را شکر کردهایم؟ انسان میتواند با داشتن بدترین پدر و مادر ولی خدا شود. اگر کسی پدر و مادر زمینی خودش را به رخ دیگران بکشد و یا عیب پدر و مادر کسی را مایهی تحقیر او قرار دهد خیلی حماقت کرده زیرا والدین زمینی را انسان خودش انتخاب نکرده است. شخصیت ما با پدر و مادر آسمانیمان روشن میشود. همهی افتخار یک انسان و شادی و نشاطش از پدر و مادر آسمانیاش است. آیا واقعاً شکرگزار این نعمت بزرگ هستیم؟ و اینکه ما را از روح خودش آفریده است؟
«نفخت فیه من روحی» با این کار خدا اصلاً از ما کم نگذاشته است، همهی اسماء و صفاتش را در انسان دمیده و او را به خودش دعوت کرده است. واقعاً انسان خیلی ناسپاس است. حتی در نعمتهای مادی هم کسی نمیتواند بگوید من فقیرم. بعضی میلیاردرها حاضرند همهی ثروتشان را بدهند تا مانند یک فقیر غذا بخورند، بخندند یا حتی خواب راحت داشته باشند . وقتی بلایی به ما میرسد مانند این است که از یک اقیانوس نعمت یک ظرف برداشتهاند.
از طرفی خدا آنچه را که از ما میگیرد. 1- به نفع ماست. 2- ما به ازای جاودانه آن را به ما بر میگرداند. پس ما مصیبت به معنای واقعی نداریم. حتی انسان اگر در اثر اشتباهاتش دچار مصیبت شود باز هم در نزد خدا مأجور است. خدا هم گناهان را میبخشد و هم درجه میدهد. خیلی چیزهایی که بدمان میآید به نفعمان است. «عسی ان تکرهوا شیئاً و هو خیر لکم...» چه بسا چیزهایی که بدتان میآید ولی به نفع شماست. خدا هر چه را که به ما نداده به ثروت ابدی تبدیل کرده است. چه بسا افرادی که خیلی مشکل دارند ولی سلاطین آخرتاند. امام صادق «علیهالسلام» میفرمایند: مؤمن وقتی در بهشت ما به ازای محرومیتها و سختیهایش را دریافت میکند میگوید: ای کاش در دنیا مرا با قیچی تکهتکه میکردند وای کاش خدا هیچ دعایی را در دنیا اجابت نمیکرد. خدا نه ابتدائاً و نه استمراراً به هیچ یک از بندگانش بدهکار نیست. حضرت علی «علیهالسلام» میفرمایند: هر کس یک صفت داشته باشد هر عیبی هم که داشته باشد قبولش میکنم اما دو چیز را در انسان نمیپذیرم: 1- بیدینی 2- بیشعوری. خیلی خطرناک است که انسان عقلش را در مقابل خداوند به کار نیندازد و با این همه نعمت ناسپاسی و کفران داشته باشد. انسان هر چه شکر کند یعنی عقلش را به کار انداخته است پس خدا به او بیشتر میدهد. «و لأن شکرتم لازیدنّکم...» زیرا لیاقت دارد.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
کلیدواژه ها:
آثار استاد