www.montazer.ir
دوشنبه 25 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 7159
زمان انتشار: 11 ژوئن 2017
حسادت ضد توحید است و نباید برای نداشته هایمان غصه بخوریم

استاد محمد شجاعی

حسادت ضد توحید است و نباید برای نداشته هایمان غصه بخوریم

انسان نباید به خاطر چیزی که دیگران دارند و او ندارد، غصه دار شود. این که دیگران چیزی داشته باشند و انسان نداشته باشد، صورت های مختلفی دارد: گاهی آن چیز یک امر دنیایی و خیالی و وهمی است.

حسادت با توحید سازگاری ندارد. حسادت کفر و درگیر شدن با خدا است. این بسیار خطرناک و مهلک است.

امیرالمومنین (علیه السلام) :«وَلَم یَحزَن قَلبُهُ بِما یُعطی غَیرَه= انسان به خاطر چیزی که خدا به دیگری داده نباید سینه اش تنگ و محزون و غصه دار شود».

گاهی کسی می گوید چرا دیگری فلان چیز را دارد؟ گاهی کسی اصلا از این که دیگران چیزی را دارند، ناراحت می شود. این می شود حسادت. گاهی ریشه اش چشم و هم چشمی و برتری جویی است. انسان چون می خواهد از دیگران بالاتر باشد، وقتی یک نفر را در مسایل دنیایی از خودش بالاتر را می بیند، غمگین می شود. برای همین است که حضرت مسیح می گوید: «خدایا بیشتر از دو تا نان جو روزیم نکن». چون حب دنیا موجب غم و غصه می شود.

ما خیلی از چیزهایی که نعمت است را تبدیل می کنیم به ضد نعمت. خدا به ما نعمت داده، اما ما قدر نمی دانیم. زن خوب داده، شوهر خوب داده، بچه خوب داده، شکم سیر داده، اما ما قدر آنها را نمی دانیم. الان یک میلیارد نفر در دنیا دارند از گرسنگی به خودشان می پیچند. همین گرسنگی مشکلی است که ما هیچ وقت در عمرمان هم درکش نکرده ایم که چه جوری است، مگر در ماه رمضان که آن هم موقع افطار انتقامش را از خدا می گیریم. بیش از ۶۰۰ میلیون نفر در آسیا و اقیانوسیه واقعاً گرسنه اند. خدا این همه نعمت به ما داده که حتی اضافه وزن هم می آوریم. یخچال ها پر، فریزر ها پر، خانه پر. ولی ما قدر این نعمت ها را نمی دانیم. استاد خوب، کتاب خوب، جلسه خوب، معارف خوب. ما حرم داریم، ائمه داریم، حسینیه داریم، ماه رمضان داریم. اگر فردای روز قیامت خدا به من بگوید من این همه به تو قیمت دادم. تو چه کردی با این ها؟ چه جوابی داریم؟ آیا از اینها برای شدن استفاده کردیم؟ آیا این نعمتها موجب تقرب ما به خدا و انسانیت شد؟

 خداوند می فرماید: «إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ= بعضی از زنان و فرزندان شما دشمن شما هستند»(تغابن/14). اموال شما مایه ی آزمایش شماست. بسیاری از ثروتمندان بعد از این دنیا خواهند گفت که ای کاش این همه پول نداشتیم. بسیاری از فرزند داران خواهند گفت: ای کاش تنها بودیم.

خیلی ها بعدا باید حساب پس بدهند برای خیلی از نعمت ها مثل همسر خوب، بچه های خوب، پدر خوب، مادر خوب، استاد، رحم های مکانی مثل حرم، حسینیه، مسجد و رحم های زمانی مثل ماه های رجب و شعبان و رمضان. آیا از این همه نعمت استفاده کردیم یا داریم آنها را تلف می کنیم؟

علی علیه السلام می فرماید: «گاهی شنیدنی ها و دیدنی هایمان ما را از خدا غافل می کند». یعنی بعضی از چیزهایی که در دیگران می بینیم، ما را ناراحت می کند و گرفتار این بیماری می شویم که چرا باجناقم یا داداشم فلان چیز را دارد؟ چرا فلانی از من بیشتر دارد؟ شروع می کنیم به رقابت های دنیایی. این بیچارگی است که آدم دلش بگیرد از این که یک نفر چیزی دارد و من ندارم. خدا می گوید: این همه نعمتهایی که به تو دادم چه کار کردی که الان هوس مال مردم، خانه مردم، ناموس مردم، همسر مردم، شغل مردم را داری؟

فردای قیامت خدا خیلی ها را به ما نشان می دهد که از ما خیلی کمتر داشتند، اما خودشان را به قرب خدا رساندند و به هدف خلقت پاسخ درستی دادند. خدا فقرایی را که جزو اولیاء خدا شدند، دختران مجردی که جزء اولیاء خدا شدند، مردهای مجردی که جزء اولیاء خدا شدند، اروپایی ها و آمریکایی هایی را که در بدترین و فقیرترین محیط های معنوی، از اولیاء خدا شدند را به ما نشان می دهد. مریض هایی هستند که با آن حال مریضی، خودشان را می رسانند به ولایت الهی. مریض بوده، فلج بوده، کور بوده، کر و لال بوده، گرسنه بوده و مشکل اقتصادی داشته، ولی خودش را رسانده به ولایت الهی. خدا اینها را می گذارد جلوی ما و می گوید این ها چگونه خود را رساندند و تو نرساندی؟

یکی از اولیای خدا را من می شناختم که زنش دیوانه بود. این زن یک دفعه لخت می شد می رفت به خیابان. اما او با چنین زنی شد ولی خدا. خدا اینها را در قیامت به ما نشان خواهد داد. آسیه را نشان می دهند که با این شوهر شد ولی خدا. ما باید بزنیم توی سر خودمون چقدر ما بیچاره هستیم واقعاً. با چنان شوهری شد ولی خدا. با چنان زنی شد ولی خدا. دیگری با یک پدر و مادر کافر، فاسد و فاسق، شد ولی خدا.

فردای قیامت «ادواردو آنیه لی» رحمت الله تعالی علیه را می گذارند جلوی ما. با آن محیط صهیونیستی و پدر یهودی و با آن فضای مسموم ایتالیا، به خاطر عشقی که به اسلام داشت، شهید شد. اما به شیطان و نفس خودش باج نداد. او هیچ چیزی را به جای خدا و دین خدا و به جای تشیع و ائمه نفروخت. تمام ثروت دنیا را گذاشتند جلویش، اما حاضر نشد آن همه ثروت را به محبت و معرفت خدا  بفروشد. تا این حد استقامت می کند. چقدر پیشنهاد می دهند که تو صاحب همه چیز دنیا هستی، پس دست از این راه بردار! کارخانه ی خودرو سازی فیات را به تو می دهیم. باشگاه یُوونتوس را به تو می دهیم. هر چه بخواهی می دهیم. اما دست از اسلام بردار. اما چون دست بردار نبود، او را به شهادت رساندند.

آدم بدبخت کسی است که به جای غصه خوردن برای معنویات، غصه ی دنیا را بخورد

بدبخت کسی است که به جای این که برای کوتاهی های معنوی اش غصه بخورد، برای کمبودهای مادی و نداشته هایش غصه بخورد و به داشته های دیگران حسودی کند.

به جای این که انسان غصه ی «نشدن ها و نرسیدن به معنویت ها» و غصه نرسیدن به جمع های معنوی را بخورد؛ به جای این که غصه ی این را بخورد که هنوز نمازم نماز نشده، روزه ام روزه نشده. بعد از ۴۰ سال هنوز روزه ی من با روزه ی ۴۰ سال پیشم یکسان است. نماز الان من با نماز چهل سال پیشم یکی است، به جای این که غصه این را بخورد که هنوز با قرآن اُنس ندارم. هنوز شراب من نشده قرآن، هنوز بهار من نشده قرآن.

برای خانه اش غصه می خورد. برای مدل ماشین و تلفن همراهش غصه می خورد. برای لباسش غصه می خورد. طوری غصه می خورد که انگار وارد جهنم شده. دست به یکی از چیزهای دنیایی اش بخورد، انگار به جهنم رفته. اصلاً خدا را ول می کند. حوصله خدا را دیگر واقعاً ندارد. ما واقعاً خیلی وقت ها آبروی آدم و آدمیت را می بریم. برای چه داری غصه می خوری؟ این چیزی که تو داری غصه می خوری به غصه خوردن می ارزد. تو باید غصه های بزرگ بخوری، غصه های آخرتی. اگر الآن بمیری با این وضع، این چیزهایی که داری برایش غصه می خوری آنجا می شوند برایت مارو عقرب.

همین چیزهایی که تو الآن غصه اش را می خوری، فردا خواهی گفت: «خدایا اینها را از من دور کن». اما در آنجا خواهند گفت: «مگر اینها را یک عمر نمی خواستی؟ حالا همین ها همراه تو هست تا ابد. این همان است که آیت الله شاه آبادی می فرمود: «و امه هاویه= مادرش جهنم است». برای این که انسان مادر را خیلی دوست دارد و می خواهد همیشه همراهش باشد. علقه های مادی و دنیاطلبانه ی انسان نیز مثل مادرش می شود.

اما چیزهایی را که ما اصلاً ۵ دقیقه هم برایش گریه نکردیم، ۵ دقیقه هم برایش رقابت نکردیم، ۵ دقیقه هم غصه اش را نخوردیم، خواهیم دید که چقدر به کسب آنها نیاز داشتیم.

علی (علیه السلام): منفور ترین آدم نزد خدا کسی است که به دنبال چیزی می رود که برایش لازم نیست

ما در کسب چیزهایی که برای ابدیت خود نیاز داریم، داریم وارونه زندگی می کنیم. علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: «منفورترین آدم ها پیش خدا کسانی هستند که غصه ی چیزهایی را می خورند و دنبال چیزهایی هستند که برایشان لازم نیست».

انگار که وحی شده که من باید فلان چیز را داشته باشم، اما برای چیزهایی که برایم واجب است، هیچ وقتی را نگذارم. چیزهایی که برایش متولد شده ام و برای همان هدف به دنیا آمده ام، اصلاً مورد توجه نیستند. ما آمده ایم دنیا چه کار کنیم؟ برای چه خلق و متولد شده ایم؟

حضرت می فرماید: «کسی که اصلاً غصه هدف خلقت را ندارد، منفورترین آدم نزد خداست». منفور بودن این گونه افراد از اینجاست که همین آدم می آید حسادت می کند که چرا فلان کس فلان چیز را دارد و من ندارم. چرا من نه! گرفتار «من طبیعی» است و «من فطری» او در این وسط فراموش شده و هر چه هم می گوییم «حسادت کفر است، این را بگذار کنار، غصه نخور، بیا بیرون از این افکار نادرست، باز هم  می بینی می چسبد به همین امور دنیایی و ولع دارد برای حسادت کردن. علی علیه السلام می فرماید: «مَن وَلَعَ بالحَسد وَلَعَ بِهِ الشوم= کسی که شیفته حسادت است، نحسی ها به سویش ولع دارند». این یعنی گاهی کسی حسود است، اما چون خودش هم از این کار بدش می آیدو ناراحت است، در حسادت باقی نمی ماند. اما منظور حضرت این است که گاهی کسی برای حسادت، ولع دارد و شیفته ی حسادت کردن است. چنین کسی در آتش حسادت باقی می ماند.

به چنین کسی هر چه می گویی این کفر است، حریم آتش و جهنم است، باز هم از حسادت دوری نمی کند. حضرت می فرماید: «وَلَعَ بِهِ الشوم». این یعنی نحسی، شوربختی و بدبختی. چنین شیفته بدبختی و نحسی است.  گاهی کسی آماده ی ازدواج می شود. اما یک خواهر یا برادر بزرگتر دارد و چون هنوز ازدواج نکرده، به این که از او کوچکتر است، حسادت می کند و ازدواج او رابه هم می زند.

مثلا چون خواهر بزرگتر است و هنوز برای او خواستگار نیامده، به خاطر حسادت، کاری می کند که خواستگار خواهر کوچکتر ردّ شود و برود. یا برادر بزرگتری که مثلا به سن ۳۵ سالگی رسیده و ازدواج نکرده، حسودی می کند و خواستگار خواهر کوچکتر را رد می کند. باید داسنت که آدم با این کارها شور بخت و بدبخت می شود.

این خیلی تهدید تندی است که علی علیه السلام می فرماید «َلَعَ بِهِ الشوم». یعنی اگر حسادت را در وجودت قبول کنی، شیفتگی به بدبخت شدن داری. یعنی بدبختی سر ریز می شود و می آید در وجودت. آن گاه شکست پشت شکست. تنهایی، ذلت و خواری. از همه بدتر وقتی است که کسی حسادت می کند و هر چه دارد از دست می دهد. اول دارایی های روانی و روحی و معنوی را از دست می دهد، بعد هم ازدست دادن دارایی های مادی شروع می شود و کم کم همه از دست می روند. یعنی شما هر وقت حسادت می کنی، به جای این که چیزی به دست بیاوری، چیزی را از دست می دهی. اما اگر حسادت نکنی، هر چه داری خدا به تو بیشتر می دهد. یعنی وقتی حسادت می کنی، هر چه را داری، از دست می دهی. پس داشتن یک نفر نباید ما را تحریک بکند و قلقلک بدهد. موفقیت یک نفر، محبوبیت و شهرت یک نفر. دارندگی یک نفر، تقوی و پیشرفت یک نفر، نباید موجب حسادت ما بشود. اگر اذیت شدی، غمگین شدی، بدان که آدم نیستی. به محض این که غمگین شدیم. خدا قیچی ها را شروع می کند به زدن و راه های خیر بر ما بسته می شود.

رفتیم پیش رئیس یک کارخانه و با او صحبت کردیم. این قدر ناز است این مرد. رئیس کارخانه است، اما ولی خداست. می گوید نگاه کن این کارخانه بغلی ما برادرزاده ام است. این پسر باجناقم است. این ها در کارخانه من شاگرد بودند، ولی ماشاءالله این قدر رشد کردند که الان کارخانه شان از کارخانه من آبادتر است. این قدر شاد است این آدم. اصلاً حس حسادت ندارد. اما گاهی می بینیم که خواهر به خواهر، مادر به فرزند. فرزند به مادر، جاری به جاری، باجناق به باجناق، داداش به داداش، حسادت می کند. گاهی دوست به دوست، شاگرد به استاد و استاد به شاگرد حسادت می کند.

وقتی که اسم احد را گفتی، یعنی آن که من عاشقش هستم. اله  و کمال مطلقی که احد است. دیگر آرامش می آورد برایت. تا گفتی «قل هو الله احد» تمام غصه ها و رقابت های دل انسان، از دلش می رود.

 ولی ما نمی فهمیم قل هو الله احد یعنی چه. وقتی می گویند آقا! وقتی غصه داشتی در سوره توحید مثلاً این کارها را انجام بده. ما می گوییم چه ربطی به مشکل من دارد؟ اصلاً یک قل هو الله احد بگویی، دیگر اصلاً از این که یک کسی یک چیزی دارد، غصه نمی خوری. اگر احدیت به دل انسان راه پیدا کند، شاد و قدرتمند و آرام زندگی می کند. عشق زندگی به این است. نه رقابت های بی جا.

وقتی که ما از بی نهایت نعمتی که خدا به ما داده لذت نمی بریم و کسب آرامش نمی کنیم و فکر می کنیم آن چیزی که نداریم به ما آرامش می دهد و تمام عمرمان هم حسرت و غصه چیزی را می خوریم و همه ی نعمتها را تلف می کنیم، بعدا می فهمیم که شیطان برما مسلط شده بود. در روز قیامت هم خدا آدمهایی را می گذارد جلوی ما که یک صدم ما هم از این نعمت هایی که ما داشتیم بهره مند نبودند، اما جزء اولیاء خدا شدند. خدا می گوید ببین! این با یک صدم نعمت هایی که به تو دادم، رسیده به فلان جا. با یک هزارم این چیزهایی که من به تو دادم رسانده خودش رابه مقام های معنوی چنین و چنان. چه طوری تو نرساندی.

 علی علیه السلام می فرماید : «اَلحَسَدُ اَحَدَ العذابین= حسادت یکی ازدو عذاب هست». یک عذاب در جهنم دارد و یک عذاب در این جا. این عذابها برای این است که حسود کافر به خدا و نعمت خداست. کافر به احدیت خداست. حسود بزرگ ترین جنایت در حق خودش و در حق دیگران می کند. در روایت داریم علی علیه السلام می فرماید: «ما رَأَیتُ ظالِمً اَشبَهَ بمظلومٍ مِنَ الحاسِد= من هیچ ظالمی را ندیدم که مثل حسود شبیه به مظلوم باشد». آدم حسود «نفس دائم» است. یعنی روح آدم حسود وارونه شده است. گیج و سرگردان و متحیر و گنگ است. حالش را بپرسی می گوید: حالم بده، گرفتارم، بدبختم، نگاهش که می کنی دلت برایش می سوزد. نمی داند که چه جنایتی کرده هم به خدا و هم به خودش. قمی فرماید: «قَلبٌ هائِم». یعنی  یک دل بی قرار دارد. روز خوش و آرامی ندارد. یعنی اگر خدا هزار تا مُسکن و نعمت جلویش بگذارد، آدم حسود آرام نمی شود. بهشت، آخرت، پیغمبر، امام زمان، خدا، نماز، زیارت، روزه، اولیاء خدا، بچه ی خوب، همسر خوب، شکم سیر، ثروت، همه ی اینها را هم که خدا به حسود بدهد، باز هم آرامش ندارد. اصلاً نمی تواند نعمتها را ببیند. الله اکبر از این کور. نکته ی روان شناختی که امیرالمومنین علیه السلام می گوید دو تا کلمه است: «قلبٌ هائِم = دل بی قرار». بی قراری خیلی چیز بدی است. اصلاً مثل مرغ سرکنده است. آقا شما یک کلمه می شنوی مرغ سرکنده، اما درک نمی کنیم یعنی چه. مرغ را وقتی سرش را می کنند، وقتی رهایش می کنند، ببینید چه طور بال و پر می زند تا بمیرد. آدم حسود این قدر در این حس و حال هست تا بمیرد و برود به جهنم. وَحُزنُ الارِم =غصه به او چسبیده است».

علی علیه السلام می فرماید این شبیه ترین ظالم به مظلوم است. این جنایت کار است. یک جنایتکار جانی در حق خودش، در حق بندگان خدا و یک دشمن نسبت به خداست. وقتی که غصه می خورد از دست خدا عصبانی است و می گوید: «چرا به کسی دادی و به من ندادی؟» چرا او باید داشته باشد و من نه. آدم حسود این رانمی فهمد که همه چیز را خدا می دهد. کسی که از خودش چیزی ندارد.  اما آدم حسود همیشه اعتراض دارد که چرا فلانی باید فلان موقعیت را داشته باشد و من نداشته باشم.

 

حسادت جلسه 4

هستی (کاربر مهمان)

تورو خدا کمکم کنید عاشق یه کسی شدم که نمیخام باشم اصلا کلا به خدا میگم چون نامحرمه دوست ندارم ولی مهرش به دلم افتاده نمی‌دونم چی کار کنم اگه خواهشاً سخنی مطلبی چیزی هست بگید دارم دیوونه میشم

خانم قاسمی

<p>باسلام و قبولی طاعات</p> <p>شما می توانید به واحد مشاوره با شماره 5-55972450 داخلی 139 تماس بگیرید و با کارشناسان مشاوره درمیان بگذارید.</p> <p>موفق باشید</p>

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed