www.montazer.ir
دوشنبه 25 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 9016
زمان انتشار: 22 آوریل 2018
حسنات، پاک کننده گناهان است

کفارات گناه، جلسه 7، 92/07/10

حسنات، پاک کننده گناهان است

در جلسات قبل گفته شد، 3 مورد مطلق مصائب، مریضی ها، غم ها جزء مکفرات گناه بودند. مورد چهارم حسنات است، یعنی کارهای نیک و خوبی که کفاره گناهان هستند. هر کار خوب و قشنگی که یک نفر انجام بدهد، باعث می شود گناهان او پاک شود.

همانطور که اگر از یک انسان گناهی صادر بشود، آثارش در نفس او ذخیره می شود و او در گرو آن گناه می ماند؛ اگر زیبایی ها و حسنات هم از کسی ظهور کند، آثارش در نفس انسان ذخیره می شود. بنابراین یکی از راه های مبارزه با بدی ها این است که تولید خوبی هایمان را زیاد کنیم.

انسانی که عادت به خوبی کردن دارد، نمی تواند بد باشد. چون احساس لکه­ دار شدن و احساس ناراحتی می کند. بعضی از افراد به طور ژنتیک خوش ­اخلاق هستند؛ پدر مادر خوبی دارند و حتی مسلمان هم نیستند. ما در تجربه ­های تبلیغی مان زیاد دیده ایم، افرادی که مسیحی یا یهودی هستند یا اصلاً از دین ما نیستند؛ یا حتی دین ندارند، ولی افراد خوش ­اخلاقی هستند. ژنتیکی افرادی هستند که خوش­ برخوردند. بعضی از آنها اصلاً خودشان را تربیت کرده اند که اینگونه باشند. ادب و خوش­ اخلاقی شان بعد از یک مدت، در نفس آنها ملکه می شود. «ملکه» از «مُلک» می آید به معنای حاکمیت، یعنی صفتی که روی نفس انسان حاکمیت و سیطره می یابد. مثلاً کسی می گوید من اصلاً نمی توانم سلام نکنم؛ یا نمی توانم نخندم؛ نمی توانم کینه به دل بگیرم. این یعنی، پاکدلی در نفس این آدم تسلط دارد و اگر شیطان بخواهد حمله ­ای بکند، این نمی پذیرد. این خوبیها ملکه ی او شده است. صفات بد هم همینطور است. کسی که چشمش را نمی تواند کنترل کند، یعنی هرزگی چشم بر نفس او ملکه و حاکم شده است.

گاهی برای اینکه یک صفت خوب در نفس انسان ملکه شود، باید نفس را وادار به آن صفت کرد؛ یا وادار به تظاهر به آن صفت کند. همانگونه که علی علیه السلام فرمود:«اِن لَم تَکُن حَلیماً فَتَحَلَّم= اگر حلیم و بردبار نیستید، خودتان را به بردباری بزنید». یعنی ادای بردبارها را در بیاورید. اگر آدم خوبی نیستی، ادای خوبها را در بیاور، یعنی تلقین کن. وقتی به خودت تلقین می کنی، می بینی کار آسان می شود و آن صفت بر نفس تو حاکم می شود.

نگاه کنید چقدر قشنگ سیستم زیبایی را خدا آفریده: میگوید این آدم الان گناه کرده و لکه­دار شده؛ ولی چون اساساً این آدم آدمی است که تولید زیبایی می کند، آن زیبایی زشتیش را از بین می برد:«إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ».

نماز بهترین حسنات و کفاره گناهان است

نمازهای واجبی که انسان می خواند، فوق ­العاده مهم است و انسان را از شقاوت و سقوط نجات می دهد. همین نماز حسنه است و «اَلصَلاۀٌ کَفارۀٌ قَبلَها= نماز کفاره گذشته خودش می شود».

در روایتی داریم: «إنّ علیّاً علیه‌السلام أقبَلَ على الناسِ فقال: أَیُّ آیَةٍ فی كتابِ اللّه أرجى عِندَكُم؟ فقالَ بعضُهُم: إنّ اللّه لا یَغْفِرُ أن یُشْرَكَ بهِ و یَغْفِرُ ما دُونَ ذلكَ لِمَنْ یَشاءُ[1]. قالَ: حَسَنَةٌ و لَیسَت إیّاها ... ثُمّ أحجَمَ الناسُ فقال: ما لَكُم یا مَعشَرَ المسلمینَ ؟ قالوا: لا و اللّه، ما عِندَنا شیءٌ، قالَ: سَمِعتُ رسولَ اللّه صلىالله علیه و آله یقولُ: أرجى آیَةٍ فی كتابِ اللّه[2] و أقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النهارِ و زُلَفاً مِنَ اللیلِ إنّ الحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرى لِلذَّاكِرِینَ[3]= على علیه السلام رو به مردم كرد و فرمود: به نظر شما كدام آیه در كتاب خدا امیدوار كننده تر است؟ یكى گفت: آیه «همانا خداوند شرك به خود را نمى آمرزد و جز آن را براى هر كس كه بخواهد مى آمرزد». حضرت فرمود: خوب است، اما این آیه نیست... مردم سپس از اظهار نظر باز ایستادند. حضرت فرمود: اى جماعت مسلمان! چه شد كه سخنى نمى گویید؟ عرض كردند: به خدا قسم چیزى براى گفتن نداریم. حضرت فرمود: از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم كه مى فرمود: امید بخش ترین آیه در كتاب خدا این آیه است: «نماز بگزار در دو طرف [آغاز و انجام] روز و ساعاتى از شب؛ زیرا نیكیها بدیها را از میان مى برد این یادى است براى یاد آوران». از این روایت بر می آید که نماز حسنه و نیکی است و گناهان و بدی ها را از بین می برد. ناگفته نماند که معنایی که برای این آیه شده این  است که کسی که مشهور است به بی نمازی، وقتی که توبه کرد، باید در نماز جماعت شرکت کند تا همه بدانند که او دیگر توبه کرده است. ان الحسنات یذهبن السیئات.

علی(علیه‌السلام) می فرماید:«مَا أَهَمَّنِی ذَنْبٌ أُمْهِلْتُ بَعْدَهُ حَتَّى أُصَلِّىَ رَكْعَتَیْنِ وَأَسْأَلَ اللَّهَ الْعَافِیَةَ = گناهى كه بعد از آن مهلت دو ركعت نماز داشته باشم، مرا نگران و غمگین نمى‌كند (چراكه در این نماز یا بعد از آن، عفو و) عافیت را از خدا مى‌طلبم (و توبه مى‌كنم)». یعنی اگر از دست کسی در رفت و گناهی مرتکب شد، دو رکعت نماز بخواند و واقعاً به معنای حقیقی بگوید خدایا اشتباه کردم. نه اینکه استغفار بکند و دوباره گناه را انجام دهد. مواظب باشد که شیطان گناهش را به رخش نکشد و غمگینش نکند. به جای این که غصه بخورد و برای این و آن تعریف کند، به درگاه خدا پناه ببرد و با خواندن دو رکعت نماز خصوصی از خدا طلب بخشش کند.

بیشترین احادیث امیدبخش را ما از وجود مقدس امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) داریم:«اِنَّ الله یَکَفِرُ بِکُلِّ حَسَنَۀٍ سَیِّئۀً= خداوند می پوشاند با هر حسنه ­ای گناهی را». لذا فرمود: وقتی گناه کردید، زود یک کار خیر انجام بدهید تا آن گناه را بپوشاند و نگذارد آن گناه به شما صدمه برساند و در ادامه حضرت این آیه را خواندند:«قالَ الله عَزّ وَ جَل إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ».

«حسن خلق» گناهان را پاک می کند

مورد پنجم که بسیار بسیار مهم است. هم مژده است و هم خطر «حسن خُلق» است.

امام صادق(علیه‌السلام) فرمود:«إنّ حُسنَ الخُلُقِ یُذِیبُ الخَطیئةَ كما تُذِیبُ الشمسُ الجَلیدَ، و إنّ سوءَ الخُلُقِ لَیُفسِدُ العَمَلَ كما یُفسِدُ الخَلُّ العَسَلَ[4] = همانا خوش خویى گناه را ذوب مى كند، همچنان كه آفتاب شبنم را، و بد خویى كردار را تباه مى سازد، همچنان كه سركه عسل را».

حسن خلق هم دو جور معنا می شود: یکی «خوش ­اخلاقی» به این معنا که وقتی با شخص برخورد می کنی همیشه آدم شاد و با نشاط است و لبخند می زند و مهربان است. دیگری «حسن خلق» یعنی اخلاق خوبی دارد. کرامتها و بزرگواری های اخلاقی زیادی دارد. کریم، ستار، جواد و ... است. اینها جزء حسن خلق است. زیبایی های اخلاقی زیادی دارد. اگر کسی حسن خلق داشته باشد و خلقش خلق حسنی باشد، گناهانش هم آب می شود. ما هم که مظهر خداییم، اینگونه هستیم. یک نفر که در فامیل یا خانواده، آدم خوش اخلاقی است، اگر وقتی کار بدی هم بکند، دلتان نمی آید، گناهش را ببینید. حالا یک خطا یا لغزشی کرد، ولی آدم خوبی است.

حضرت در نقطه مقابل می فرماید:«اِنَّ سُوءَ الخُلقِ لَیُفسِدُ العَمَلَ= بداخلاقی اعمال انسان را از بین می برد». آدمهایی داریم که خیلی قوی و خوب برای خدا و برای دین و برای مردم و خانواده­شان زحمت می کشند، بعد هم با یک عصبانیت و با یک خلق بد و با یک تندی همه زحمات شان را هدر می دهند. گاهی وقتها انسان چند سال مجاهدت خود را با یک اخلاق بد خراب می کند. با چند سال مجاهدت کاخ ساخته، یک دفعه منفجرش می کند. یک بهشت ساخته می بینی، منفجرش می کند. بداخلاقی اینطوری است؛ به قول حضرت مانند سرکه که عسل را از بین می برد، بداخلاقی هم حسنات را از بین می برد.

پس این که حضرت می فرماید: حسن خلق گناهان را از بین می برد. در ذات ما هم اینطوری است. وقتی یک نفر با ما با خوش اخلاقی رفتار می کند، ما دیگر بدی هایش را نمی بینیم. چون این آدم آدمی است که دائماً از او دارد خیر صادر می شود.

چهار چیزی که شوینده ی گناهان است

«راستگویی، حیاء، خوش خلقی و شکرگزاری»، چهار عاملی که موجب پاک شدن گناهان می شوند.

نبی اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) است:«أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِیهِ وَ كَانَ مِنْ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ ذُنُوباً بَدَّلَهَا اَللَّهُ حَسَنَاتٍ‏ اَلصِّدْقُ وَ اَلْحَیَاءُ وَ حُسْنُ اَلْخُلُقِ وَ اَلشُّكْرُ[5] = چهارند كه در هر كه باشند و از سر تا پایش گناه باشد خدا همه آن گناهان را به حسنه تبدیل كند: راستگوئى و حیاء و خوش خلقى و شكرگزاری».

در واقع می خواهد بگوید این چهارچیز شوینده ­هایی هستند که نمی گذارند گناه بماند. اگر سر تا پایتان هم لکه و آلودگی و گناه باشد، همه را پاک می کند و از بین می برد. راستگویی، حیا و حسن خلق که شاهد بحثمان است و شکر. پیامبر چه ترکیب و چه بسته ای تحویل ما می دهد. کسی که این چهار چیز را داشته باشد، دیگر گناهی برای او نخواهد ماند.

حیا یعنی اینکه انسان عارش بیاید از اینکه به او لکه ­ای بچسبد. مثلاً می خواهد عصبانی بشود و حیا کند از این که با عصبانیت لکه ای به او بچسبد. یا مثل فردی که در اوج حیاست و بخواهد برود فحشا انجام بدهد، حیای او مانع می شود. حیاء یعنی وقتی گناه سراغش می آید، از پذیرفتن آن و احساس لکه دار شدن عارش بیاید. حیا یعنی ذات انسان ابا داشته باشد از لکه ­دار شدن و آن را پَس بزند. اگر مرتکب شد، چون حیا دارد، باز این حیا آن را می پوشاند. خدا رحمت کند مرحوم میرزا را که می گفت: اگر یک مؤمن گناهی کرد، برایش نوشته نمی شود. چون آنقدر خودش ناراحت است و عذاب وجدان دارد که خودش خودش را می سوزاند.

شکر هم یک معجزه است. شکر واقعاً معجزه می کند. سعی کنید حتماً ان شاء الله ملکه شکر را بر خودتان حاکم کنید. چه موقع هایی که در سختی هستید و چه موقعی که در خوشی هستید؛ در هر صورت انسان باید شکر بکند. این شکر باعث می شود که خدا بگوید این بنده من، من را در همه حال شکر می کند و از من راضی است. من هم از او راضی هستم. اینطور که شد، اصلاً خدا گناه او را نمی بیند.

کسانی که می گویند غزه و لبنان و سوریه و...به ما مربوط نیست، دین و انسانیت ندارند

آدم نفهمی که دین و انسانیت ندارد، می گوید: سوریه و آرمان فلسطین به ما چه؛ افغانستان به ما چه؛ کشمیر به ما چه؛ بحرین به ما چه؟ این آدم بی دین است. قاعده «هُوَ اَنت= او خودِ تو هستی»؛ بیانگر این است که او یک انسان است. خدا می توانست جای شما را عوض کند. اگر جای شما را عوض می کرد، انتظار نداشتید مردم دنیا کمک تان کنند؟ باید «اغاثة الملهوف» کنی.

«اغاثه الملهوف»، یعنی به داد ستمدیده رسیدن

اغاثة از مادۀ «غوث» و مصدر از باب افعال و به معنی یاری کردن است. معنی فارسی آن «فریادرسی» است. «ملهوف» یعنی ستمدیده و مورد ستم واقع شده؛ «إِغَاثَةِ الْمَلْهُوفِ»، یعنی به فریاد ستمدیده رسیدن.

قرآن می گوید:« وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِیًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِیرًا[6] = و چرا شما در راه خدا [و در راه نجات] مردان و زنان و كودكان مستضعف نمى ‏جنگید؟ همانان كه مى‏ گویند پروردگارا! ما را از این شهرى كه مردمش ستم‏پیشه‏ اند، بیرون ببر و از جانب خود براى ما سرپرستى قرار ده و از نزد خویش یاورى براى ما تعیین فرما». در راه خدا و راه مستضعفین، یعنی حتی اگر دین هم نداشته باشند، باید کمک کنید.

بعضی ها می گویند: به ما چه، برای چه برویم به فلسطینی ها کمک کنیم؟ اینها عربند، سنی هستند. این حرفها کفرآمیز است. همه اینها فرزندان اهل بیت هستند. چه سنی، چه عرب و عجم و هر ملیتی که می خواهند باشند.

«مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ» مردان مستضعف، زنان مستضعف، بچه ­های مستضعفی که مورد ظلم قرار گرفته اند. «الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها= خدایا ما را از این کشور و از این قریه و  شهر نجات بده؛ از این مملکتی که همه دارند ظلم می کنند ما را از این ظلم نجات بده».

دشمنان اهل بیت وقتی به درد سر می افتادند، به آنها پناه می آوردند. یزید به مدینه حمله کرد. گفته بود سه روز نوامیس همه اهل مدینه بر لشگرش حلال است. مروان و خانواده اینها می آیند به امام سجاد می گویند: آقا زن و بچه ما در خطر است. حضرت می فرماید: بیایید منزل ما. بفرمایید اینجا، ما از شما و زن و بچه ­تان محافظت می کنیم. ابوسفیان سالها با پیغمبر دشمنی کرده، وقتی پیغمبر مکه را می گیرد، تا یک مسلمان می گوید: امروز روز انتقام است. حضرت می فرماید: نه امروز، روز رحمت است. هر کس برود خانه ابوسفیان انگار خانه من آمده و در امان است. ما بچه­ های این پیغمبریم. چقدر در ما خشونت و کینه زیاد است.

«اغاثۀ الملهوف» یعنی اگر کسی گرفتار است، بروی به دادش برسی. نگو ما از او کمک خواستیم، کمک مان نکرد. این هنر نیست، اگر کسی به من محبت کرد، من هم به او کمک کنم. حیوانات هم این کار را می کنند و خیلی بهتر از ما هم این کار را انجام می دهند. چون به من محبت کرد، ما هم محبت و جبران کنیم. این جبران است و تو کاری نکرده ای. انسانیت زمانی است که تو کمک احتیاج داشتی و او به کمک تو نیامد. اما حالا که او احتیاج به کمک دارد، تو بروی و کمکش کنی. آدمیت یعنی همین؛ ما می خواهیم شبیه الله بشویم. ما با بندگان خدا چه کار داریم که بندگان خدا را الگوی خودمان قرار بدهیم. شما هر کس را الگوی خودت قرار بدهی به همان اندازه سقوط می کنی. بندگان خدا ملاک کاری ما نیستند. الگوی ما پیامبر صلوات الله علیه است.

ششمین عاملی که گناه را پاک می کند فریاد رسی است

فریاد رسی از ستمدیدگان ششمین عامل پاک کننده گناهان است.

قرآن کریم می فرماید: هر جا ستمدیده­ای باشد، وظیفه یک مسلمان است که به این ستمدیده کمک بکند و حق ندارد بگوید به من ربطی ندارد. حق ندارد که به قول انگلیسیها بگوید:« This is your problem = این مشکل شماست». این فلسفه ای غلط است. یک فلسفه کاملاً حیوانی و خشن است. به جای آن باید از قاعده ی«هُوَ اَنت» تبعیت کنیم؛ هر آدمی خود تو هستی. نباید بگوییم مشکل دیگران به من ربطی ندارد و بی خیال مشکل آنها باشیم.

پیامبر فرمود:«مَنْ أَصْبَحَ لا یَهْتَمُّ بِأُمورِ الْمُسْلمینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ = آن‌که صبح کند و دغدغه مسلمانان را نداشته باشد، مسلمان نیست». اهتمام یعنی تلاش و همت. نه اینکه فقط با زبان همدردی کنیم، بلکه تلاش و فعالیت باید انجام داد.

یک رفتار خوبی که به برکت روح تشیع در کشور ما وجود دارد، این است که اگر کسی به چیزی احتیاج پیدا کند، مثلاً اگر اتومبیلی کنار جاده توقف کرده باشد، همه می روند و از او می پرسند که چه نیاز دارد، بنزین احتیاج دارد، آب می خواهد و ... . اما در کشورهای خارجی اینگونه نیست. این روحیه خوبی است که هر کس هر جا احتیاج به کمک داشته باشد، انسان وظیفه­اش است کمک بکند. نمی تواند بگوید به من ربطی ندارد. حضرت فرمود: حتی اگر نمی توانی کمک کنی، با او راه بیفت برو. همراهی کن. بگو: من با تو می آیم، برویم با هم کمک جمع کنیم.

به اندازه وسع مان کمک کنیم

قرآن می فرماید:« لَا یُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا[7] = خداوند هیچ كس را جز به قدر توانایى‏ اش تكلیف نمى ‏كند».

به بعضی ها می گوییم بیا کار کن، کار تبلیغی و فرهنگی بکن، می گوید: من وقت ندارم؛ می گوید: بیا این پنج میلیون تومان را بگیرید و من را رها کنید، دنبال کار و تجارتم بروم. این وسع نیست. من الان خودم می توانم ماشین بگذارم، خانه دارم بگذارم، پول دارم بگذارم، ولی این وسع نیست. وسع یعنی اینکه کاسه گدایی دستت بگیری و بلند بشوی برای امام زمانت کار کنی. اگر برای سرطان زن و بچه­ ات بود، چه کار می کردی؟ حاضری برای امام زمان آبرو بگذاری یا نه؟ حاضری برای امام زمان گدایی بکنی یا نه؟ نگاه کنید خود خدا وقتی می خواهد ما را بسازد، گدایی می کند و میفرماید:«مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا[8]= كیست آن كس كه به [بندگان] خدا وام نیكویى دهد؟». خدا می خواهد من را شبیه خودش کند؛ برای همین خودش اقدام می کند و می گوید به من خدا کمک کنید.

«إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْكُمْ[9]= اگر خدا را یارى كنید، خدا هم شما را یاریتان مى ‏كند». خدا که به کمک ما احتیاج ندارد. مگر نمی گوییم: « الله الصمد» خدا بی نیاز است. خدا برای اینکه ما را آدم کند و ما را به اوج سعادت برساند،‌ اینگونه می گوید. این اوج مهربانی است. آدم باید اخلاق و ادب را از خدا یاد بگیرد. چقدر خدا مهربان است که حاضر است برای این که من را به عالیترین درجات برساند، تا این حد پایین بیاید.

روز عاشورا جن ها آمدند و به سیدالشهدا گفتند آقا اجازه بده ما یک لحظه همه این لشکر مقابل شما را جمعش کنیم. امام حسین ولی الله و خلیفۀ الله است. می توانست به کربلا نیاید و با یک اشاره همه یزیدیان را نابود کند. ولی بلند می شود و با زن و بچه به کربلا می آید و می گوید:«هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرُنی= کسی هست، من را یاری کند؟». اینها کی بودند؛ خدا کیست؛ ائمه کیستند؛ شهید شدند تا ما آدم و خلیفۀ الله بشویم. با اینکه همه قدرت در دست شان است؛اما از خود مایه می گذارند. شمر آن لحظه­ای که دارد سر حضرت را می برد، قدرتش را دارد از امام حسین می گیرد. حضرت به او قدرت می دهد. آدم خوب است آزادگی را از خدا یاد بگیرد. آزادگی را از اهل بیت یاد بگیرد. خداوند به یکی از پیامبرانش فرمود: من مریض بودم، عیادتم نیامدی. پیامبر گفت: خدایا مگر تو مریض می شوی؟ خدا فرمود: آن بنده مؤمنم که مریض شده بود، مثل این است که من مریض شدم. عیادتش میرفتی که عیادت من بود.

خدا ما را اینگونه تربیت می کند. می گوید: اگر مریضی را ملاقات کنید، مثل این است که من را ملاقات کرده اید. این را وسع می گویند. خدا همه خدایی خودش را وسط می ریزد، برای اینکه ما بزرگ شویم و به ما هم می گوید: شما هم همه وسعتان را بریزید برای اینکه به من برسید. برای همین خدا فرمود: اگر کسی از شما یک وجب بیاید من یک ذراع می آیم. اگر یک ذراع (فاصله از سرانگشت میانی تا آرنج) بیایید، من یک باع (فاصله از نوک انگشت میانی دست راست تا نوک انگشت میانی دست چش) می آیم. اگر راه بیفتی، من می دوم به سمت تو. ما باید از خدا یاد بگیریم و برای بندگان خدا ناز نکنیم. اگر کسی می تواند خروجی داشته باشد و جلوی خودش را بگیرد، راه را به روی خودش بسته و سرعت خود را به سمت الله کاملاً متوقف کرده است.

ما برای شبیه شدن به خدا آمده ایم، نه برای درگیری با مردم

ما با روح لطیف نبوی خیلی فاصله داریم. به همین مقدار که فاصله داریم، آتش و جهنم داریم. ما آمده ایم شبیه الله بشویم. نیامده ایم با آدمها درگیر شویم. بدی دیگران در حق ما فرصتی است که ما شبیه خدا شویم. ببین اگر کسی به تو بدی کرد، آیا می توانی به او خوبی بکنی یا نه؟

اگر کسی در حقت بدی کرده، آیا کینه در دلت هست یا می گویی من بروم کمکش کنم و دعایش کنم؟ اگر شب و روز نفرینش می کنی، تو خیلی خطرناک هستی. توان را از خدا بگیر و بگو:«لا حول و لا قوۀ الا بالله العلی العظیم». حضرت فرمود: این ذکر 99 بیماری را خوب می کند که ساده ترینش غم است. گنج پیامبر این بود. طرف می گوید: من یک زن هستم و نمی توانم حسادت نکنم. بله، یک زنی بله درست است زن یک حیوان است، مرد یک حیوان است. ولی تو یک چیز دیگر هم هستی به غیر از زن یا مرد بودن؛ چی هستی؟ انسان هستی. نیرو را از کجا بیاورم؟ از معشوقت بگیر؛ او در آغوشت هست. از خدا بگیر. نمی توانم گناه نکنم؛ نمی خواهد درگیر نفست بشوی؛ چون تو یک حیوانی، نمی توانی با بخش حیوانیت درگیر بشوی. حیوان به حیوانیت خودش علاقه دارد. الان نمی توانی تو از این صحنه گناه بگذری؛ ولی تو یک چیز دیگر هم هستی؛ تو آدم هستی و باید قدرت آدمیتت را نشان بدهی؛ بگو خدایا به عشق تو از همه می گذرم. خدایا من به عشق تو می خندم، می بوسم، دعا می کنم، می بخشم، عفو می کنم، می پوشانم. به عشق تو غیبت نمی کنم. وقتی تو را دارم نیازی به حسادت ندارم. کسی که گداست حسادت می کند. حسادت مال آدم فقیر است. مال کسی است که چیزی ندارد. من خدا را دارم. با خدا چه احتیاجی به حسادت دارم. وقتی عشق به خدا و اهل بیت است چه نیازی به چیزهای دیگر است.

حسنات/نماز/حسن خلق

 

[1] - سوره نساء/48.

[2] - سوره هود/114.

[3] - تفسیر العیّاشی : 2/161/74 .

[4] - بحار الأنوار : 71/395/74 .

[5] -  اصول کافی ترجمه کمره ای جلد 4،ص ۳۲۵.

[6] - سوره نساء/75.

[7] - سوره بقره/286.

[8] - سوره بقره/245.

[9] - سوره محمد/7.

فیلم

1 - حسنات، پاک کننده گناهان است
ناشناس (کاربر مهمان)

من چیز دیگه می خواستم

میانگین (5 رای)

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed