مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
چه چیزهایی نمیگذارند ما شاد باشیم؟ قبلاً گفته شد که میزان آرامش و شادی ما در آخرت، بسته به میزان آرامش و شادی ما در دنیا. کسانی که میتوانند با وجود مشکلات زندگی، شاد و آرام زندگی کنند، درجه شادی و آرامش شان در آخرت، فوقالعاده زیاد است.
«مانع شادی»، یعنی یک چیزی وجود دارد که هم شادی دنیا را از ما میگیرد و هم عذاب آخرتی میآورد و انسان را از شادی در آخرت و بهشت محروم میکند. حسادت یکی از موانع شادی است.
حسادت یعنی انسان از داشتن نعمتی در دیگران «چه جمادی، چه گیاهی، یا حیوانی، یا عقلی یا فوق عقلی» بدش بیاید و ناراحت بشود و در فشار قرار بگیرد. نعمت های جمادی مثل این که کسی وضع مالیاش بهتر از ما باشد. نعمت های گیاهی مثل بارداری، داشتن فرزند و... نعمت های حیوانی مثل ازدواج کردن، موقعیت اجتماعی خوبی داشتن، داشتن شغل مناسب و ... نعمت های علمی مثل مدرک تحصیلی بالا، استاد و دکتر بودن و... و نعمت های فوق عقلی که حال خوب داشتن، ارتباط خوب و قوی با خدا و اهل بیت و معنویات و... .
بنابراین، ما پنج نوع حسادت در نعمتها داریم و از این که ببینیم کسی یکی از این پنج نوع نعمت را دارد و ما نداریم یا ما عقبتر از او هستیم یا حتی خودمان هم داریم، ولی چشم دیدن آن را برای دیگران نداریم؛ و اذیت میشویم از این که ببینیم دیگران آن نعمت را دارند، به این نوع احساس و رفتارها، حسادت گفته می شود که ناشی از یک توهم و نشناختن خود حقیقی ما است.
چند روایت در مورد عواقب حسادت در کلام امیر المومنین(علیه السلام)
۱- «لَا یُوجَدُ الْحَسُودُ مَسْرُوراً= حسود هیچ وقت خوشحال دیده نمىشود». شما هیچ وقت نمیتوانید یک آدم حسود را شاد ببینید. یک آدم حسود، تا وقتی که درگیر حسادت است، غصه دارد. حالا کیفیت غصههایش را هم خود حضرت توضیح میدهند.
۲- «مَا رَأَیْتُ ظَالِماً أَشْبَهَ بِمَظْلُومٍ مِنَ الْحَاسِدِ: نَفَسٌ دائمٌ و قَلبٌ هائمٌ و حُزنٌ لازمٌ= من ظالمى را از حسود، شبیهتر به مظلوم ندیدم: حسود روح و روانی سرگردان و دلى بیقرار و اندوهى پیوسته دارد». حسودها خیلی مظلومنمائی میکنند، یعنی آدم حسود این گونه جملات را به زبان می آورد: «فلانی به من محل نگذاشت»، «فلانی من را دوست ندارد»، «فلانی به فلان کس بیشتر از من احترام می گذارد»، «من قربانی شده ام»، «حقم رعایت نشده است». یعنی شخص حسود فکر میکند کسی از او حقی را خورده و الان او فلان موقعیت را ندارد و فلان جایگاه از او گرفته شده است.
حسود واقعاً ظالم است؛ هم ظلم به خودش میکند و هم ظلم به آن کسی که مورد حسادت قرار گرفته است. در آخر هم در آتش حسادت خودش میسوزد.
۳- «نَفسٌ دَائِمٌ= نفس سرگردانی دارد»، یعنی حسود پر از حسرت و خستگی است؛ یعنی خودش را به زحمت میاندازد که از طرف مقابل، جلو بزند و خودش را به او برساند؛ یا نفس نفس میزند تا محسود خود را از آن موقعیتی که در آن قرار دارد، بیاندازد.
۴- «وَ قَلْبٌ هَائِمٌ= قلب سرگردانی دارد». هیچ مشکلی برای انسان وحشتناکتر از سرگردانی نیست؛ سرگردانی یعنی بی قراری و بلا تکلیفی؛ شخص مبتلا به بیمارییهای روحی – روانی، خصوصا حسادت، نمیداند کیست یا چیست؟ این گونه سرگردانی، یکی از عوامل خودکشی است.
آدم حسود انگار که یک نیزه یا شمشیر در قلبش هست که نمیگذارد آرام باشد: از همسرش، فرزندش، پدر و مادرش، غذایش، امنیتش، سلامتیاش... از هیچ چیز لذت نمیبرد.
۵ - «وَ حُزْنٌ لَازِمٌ= غم همراه». یعنی آدم حسود یک غم همیشگی و پیوسته دارد که همیشه به او آویزان است و از او جدا نمیشود. یک کس دیگری لذت میبرد، یک کس دیگری نعمت دارد، اما نکبت و جهنم و بدبختی و حرص و جوش و غصه و تحقیر و بیقراریاش برای شخص حسود است. حسادت باعث میشود انسان حتی جدای از خودزنی باطنی، خودزنی جسمی هم بکند و خودش را نابود کند.
۶- «اَلْحَسُودُ مَغْمُومٌ= حسود همیشه غمگین و مغموم است».
۷- «أَسْوَءُ النَّاسِ عَیْشاً الْحَسُودُ = بدترین آدمها در زندگی حسود است»، یعنی شخص حسود، هم دنیا و هم در آخرت کارش خراب است: «خَسِرَ الدُّنیا وَ الآخِرَة = دنیا و آخرتش در خسران است»، با حسادت دیگر تو نمیتوانی شاد باشی. میزان آدمیت و ایمان ما به میزان شادی ما بستگی دارد؛ یعنی وقتی شاد نیستی، بنده خوبی هم نیستی؛ در نتیجه، بهشتی هم نیستی. می بینی که حسادت، ضد شادی و آرامش است
۸- «مَنْ كَثُرَ حَسَدُهُ طَالَ كَمَدُه= كسى كه حسدش زیاد شد، غم جانكاهش نیز طولانى مىشود».
حسادت، گرفتگی و گرفتاری آدم را بیشتر میکند؛ هر کس حسودی اش طولانی شود، گرفتاریهایش هم بیشتر است.
حسادت از کجا و چگونه شکل می گیرد؟
نقطه ی انحراف روحی انسان و بروز مشکل حسادت، از تعریف «من» است که قبلاً در بحث «خودشیفتگی» توضیح دادیم. یعنی وقتی انسان من اصلیاش که از جنس خداست را نبیند و به رسمیت نشناسد و آن را بالاتر و مهمتر از چهار من دیگرش نبیند، غمها، غصهها، شکستها، چشم و همچشمیها، رقابتها، افسردگیها و پوچیهایش شروع میشود و حسادت، یکی از این بیماریهاست.
وقتی انسان خود اصلیاش را نمی بیند و با خود اصلیاش آشنا و دوست و مأنوس نیست و با چهار خود فرعی و گاهی قلابی اش زندگی میکند و با خود اصلی اش که بخش «بی نهایت طلب» او است، بی گانه است، طبیعتا به انواع گرفتاری ها مبتلا می شود. میل «بی نهایت» طلب، فقط با «بینهایت» که خدا است، ارضا میشود. چهار خود فرعی، در واقع خودهای مقدماتی هستند، برای رسیدن به خود اصلی. هیچ یک از خودهای فرعی، شانشان بی نهایت نیست. برای همین وقتی شما خود اصلیات را گم میکنی، اگر هر چقدر هم در چهار خود قلابی موفق باشی، محدودیت های آنها آزارتان میدهد. چون آخرش آن خود اصلیات با زوج و معشوق خودش به کام نرسیده، یعنی با بی نهایت ارتباط ندارید. مثلاً از این که الان دکتر هستی، خوشحال نیستی. از اینکه یک نفر فوق دکترا است، غصه میخوری.... و هر چقدر در این چهار بخش (جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی) موفقیت داشته باشی، موفقیتهایت را نمیبینی. یک موجود ناسپاس، نمکنشناس و کور نسبت به خودت و داشتههایت هستی. چرا؟ چون خود اصلی را نداری.
وقتی خود اصلیات یعنی خود آسمانیات را پیدا کردی، متوجه میشوی که اتصال به بی نهایت، موجب رشد و پیشرفت تو شده است. در این اتصال، اگر رشد همه آدمهایی که سر راهت هستند را دیدی و به آنها حسادت نکردی، به خیر، آرامش و شادی میرسی و خداوند خیلی از اثرات کارهای آنها را هم به تو میدهد، یعنی انگار که یک پرونده و حساب دیگری برایت باز شده و برایت دائماً پاداش میآید. ممکن است خود شخص از آن نعمت خوب استفاده نکند؛ ولی چون تو داشتن آن نعمت را قشنگ میبینی، خیرات و برکاتش نصیب تو هم می شود.
به عنوان مثال، تو ازدواج نکردی، ولی خواهر یا برادر کوچکترت ازدواج کرده اند. اگر حسادت نکردی و ناراحت نشدی، ثواب و خیرهایی که از زندگی او در این نظام وجود دارد، به تو هم داده میشود؛ اما اگر حسادت کردی، مصائب مختلف دنیایی و آخرتی برای تو اتفاق میافتد.
با آدم حسود، چطور برخورد کنیم؟
امیرالمومنین (علیه السلام) می فرماید: «یَكْفِیكَ مِنَ الْحَاسِدِ أَنَّهُ یَغْتَمُّ فِی وَقْتِ سُرُورِكَ= برای تو در مورد یک شخص حسود که این حسادتش آزاردهنده است، همین بس که آن موقع که تو خوش هستی، او ناخوش است». بنابراین، دیگر نیازی نیست که تو اقدام و کار دیگری علیه او بکنی. اگر شما به جای این که در مقابل حسادت کسی، مقابله ی منفی بکنید، سعی کنید که به او محبت بکنید و یک محبت جدید را پرورش بدهید تا اتفاقات عجیبی در زندگیتان بیافتد.
گاهی افرادی در زندگی ما هستند که با حسادت شان ما را اذیت میکنند؛ یعنی گرفتار آدمهای حسودی می شویم مثل: مادرشوهر حسود، مادر زن حسود، پدرزن حسود، پدرشوهر حسود، جاری حسود، باجناق حسود. در اینجا حضرت امیر توصیه می کند که مواظب رفتارت باش؛ چون تو با حسودی های دیگران امتحان میشوی.
اگر کسی حسودیات را کرد و تو هم به افسردگی و غم افتادی، در حقیقت امتحان بدی داده ای و باخته ای. پس باید در چنین وضعی، مواظب باشی و غصه نخوری یا کینه به دل نگیری و برعکس، به او محبت کنی.
کسی که نسبت به شما حسادت میکند، همین که در جهنم است، برای او کافی است. پس دیگر تو او را اذیت نکن. چون او زنده زنده دارد میسوزد. هم دنیایش را از دست میدهد و هم آخرتش را. دیگر شما کاری با او نداشته باش.
به جای کینه به دل گرفتن از حسود، باید دلت برایش بسوزد. یعنی سعی کنی درمانش کنی. سعی کن در آن نعمتی که داری، اگر امکانش هست، شریکش کنی. سعی کن به او محبت کنی. برایش دعا و استغفار کنی. به او هدیه بدهی. چون آدمی که به کینه و حسادت میافتد، انگار طلسم و سِحر میشود. پس تو بیا و این سِحر را بشکن. اگر این کار را بکنی، میبینی که پشتش زیبایی است؛ پس برو به سمت این سِحرشکنی و نگو که از او بدم میآید و دیگر نمیخواهم او را ببینم و از او متنفرم. قرآن میگوید به آن کسی که به شما بدی کرده خوبی کن تا معجزهاش را ببینی.
این هنر یک انسان مومن است که بتواند به آن کسی که به او حسادت کرده و آن کسی که از او بدش میآید و آن کسی که برای او دردسر درست کرده، دعایش کند و برایش هدیه بخرد و او را به خانهاش دعوت کند. با او به مسافرت برود. با او درددل کند و به او بگوید دعایم کن. از او مشورت بگیرد. اگر میبینی که همه طلسمهای ناشی از بیماری حسادت، شکسته میشود.
این کجا و آن کجا که بخواهی حسادت های او را با کینه و بدی پاسخ بدهی. کینه کار احمقانهای است. کینه یک کار خشن است. یک کار غلط توهمی است. باید با قاعده «هو انت» به طرف نگاه کنی. با هر کسی که طرف هستی، او را خودت بدانی؛ «او تو هست». اگر بخواهی کینه کنی، مثل این است که جلوی آینه بایستی و به خودت فحش بدهی، هیچ عاقلی این کار را نمیکند.
در حقیقت، با کینه، حسادت، عصبانیت یا سرزنش کردن دیگران، خودت را نابود میکنی، قبل از اینکه به دیگران ضربه بزنی، به خودت ضربه میزنی.
موانع شادی/حسادت
کلیدواژه ها:
آثار استاد