www.montazer.ir
دوشنبه 20 ژانویه 2025
شناسه مطلب: 3808
زمان انتشار: 17 اکتبر 2015
حفظ حجاب

حفظ حجاب

حال یکی خیلی بد بود،رگ هایش پاره شده بود و خونریزی شدیدی داشت.دکتر او را دید به من گفت بیاورمش اتاق عمل. من آن زمان چادر به سر داشتم. دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم،مجروح که چند دقیقه ای بود به هوش آمده بود به سختی گوشه چادرم را گرفت و بریده بریده گفت: من دارم می روم تا تو چادرت را در نیاوری.ما برای این چادر داریم می رویم،چادرم در مشتش بود که شهید شد. از آن به بعد در بدترین شرایط هم چادرم را کنار نگذاشتم.

راوی: خانم موسوی یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس

روایت غزل

 

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed