مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
خداوند به عنوان معشوق انسانها جلوه کامل خودش را که معصوم علیهالسلام است، به زمین فرستاده تا حس بینهایتطلبی انسان را در مسیر درست قرار دهد و انسان بیمعشوق نباشد و این حس خود را ارضا کند. زیرا اهل بیت، اصول تمام قشنگی ها و زیبائی ها و ارزشها هستند. اگر قرار است تو عاشق یک رشته، شغل، آدم، خانه، محل زندگی یا هر چیزی بشوی، اول ببین آن چیزها با قیمت اصلت چقدر ارتباط دارد؟ اگر قرار است تو را از دلدادگی و دلتنگیات با خانواده آسمانیات بکَند، باخته ای.
بحثمان در شرح زیارت جامعه کبیره درباره «اُصول الکَرَم» بود و گفتیم اهل بیت علیهمالسلام اصول کرم و جلوه ی کامل خدای بی نهایت هستند. حس بی نهایت طلبی انسان هم تنها با اهل بیت ارضاء می شود. «اصول الکرم» یعنی تو هر چیزی را که دوست داری، و هر غایتی را که دوست داری، در اهل بیت وجود دارد.
انسان در بخش انسانیاش بی نهایتطلب است و اساساً به هیچ کمال محدودی راضی نیست و از هیچ کمال محدودی هم خوشش نمیآید. اگر با کمال محدودی همراهی کند، بعد از مدتی خسته میشود و به دنبال کمال بالاتر و بهتری میگردد. این بینهایت طلبی در ذات همه انسانها وجود دارد.به این قوه بی نهایت طلب، اصطلاحاً قوه «فوق عقلانی» یا «فوق تجرد» گفته می شود.
انسان اگر عاشق هر چیز یا هر کس بشود، به خاطر این است که درصدی یا بهرهای از کمال را دارد - حالا هر کمالی باشد، فرق نمیکند که کدام یک از کمال های (جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی، انسانی یا فوق عقلی) باشد. همه انسانهایی که ما با آنها سروکار داریم و دوستشان داریم، عاشقشان میشویم و انتخابشان میکنیم، محدودند. اشیائی هم که به سراغشان میرویم همین طور هستند. پس این قوه فوق عقلانی ما در دنیا، باید با چه چیزی ارضا شود؟ اینجاست که انسان این سؤال و طلب را از خدا دارد که خدایا! حبیب من کجاست؟ عشق من کجاست؟ آن که مرا ارضا می کند کجاست؟
اله انسان الله است. این الله باید قابل لمس و قابل ارتباط و دوست داشتن باشد؛ قابل عشقبازی و پیوند با ما باشد. اینجاست که خداوند به عنوان معشوق انسانها جلوه کامل خودش را که حس بینهایتطلبی انسان را ارضا میکند، به زمین میفرستد تا انسان بیمعشوق و بیدلدادگی نباشد. اگر معصوم نبود، اساساً بخش فوق عقلانی انسان ارضا نمیشد. آدم های دیگر همه محدود و غیرمعصوماند. همه آدمها در ذات خودشان معصوم را دوست دارند. این یک امر حقیقی است، نه امر اعتباری.
اربعین، بزرگترین همایش عشق انسان ها به انسان کامل است
اربعین بزرگترین جلوه عشق انسان ها به انسان کامل است. این معادله را هنوز جز خود محتوای معارف اسلامی کسی نتوانسته حل کند. این دلدادگی شیعیان و اهل سنت، قابل فهم است؛ اما یهودی و مسیحی و زرتشتی و صائبی و هندو و لائیک در کربلا چه کار میکنند؟ آنها به چه عشقی میآیند؟ آنها هم مثل شما دنبال انسان کامل و معصوم میگردند. اگر یک انسانی در زندگیاش توانست این بی نهایت را ظهور بدهد، همه عاشقش میشوند.
اربعین، تفسیر نیاز انسان به انسان کامل است. همه انسانها در بخش فوق عقلانی و بی نهایتطلبشان، به یک مظهر بی نهایت از حق تعالی احتیاج دارند. خداوند آیهای بزرگتر از اهل بیت را خلق نکرده. برای همین به آنان «مثل اعلی» گفته می شود، یعنی عالیترین نمونه از خدا، یعنی بالاتر از آنها دیگر نیست. پس سردرگم نشویم. شما نمیتوانید با هیچ تحلیل عقلانی، اجتماعی، سیاسی اربعین را تفسیر کنید، مگر با همین چیزی که خودشان در اختیار ما قرار داده اند. اینها در اوج قرار دارند و منتهای همه کمالات هستند.
عشق انسان به اهل بیت، یک عشق ذاتی است. یک عشقی است که در خلقت انسان و فطرت همه انسانها گذاشته شده و نمیتوانند دوستش نداشته باشند. حتی عشق کفار نسبت به اهل بیت، یک عشق ذاتی و حقیقی است. از ذات و نهادشان این عشق بر میآید. از یک طرف، اهل بیت در اوج قرار دارند؛ و از طرف دیگر، انسان هم چون بی نهایتطلب است، دوست دارد به این اوج برسد.
بینهایتطلبی انسان به این معنا نیست که انسان فقط بینهایت را دوست دارد؛ بلکه بینهایتطلبی انسان، یک طلب است. طلب بودن برای من، یعنی من خودم میخواهم بی نهایت بشوم. ذات هر انسانی میطلبد که به خانه اصلیاش برگردد.
میلیونها آدم تحقیر شده و مستضعف در عالم هست که در شرایط پست اجتماعی و اقتصادی زندگی کردند و ناگهان به دولت و حکومت و ریاست رسیدند؛ اما اصلاً قانع نشدند؛ چرا؟ چون دیدیم که حس بی نهایتطلبیشان فعالتر، قویتر و بانشاطتر شده است. علت این امر این است که در ذات همه انسانها این حس وجود دارد و به هر جایگاهی برسند، مرتبه ی بالاتر از آن را می خواهند.
ای انسان! همه مقامات و کمالات در وجودت نهفته است
امام حسین علیهالسلام و اهل بیت علیهمالسلام همان هستند که من میخواهم. آیا فقط همین حد است؟ نه. مقام اهل بیت همانی هستند که من میخواهم به آن دست یابم و مثل آنان بشوم. اما تنها منِ پیشرفته و بزرگ شده ی ما؛ و منِ کمال یافته ما؛ امام حسین علیهالسلام میشود.
خدا میرزای دولابی را رحمت کند. چه حکیم بزرگواری بودند. ایشان میفرمود: «گفتند کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا، امّا نگفتند که هر کدام از شما یک حسین بن علی هستید. گذاشتند تا خودتان بفهمید که هر کدام از شما یک حسین بن علی هستید».
برای همین هم خدا به تو اجازه داده وقتی با حسین بن علی حرف میزنی بگویی من هم همان مقام تو را میخواهم: «وَ اَسْئَلُهُ أَنْ یُبَلِّغَنیِ الْمَقامَ الْمَحْمُود لَکُمْ عِنْدَاللّهِ= از خداوند می خواهم مرا هم به مقام محمود که شما اهل بیت نزد خدا دارید، برساند».
بنابراین، منِ پیشرفته ما در یک پزشک، دکتر، مهندس، تاجر، هنرپیشه، ورزشکار، رئیس جمهور و پادشاه شکل نمیگیرد و ظهور نمیکند. اینها منِهای پایینی ما هستند. کسی که به خودشناسی رسیده، هرگز این گونه چیزهای محدود را آرزو نمیکند. اگر خودش را بشناسد، از بخش انسانی اش تمنا میکند و با بخش انسانی وجودش زیارت عاشورا میخواند؛ با بخش انسانی به سیدالشهدا راست میگوید که من میخواهم مثل تو بشوم؛ با حضرت «قدم صدق» دارد.
اهل بیت، غایت هر ارزش و زیبائی هستند
«اصول الکرم» یعنی تو هر چیزی را که دوست داری، و هر غایتی را که دوست داری، در اهل بیت وجود دارد. از این رو، معصوم علیهالسلام خیلی صریح میگوید: «نَزِّهُونا عَن الرُبُوبیةِ و قُولُوا فینا ما شِئْتُم= ما را از مقام ربوبیت و پروردگاری، منزه بدانید و پایین آورید: اما برای ما هر چه خواهید بگویید». یعنی هر چه می توانید، از جود و زیبایی و کرم و شرف و رأفت و رحمت و صبر و....در باره اهل بیت بگویید؛ زیرا هرگز به آن اوجی که آن ها هستند نمیرسید. اینها همان کسانی هستند که من اصلی انسان ها عاشقشان است و دوستشان دارد.
«حسرت به جای دیگران بودن» موجب غم و درد در دنیا و آخرت می شود
آدمهایی که خودشان را نمیشناسند، تا چشمشان به یک رئیس جمهور، وزیر، سرلشکر، ژنرال، فرمانده، دکتر، مهندس، هنرپیشه، ورزشکار میافتد، یک لحظه در دلش میگوید که ای کاش من جای او بودم. این آن لحظهای است که تو سقوط کرده ای و دچار خودفراموشی شده ای و خود حقیقیات را از دست دادی.
عزیزم به اهل بیت علیهمالسلام نگاه کن. به کمتر از آنها نگاه کردن حماقت است. اگر به کمتر از آنها نگاه کنی و مقامی کمتر از آنان را بطلبی، بعدها حسرت دنیا و آخرت تو را میگیرد و پشیمانی تو را میکشد.
ما هر کداممان یک حسین بن علی هستیم. ولی متأسفانه این را گم کرده ایم و هوس ها و آرزوهای سطح پایین، ما را به سقوط کشانده است. هم در دنیا و هم موقع مرگ و هم در برزخ، این سقوط، خودش را نشان میدهد و غم و حسرت این فاصلهها انسان را میکشد.
«اصول الکرم» یعنی بفهمی که چه میگویی. بفهمی وقتی زیارت جامعه کبیره میخوانی، امام هادی (علیه السّلام) مسیری را به تو نشان میدهد که دچار سردرگمی و بلاتکلیفی در هدف گذاریهای زندگیات نشوی.کلمات زیارت جامعه بطور تخصصی انتخاب شده و حاوی هزاران معنی است.
«اصول الکرم» از هزار سفینه فضایی و کامپیوتر پیچیدهتر است. حواست باشد که تو عاشق هر چه هستی، اوج آن چیز که محبوب تو است، در دست اهل بیت است و در وجود خودت هم هست.
تمام زیباییها، اوجها، عروجها را خودت داری. پس قدرش را بدان و از آنها استفاده کن و استعدادهایی که در این خصوص در وجودت به ودیعه گذاشته شده را شکوفا کن. اکثر ما به سلوک نیفتاده ایم؛ یعنی هنوز به راه نیافتاده ایم و نمیخواهیم این راه را برویم؛ چون هنوز تصمیمی برای این کار نگرفته ایم.
حضور امام در عالم ماقبل دنیا
امام صادق علیهالسلام می فرمایند: «كُنَّا أَشْبَاحَ نُورٍ حَوْلَ اَلْعَرْشِ نُسَبِّحُ اَللَّهَ قَبْلَ أَنْ یُخْلَقَ آدَمُ بِخَمْسَةَ عَشَرَ أَلْفَ عَامٍ= ما ۱۵ هزار سال قبل از آفرینش آدم، اشباح نورى بودیم که در اطراف عرش، خدا را تسبیح مىكردیم».
اشباح نور یعنی حقایق نورانی؛ و منظور از عرش همان مقام تدبیر و مدیریت نظام خلقت است. این 15 هزار سال هم ۱۵ هزار سال دنیا نیست؛ بلکه حکایت از یک فاصله زمانی بی نهایت طولانی می کند. یعنی قبل از اینکه آدم خلق بشود، کار معصوم تسبیح خدا بود.
اگر کسی تسبیح خدا را بفهمد، تسبیح خدا از لذیذترین خوراکهای زندگیاش می شود. از آب و هوا برایش مهمتر می شود و جذابیت بیشتری دارد. چون تسبیح نفس است. ما اینها را داریم، اما اصلاً ارزش آن را نمیفهمیم و قدرش را هم نمیدانیم. تسبیح یک عشقبازی و یک عیاشی مدام است.
امام حسین (علیه السّلام) نیز فرمودند: «كُنَّا أَشْبَاحَ نُورٍ نَدُورُ حَوْلَ عَرْشِ الرَّحْمَنِ فَنُعَلِّمُ الْمَلَائِكَةَ التَّسْبِیحَ وَ التَّهْلِیلَ وَ التَّحْمِید= ما شبحهاى نورى بودیم كه اطراف عرش خالق رحمان دور مىزدیم و به فرشتگان تسبیح گفتن و تهلیل و تحمید را تعلیم مىدادیم».
مواظب باش که اسیر بخش های پایینی وجودت نشوی
این حرفهایی که گفتیم، در این گرانی دلار و ارز و قیمت پوشاک و کرایه خانه و مشکلات و گرفتاریهای خانوادگی به چه درد میخورد؟ این حرفها به این درد میخورد که تو بفهمی چه کسی هستی و مواظب باشی فتنهها و مشکلات بخشهای پایینی وجودت، تو را از خودت، حقیقتت و خانواده آسمانیات دور نکند.
ما در این مملکت قحطی های خیلی وحشتناک، مثل گرسنگی مردم، بیماریهای شدید و مشکلات دیگر داشتیم. مواظب باشیم این مسائل و مشکلاتی که امتحانات الهی است، برای اینکه خدا بداند ما چقدر پای کار هستیم یا نه، فریبمان ندهد.
تو به هر میزانی که به اهل بیت دلتنگی پیدا میکنی، به همان میزان، شبیه آنها هستی. متأسفانه، ما آنقدر دلمان برای زمینیها تنگ میشود که جایی برای بیتاب امام زمان علیهالسلام و خانواده آسمانیمان باقی نمی ماند. با خودمان تعارف نکنیم که بگوییم: من چون نماز می خوانم، آدم خیلی خوبی هستم. اصلا این طور نیست. مواظب باشیم عمر و جوانی و دلمان را ضایع نکنیم و عشق مان را قربانی و فدای معشوقهای طبیعی نکنیم.
پس «اصول الکرم»، یعنی اهل بیت اصول همه قشنگی و زیبائی ها و اصول همه ارزشها هستند. حواست باشد که اهل بیت به هر چیزی ارزش میدهند. اگر قرار است تو عاشق یک رشته ی علمی، شغل، آدم، خانه، محل زندگی یا هر چیزی بشوی، اول ببین که آیا آن چیز، با قیمت اصلت چقدر ارتباط دارد؟ اگر قرار است تو را از دلدادگی و دلتنگیات با خانواده آسمانیات بکَند، باخته ای.
شرح زیارت جامعه کبیره/اصول کرم
کلیدواژه ها:
آثار استاد