www.montazer.ir
یک‌شنبه 24 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 7267
زمان انتشار: 16 ژولیه 2017
حضرت آدم برای رفع غم و وسوسه به ذکر «لا حول ولا قوة الا بالله» متوسل شد

راه های مبارزه با غم (جلسه74)؛ 96/4/17

حضرت آدم برای رفع غم و وسوسه به ذکر «لا حول ولا قوة الا بالله» متوسل شد

ذكر «لا حول ولا قوة الا بالله العلى العظيم= هيچ حركت و نيرويى جز به سبب و خواست خدا پديد نمی آید»، دارويى است كه آثار و فوائد شگفت انگیزی دارد که از جمله آنها دفع بلا و رفع غم و غصه است. حضرت آدم (علیه السلام) بعد از رانده شدن از بهشت، خیلی غصه دار شد. جبرئیل بر او نازل شد و این ذکر را به او یاد داد.

نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای برطرف کردن غم به عنوان یک درمان طبیعی فرمودند: «إنَّ آدَمَ شَكا إلَى اللّه ِ ما یَلقى مِن حَدیثِ النَّفسِ وَالحُزنِ، فَنَزَلَ عَلَیهِ جَبرَئیلُ علیه السلام. فَقالَ لَهُ: یا آدَمُ، قُل: لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ. فَقالَها فَذَهَبَ عَنهُ الوَسوَسَةُ وَالحُزنُ= همانا آدم علیه السلام از غم واندوه وسوسه و القائات نفسانى به خدا شِكوه كرد. جبرئیل علیه السلام بر او فرود آمد و به او گفت: اى آدم! بگو: «لا حول و لا قوّة إلّا باللّه. آدم علیه السلام آن را گفت و وسوسه و اندوهش برطرف شد». 

حضرت آدم (علیه السلام) بعد از ماجرای رانده شدن از بهشت، خیلی غصه دار شد و به خدا شکایت کرد که دائماً افکار ناراحت کننده به سراغ من می آید. جبرئیل بر او نازل شد و این ذکر را به او یاد داد: «لاحول و لا قوه الا بالله». بعد از مدتی آن وسوسه و افکار منفی از ایشان برطرف شد.  این شعار یک مؤمن در توحید افعالی است.

یادم است وصیت نامه ی یک شهید 17 -18 ساله را می خواندم، خیلی  مرا تکان داد. در مناجاتی که با خداوند داشت از خداوند توفیق شهادت را می خواست. به خداوند عرض می کند که اگر تو بگویی من لیاقت شهادت را ندارم، من به تو می گویم که تو به من نعمت های بیشماری دادی که من لیاقتش را نداشتم.

بهتر است انسان در بارگاه الهی خالی باشد، یعنی فقرش را به درگاه الهی عرض کند تا ظرفش را پر کنند. برعکس زمانی که انسان در محضر خدا پر است از کمالاتی که فکر می کند کمالات هستند و خودش آنها را به دست آورده واینگونه در پیشگاه خدا می ایستد، راه بسته می شود.

«پناهندگی» یعنی انسان دلش به هیچ کس و هیچ چیزی امید نداشته باشد و بفهمد همه هیچ کاره اند. اهل بیت (علیهم السلام) وقتی به درگاه خداوند می رفتند، کاملاً خالی بودند. مثل عبد مسکین و فقیری که هیچ توانی از خود ندارد و پناهنده به خدا بودند و کمالاتی که خودشان داشتند را نمی دیدند.

 مهمترین مرحله همین است که ما هم مست کمالات جمادی، گیاهی، حیوانی و علمی خودمان نباشیم. همین که یکی از این کمالات به ذهنتان می آید، یعنی با آن پر هستی و خالی نیستی.

از طرف خداوند هیچ وقت منعی وجود ندارد که به ما بدهد. برای همین می گوییم: «یا دائم الفضل علی البریه». او می خواهد همیشه بدهد و خوشحال هم می شود که ما بخواهیم و او بدهد. پس منعی وجود ندارد. اما چون ما پر می رویم، وقتی پر می رویم، نمی توانیم دریافتی هم داشته باشیم.

برای خالی شدن، حتماً قبل از خواب وضو بگیرید و 100 مرتبه استغفار بگوئید یا صدقه ای بدهید تا ذهنتان تخلیه شود.

گاهی ممکن است عالم غیب و عالم برزخ به شما عنایت و توجهی کند، ولی چون پر هستید، این فیض از شما برداشته می شود. برای همین هم شب تا صبح خواب هایی می بینی که ناراحت کننده است. حتی از خواب هم  که بیدار می شوید، به جای این که نشاط داشته باشید، احساس خستگی می کنید.

کسی که خودشیفتگی دارد و عاشق خودش است و درگیر معشوق های دنیائی است، نمی تواند با معشوق حقیقی خودش پیوندی داشته باشد. در نتیجه دریافتی هم نخواهد داشت.

گنج و ثروت پیامبر چه ذکری است؟

تمام گنج و دارایی پیغمبر ذکر «لا حول و لا قوه الا بالله» است. خدا به موسی گفت: نمک غذایت را از من بخواه. یعنی حواست باشد اگر هر نعمتی به دستت می رسد، درحقیقت این خداست که به تو می دهد. حتی اگر می توانی نفس بکشی، پلک بزنی، زندگی کنی،  همه را خدا به تو داده است.

هیچ چیز از خودت نیست. پس وقتی هیچ چیز از  خودم نیست، یعنی فقر مطلق هستم. اگر این حقیقت را خوب درک کنیم و با فقر و نداری بگویی: «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم»، یعنی می گویی خدایا من اصلاً با این اسباب و علل کاری ندارم. گول اینها را نمی خورم. من فقط با تو کار دارم. از این رو، همیشه آنهایی که بیش از هر کس دیگری ثروتمند بودند و دارایی داشتند، وقتی به درگاه خدا می رسیدند، بیش از هر کس دیگری فقیر بودند. فقر و اضطرارشان را می بردند تا چیزی دریافت کنند.

در قرآن می خوانیم: «أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ[1]= كیست كه دعاى مضطر را اجابت مى‏كند و گرفتارى را برطرف مى‏سازد»؟ اضطرار که به سراغت آمد، رحمت هم می آید. آن موقع که از شدت مشکلات تان  کارد به استخوان تان می رسد، دعاهایتان به اجابت می رسد.

پس این طور نیست که ۵۰ سال نعمت های بیشمار داشته باشی و بگوئی من  پر هستم. بلکه باید خودت را  گداتر از همه ببینی. امام سجاد علیه السلام این گونه به خدا خطاب می کند:‌ «فَمَن یَكونُ أسوَأَ حالاً مِنّی= چه کسی حالش از من بدتر است».

سر نماز به ما یاد دادند که بگوئیم: «بحول الله و قوته اقوم و اقعد= من با حول و قوه ی خدا می توانم بلند شوم و بنشینم». کسی که مریض باشد، دارو هم بخورد، اگر یادی از خدا نکند، تأثیری ندارد. یادمان باشد دارو هم اگر قرار باشد که تأثیر بگذارد، خدا باید بخواهد.

«لا حول و لا قوه الا بالله»  ثروت پیغمبر بود. حضرت همه موفقیت هایش را با این ذکر دارد، یعنی ما هیچ کاره ایم. بقیه هر چه هستند، اسباب و علل هستند. هر چند حرمت اسباب و علل را داریم، ولی آن را هم باید خدا اجازه بدهد.

پس من چیزی از خودم ندارم. وقتی این فقر و دلشکستگی را پیش خدا بردیم و دعا کردیم؛ چه برای دنیا و چه برای آخرت، رحمت سرازیر می شود و غم ها، وسوسه ها، افکار منفی و آزاردهنده را برطرف می کند.

نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: «مَن حَزَنَهُ أمرٌ فَلیَقُل: لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ[2]= كسى كه بر اثر حادثه‌اى غمگین شد، بگوید: «لا حول و لا قوة الا باللَّه». هر ناراحتی داشته باشید، فرق نمی کند. بسیار «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» بگوئید. هر چقدر سطح معرفت انسان نسبت به حق تعالی بیشتر باشد، کارهایش زودتر راه می افتد. این خیلی مهم است. هر چقدر معرفت شما به خود و الله بیشتر شود؛ جذبتان بیشتر می شود؛ قدرتتان بیشتر می شود. چون شما می فهمید که فقر محض هستید و او غنی مطلق است. این را که خوب فهمیدید، همیشه فقیرانه برخورد می کنید درنتیجه دریافتی هایتان هم بیشتر می شود.

ما در سیره اخلاق پیامبر داریم، وقتی حضرت برسر سفره می نشستند، با توضع و نه با آقائی سر سفره قرار می گرفتند. نعمت مست و غافلش نمی کرد. به غرور، خود بینی و خودشیفتگی نمی افتاد. پس معرفت خیلی مهم است.

وقتی شما کسی را دوست داری و به او اعتماد داری، گمان می کنی که اگر از او کمک بخواهی، کمک می کند. دلت آرام است، اما ما با خدا این طور نیستیم. همه ی هنر انسان در این است که بتواند به چیزی که نمی بیندش تکیه کند و اعتماد کند، یعنی خدا. خدا را می شود دید، همه جا هم هست. این هنر آدمی است که ببیند.

خداوند دعای کافر و غیر مسلمان را هم اجابت می کند

گاهی ممکن است یک فرد مسیحی به حرم امام رضا برود و حاجتش را بگیرد، ولی شیعه ای که شک دارد، نتواند از حضرت حاجت بگیرد.  

علت این امر این است که مسیحی امید و اعتقادش را می برد نز امام رضا و کاری ندارد که او امام رضا و پسر حضرت زهرا است. فقط باور دارد که او یک «وجیهاً عندالله=آبرو دار نزد خدا» است و  می رود و از او کمک می گیرد.

 در داستان حضرت موسی و فرعون داریم که موسی دعا کرد و آب نیل بند آمد. همه به فرعون گفتند: تو چطور خدایی هستی؟ اگر عرضه داری، برو این رود را باز کن. فرعون گفت:  می توانم باز می کنم. شبانه راه افتاد و جایی رفت که کسی او را نبیند و شروع به دعا کرد و گفت: خدایا من تو را قبول دارم و می دانم که هستی و تو این رود را بند آوردی. من از تو آخرت نمی خواهم، دنیا را می خواهم. این رود را باز کن.

خدا هم به درخواست او آب رود را راه انداخت. موسی به خدا اعتراض کرد. خدا در پاسخ موسی به او گفت: او دیشب تا صبح بیدار بود و دعا می کرد. اما تو خواب بودی. ما هم به دعای او رود را برایش باز کردیم.

قرآن می گوید: حتی کسانی که با ما دشمن هستند و کفر دارند، اگر از ما بخواهند به آنها کمک می کنیم. « کُلاًّ نُّمِدُّ هؤُلآءِ وَ هؤُلآءِ[3]= همگی، هم اینان و هم آنان، را از عطای پروردگارت مدد می‌رسانیم».

کفر یعنی پوشاندن. کافر ظاهرا می گوید خدا نیست. ولی باطناً نمی تواند خدا را انکار کند. چون خدا قابل انکار نیست. آن خدایی که بعضی می گویند نیست و وجود ندارد، خدای توهمی خودشان است.

الله یعنی هستی مطلق و وجود مطلق. شما هر چه را در عالم ببینید، پر از هستی و وجود است. همه اشیا را پر از وجود خداست. شئی نیست که خالی از وجود الله باشد. نمی توان شکی در الله کرد. چنانچه خود قرآن هم تصریح می کند: «أَفِی اللَّهِ شَكٌّ [4]= آیا در الله تردیدی دارید؟». پس خدا قابل انکار نیست. حالا کسی می خواهد کار دنیایش راه بیفتد و معصیت کند، به دروغ  می گوید: خدا نیست.

لازم است انسان تمرین کند که من با وجودی سر و کار دارم که نمی بینمش، ولی احساسش می کنم. سوال می

شود مگر خدا قابل دیدن است؟ در پاسخ می گوئیم: مگر شما عقل و شعور تان را می بینید! مگر شخصیت و غرور دیگران را می بینید؟ نه. درحالی که وجود دارد. اساساَ زندگی انسان براساس موجوداتی است که دیده نمی‌شود.

یک پنجم زندگی ما مربوط به ماده است و با اشیاء مادی سر و کار داریم و آنها را می بینیم و لمس می کنیم، اما بخش های دیگری مثل خیالات، اوهام، عشق و ... قابل دیدن نیستند، ولی احساس می کنیم. پس اکثر ارتباطات در زندگی ما براساس چیزهایی است که به هیچ وجه ارتباط فیزیکی با آنها نداریم.  

توصیه امام محمد باقر (علیه السلام) برای حل مشکلات

امام محمد باقر علیه السلام به فرزندش فرمود: «یا بُنیَّ! إذا أنعَمَ اللّه ُ علَیكَ بِنِعمَةٍ فَقُل: الحَمدُ للّهِ و إذا أحزَنَكَ أمرٌ فَقُل: لاحَولَ وَلا قُوَّة إلاَّ باللّهِ وإذا أبطَأ عَلیكَ الرّزقُ فَقُل: أستَغفِرُ اللّهَ[5]= ای پسرم! هنگامی که خدا به تو  نعمتی بخشید بگو: «الحمدللّه» و چون چیزى تو را غمگین كرد بگو: «لاحول ولا قوة إلّا باللّه» و چون روزى ات دیر رسید بگو: «استغفراللّه»».

در کمالات و نعمت ها مثل قارون نباشید که گفت: خودم کار کردم، خودم تخصص داشتم، خودم به دست آوردم. بلکه بدانید در تمام جریان به دست آوردن یک نعمت، خدا با تو است. یعنی خداست که قوه و توان  می دهد که تو به آن برسی. بنابراین، بر هر نعمتی شکر خدا را بجا بیاور.

اگر به مشکلی برخوردی، «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» بسیار بگو تا گره کارت باز شود و اگر هم دنبال روزی هستی یا روزیت کم شده،  قفلش «استغفرالله» است.

استغفار، برای ما مثل سایر قواعد فیزیکی در عالم است. فوق العاده قدرتمند است. آدمی که در طول روز استغفار ندارد، گره زیادی در کارهایش می بیند. مثلا کاری که قرار است یک روزه حل شود، یک سال طول می کشد. استغفار همه مشکلات و خرسنگ ها را از سر راه انسان بر می دارد.

پس ذکر «الحمدلله» و «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» و «استغفار» به انسان قدرت می دهد. وقتی می گویی: خدا کنارم است، منم و خدا، این یعنی منم و همه چیز. با خدا به کسی احتیاجی نیست. در اینجاست که نشاد، شادی و آرامش به سراغت می آید.

 

غم/ توحید:خداشناسی/ دعا/ ذکر حوقله

 

[1] . سوره نمل/آیه 62.

[2] . مجلسی، بحارالانوار، ج90، ص187.

[3] . سوره اسراء/ آیه 17.

[4] . سوره ابراهیم/آیه 10.

[5] . مجلسی، بحارالانوار، ج 78، ص187.

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed