مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
وقتی که این آیه 43 و 44 سوره ی حجر«البته وعده گاه جمیع آن مردم گمراه نیز آتش دوزخ خواهد بود، آن دوزخ را هفت در است، هر دری برای ورود دسته ای از گمراهان معین گردیده است» بر پیامبر (ص) نازل شد، چنان گریه می کرد که اصحاب از گریه ی او به گریه افتادند و کسی نمی دانست جبرئیل با خود چه وحی کرده است که پیامبر این چنین گریان شده است.
یکی از اصحاب به در خانه دختر پیامبر رفت و داستان نزول وحی و گریه پیامبر را شرح داد.فاطمه (ع) از جای حرکت نمود چادر کهنه ای که دوازده جای آن بوسیله برگ خرما دوخته شده بود، بر سر نمود و از منزل خارج شد.چشم سلمان فارسی به آن چادر افتاد درگریه شد و با خود گفت: پادشاهان روم و ایران لباسهای ابریشمین و دیبای زر بافت می پوشند، ولی دختر پیامبر چادری چنین دارد، و در شگفت شد.!! وقتی فاطمه (ع) به نزد پیامبر (ص) آمد، حضرتش به سلمان فرمود: دخترم از آن دسته ای است که در بندگی بسیار پیشی و سبقت گرفته است. آنگاه فاطمه (ع) عرض کرد: بابا چه چیز شما را محزون کرده است؟ فرمود: آیه ای را جبرئیل آورده و آنرا برای دخترش خواند.
فاطمه (ع) از شنیدن جهنم و آتش عذاب چنان ناراحت شد که زانویش قدرت ایستادن را از دست داد و بر زمین افتاد و می گفت: وای بر کسیکه داخل آتش شود.
سلمان گفت: ای کاش گوسفند بودم و مرا می خوردند و پوستم را می دریدند و اسم آتش جهنم را نمی شنیدم.ابوذر می گفت: ای کاش مادر مرا نزائیده بود که اسم آتش جهنم بشنوم.مقداد می گفت: کاش پرنده ای در بیابان بودم و مرا حساب و عقابی نبود و نام آتش جهنم را نمی شنیدم.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: کاش حیوانات درنده پاره پاره ام می کردند و مادر مرا نزائیده بود و نام آتش جهنم نمی شنیدم. آنگاه دست خود را بر روی سر گذاشته و شروع به گریه نمود و می فرمود:
آه چه دور است سفر قیامت، وای از کمی توشه ، در این سفر قیامت آنها را به سوی آتش می برند، مریضانی که در بند اسارتند و جراحت آنان مداوا نمی شود، کسی بندهایشان را نمی گشاید، آب و غذای آنها از آتش است و در جایگاههای مختلف جهنم زیر و رو می شوند.(1)
1. پند تاریخ 4/221 بحارالانوار 10/26.
منبع : یکصد موضوع 500 داستان ، ج1 ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر ناصر
کلیدواژه ها:
آثار استاد