www.montazer.ir
شنبه 18 می 2024
شناسه مطلب: 11369
زمان انتشار: 28 نوامبر 2019
حلم پاسدار فطرت است

حلم، جلسه 3، 79/11/02

حلم پاسدار فطرت است

اميرالمؤمنان عليه‌السلام می فرماید:« اَلْحِلْمُ حِجَابٌ مِنَ اَلْآفَاتِ[1] = حلم انسان را از آفات نگه می‌دارد.» یعنی حلم، مانعی در برابر آفات است.

حلم مانعِ رسیدنِ آفت به چه می‌شود؟ وقتی می‌خواهید حلم بورزید، طرف فحش می‌دهد، دارد بی‌ادبی می‌كند. یا بچه در خانه دارد نافرمانی می کند. به زنت چیزی گفته‌ای و حرفت را گوش نكرده. یك حرف حقی زده‌ای و با این‌كه حرف حقی است، مخصوصاً  زیربار نرفته‌ و سعی كرده‌ به نحوی خراب کاری بكند. یك جا تو كار بدی هم انجام نداده‌ای، ولی به تو تهمت زده‌اند. همه اینها آسیب است. پس آن چیزی كه با حلم محافظت می‌شود «فطرت» است. یعنی ما با حلم فطرت خود را پاسداری می‌كنیم.

حلم مانع می‌شود از این‌كه شما همه ی وجودت، یعنی خود اصلی و فطرتت را در حالی كه داری رشد می‌كنی به طبیعت بدهی. مثلاً یك جنین در رحم قرار است بعد از سپری کردن یك زمان مشخص، متولد شود. باید وسایل و تجهیزات مورد نیاز و اندام‌ های مورد نیاز شرایط زیستی دنیا را تهیه كند و با خودش به دنیا بیاورد. حالا در این مدت حوادثی هم برایش ایجاد می‌شود، تكان‌هایی می خورد، تهدیدهایی می‌شود، میكروبی می‌آید. اگر قرار باشد همه ی وقتش را به این چیزها بپردازد و اندام­زایی متوقف شود، به موقع تولد سالم نخواهد داشت. پس باید به هیچ‌وجه اگر جنینی هم می‌خواهد مقابله‌ای با حوادث، تكان‌ها، اضطرابها، میكروب‌ها و چیزهایی که تهدیدش می کند بکند، باید هم­زمان با این مقابله کردن، اندام‌زایی ادامه پیدا كند.

خیلی به جا است كه به‌عنوان شاخه‌های «حلم» به بحث «غضب» كه در بحث معاد گفته شده، مراجعه شود. علتش هم این است که فرمودند: «تعرف الاشیاء باضدادها= هر چیزی به ضدش شناخته می شود». یعنی اگر بخواهیم حلم را خوب بشناسیم، باید غضب را بشناسیم.

اگر كسی حلم نداشته باشد، فطرتش آسیب می‌بیند. هرگاه كسی به شما چیزی گفت و تهمتی زد و در یک جا نافرمانی كرد و این قضیه آرامش و نشاط را از شما گرفت، یعنی وضعیت عبادی و ارتباط با خدا را و حضور قلبت را به هم زد، بدان که از رشد ساقط شده ای. مثلاً کسی با یك نفر حرفش می‌شود، بعد می ­آید نماز بخواند، سر نماز از اول تا آخر درگیر با آن شخص است. این اصلاً نماز نمی‌خواند. می‌خواهد درس بخواند، می‌بیند كه دیگر نمی‌تواند درس بخواند. دیگر اعصاب ندارد. شب قدر است، می‌خواهد قرآن بخواند، می‌بیند نمی تواند.

اگر قرار است خیری به ما برسد، این خیر را با عصبانیت نمی‌توانیم به‌دست بیاوریم. آدم با بداخلاقی نسبت به دیگران نمی‌تواند ارتباطی با خدا برقرار كند. مثلاً می‌خواهی بروی اعمال مستحبی انجام بدهی. پدرت یك‌دفعه می‌گوید امشب احیاء نرو و بمان پیش من، چون من تنها هستم. مثلاً مادرت می‌گوید بمان در خانه. چون من فردا حلیم پزان دارم. تو بایست كمك ما حلیم هم بزن. یك دفعه طرف داد می‌زند و اعتراض می کند. همین كار را خراب می‌كند. حالا بخواهی بروی در مجلس بنشینی فایده‌ای ندارد. پس شناخت مواضع خیلی مهم است.

«اَنَس ابن مالک» خیلی قشنگ می‌گوید: من سال‌های سال خدمت پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم بودم هیچ‌وقت كلمه ی «ای­كاش!» را از ایشان نشنیدم. قرآن خیلی زیبا به ما یاد می‌دهد می‌فرماید: «لِكَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ[2] = تا بر آنچه از دست‏ شما رفته، اندوهگین نشوید و به [سبب] آنچه به شما داده است‏، شادمانى نكنید.» این یعنی زهد. زهد آرامش می‌آورد. اگر بخواهیم آیه ای درباره­ی زهد بگوییم پس همین آیه است.

پسر امام امت (ره) را در غربت شهید كردند. حاج سید احمد آقا می‌گفت: من كتاب امام را دم دستش گذاشته بودم كه ببینم این هیجان و فشاری كه به او آمده باعث می‌شود از درس بیفتد یا نه. بعد یك دفعه می‌بینند امام (ره) همان روز 70 صفحه درس خوانده است. تشییع جنازه هم چون 7 قدم مستحب است آمده است. حتی قرارهایی هم كه داشت لغو نشد. این رفتار برای این است که او می داند که هر بار جوش زدن و عصبانیت، هزینه ی هنگفت ابدی بر گردن ما می‌گذارد. ما الآن متوجه نیستیم.

شنیدم از یكی از علما که حضرت آیت‌ا... بروجردی یك‌بار سر درس، یک طلبه‌­ای ایراد نابجایی از ایشان گرفته بود. ایشان عصبانی شده بود. اما بعداً آن‌قدر خودش را ملامت كرده و نذر می‌كند که اگر یك‌بار دیگر عصبانی شود، یك سال روزه بگیرد. ببینید! برای یك فطرت‌گرا این امر موضوعیت دارد و مهم است. چون می‌داند عصبانیت هزینه‌بردار است. امام صادق علیه‌السلام می فرمایند: «لابد... للحلیم من هفوة[3]= چاره‌ای نیست، حلیم هم دچار لغزش می‌شود.» یعنی گاهی افراد حلیم هم از كوره در می‌روند. مثلا گیر آدم خیلی‌خیلی نادان و احمقی می‌افتند و عصبانی می شوند. همان طلبه دوباره باعث عصبانیت ایشان می شود و آقا یك سال تمام روزه می‌گیرد تا اثر این عصبانیت از طبیعت و فطرتش بیرون برود. چون نمی‌خواهد برای شب اول قبر و برای برزخ چیزی باقی بگذارد.

حلم، مهمترین رکن ریاست است

علی علیه‌السلام فرمود:« الحلم راس الرئاسه[4] = بردباری، مهمترین رکن ریاست است.»

اگر بخواهیم شاخصه‌های یك مدیر را در مدیریت بررسی كنیم، مهمترین شاخصه ی یک مدیر حلم اوست. در هر سمتی مثل رهبری، ریاست جمهوری، نماینده بودن، مدیریت خانواده، مدیریت حوزه علمیه، مدیریت یك كلاس و هیئت و یك پایگاه بسیج و بالاخره مدیریت یک بچه، همه نیاز به حلم دارد و یك مدیر اگر حلیم نباشد، جایش ته جهنم است. کسی که حلم ندارد، اگر بخواهد مدیر شود، خیلی خودش را به گرفتاری می‌اندازد. چون مدیریت سعه صدر می خواهد.

حال نگاه كنید افرادی كه اصلاً یك ذره از حلم بهره ندارند با چه شهوتی می‌خواهند خودشان را به ریاست و مدیریت برسانند. او نمی فهمد که چه چاهی برای خودش دارد می‌كند و چه گرفتاری برای خودش درست می­ کند. صبر، حوصله و حلم از آلات ریاست است. خیلی از اختلافاتی که در کشورمان هست، به این دلیل است که کسانی که به ریاست رسیده‌اند، تحمل دیگران را ندارند. تا می بیند که کسی خیلی اختلاف مبانی با او دارد، امضاء می‌كند و نان طرف را می‌برد و از وزارت‌خانه و از فلان نهاد بیرونش می‌كند. یك‌دفعه یك استاندار كه لایق است و به درد مملكت می‌خورد برمی‌دارند. فكر می‌كنند این كار شوخی است که چنین آدمی را بردارد و کسی را كه دل خودش می‌خواهد بگذارد. چرا این کار را می کند؟ چون حوصله ندارد با استاندار 5 دقیقه گفتگو داشته باشد. می‌گوید یكی را می‌گذارم كه با من مشكل نداشته باشد و هرچه گفتم گوش بدهد.

شما هیچ شخصیتی را از نظر حلم در تاریخ انقلاب اسلامی مثل امام و مثل مقام معظم رهبری سراغ ندارید. مشکلات مقام معظم رهبری به مراتب بیشتر از مشكلات امام است. ببینید اینها مجسمه­ ی حلم هستند. ما خیلی وقت‌ها ممكن است حوصله­ ی‌مان در بعضی از قضایا سر برود و بگوییم آقا چه‌قدر حوصله می‌كند. چه‌قدر باید خون جگر بخورد. ولی باید حوصله كند و حلم داشته باشد. خیلی‌ها در رأس كار هستند. هیچ موافقتی هم با رهبر ندارند. اما چه‌قدر با شیرینی قبول و تأیید می‌كند و به آن‌ها رهنمود می‌دهد.

خلافت را که حق الهی بود از حضرت علی علیه‌السلام گرفتند. با وجود تأكید پیغمبر در واقعه­ی غدیر، همسرش را آن‌طور به شهادت رساندند. ولی فقط به‌خاطر این‌كه وحدت جامعه ی اسلامی به هم نخورد، با خوش‌برخوردی با خلیفه ی اول و دوم رفتار می‌كنند. با این­ها شوخی دارد. كمكشان می‌كند، طرح نظامی می‌دهد، طرح اقتصادی می‌دهد، مثل یك مشاور امین و كاردرست مشکلات قضایی آن‌ها را حل می‌كند. همانطور که فرمود: 25 سال صبر كردم، در حالی كه در چشمانم خار و در گلویم استخوان بود.

ورود به سیاست، بدون حلم، یعنی فاجعه­. ورود به مسائل سیاسی بدون حلم، یعنی جهنم. برای همین، برای این­که بتوانند در ما حلم ایجاد كنند، رهبر و یا امام معصوم و یا ولی‌فقیه می‌گذارند كه تو سكوت كن وقتی او سكوت كرد. مطیع او باش تا به جهنم نیفتی. همچنین فرمودند: «المُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ، وَ المُتَأخِّرُعَنهُم زَاهِقٌ= پیشى گیرندگان بر آنان، از دین بیرون رفته اند و باز ماندگان از آنان، نابود شده اند.» یعنی اگر كسی از امامش جلو بیفتد، مارق است، کسی هم اگر عقب بیفتد، گمراه است.

 مسئول سیاسی یا مدیر، باید حتماً حوصله داشته باشد، حتی اگر نیروهایش بی‌ادب باشند و با او مخالفت كنند، تا آن‌جایی كه امكان دارد، باید تحمل كند كه به اصل كار لطمه نزند. نه این­که بگوییم ما خدا هستیم (نعوذ بالله)، حالا چون نیروی زیردست من، مرا ضایع كرده و حرف حق زده، باید با او برخورد شود. خیلی از اوقات حرف، حق است و انتقاد به‌جایی هم هست، نباید کاری کنیم که سرش داد بزنیم و نانش را ببریم و رابطه ­ی اخوت و صمیمیتی كه با او داریم را از بین ببریم.  یا اصلاً او را برداریم. اتفاقاً ریاست، خودش یكی از عوامل بی‌حوصلگی و عصبانیت است. چرا؟ چون در آن كبر و عجب وجود دارد. آدم زود عصبانی می‌شود و انتظار دارد كه همه چیز طبق دستور و میل و علاقه و سلیقه ­ی او باشد. حالا اگر کسی بخواهد رییس باشد، نباید بی‌تابی كند و این بی‌تابی كردن‌ها خیلی هزینه­ ی آخرتی دارد.

داریم كه یك عربی نزد پیغمبر آمده بود و جلوی پیغمبر می‌خوابید و پاهایش را می‌زد به دیوار. بعد به حضرت می‌گفت: فلانی ما را موعظه كن. بعد حضرت می‌خندید و می ­فرمود: می­ دانی شتر چه‌طوری می‌نشیند؟ گفت: می ­دانم. فرمود: بگو ببینم چطوری می ­نشیند؟ و او دو زانو می‌نشست. حضرت می‌فرمود: خوب حالا همان‌طور بنشین تا موعظه‌ات كنم. می‌نشست و موعظه‌اش می‌كرد که این آیه آمد: «وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ = و راستى كه تو را خویى والاست.»

با بردباری، دهان بی خردان را می‌توان بست

علی علیه‌السلام فرمود:« الحِلْمُ فِدامُ السَّفیهِ[5]= بردبارى، پوزه بند نابخرد است.». اگر در مقابل سفیه و بی‌عقل، حوصله نداشته باشی، كار بدتر می‌شود. با سكوت و خویشتن‌داری در دهانشان را ببند و شرشان را كم كن. «وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا[6] = و چون نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند، به ملایمت پاسخ مى‏ دهند.» «وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا[7] = و چون بر لغو بگذرند با بزرگوارى مى‏ گذرند.» وقتی جاهلان با آن‌ها تخاطب می‌كنند كه وارد حریمشان شوند، «قالوا سلاماً» می‌گویند سلام. این یعنی خداحافظ. عرب‌ها هم آغاز صحبت شان با سلام است و هم انتهای كلام شان سلام می‌دهند. آیه می فرماید: زود رد می‌شوند و خداحافظی می‌كنند. مثلاً یك‌جوری از كنار جاهل رد می‌شوند. این‌طوری نیست كه دهن به دهن بگذارند و آتش درست بكنند. هر كسی هم كه آتش بیاورد و ما را آتش بزند، قرار نیست ما برویم و درآن بسوزیم. مثلاً اگر کسی به سمت شما آتش پرتاب کند، شما جاخالی می دهید و کنار می‌روید. نمی ایستید که بسوزید. خیلی ها کلام شان اینگونه است و می‌خواهند با کلام شان ما را آتش بزنند. اگر بخواهیم دهن به دهن بگذاریم و جواب بدهیم، آتش می‌گیریم.

این «السَّفیهِ» ممکن است، شیطان باشد، یا یكی است كه دارد حماقت می‌كند، یا موقتاً یك جنونی عارض شده كه دارد كار را خراب می‌كند. سریع با حلم، با خنده و شوخی، بفهم كه آتش دارد می‌آید، این هوشیاری می‌خواهد. زیركی و بصیرت می‌خواهد كه بدانی در این‌جا آتش هست و طرف تو متوجه نیست و می­خواهد تو را به درگیری بكشاند. از تو می‌خواهد که بیا بنشین باهم بحث كنیم. بعضی­ها روحیه جدلی دارند. روحیه بحث دارند. آن‌قدر این مسئله خطرناك است كه پیغمبر صلی‌الله علیه و آله و سلم می‌فرمایند: باهم بگومگو نكنید. ‌فرمودند: هركس بگومگو كند، من او را شفاعت نمی‌كنم. خیلی عجیب است که شفاعت برای قمارباز، زناكار، شراب‌خوار، صاحبان گناهان كبیره هست، آن هم نه در برزخ، بلکه در قیامت شفاعتشان می‌كنند. ولی كسی كه اهل بگو مگو است او را شفاعت نمی‌كنند. از بس این كار كثیف است كه می‌تواند جهنم تولید كند. می‌فرمایند:  هركس كه در بگومگوها که حق هم با اوست كوتاه بیاید به فیض بزرگی می رسد. اگر كوتاه نیاید كه شفاعتش نمی‌كنم. اما اگر كوتاه بیاید، حتی اگر حق با او باشد، تضمین می‌كنم 3 خانه در بهشت به او بدهم: یكی در عالی‌ترین درجات بهشت، یكی در پایین بهشت، یكی هم در وسط بهشت، من پیغمبر این را برایش تضمین می‌كنم.

وقتی حلم نباشد روابط، جولانگاه شیطان می‌شود

قرآن می‌فرماید که شیطان همیشه می خواهد بین شما را به هم بزند. همیشه دو نفری كه با هم ارتباطی دارند، مثل زن و شوهر، دو تا دوست، دو تا فامیل، عروس و مادر شوهر، مادرزن و داماد، باجناق‌ها، شاگرد و استاد و حتی انبیاء هم از این امر مستثنی نبوده اند. شیطان وسوسه می‌كرده این­ها را به جان هم بیاندازد. این قاعده است. قرآن به‌عنوان یك اصل وجودشناسی دارد به ما می‌گوید که هر وقت دو نفر با هم هستید، مطمئن باشید همیشه دو نفر نیستید. شما 4 نفر هستید. همیشه بدان كه با هر كس كه داری حرف می‌زنی 4 نفر هستید. شما و او، دو تا شیطان. یكی از طرف او و یكی هم از طرف شما. قرآن می‌فرماید: گاهی شیاطین زورشان به یک فرد مومنی نمی‌رسد و تمام شیطان‌ها را به کمک می طلبند. همگی باید به او حمله كنند و یك‌دفعه هجوم می‌آورند كه او را محاصره‌ كنند و زمین بزنند.

این را بدانید كه همیشه در تخاطب با دیگران، طرف خودش نیست كه گاهی حرف‌های زشت و ركیك می‌زند. در فحاشی كس دیگری دارد او را تحریك می‌كند. شعله برای شیطان است. وسوسه و حرف‌ها مال كسی دیگر است. در خانه نشسته ای و مثلاً می‌خواهی با همسرت یا فرزندت برخورد كنی، همه‌اش می‌بینید آمپرت دارد می‌رود بالا و داری عصبانی می‌شوی. بدان كه خودت تنها نیستی، یك كس دیگری هم دارید، او را بشناس.

اگر ما بتوانیم طبیعت و فطرت را در وجود خودمان تفكیك كنیم و این قوایی كه اطراف ما هستند و قرآن دارد معرفی می‌كند را بتوانیم شناسایی كنیم. آن‌وقت متوجه می‌شویم درصدی از افكار منفی‌ ما نسبت به دیگران، مال خود ما نیست. شما فكر می‌كنید در روابط دو مؤمن، شیطان بیكار می‌نشیند؟ دو مؤمن باید خیلی مواظب باشند كه از خودشان امواج منفی نسبت به طرف مقابل نرود. شیطان برای دو عالم، دو آخوند، حتی انبیاء، موج منفی می‌فرستد. نمی‌توانیم بگوییم از وسوسه ­ی شیطان مصون هستیم و شیطان نمی‌آید مرا تحریك كند. شیطان بین انسان و خدا دو به هم زنی می‌كند. فیلمی در تلویزیون پخش شد كه شیطان هم نقش داشت و می‌خواست از مریضی حضرت ایوب پیامبر، برای دو بهم زنی بین او و خدا سوءاستفاده كند.

مواظب باشید افكار منفی از طرف شما به سوی هیچ‌كس نرود. یعنی شما مقصر در شعله‌ور شدن هیجان، غضب، سوءظن و حسادت نباشید. وقتی وجودتان را خاموش كردید، از روی صراط که می‌خواهید عبور کنید، جهنم نمی‌تواند شما را بسوزاند. ولی اگر نشستی با دو نفر حرف زدی و دیدی داری تحریك می‌شوی، بدان كه شعله خاموش نشده و تو قابلیت هیزم شدن برای جهنم را داری. چون قرآن می‌فرماید:«قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِیكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ [8]= خود را از آتشی که هیزم آن انسان ها و سنگ هاست، حفظ کنید.»

ما نباید هیزم شویم. یعنی از طرف ما نباید شعله ایجاد شود. اگر خواستند د راین جا آتشت بزنند و نسوختی، در آن‌جا هم نمی‌سوزی. آن‌جا دیگر شعله‌ی جهنم اصلاً طرف تو نمی‌آید. چون سوزاندنی نیستی. چون در این­جا خاموشش كرده ای. این فهمِ خیلی مهمی است كه قرآن به ما می‌دهد. اصلاً فهم است كه حلم می‌آورد. عقل و علم است كه حوصله می­آ‌ورد. آدم فهمش كه بالا می‌رود، قدرت روحی پیدا می‌كند كه بدانیم همیشه بین 4 تا شریك، 2 شریك و 2 رفیق، كسانی هستند كه می‌خواهند دو به هم زنی كنند.

علی علیه‌السلام و ائمه علیهم‌السلام راه‌هایی دارند كه می فرمایند می‌توانی آتش طرف مقابل را خاموش كنی و روی شیطان او را كم و عصبانی اش کنی. چرا ما واقعاً شجاعت برخورد نداریم و نمی‌خواهیم این‌ها را اذیت كنیم؟

علامه می‌فرماید: گاهی شیطان، ‌مؤمن را تا برزخ هم تعقیب می‌كند که آن‌جا او را زمین بزند، حتی تا پس از مرگ. وقتی که كسی این‌طوری دنبال ماست، چرا در این دشمن‌شناسی آن‌قدر ضعیفیم؟ چرا با این دشمن آن‌قدر رفاقت می‌كنیم؟ تازه اگر قرار است برای روكم‌كنی هم باشد، باید این‌طوری رو كم كنیم. بگوییم كه پوزت را می‌زنم زمین و حالت را می‌گیرم. واقعی هم هست.

به شیطام بگو می‌خواهی بین من و همسرم دو به هم زنی كنی؟ الان من می‌روم از او معذرت می‌خواهم من كوتاه می‌آیم. در این صورت، جهنم را خاموش كرده ای. در ظاهر این است كه تو كوتاه آمدی و از تو كم شده، ولی فقط از طبیعتت كم می‌شود؛ اما به فطرت هیچ‌وقت آسیب نمی‌رسد. فطرت عزیز می‌شود و بالا می‌آید و خود را نشان می دهد.

حلم

ع ل 192

[1] . عیون الحکم و المواعظ , ج 1 , ص 24./ میزان الحکمه، ج 3.

[2].سوره حدید/23.

[3] . البحار: 78 / 230 / 18.

[4] . میزان الحکمه، ج 512:2.

[5] . غرر الحكم : ۹۹۴ .

[6] . سوره فرقان/63.

[7] . سوره فرقان/ 72.

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed