مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
از سلسله مباحث استاد محمد شجاعی
طبق ترتیب مناجات شاکین به یکی از مهمترین موانع وصولمان به خانوادهی آسمانیمان یعنی شیطان و برخی از ترفندهای او رسیدیم. کار شیطان اساساً سرگرم کردن انسان به دنیا و غافل کردن او از خود حقیقی و خانوادهی آسمانیاش است. شیطان ما را از حالت طبیعی خارج میکند و باعث میشود رفتار ما با خدا و خانوادهی آسمانیمان غیر طبیعی باشد. او کاری میکند که انسان از عضویت خود با خانوادهی آسمانی و رابطهی حقیقی با آنها غافل شود و به آنها به چشم غریبه نگاه کند و تنها به شخصیت حقوقی آنها بپردازد.
انسان حتی در زندگی دنیایی و مادی نیاز اساسی دارد تا اصل و ریشه و خانوادهی طبیعی خود را بشناسد، و گر نه حتی اگر غرق در نعمت هم باشد دچار مشکلات و گرفتاریهای بسیاری میشود و حاضر است برای اینکه پی به جایگاه طبیعی و حیوانی خود ببرد، بسیاری از نعمتهای خود را فدا کند.
در خانواده کسی نزدیکتر از پدر و مادر نسبت به فرزند و یا زن و شوهر نسبت به یکدیگر نیستند و اگر زمانی بین آنها اختلافی پیش بیاید، حالت طبیعیتر این است که آنها اختلاف را بین خودشان حل و فصل کنند و از واسطهها استفاده نکنند. در روابط بین انسان و خدا و اهل بیت «علیهمالسلام»، به هیچ وجه نباید بگذاریم پای واسطه به میان آید؛ البته ممکن است انسان از اساتید و واسطههای فیض برای پروازهای بالاتر و یا ارتباطات قشنگتر کمک بگیرد، اما در تیرگیهای روابط خیلی خوب است که انسان خودش بیواسطه از پس مشکلات برآید. چرا که کسی نزدیکتر از خدا و اهل بیت «علیهمالسلام» به انسان نیست و بیشتر از آنها انسان را دوست ندارد. شیطان در روابط انسان با خدا خیلی کار را خراب میکند، مثلاً وقتی انسان گناه میکند و یا آلودگیاش طولانی میشود، شیطان دائماً زمزمه میکند که دیگر خدا تو را نخواهد پذیرفت و این گونه بین انسان و خداوند غریبهگی ایجاد میکند، اما واقعیت چیز دیگری است و خداوند هزاران برابر بیشتر از پدر و مادر به انسان مهربان است، هر چند که ما بندهی فراری او هستیم.
خداوند میفرماید اگر بندهای که با من قهر کرده و از من فرار کرده آشتی کند، حال من زمانی که بر میگردد مانند آدمی است که در یک بیابان بیآب و علف، غذا و آبش را گم کرده و در لحظات آخر عمر، یک دفعه چشمش به آب و غذایش میافتد. (یعنی خداوند این چنین خوشحال میشود.)
در دعای جوشن صغیر به خداوند عرض میکنیم: خدایا مثل همیشه من گناه کردم و توهم مثل همیشه مرا بخشیدی.
و تو مثل همیشه سایهی لطفت را بر سرم مستدام کردی و من هم مثل همیشه فرار کردم. تو مرا بخشیدی و بخشیدن تو باعث نشد که من دوباره گناه نکنم و گناهان من باعث نشد که تو باز هم مرا نبخشی. و ما خدایی این چنین مهربان داریم، خدایی سبحان که عاری از هر عیب و نقصی است، اما وقتی ما چنین محبتی را درک میکنیم و خدا و خانوادهی آسمانی را محرم خود نمیدانیم، شیطان خیلی راحت میآید بین ما و آنها غریبهگی ایجاد میکند. مثلاً میگوید چون تو گناه کردهای و آلوده هستی، دیگر خداوند و اهل بیت تو را قبول ندارند و نمیپذیرند. اما این حرفها برای آدمهای رسمی و غریبه با یکدیگر است و نه برای رابطهی بین انسان با خدا و خانوادهی آسمانیاش. انسان باید خیلی حواسش جمع باشد که شیطان بین او و خدا و خانوادهی آسمانیاش غریبهگی ایجاد نکند.
یکی از کارهای شیطان برای غریبه کردن انسان با خدا و خانوادهی آسمانیاش این است که دائماً سر انسان را با چیزهای مختلف شلوغ میکند تا او را از یاد آنها غافل کند.
شیطان وقتی ببیند یک نفر خیال گناه کردن ندارد او را آنقدر به کارهای خوب تشویق میکند تا او وقت خلوت کردن و سر زدن به خانوادهی آسمانیاش را پیدا نکند. یعنی نمیگذارد انسان به توسل و ذکر و تضرع و انس با خدا و خانوادهی آسمانیاش برسد.
شیطان یا با کارهای بد و یا سرگرمیها و توهمات «مولعه باللهو و لعب» و یا با کارهای خوب (حمله از سمت راست) سر انسان را گرم میکند تا انسان وقتی برای خلوت و ذکر و سر زدن به آسمان پیدا نکند. پس انسان باید حواسش باشد شیطان با کارهای خوب هم او را سر کار نگذاشته باشد.
در کدام زندگی زناشویی سراغ دارید که زن و مرد به خاطر مشغله سری به یکدیگر نزنند و نیاز به تذکر برای با هم بودن داشته باشند و این نشانهی این است که ما حیوانیت خود را به رسمیت شناختهایم، اما چون انسانیت را به رسمیت نمیشناسیم وقتی هم برای انس گرفتن و بودن با خانوادهی آسمانی و غربت امام زمانمان «علیهالسلام» نمیگذاریم و همیشه برای بودن با آنها نیاز به تذکر و زور داریم و تا زمانی که ما برای آسمانی بودن و خلوت با آنها، نیاز به تذکر داریم یعنی هنوز درگیر حملات شیطان هستیم و به او امتیاز میدهیم و حتماً در سرزمین آخرتیمان با مشکل رو به رو میشویم و کم میآوریم.
انسان باید خانوادهی آسمانیاش را به رسمیت بشناسد و واقعاً تصمیم بگیرد که با آنها رفت و آمد و رابطهی گرم و صمیمی برقرار کند و برای ایجاد این رابطه باید وقت گذاری مناسبی داشته باشد مثلاً برای شروع خوب است انسان از دعای روز و توسل آغاز کند و بعد آرام آرام به ارتباط و رفت و آمد و عیاشی و گفت و شنودهای دنیایی با آنها برسد.
خانوادهی آسمانی در همین دنیا منتظر ارتباط با ما هستند و اصلاً نسیه کار نمیکنند و منتظر این نیستند که تازه بعد از مرگ مان با ما ارتباط برقرار کنند. شیطان آنقدر برای ما طرح و نقشه و برنامه میریزد و سر ما را به چیزهای دنیایی مشغول میکند که ما را از یاد خدا و خانوادهی حقیقیمان غافل کند. در حدیث داریم زمستان بهار مؤمن است و برعکس طبیعت که تابستان بهار است، در فطرت زمستان بهار میشود. چون روزهایش کوتاه است و انسان میتواند روزه بگیرد و شبهایش هم بلند است و انسان میتواند به عیاشی با خانوادهی آسمانیاش بپردازد.
شیطان اگر بتواند انسان را از سمت چپ (یعنی از طریق گناهان، دشمنیها، حسادت و کینه و ظلم و فساد) به زمین میاندازد. و اگر هم نتواند انسان را به گذشته مشغول میکند و یا از آیندهی موهوم میترساند و اگر در این کار هم موفق نشد آنقدر انسان را سرگرم کارهای خیر و صواب میکند تا عاقبت او را زمینگیر کند و از یاد خود حقیقیاش و خلوت با خانوادهی آسمانیاش غافل کند.
اهل بیت و اصحاب ویژه آنها بسیار زیرک بودند و با وجود مشغلههای زیادی که داشتند اصلاً ذرهای از عیاشیها و خلوتهای خود کم نمیگذاشتند، مثلاً وقتی به سیرهی حضرت زهرا «سلام الله علیها» و پدران حقیقیمان مینگریم میبینیم که آنها بسیار با آسمان سر و کار داشتند و اینگونه قدرتمند بودند اما ما برعکس گاهی آنقدر سر خود را به کارهای گوناگون و حتی مثبت مشغول میکنیم که فرصت خلوت با آسمان و خود حقیقیمان را از دست میدهیم.
شهید مطهری میفرمود بعضیها برای اینکه مجبور نشوند، یک شب نان و پنیر بخورند، یک عمر نان و پنیر میخورند یعنی احتیاطات احمقانهای دارند. در نظام دنیا بعضی افراد از بودن و لذت بردن از یکدیگر صرفه نظر میکنند و زندگی شاد و آرام را از خود میگیرند برای اینکه بیشتر کار کنند تا آیندهی خوبی برای خود فراهم کنند اما در حقیقت آنها غافلاند از اینکه در آینده باید پولهایشان را صرف بیماریهای روحی و روانیشان کنند.
شیطان آنقدر انسان را سرگرم دنیا و آرزوهای گوناگونش میکند تا او را از ابدیت و پرواز بی اندازد. «لاتجعل اکثر هبّک باهلک و اولادک ان کانوا اولیاء الله فما یضیع اولیائه و ان کانوا اعداءالله...؛ بیشتر وقت خود را برای اهل بیت و اولادت نگذار چون اگر آنها دوستان خدا باشند خداوند دوستانش را ضایع نمیکند (یعنی بدون تو هم آنها را اداره میکند) اما اگر دشمن خدا باشند تو را چه کار به دشمنان خدا؟»
از بدترین روشهای تربیتی این است که پدر و مادر آینده فرزندان خود را طوری طراحی کنند که اصلاً با مشکلات رو به رو نشوند و همیشه در آسایش و راحتی به سر ببرند. فرزندی که دائماً همه چیز برایش حل شده باشد و قدرت و تحمل سختی را نداشته باشد در آینده انسان ضعیفی بار میآید که نه دنیا دارد و نه آخرت.
پیغمبر «صلی الله علیه و آله» میفرماید: «بجنگید تا برای بچههایتان مجد و عظمت به بار آورید.» و این یک بحث روانشناسی اجتماعی است. وقتی بچه میفهمد که پدرش جنگجو بوده و یا وقتی زن میفهمد که همسرش قوی است، او را به چشم دیگری نگاه میکنند و برای او ارزش بیشتری قائل میشوند.
یکی از بیماریهای اجتماعی که در کشور ما رواج پیدا کردههاست، فرزند سالاری است، شیطان آنقدر ما را به فرزندانمان مشغول میکند که از خود حقیقیمان غافل کند. مثلاً پدر و مادر بیشتر وقت خود را صرف فرزندانشان میکند اما خودشان دچار انواع و اقسام بیماریهای روحی و روانی میشوند و حتی از واجباتشان نیز میافتند.
بچه، تا با سختیها مواجه نشود و زخم نخورد بزرگ نمیشود. مثلاً اگر کسی میخواهد رانندگی یاد بگیرد باید پشت فرمان بنشیند و تجربه کسب کند، اما اگر از ترس تصادف کردن از این کار امتناع کند، هیچ گاه راننده نخواهد شد. و در واقع ترس ما در همهی گناهان است.
بچهای که مسئولیت پذیر باشد و با مشکلات رو به رو شده باشد انسان قدرتمندی به بار میآید و خداوند او را برای کارهای بزرگ انتخاب میکند. آسایش بیش از حد انسان را ضعیف و بیمار بار میآورد، سختیها برای زندگی انسان لازم و ضروری هستند و انسان را قدرتمند میکنند. شیطان دائماً ما را مشغول کار و تلاش برای آسایش خانوادهمان میکند البته این کار، کار مثبت و خوبی است اما تا حدودی میارزد و اگر بیش از حد باشد و انسان نسبت به آن حریص شود و از آسمانی شدن بیفتد، سقوط انسان حتمی است. انسان باید سبک زندگیاش را طوری طراحی کند که برای آسمانی شدن و عیاشی و پرواز وقت داشته باشد.
علامت ارتباط موفق با خانوادهی آسمانی این است که انسان به شادی و آرامش بیفتد و دیگر به عبادت و یا رفتن به حرم و کارهایی از این قبیل به چشم تکلیف نگاه نکند و از آنها لذت ببرد و نسبت به آنها عشق بازی کند.
«المومن فی المسجد کسّمک فی الماء» مؤمن در مسجد مثل ماهی در آب میماند. ما باید یاد بگیریم با خدا و اهل بیت «علیهم السلام» شاد باشیم و بهترین دوستانمان را در بین ملائکه و شهدا و انبیاء و اولیاء پیدا کنیم. اما متأسفانه ما این ارتباط را تنها مختص به بعد از مرگ میدانیم و غافل هستیم از اینکه میتوانیم در همین دنیا با آسمان و آسمانیها دوستی برقرار کنیم. (دین نسیه نیست)
ملائکه پیام عدم غصه و اضطراب را در دنیا میآورند. «انّ الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزّل علیهم الملائکه الا تخاف و لا تحزنوا و ابشروا بالجنه آلتی کنتم توعدون»
نداشتن غم و اضطراب و نداشتن ترس و دلهره و شادی با بهشت و اهل بهشت در همین دنیا اتفاق میافتد و نه در آخرت و بعد از مرگ.
اما ذائقه ما با این چیزها غریبه است و ما تنها با تفریحات طبیعی و دنیایی به شادی و آرامش میرسیم و تنها با آدمهای زمینی دلخوش میشویم. شیطان در تمام زمینهها از چپ و راست و جلو و عقب حمله میکند تا انسان را درگیر کند و جلوی پروازش را بگیرد. اما اگر انسان توانست خود را از بند گناهان و دغدغههای گذشته و آینده نجات دهد، شیطان از سمت راست حمله میکند و از حجابهای نورانی و کارهای مثبت و قشنگ برای زمین گیر کردن انسان استفاده میکند که تشخیص آن سختتر از حملههای دیگر است. «مناجات امام سجاد علیهالسلام»:
«فلو لا ان شیطان یخدعهم ان طاعتک ما عصاک عاص و لو لا انّه صوّر لهم الباطل فی مثال الحق ما ضلّ ان طریقک ضال؛ خدایا اگر شیطان با فریب کاری بندگانت را فریب نمیداد که از طاعتت غفلت کنند، هیچ کس تو را معصیت نمیکرد و اگر شیطان باطل را در لباس حق عرضه نمیکرد هیچ کس گمراه نمیشد.
کار شیطان این است که به کارهای باطل صورتهای خوب و مثبت بدهد تا باعث فریب انسان شود. شیطان چه از سمت چپ (گناهان) و چه از سمت راست (مقدسات) وارد شود برایش فرقی نمیکند و تنها قصدش سرگرم کردن انسان و غافل کردن او از خود حقیقیاش است و در عوض انسان تیز و زیرک کسی است که در هر لباسی شیطان را بشناسد و از پس حربههایش برآید. مثلاً در زمان جنگ افرادی بودند که با هزاران توجیه و سرگرمی به جبهه نرفتند و در عوض دائماً زیارت عاشورا میخواندند و با امام حسین گذشته عشقبازی میکردند در حالی که حسین زمان خود را ترک کرده بودند و به یزید زمان کاری نداشتند.
انسان حتی هر کار مثبتی هم که انجام میدهد نباید از ارتباط با خدا و خلوت با خانوادهی آسمانیاش بیفتد برای مثال حفظ قرآن عملی بسیار نورانی است اما اگر باعث شود انسان خلوتش را با آسمان از دست بدهد تبدیل به عملی سرکاری میشود. انسان زمانی باید کار یا مسئولیتی را قبول کند که از آسمانی شدن نیفتد.
هر چیزی که تعقیبات و نشستن پیش خدا و عشق بازی و خلوت با خانوادهی آسمانی را از انسان بگیرد. هر چقدر هم کار مقدسی باشد تنها یک وسوسه است. اهل بیت «علیهمالسلام» اگر شب و روز هم کار و جهاد داشتند هرگز عبادتها و خلوتهای شبانهشان را با خدا از دست نمیدادند. مثل حضرت زینب «سلام الله علیها» که با وجود آن همه سختی در کربلا، در شب عاشورا، نماز شبش ترک نشد.
(وجود عالم برای شیطان خیلی سخت است، در روایت داریم برای شیطان مرگ یک عالم محبوبتر از مرگ هزار عابد است. چون عالم ضمن اینکه گلیم خودش را از آب میکشد به بقیه هم یاد میدهد چگونه از دست شیطان فرار کنند، و این برای شیطان بسیار ناراحت کننده است.)
همانطور که برای طبیعتگراها شب زمان عیاشی و خوشگذرانی است برای فطرتگراها نیز شب زمان مناسبی برای خلوت کردن و انس گرفتن با آسمان و قرآن است. اگر رابطهی انسان با قرآن خوب نباشد هیچ کدام از روابطش درست نخواهد بود.
قرآن در قیامت میفرماید خدایا این بنده تو در دنیا مرا ضایع کرد تو هم اکنون او را ضایع کن و نفرین قرآن، نفرین خدا است. در روایت داریم در روز قیامت بعضی از صورتهای بسیار زیبا و قدرتمند به سراغ انسان میآیند و انسان با دیدن آنها در آن غربت بسی خوشحال میشود اما آنها فقط میسوزانند و میروند و میگویند ما فلان سورهی قرآن بودیم که رفیقتان بودیم اما شما بعد از مدتی در دنیا ما را ترک کردید. و در واقع سورههای قرآن شخصیتهای حقیقی هستند که فردای قیامت به سراغ انسان میآیند.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
کلیدواژه ها:
آثار استاد