www.montazer.ir
یک‌شنبه 12 می 2024
شناسه مطلب: 9756
زمان انتشار: 10 نوامبر 2018
خاموش کردن آتش کینه، آرامش دنیا و رستگاری آخرت را به دنبال دارد

دشمن شناسی، جلسه 34

خاموش کردن آتش کینه، آرامش دنیا و رستگاری آخرت را به دنبال دارد

شیطان کینه ­ها و کدورت های گذشته، بین ما و دیگران را بزرگ میکند و دائما به ذهنمان می آورد. حتی به چهره ­های مختلف برای ما تولید خوابی می‌کند تا ما نسبت به نوع رابطه ­ای که با دیگران داریم، هیچ وقت احساس آرامش نکنیم. به همین دلیل، فرمودند که اگر کسی موفق شود کدورت بین خودش و دیگران را از بین ببرد و تبدیل به محبت کند، صدها و هزاران سال آتش جهنم را خاموش کرده است. خوش به حال کسی که وجودش ضد جهنم وآتش می‌شود؛ زودرنج و حساس نیست و در ارتباطات با دیگران، به آتش حسادت و کینه نمی‌سوزد؛ بلکه اگر کسی هم دچار آن شده باشد، به او کمک می کند.

بنابراین، کسی که می خواهد هم در زندگی  دنیا آرامش و شادی مستمر داشته باشد، و هم اهل نجات و رستگاری در آخرت باشد؛ نباید از کینه­‌ها و حسادتها آسیب ببیند و به جای  حفظ و پرورش جهنم کینه و حسادت، آن را  خاموش کند. وقتی به گذشته خودمان برمی گردیم،  همیشه  باید سابقه زیادی در خاموش کردن آتشهای کینه و حسادت در پرونده مان داشته باشیم تا از آن  لذت ببریم. مثل یک آتش­نشان که وقتی  بعد از 30 سال به او مدال می دهند و بازنشسته می شود،  با افتخار می گوید: «من خانه‌­ها و انسانها و جنگل‌های زیادی را از سوختن نجات داده ام». ما هم باید در زندگی خودمان مثل یک آتش­نشان، با افتخار زندگی کنیم تا بتوانیم بعد از مدتی بگوییم «ما توانسته ایم بسیاری از آتشهایی که بین ما و دیگران به وجود آمده را خاموش کنیم».اینها برای این است که خدا انسانی را که  ضد جهنم است و آتش را خاموش می کند، خیلی دوست دارد. اگر خودش هم گناهانی داشته باشد وآتشی بر دوشش باشد، خداوند به فضل و کرمش هیچ وقت جهنم را به او نشان نمی دهد و می گوید: این بنده من در دنیا، وقتی جهنم و باطن بد دیگران را  می دید و می فهمید که در حال سوختن هستند، به دادشان می رسید و آتششان را خاموش می کرد.

«دروغ گفتن» برای خاموش کردن آتش فتنه، جائز است
وقتی که بین دو نفر کینه ای اتفاق می افتد، دروغ گفتن که از گناهان کبیره است، جائز می شود. نه تنها جائز گاهی وقتها دروغ گفتن یک عبادت محسوب می شود و دیگر از آن حالت اولیه خودش که گناه کبیره است در می آید.

قرآن می‌فرماید: «الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ» [1] = فتنه از آدمکشی بزرگتر است». یا می فرماید: «الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ» [2] = فتنه از آدمکشی سخت تر است». اینها یعنی هر گونه اختلاف، فتنه، درگیری، غرغر کردن نسبت به همدیگر، سرزنش کردن و درگیری‌های خانوادگی و فامیلی و... از آدمکشی بدتر است. پس انسان باید مواظب باشد دچار چنین فتنه­‌هایی نشود و اگر جایی دید که چنین آتشی برپاست به داد دیگران برسد و مثل یک آتش­نشان فداکار و با وجدان کاری بالا عمل کند که اساساً دوست ندارد که آتش به کسی زیانی برساند. نه تنها در خانه خودش، بلکه در هر جای دیگری هم اگر ببیند که قرار است خانه و امکانات کسی طعمه حریق شود، میرود و آنجا را خاموش می کند.

پیشگیری مانع شکست می شود 

وجود موانع و عوامل شکست سر راه هر انسانی،  حتی انبیاء و ائمه علیهم السلام طبیعی است و همانطور که  قرآن می فرماید: انبیا هم دشمنانی داشتند که به آنها آزار می رساندند و با آنها می جنگیدند.

احتمال شکست در ابتدای هر کاری ، باعث احتیاط و پیشگیری بیشتر انسان در حین انجام کار می شود. بنابراین، هیچ وقت نباید فکر کنیم که در انجام کار دچار مانع نمی شویم و عوامل شکست سر راهمان قرار نمی گیرند.  شاید خیلی وقتها چون به شکست فکر نمی کنیم،  شکست می خوریم. 

انسانها به طور طبیعی در زندگیشان، زیاد شکست می خورند؛ مثلاَ در بحث اقتصاد خانواده، در برقراری رابطه­ با دیگران، ادامه تحصیل، شغل، فعالیتهای اجتماعی، سیاسی،  معنوی، جهادی و در کارهای مقدس. مثلا چند وقت پیش، آقایی آمد وگفت: از نظر اقتصادی خیلی وضعم خراب است. دوستان کمک کردند، سرمایه و مکانی جهت فروش کالا  برای ایشان فراهم شد. بعد از دو سه ماه با گریه و ناراحتی آمد و گفت: که تمام سرمایه ام در آتش سوخت. بنده گفتم: فکر داشتن کپسول آتش­نشانی را کرده بودی؟ گفت؛ اتفاقاً از شرکتهایی که کپسول آتش­نشانی می‌فروشند با من تماس می گرفتند، ولی من می گفتم نیاز ندارم. گفتم احتمال هم نمی‌دادی که یک موقع ممکن است حادثه ایجاد شود؟

ببینید عده­‌ای با خون دل، سرمایه­ای جمع می کنند و به شخصی می دهند. اما این شخص به خاطر اینکه اساساً خیلی بی خیال است و فکر شکست را نمی کند، شکست می خورد. ورشکستگی طبیعی است، من از اول فکر کنم این جنسی را که با خون دل تهیه کرده ام و می خواهم با کشتی و هواپیما بفرستم، باید بیمه اش کنم. کسی بنایی می سازد، می گویند: برو دو میلیون تومان پول بده و ده پانزده نفر کارگری که کار می کنند را بیمه کن. می گوید: دو میلیون تومان پول بیمه بدهم؟ این حرفها چیست؟ بعدا می بیند که کارگری از بلندی می افتد و می میرد. حالا صاحبکار مقصر است و چقدر باید پول دیه کارگر را  بدهد.

امام صادق(علیه‌السلام) تجارت میکردند. کسی به ایشان گفت: مگر شما توکل به خدا نداری؟ حضرت فرمود: چطور مگر؟ آن شخص گفت: شما کالاهایتان  را در چند  انبار نگه میدارید؟ حضرت فرمود: خدا به انسان عقل و شعور داده و فرموده که کالاهایتان را در یک جا نگذارید که خطر از بین رفتن، آنها را تهدید می کند. این ضرب المثل معروف است که همه تخم مرغهایت را در یک سبد نگذار.

شما وقتی از خانه بیرون می آیید، بی­احتیاطی  است که تمام پولتان را در یک جیب یا در کیفتان بگذارید. در اتوبوس یا جایی کیف خانمی را سرقت می کنند، بعد می بیند هیچ پولی ندارد و همه سرمایه­اش را یک جا از دست داده است.

ما باید اول فکر شکست را بکنیم و بدانیم شکست هست. بعد اگر اتفاق افتاد اینجا محل حمله شیطان است. چون آن موقع که شکست می خوریم شیطان شروع به سرزنش ما می کند.

شناخت آفات،  مانع شکست می شود

هیچ چیزی مطلق و پاینده نیست، مگر خداوند تبارک و تعالی و آخرت. پس شما هر چیز قشنگی را که در دنیا به آن می رسی و یا می خواهی برسی، به پایانش  نگاه کن و اینکه ممکن است از شما گرفته شود. اگر میخواهی گرفته نشود، از ابتدا  به فکر آفتش باش.
مثلا روابط زناشویی و عشق خیلی قشنگ و خوب است؛ اما آمار وحشتناک طلاق در بعضی از استانها تا سالی 20% افزایش داشته که این خوب نیست. یک سوم طلاق هایمان هم در سال اول است. چرا باید اینطور باشد؟ دختر و پسر، عشقی را شروع می کنند، دوست دارند این عشق مداوم باشد. ولی عشق آفت دارد. «لِکُلِّ شَیءٍ آفَتٌ» [3]= هر چیزی آفتی دارد». اگر عشق را دوست داری، آفت‌هایش را هم بشناس و به سمت آفت‌هایش نرو. در این ارتباطات شیطان بین ما هست و ضعفهای ارتباطات کلامی، عاطفی، جنسی و ضعفهای دیگر می تواند حادثه­‌ساز باشد و یک عشق را تبدیل به تنفر کند؛ میلیونها نمونه‌­اش در دنیا اتفاق افتاده و می افتد.
مثلا اگر من بخواهم به فکر دندانها و سلامتی‌ام باشم، خوب باید مسواک بزنم و بهداشت را رعایت کرده و ورزش کنم. چند وقت پیش در دانشگاه آزاد یکی از شهرستانها سخنرانی و کارگاه ازدواج داشتم.  شب را در دفتر مسئول فرهنگ اسلامی  که روحانی حدوداً شصت و چند ساله بود خوابیدم. یکسری لوازم ورزشی آنجا دیدم. فکر کردم این لوازم ورزشی مال چه کسی می تواند باشد؟ ایشان که به استقبال ما آمد، دستان قوی و بدن قدرتمند خیلی آهنینی داشت. فهمیدم همین پیرمرد روحانی یک ورزشکار خیلی قدری هم هست. ضمناً گفت که ورزش برای من مثل آب حیات و مثل نفس می ماند. ۶۰ سال داشت اما از ۲۰ ساله ­ها قبراق­تر بود.
الان بچه‌­های ما مریضی‌هایی دارند که مال پیرهاست. سن سکته از 60 سال به 35 و 40 سال پایین آمده؛  برای اینکه جوانان ما به ورزش تن نمی دهند. بدن سالم، گرانترین نعمت دنیاست و این نعمت گران را مفت از دست می دهیم.  وقتی ورزش نکنیم، نعمت قشنگی که داری، از دست می رود. 

نعمتها همیشه ماندگار نیست و اگر انسان مراقبت از آفتها نکند، از او گرفته می شود. اگر مراقبت نکنیم، یک زن خوب، یک شوهر خوب، یک دوست خوب، از انسان گرفته می شود.  پس ما باید اول مراقبت کنیم. چون بعد از شکست خوردن، شیطان روی ما سرمایه­گذاری می کند و دائماً اینها را به رخ ما می کشد.

شیطان با بزرگ کردن شکستها و تلخیهایی که در گذشته داشتیم، اعتماد به نفس، جرأت،  شجاعت و جسارت را برای حرکتهای بعدی از ما می گیرد.
 یکی از کارهایی که در آن خیلی شجاعت نیاز هست و احتیاج است که شخص جسور باشد، کار آزاد، تجارت و بازرگانی است. در آموزشهای اسلامی داریم که اگر کسی ترسو است، در کار آزاد نرود. چون اگر شکست بخورد، سکته می کند. زن شوهرش را تشویق می کند که در کار آزاد و تجارت برو، ببین فلانی چقدر موفق است! این آقا میرود و شکست میخورد. آنوقت خود این زن، اولین کسی است که غرغر می کند و مرد را له می کند و طلاق می گیرد.

استفاده از تجربه ی شکست، عامل موفقیت است

از آدمهای بزرگ تاریخ، مخترعین، مکتشفین، علما، سیاستمدارها، هنرمندان، ورزشکاران کسی را سراغ ندارید که بدون شکست و حادثه باشد و بگوید همیشه پیروز و موفق بودم. اگر به زندگی آنها  نگاه کنیم، می بینیم که پشت سرشان دهها شکست دارند و این تجربه‌­ها باعث شده قویتر شوند. برای همین است که فرمودند: «اَلتَجرُبَۀُ فَوقُ العِلم»[4] = تجربه از علم بالاتر است. خیلی از رفتارهای احتیاط ­آمیز و درستی که ما از بزرگسالانمان می بینیم، به خاطر تجربه شکستی بوده که قبلاً در جوانی داشته اند. مثلاً در زمستان راننده  به خاطر اینکه سوخت کم برداشته، بنزینش در جاده تمام می شود و سرما او را می گیرد.  ولی وقتی به یک راننده حرفه­ای می رسید که دو بار چنین چیزی را تجربه کرده، همیشه وقتی آمپر اتومبیلش یک مقدار کاهش بنزین را نشان می دهد، به اولین جایی که میرسد باک را پر می کند.

شیطان از شکستهای گذشته به ما پیام می دهد که «ببین! تو عرضه نداری؛ آن دفعه شکست خوردی». باید یادمان باشد که همیشه در جواب او باید بگوییم؛ هیچ وقت برای شروع دیر نیست.

خدا رحمت کند مرحوم ملا صالح مازندرانی از علمای بسیار بزرگ اسلام را که می فرماید: من روز قیامت حجت خدا بر مردم هستم. چون تازه درس­خواندن را از 40 سالگی شروع کردم. ایشان سه آفت بزرگ  در درس و کار علمی داشتند؛ سن بالا، فقر و ضعف حافظه؛  ولی چقدر کتابهای عالی دارند و بزرگ و با عظمت هستند. غیر از ایشان علمایی را سراغ دارم که در روستا زندگی می کردند و بیسواد بودند و در  40 سال و 45 سال، تازه از روستا به شهرآمدند و درس خواندن را از پایه شروع کردند و شاگردانشان علامه شدند. من استاد دانشگاه و افراد تحصیلکرده­ای در دانشگاهها سراغ دارم که با کلاسهای نهضت سوادآموزی بالا آمدند.

بلد نبودن و نخواندن قرآن ننگ است 

در حدیث داریم که در قیامت قرآن که باید شفیع ما باشد؛ اما بعضیها را لعنت می کند و به خدا می گوید: خدایا این بنده تو، مرا ضایع کرد؛ پس ضایعش کن. چون اصلاً در دنیا از من استفاده نکرد و با من دوست و مأنوس نبود.
چند وقت پیش آقایی پیش من آمد وگفت: مشکلی دارم، چطور حل می شود؛ می خواهم جایی بروم؟ گفتم سوره نصر را ۷ بار بخوان. اصلاً باور نمی کردم چنین حرفی بزند؛ گفت: من اصلاً قرآن خواندن بلد نیستم؛ این خیلی بد و ننگ است.
من نمی خواهم موقع مردن ننگ نفهمیدن،  نخواندن و بلند نبودن قرآن را با خودم ببرم، چون در نظام برزخی انسان مؤثر است. کسی که می‌تواند قرآن بخواند و نمی تواند بخواند،  دو گونه می‌میرند و محشور می‌شوند.

توکل به خدا و تلاش، عامل موفقیت است

گفتن ذکر و توسل به ائمه، باید همراه با زحمت و تلاش باشد تا کار و فعالیت  نتیجه دهد.

واقعاً چقدر مؤثر است که انسان در کنار خودش، خدا را ببیند. موسی که به تنهایی پیروز شد، اسم اعظمی دارد که هر کس این اسم اعظم را داشته باشد، همه جا پیروز است. آن اسم اعظم این است «إِنَّ مَعِی رَبِّی سَیَهْدِینِ»[5] = پروردگارم با من است و هدایتم می کند.

در مسائل نظامی و در تمام رشته­های علمی، ایرانیها رتبه­‌های عالی در دنیا را به دست می آورند. در حدیث داریم که اگر علم در ثریا باشد، ایرانیها به آن دست پیدا می کنند.  

تلاش جوانان ایرانی در ساخت تجهیرات هسته ای و بتن ریزی دولت در قلب آن

دانشمندان هسته ای ما اکثر قریب به اتفاقشان جوان هستند و در زمان ساخت تجهزات هسته ای 30 سال و زیر 30 سال سن داشتند، معجزه کردند. چنین چیزی در دنیا سابقه نداشت. اینها تحصیلکرده خارج از کشور نیستند و همه در داخل کشور درس خوانده اند.
خانم و آقایی که حدوداً 23 ساله و زن و شوهر بودند، می گفتند: ما  در دوره ی آزمایشی، سانتریفوژهایی می ساختیم و منفجر می شد. تلاشهای زیادی ی کردیم، اما وقتی می خواستیم حاصل آن را به کار بیندازیم، می ترکید. خیلی شکست سختی است که انسان دستگاهی را زحمت بکشد و بسازد، اما بعد منفجر شود. گفتند  بعداً فهمیدیم که حتی اگر مقدار کمی از حرارت و عرق دست ما روی دستگاه باشد، هنگام کار کردن، باعث انفجارش می شود. این دستگاهها اینقدر ظریف هستند. الان سانتریفوژهایی ساخته شده که اندازه­ و حجمشان از آن قبلی ها کوچکتر است؛ اما چهار برابر آنها کار می کند.

رئیس این گروه گفت: ما واقعاً در تولید گاز F2 مانده بودیم؛ چون سابقه­اش را هم نداشتیم. در ایام فاطمیه از یوسی­ اف به اصفهان آمدم. در یکی از این مجالس حضرت زهرا به خانم گفتم: خانم! ما شروع می کنیم، کار می کنیم؛ ولی روز تولد شما گاز F2 را می خواهیم. ایشان گفت: درست روز تولد حضرت زهرا(س) بعد از اینکه از صبح چند بار آزمایش کردیم و شکست خوردیم؛ در آخرین لحظات، این هدیه به ما داده شد.

آقای آقازاده در تلویزیون می گفتند: من وقتی می خواستم شروع کنم، قدیمی های انرژی اتمی به من گفتند وارد این کار نشو؛ اصلاً این کار شدنی نیست و امکان ندارد. ما اصلاً سابقه نداریم. قبلاً کارخانه ای نداشته ایم؛ چطور می خواهی چینن کاری را بکنی. می گفت من فقط به یک چیز فکر کردم و آن فرمایش حضرت امام (س) در زمانی بود که من وزیر نفت بودم. خیلی وقتها که به بن­ بست می خوردیم، ایشان به ما می فرمود:  شما اگر خودتان بخواهید،  میتوانید. چون خواستن توانستن است. می گفت؛ این برای من یک الگو بود و برای همین گفتیم در انرژی هسته­ ای هم ما می توانیم. ما می توانیم اگر بخواهیم چون خدا با ماست.

یادمان نرود در مطالعه هم توسل باید همراه با درس خواندن باشد. 67 مرتبه ذکر یا سلطان گفته شود و  از اسم سلطان خدا برای تسلط روی مطالب علمی استفاده شود. ولی باید زحمت مطالعه را هم کشید. موقع امتحان هم با وضو بود و  18 مرتبه یا حی را گفت که به مطلب، حیات بدهد و زنده شود.

شناخت عوامل طلاق و رفع آنها مانع شکست مجدد در زندگی مشترک می شود

بعضی وقتها به دلیل نداشتن مهارت  و بی­ تجربگی، شکست در زندگی مشترک  پیش می آید. بعضیها می گویند: من دفعه قبل شکست خوردم، این دفعه هم خیلی میترسم که اگر ازدواج کنم، شکست بخورم؛ یا می گویند: ما ازدواج نمی کنیم؛ چون خاطرات  دفعه قبل، خیلی ما را آزار می دهد.
نه عزیز من! تو باید فکر کنی که چرا شکست خوردی؟ عوامل شکستت چه چیزهایی بود؟ اگر دوباره این دفعه هم همان اشتباه را تکرار کنی، باز هم امکان طلاق وجود دارد. اما اگر عبرت گرفتی  و گفتی  من آن دفعه در مهارتهای زبان و شناخت شوهرم ضعیف بودم، تحقیق خوب نکرده بودم و نمی دانستم مثلا معتاد یا دزد است؛ نمی دانستم بداخلاق است و بیماری دارد؛ نمی دانستم آدم تنبل، بخیل و خسیسی است. حالا که تو با اینها روبرو شدی و ضعف‌های خودت و همسرت را برطرف کردی و مهارتهایت را زیاد کردی، اگر با توکل به خداوند تبارک و تعالی جلو رفتی؛ شکست نمی خوری. ما در مباحث ازدواج 20 تا 30 مورد را می گوییم  که باید تمامشان  در مورد دختر یا پسر تحقیق شود. اینکه فلانی گفته آدم خوبی است کافی نیست. باید از محل کارش تحقیق شود. عشقی که مقدمه­‌اش عقل، شناسایی، تحقیق و مطالعه و بررسی همگونی شخصیت دختر و پسر نباشد، زود افول می کند.
بسیار اتفاق افتاده خانم و آقایی بعد از طلاق گرفتن، مطالعه کردند و فهمیدند که در کجاها اشتباه کرده اند. ما چرا صورت مسئله را پاک می کنیم؟ ما تا درگیر می شویم، می رویم زنمان را عوض می کنیم؛ یا  شوهرمان را عوض می کنیم، این نمی شود. برای همین قرآن این سخن حکیمانه را می فرماید که بعد از طلاق هم بهترین همسر انسان همان همسر اول است، به شرط اینکه عوامل اختلاف و شکست را از زندگی برداریم و بفهمیم اشتباهاتمان کجا بوده و دیگر این اشتباهات را تکرار نکنیم.

شکست در تحصیل و کنکور نباید انسان را ناامید کند
شخصی می گوید من سه بار درکنکور شرکت کردم و قبول نشدم؛ خوب نشدی که نشدی. این بار تکرار کن ببین اشتباهاتت در کجا بوده؛ شاید وقت کم گذاشتی، شاید روشت، انتخاب دانشگاه و انتخاب رشته ­ات غلط بوده،  با چند کارشناس مشورت و کارهایت را بررسی کن و اشتباهاتت را اصلاح کن.
وقتی می خواهی سال بعد قبول شوی، از امسال باید برنامه ­ریزی کنی. نه برنامه پرفشار؛ یک برنامه خوب با فشار متوسط داشته باش، جدی باش و جلو برو. در دانشگاه تهران که درس می‌خواندم کسی بود که حدود 30 سال با من فاصله سنی داشت. می گفت من امسال قبول شده ام؛ تقریباً همه ساله کنکور شرکت کرده ام تا قبول شدم. اما جوانانی هم داریم که دو سال سه سال رد شدند، دیگر درس نمی خوانند. من به آنها می‌گویم: بروید مدارس شبانه را نگاه کنید. آدمهایی که با شما 20 سال 30 سال فاصله سنی دارند، می آیند کلاس های پایین­تر از شما را با عشق و علاقه می خوانند، چون تلخی زندگی به آنها فهمانده که اشتباه کرده اند.

[1] سوره بقره /آیه 217

[2] سوره بقره / آیه 191

[3] اسرار/ 284

[4] منبعی یافت نشد

[5] سوره شعراء/ آیه 62

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed