www.montazer.ir
سه‌شنبه 2 ژولیه 2024
شناسه مطلب: 9851
زمان انتشار: 11 دسامبر 2018
حضرات معصومین، ستون هر خیر و عمل نیکی هستند

شرح زیارت جامعه کبیره؛ جلسه 80؛ 97/9/15

حضرات معصومین، ستون هر خیر و عمل نیکی هستند

اهل بیت علیهم‌السلام. ستون‌های خیمه خوبان و تکیه گاهِ آنان که مانع انحراف و سقوطشان می‌شود، به گونه‌ای که افراد جامعه از برکت وجود امامان علیهم‌السلام در زمره خوبان و صالحان قرار می‌گیرند و اگر آنها نباشند این خیمه، بی‌ستون مانده، فرو می‌افتد.

در شرح جامعۀ کبیره رسیدیم به فقره ی «عَنَاصِرَ الْأَبْرَارِ وَ دَعَائِمَ الْأَخْیَارِ»

این فقره را با فقرۀ بعدی که از نظر معنی نزدیک هستند، با هم توضیح می‌دهم: «عَنَاصِرَ الْأَبْرَارِ ». یعنی سلام بر شمایی که ریشۀ نیکان و پایه‌های اهل خیر هستید؛ یا پایه‌های خوبان هستید.

در مورد این دو گروه یعنی «أبرار و أخیار» باید توضیح بدهیم که اینها چه کسانی هستند، و معنای اینکه اهل بیت علیهم السّلام اهل خیر و خوبان ستون هستند، چیست؟ این بحث در مباحث انسان‌شناسی خیلی مهم است و باید از آن درس‌های مهمی چون خودشناسی، انسان‌شناسی و جامعه شناسی را فرا بگیریم.

«عَناصِر»: جمع «عُنصُر» از ریشه «عصر» به معناى عصاره گیری، اصل و نَسَب، منشأ، گوهر و بنیاد است. مثلاً می‌گویند عصارۀ فلان چیز را بگیرید. پس خارج کردن شیرۀ یک چیز را عنصر می‌گویند. عنصر از وزن فُنقُل که همان ریشه و نسب است، می باشد. شیره و جان و مایۀ یک چیز را هم می‌گویند عنصر.

«الأبْرار»: جمع «بَرّ»، به معناى نیکوکاری. است یعنی شما به کسی محبتی می‌کنید. فرق هم نمی‌کند چه نوع محبتی باشد؛ جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی یا فوق عقلی. می‌تواند به یک انسان باشد؛ یا به یک فرشته یا به جن باشد؛ یا به حیوانات یا به گیاهان یا اشیاء و حتی می‌تواند به خدا باشد. انسان اگر یک خروجی خوبی برای خدا داشته باشد، یعنی تصمیم بگیرد که من می‌خواهم یک کاری برای خدا بکنم؛ یا هدیه‌ای به خدا بدهم یا لبخندی بر لب خدا بنشانم، اینها همه محبت است. یا به قول آن صحابی پیغمبر که گفت می‌خواهم خدا را بخندانم.

ابرار در قرآن در مقابل فجّار قرار دارد: «إِنَّ الْأَبْرارَ لَفی‏ نَعیم‏= ابرار در نعمت‌های بی‌شمار هستند» در مقابل «وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفی‏ جَحیم‏= فجّار در جهنم هستند[1]» است. فاجر از فجر می آید. فجر لحظه‌‌ای است که هوا تاریک است و یک نور بالا می‌زند و پردۀ تاریکی را می‌شکافد. به آن فجر کاذب می‌گویند. فاجر هم به کسی می‌گویند که پرده‌های حیا، عفت و تقوا و پرده‌های خوبی و انصاف را پاره می‌کند. به این شخص فاجر می‌گویند. آدمی که افسار گسیخته است و هر کاری دلش می‌خواهد می‌کند، او فاجر است.

«دَعائِم»: جمع «دِعامَة»، به معناى ستون و تکیه‌گاه است؛ اما نه هر ستونی، بلکه ستونی را می‌گویند که اگر نباشد، ساختمان می‌ریزد. پس دعامه ستونی است که باعث استحکام و سرپایی و استقامت یک ساختمان می‌شود.

«الأخْیار»: جمع «خَیر»، به معناى بهترین است. خیر هم شامل هر خروجی‌ خوب و نیکی می شود.

فرقش با ابرار در این است که ابرار هم اهل نیک هستند و هم تصمیم می‌گیرند کار خیر انجام می‌دهند؛ اما اخیار اهل خیر هستند و خیرشان به دیگران می‌رسد.

خیر مقابل شر است، یعنی بدی. هر چیزی که بد و منفی نباشد، خیر است. مثلاً سلامتی خیر است. ثروت و غنا در مقابل فقر خیر است. آرامش در مقابل اضطراب خیر است. داشتن یک عضو در مقابل نداشتنش خیر است. جریان عادی زندگی وقتی که بی‌دردسر است، خیر است. پس خیر مطلوب و دوست‌داشتنی است. مثلاً دو نفر همدیگر را دوست دارند و از دیدن همدیگر لذت می‌برند، همدیگر را که می‌بینند، با هم سلام و علیک می‌کنند؛ این خیر است. چون کنار هم خوب و آرام هستند. گاهی کسی به دیگری هدیه ای می‌دهد؛ مثلا یک چیز ویژه می‌دهد که این چیز دیگری است. مثلاً به یک وعده غذا یا آب میوه او را مهمان می‌کند. این یک محبت ویژه است که با قصد و اراده انجام می‌شود. به اینها ابرار گفته می شود. پس تمام ابرار، اخیار نیز هستند؛ اما تمام اخیار ابرار نیستند.

وقتی می‌گوییم «وَ دَعَائِمَ الْأَخْیَارِ» یعنی اهل بیت، ستون‌های آدم‌های خوب و خیر هستند. به گونه‌ای که اگر ائمه نباشند، ممکن است شخص منحرف شود؛ یا از حالت خوبی در بیایند.

ابرار ریشه و عنصر هستند، ولی در مورد اخیار فرمود ستون هستند. پس معلوم است که ابرار از اخیار بالاتر است. ائمه ریشه و عنصر وجودی اصل و نسب اهل برّ هستند. آنها ستون اهل خیر هستند. ستون یعنی اینکه اهل خیر را نگه می‌دارند.

در هر شر و بدی به اهل بیت پناه ببرید

امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید: «اَلشَرُّ كائِنٌ فی طبیَعةِ كُلِّ اَحَدٍ فَاِنْ غَلَبَهُ صاحِبُهُ بَطَنَ وَ اِنْ لَمْ یَغْلِبْ ظَهَر= شر و بدی به طور طبیعی در سرشت هر انسانی وجود دارد. اگر آدمی بر آن غلبه كند، در پس پرده پنهان خواهند ماند؛ و اگر بر طبیعت خود غلبه نكند، بدی ها آشكار خواهند شد».

 شر یعنی گرایش به بدی و خساست، بخل، ظلم، جنایت در وجود همۀ آدم‌ها، در طبیعت‌شان، و نه در فطرت‌شان. اساسا در بخش زنانگی و مردانگی و حیوانی انسان، کشش به سمت شر وجود دارد.

از آن جهت که ما نفخۀ خدا هستیم، عاشق خوبی هستیم. برای همین هم فرشته‌ها به ما سجده می‌کنند. فرشته ها که سجده می‌کنند، یعنی با تو ملائم هستند، تو هم با آنها ملایم هستی و با آنها می‌سازی. فرشته که این جنبه را در آدم می‌بیند، اصلاً مشکل ندارند که سجده می‌کند. فرشته­‌ها فقط زمانی که محدودیت را می‌بینند، سؤال برایشان ایجاد شد. وقتی خدا گفت: من می‌خواهم در زمین خلیفه قرار بدهم: «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَة» فرشته‌ها از کجا فریادشان درآمد؟ از آنجایی که خدا گفت در زمین می‌خواهم خلیفه قرار بدهم. چون زمین مسئله‌دار بود و آنها می‌دانستند زمین کجاست. می دانستند زمین محدودیت دارد و میل‌های آدم‌ها زیاد است. آنها به خدا گفتند: «أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِكُ الدِّماءَ= آیا می‌خواهی در زمین کسانی را قرار بدهی که در آنجا خون می‌ریزند و فساد می‌کنند». خدا با  آن روح الهی و آن نفخۀ محمد و آل محمد (علیهم­‌السّلام) می‌گوید که من می‌خواهم خلیفه‌ای در زمین قرار بدهم.

آدم که در طبیعت قرار می­‌گیرد، در تضاد منافع دعواها، درگیری‌ها، گناهان، فسادها، دروغ‌ها، غیبت‌ها، تهمت‌ها، بدبینی‌ها و دریدن همدیگر گرفتار می شود.

گاهی فرد دعوایی است، غر می‌زند، نق می‌زند، حساس و زودرنج و عصبی و اهل غیبت و بدبین است، دزد است و از بیت‌المال برمی‌دارد. از جیب دیگران برمی‌دارد؛ قاچاقچی است؛ سودجو است؛ دیگران را له می‌کند و بد و بدجنس است. راحت می‌تواند دیگران را له کند. فروشنده است و گران می‌فروشد. غذای ناسالم دست مردم می‌دهد، جنس قلابی می‌دهد، کم‌فروشی می‌کند و خیلی کارهای دیگر می کند. واجبات الهی را انجام نمی‌دهد؛ از محرمات پرهیز نمی‌کند؛ این یک حالت از شر است که از او می‌آید. این یک مرحله است.

گاهی شخص شر ندارد. یعنی وقتی می‌خواهی با او یک جا باشی یا با او ازدواج کنی؛ می‌خواهی با او شراکت کنی؛ می‌خواهی با او همکار باشی؛ می‌خواهی با او دوست باشی؛ هر جا با شما هست، اذیت‌کن نیست. با افراد در دوستی و صلح است. این حالت دوم خیر است؛ اما این آدم در خطر است. چون ممکن است شر بشود؛ ممکن است انحراف پیدا کند؛ ممکن است انحراف او یا در رحم مکانی باشد یا زمانی یا رحم شخصیتی و حالش خراب بشود. این آدم در معرض خطر است و احتیاج به ستون و دعائم دارد. یعنی او باید حتماً در زندگی­‌اش یک جاهایی رحم‌های مکانی، زمانی، شخصیتی سراغ داشته باشد که وصل به اینها باشد. اینها باید ستون او باشند که اگر حالش بد می‌شود و به هم می‌ریزد، زود با آن ستونها اتصال برقرار کند تا سرپا شود. نماز را هم  برای همین گذاشته اند که شما نماز بخوانی تا حالت خوب باشد و از خیر در نیایی.

پناهگاه هر مومنی اهل بیت هستند

در حالت خوب بودن، یک کسی می‌آید ما را وسوسه می‌کند تا از این حالت در بیایم. حالا این فرد، می‌تواند جن یا شیاطین باشد یا کسی از مردم. سعی کنید صبح اول وقت می‌خواهید بیرون بیایید، آن را بخوانید، شب هم بخوانید. هر جا و در هر مکانی که هستید، بخوانید. حتی معنویت مثل نماز شب‌خواندن هم می‌­تواند ما را فاسد کند. پس ما احتیاج به پناهگاه داریم، ما دعائم را لازم داریم، ما ستون می‌خواهیم. باید ستون‌های زندگی‌مان را شناسایی کنیم و دائماً به آن‌ها پناه ببریم.

چهارده معصوم، ریشۀ و خانوادۀ آسمانی تو هستند و بی‌نهایت تو را دوست دارند. اصلاً تجربۀ در میان گذاشتن مسائلت را با معصومین در زندگی تکرار کن. ببین چقدر شیرین است.اصلاً حاجت دادند، ندادند، حاجت را ول کن. اینکه تو می‌توانی هر روز با چهارده معصوم حرف بزنی، مهم است.

 وقتی من این همه تکیه‌گاه بزرگ و معصومین را دارم، مردم به چه درد تکیه‌گاه من می خورند. بندۀ خدا اصلاً کیست؟ ما خیلی وقت‌ها می‌گوییم اگر فلانی نباشد، ما زندگی‌مان بیچاره و بدبخت هستیم. می‌گوییم از اهل بیت بگیرید. می‌گوید اهل بیت را نمی‌توانم، با آنها حس ندارم. او شعور و فهم این را ندارد که آدمی که الان در زندگی­اش هست از طرف معصوم است.

 هزاران فاجعه با توجه و عنایت امام زمان علیه‌السلام از زندگی مان برطرف می‌شود. رزقی که به دست ما می‌رسد: «وَ بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَی=به یمن وجود او است که دیگران روزی می خورند». این سفره‌ای که نشستی خوردی، امنیتی که داری، خیراتی که دائماً به تو می‌رسد، زیارت‌هایی که می‌روی، جلساتی که می‌روی، معارفی که داری، همه را می‌نویسند و امضا می‌کنند و به دست تو می‌رسد. اینها از عنایت امام است. بعد می‌گوید امام زمان علیه‌السلام کجاست؟ صدای ما را نمی‌شنود؟ اهل بیت علیهم‌السلام صدای ما را نمی‌شنوند. ما چرا نمی شنویم؟ چون خودمان را خانم یا آقا می‌بینیم، خودش را زن و مرد معنا می‌کند و انسانیتش را نمی‌بیند.

ابرار کسانی هستند که خدا آنها را آفریده برای دستگیری دیگران، یعنی این شخص هر جا باشد، دائماً از او نیکی می‌ریزد، مثل خدا و اهل بیت.

«عَنَاصِرَ الْأَبْرَارِ» یعنی آدمی که از صبح تا شب فکر خیر  و فکر کارهای بزرگی است؛ فکر نیکی است و با تصمیم این کار را می‌کند.  

بعضی از بزرگان فرمودند: ممکن است اخیار آدم های خیری باشند و قصدی هم نداشته باشند، خیرشان به دیگران می‌رسد آدم خوبی است؛ ولی تصمیمی هم ندارد که بخواهد به کسی کاری کند، اما چون آدم خوبی است، خیرش به بقیه می‌رسد. فقط همان خوب بودن خودش کافی است؛ ولی به بقیه هم می‌رسد.  ولی ابرار کسنی هستند که از صبح تا شب تصمیم عمل خوب و خروجی خوب و برای کمک به دیگران دارد.

قا/115

شرح زیارت جامعه کبیره/ عَنَاصِرَ الْأَبْرَارِ وَ دَعَائِمَ الْأَخْیَارِ


[1] . سورۀ انفطار آیۀ 13 و 14.

صوت

1 - حضرات معصومین، ستون هر خیر و عمل نیکی هستند

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed