مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
حجاب از زوایای متعدد و مختلفی قابل طرح و بررسی است. حجاب از احكام فرعی دین است؛ یعنی جزء دستورالعملها و قوانینی است كه در دین اسلام طراحی شده است. اهداف و كاركردها و فوایدی برای حجاب یا به عبارت دیگر، مصالحی برای آن وجود دارد. در خصوص بحث ارتباط حجاب و استحكام خانواده، ضرورت دارد مقدماتی را در ابتدا توضیح دهم. نخست، باید خانواده را تعریف كنم. تعریف خانواده از این جهت دارای اهمیت است كه علیرغم وجودی كه خانواده به عنوان مجموعه از نظر مفهومی و مصداقی برای ما یعنی كشورهای شرقی یا كشورهایی با بافت سنتی یا كشورهایی با بافت اسلامی دارد، امروزه در سطح مطالعات دانشگاهی و آكادمیك و در سطح آن اتفاقی كه در روزمرة زندگی انسانها، به خصوص در دنیای غرب، اتفاق افتاده مفهوم خانواده وضوح و روشنی خود را از دست داده و مصداق خانواده دچار یك خطا شده است. مشكلاتی اتفاق افتاده كه در خانواده تأثیر اساسی گذاشته است. منظور ما از اتفاق چیست؟ تعبیرهای متعددی دربارة این اتفاق وجود دارد. دانشمندان و جامعهشناسان غربی تعابیر مختلفی از این اتفاق دارند. اوین تافلر میگوید: اتفاقی افتاده به نام «جبر تكنولوژی» دنیا به مرحلهای از صنعتی شدن رسیده كه این صنعتی شدن خانواده را در موقعیتی قرار داده كه ما ناچاریم آن را بپذیریم. خانوادة دارای تعریف از نظر مفهومی و دارای مصداقی كه در سالهای پیش از دوران صنعتی شدن داشت، دیگر نخواهد بود. منظورش از جبر تكنولوژیك این است كه صنعتی شدن پدیدهای است كه در سطح فرهنگ جامعه، روابط اجتماعی و برنامههای متعدد تأثیرگذار بوده است. فقط زندگی ماشینی نشده، یعنی فقط سختافزار به زندگیهای ما انسانها وارد نشده؛ بلكه این سختافزار و ماشینیزم، فرهنگی را وارد كرده است.
این صنعتی شدن در روابط انسانها با یكدیگر تأثیر گذاشته است. ما ناچاریم به خاطر وجود این پدیده، سطحی از تغییر را در مفاهیم اساسی زندگی خودمان بپذیریم. تافلر میگوید ما الآن وارد دنیای الكترونیك شدیم، وارد دنیای مجازی اینترنت و كامپیوتر شدیم. كلبة الكترونیك باعث میشود سطح روابط انسانها از آن روابط ساده و بسیط وارد برنامههای پیچیدهتری شود. از آثار مهم صنعتی شدن، كند كردن یا بیرنگ كردن یا بیمحتوا كردن روابط عاطفی در خانواده، علاقهمندی و آزمندی شدید زنان و مردان در كسب ثروت و ورود به بازار اشتغال است. یكی از لوازم بزرگ صنعتی شدن كه در زندگی زنان نقش دارد پدیدة ارضای غرایز بدون داشتن فرزند است. اكنون زنان میخواهند در پدیدة كنترل موالید، خودشان كنترل كامل داشته باشند و بدون اینكه مادر بشوند بتوانند زندگی متأهلی داشته باشند؛ میخواهند روابط جنسی آزاد داشته باشند. این اتفاق افتاد. این صنعتی شدن آثارش در بلوك غرب و شرق فرق میكند؛ یعنی در كشورهایی كه حكومتش لیبرالیستی است با كشورهایی كه حكومتش سوسیالیستی است دقیقاً دوگونه اثر متفاوت در زندگی زنان داشته است. در حال حاضر، این شرایط را اگر روی هم انباشته و انبار كنیم به وضعیتی میرسیم كه خواه ناخواه در خانواده اثر جدی و مؤثری خواهد گذاشت. یكی از آن اثرها این است كه انسانها به گونههای مختلف برقراری ارتباط روی آوردند.
این رابطهها ممكن است رابطههای غریزی باشد؛ یعنی محور این رابطه، غریزه باشد. ممكن است محور این رابطه، عاطفه باشد. از این رو، خانوادههای متعددی شكل میگیرند؛ خانوادههایی تك والد كه فقط شخص میخواهد رابطة عاطفی خودش را حفظ بكند و به دنبال ارضای غرایز نیست. پس صبر میكند به گونهای كه در زحمت و دردسر نیفتد صاحب فرزند بشود.
ممكن است این رابطه خیلی منحصر به فرد باشد؛ مثل رابطة دو همجنس. امروز در كشورهای اروپایی و آمریكایی به طور روشن از روابطی صحبت میكنند كه بین دو همجنس برقرار میشود. در نتیجه، تصمیم گرفته شد براساس تغییراتی كه در فرایند زندگی فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بشر رخ داد، گونههای مختلف خانواده را تعریف كنند؛ یعنی روابط را تعریف كنند. آن وقت طبیعی است كه ما باید یك سری حواشی و مسائل جانبی را تغییر بدهیم تا كل سیستم با گونههای مختلف خانواده جور در بیاید. بعضی از جامعهشناسان غربی اعتقادشان این است كه تغییراتی كه در سطح خانواده رخ داد به مراتب سریعتر بود نسبت به تغییراتی كه در هنجارها و اصول اخلاقی پذیرفته شده جوامع رخ داد؛ یعنی به آن سرعتی كه خانوادهها تغییر مسیر دادند به همان سرعت اصول اخلاقی خانوادهها تغییر نكرد، اصول اخلاقی جوامع تغییر نكرد. در قدیم، رابطة بین دو همجنس یا رابطة خارج از روابط مشروع در بسیاری از فرهنگها به عنوان ناهنجار اخلاقی شمرده میشد. از این رو، سی – چهل سال پیش، جامعهشناسان غربی پیشنهاد دادند برای اینكه این گونههای مختلف خانواده احساس سرشكستگی و گناه نكنند و رابطة خودشان را رابطة غلط ندانند یا مثلاً اگر یك مادر برای پیشرفت شغلی سقط جنین میكند، خودش را مجرم نداند، هنجارها و اصول اخلاقی خودمان را تغییر بدهیم تا این افراد در این جوامع احساس ناراحتی نكنند. یعنی به این فكر نمیكنند كه خانوادهای با یك تعریف روشن و ثابت و یك سری خواستها و اهداف معین به نام خانوادة طبیعی وجود دارد كه در آن رابطة بین یك مرد و یك زن به پشتوانة قانون یا شریعتها برقرار بشود و به عنوان تنها هستة پذیرفته شدة قانونی حق حیات داشته باشد. اصلاً به این مسائل فكر نمیكنند. آنان معتقدند گونههای مختلف روابط در خانواده را باید بپذیریم. این بدین معنا حتماً خوب بوده كه اتفاق افتاده. ممكن است بعضیها هم مثل اوین تافلر معتقد باشند كه اصلاً خوب نیست.
برخی در كتابهای خودشان تصریح كردهاند كه خانوادة سنتی خوب بود اما اكنون جواب نمیدهد؛ چون افراد ناچارند به ازدواجهای پیاپی و طلاقهای پیاپی بیاندیشند، ناچارند به انواع رابطههای متعدد بیاندیشند. در نتیجه، اتفاقی كه خواهد افتاد این است كه باید اخلاق و قوانین متناسب با این گونههای مختلف خانواده تغییر بكند. بنابراین، در حال حاضر، خانواده در دنیا از نظر تعریف و مصداق، در یك حالت سیّالیت و عدم ثبات به سر میبرد كه تقریباً مرزهای شناخت آن در دنیا مشكل میشود. از این رو، در اسناد بینالمللی به جای تعبیر خانواده سعی میكنند از تعبیر چهار دیواری كه در آن زندگی میكنند استفاده بكنند كه میتواند شامل گونههای مختلف برقراری ارتباط باشد. در المیزان مرحوم علامه طباطبایی آمده كه هدف اصلی و منحصر به فرد ازدواج، ابقای نسل است. این مسئله در دنیا دچار چالش است. میگویند نه، ما به شما نمونه میدهیم از میلیونها افرادی كه خانواده تشكیل میدهند كه از اول به هم تعهد میدهند كه هیچوقت بچهدار نشوند؛ یعنی ابقای نسل اصلاً هدف آنان نیست.
مسائل به آن صراحت و سادگی كه ما در این شرایط در موضوعات مختلف الآن داریم فكر میكنیم در دنیا نیست. بنابراین، وقتی داریم راجع به خانواده بحث میكنیم، ابتدا باید به یك تعریف اجمالی و متفق العمل راجع به خانواده برسیم. سپس رابطة بحث خانواده را با مفاهیم مختلف، از جمله بحث حجاب، تعیین بكنیم. ما تصمیم میگیریم كه خانواده را دارای بافت طبیعی بدانیم نه یك بافت تاریخی كه به مرور زمان بر حسب شرایط ممكن است مدلهای مختلف را بپذیرد. در حال حاضر، این اتفاق افتاده؛ یعنی انسانها به گونههای مختلف و به اغراض مختلف تشكیل یك چهار دیواری میدهند و اسمش را میگذارند خانواده و كل سیستمهای موجود اطلاعرسانی و خبر سازی مثلاً فرهنگی هم در راستای ترویج همین تفكر است؛ اما ما اعتقادمان این است چیزی كه اهداف اساسی و تكوینی را - كه در نهاد خلقت وجود دارد - تأمین میكند، همان خانوادة طبیعی با بافت معیّن خودش است. شاید به همین دلیل است كه ما میبینیم با وجود همة تغییراتی كه در سطح فرهنگ جوامع رخ داد، با وجود تمام تحولاتی كه در سطح زندگی زنان رخ داد، با وجود پیدایش گونههای مختلف خانواده در دنیا، هنوز خانوادة سنتی؛ یعنی خانواده متشكل از پدر، مادر و فرزند، خانوادهای است كه مادر خانواده، خانهدار است و هنوز خانوادة سنتی به عنوان یكی از اقسام موجود و پذیرفته شده در تمام جوامع غربی و شرقی، حیات دارد؛ یعنی با وجود اینكه تمام شرایط مساعد تحول در گونههای مختلف خانواده هست باز هم خانوادة سنتی وجود دارد.
ویلیام گردر در گزارش خود از وضعیت خانواده میگوید: بسیاری از مردم تصور میكنند در نظامهای لیبرالیستی خانواده با تهدید بیشتری موجه است، ولی قضیه برعكس است؛ یعنی در كشورهایی با نظام سوسیالیستی، خانوادهها مورد تهدید بیشتری هستند؛ چون نظام سوسیالیستی گرچه جمعگراست، ولی منظورش از جمعگرایی، جامعهگرایی است، نه هر تجمعی مثل تجمع خانواده. یعنی هر كدام از افراد خانواده به عنوان یك مهرة تولید در عرصه و چرخة كار برای دولت شناخته میشوند. از ابتدا كه بچهای در خانواده به دنیا میآید به خانواده و آن بچه تفهیم میشود كه قبل از اینكه این بچه، بچة شما باشد فردی از اجتماع كلی است كه برای آن اجتماع كلی كار میكند. طبیعتاً چیزی به نام خانواده كه بخواهد از اقتدار خودش، از قدرت دوراندیشی خودش استفاده كند، اعضای خودش را تحت پوشش بگیرد و از آنان در مقابل اجتماع محافظت بكند، جانبداری بكند، آنان را احیاناً تهدید یا تشویق كند، این چنین اقتداری برای خانواده در نظام سوسیالیستی وجود ندارد. ایشان میگوید در سوئد، بالاترین تهدیدها به سمت خانوادههاست.
در خانوادة سنتی، یعنی خانواده هایی كه دو نفر به عنوان پدر و مادر حاضرند ولی نان آور خانواده فقط یك نفر است، یعنی فقط پدر، علی رغم تصوری كه در مورد نظامهای لیبرالیستی اینگونه است كه هركسی كه شاغل باشد باید مالیات بر درآمد بدهد، یعنی دو نفر شاغل را كنار هم بگذاریم كه وقتی ازدواج كردند به جای اینكه ثروتشان بیشتر بشود كمتر میشود، به خاطر اینكه باید در این شرایط جدید مالیاتهای بیشتری بپردازند، اما در كشورهای سوسیالیستی برای خانوادهای كه یك نانآور دارد مشكلات بیشتری ایجاد میشود یعنی خانهای كه در آن خانه فقط پدر ناناور و شاغل است و در آن خانواده حضور دارد و مادر خانهدار است به جرم اینكه این خانواده بافت سنتی دارد باید بیشتر به دولت بها بپردازد؛ مثل اینكه یك عنصر انگل در آن خانواده است یا عنصر مضرّ برای اجتماع در آن خانواده است. علیرغم اینكه آمار نشان میدهد كه در سوئد در بیشتر فاكتورهای مربوط به خانواده و ارزشها و اصول، از همة كشورها وضعیت وخیمتری دارد و تمام شمشیرها برای خانواده به رو بسته شده، اما در همان بافت هم درصد قابل توجهی خانوادة سنتی وجود دارد. این نیست مگر به خاطر اینكه ریشة خانوادة قدیمی در طبیعت بشر است و اگر بشر به سمتی برود كه از این نهاد فاصله بگیرد به دلیل شرایط مختلف محیطی باز به این سمت برمیگردد. وقتی میخواهیم رابطة حجاب را با بحث خانواده مشخص كنیم باید تعیین كنیم كه راجع به چه خانوادهای صحبت میكنیم و برای ما خانواده چه مفهوم یا مصداقی دارد.
مطلب بعد این است كه ما به چیزی به نام پایداری خانواده میاندیشیم یا نه؟ بحث حجاب طبیعتاً كم كم داخل این فضا معنا پیدا میكند. اصول لیبرالیسم، خواه ناخواه وارد زندگی ما میشود. در یكی از سفرهایم به آمریكا، یكی از ایرانیان از من پرسید: ما چه كار كنیم كه در این فضا فرزندانمان آن زمینههای اساسی و آن عرق شرقی و دینی خودشان را از دست ندهند. در آن محیط، حفظ هویت خیلی مشكل است، چون سیستم لیبرالیستی است. در این سیستم، همه چیز طراحی شده؛ اخلاق، فرهنگ، سیاست، حتی دینداری، همه چیز سكولار است. یعنی اگر كسی بخواهد دیندار باشد باید فضای دیانت را از زندگی خودش جدا كند. خیلی مشكل است كه انسان بخواهد براساس یك اندیشة ثابت و پایداری زندگی بكند. به آن شخص عرض كردم شما وقتی وارد خانه خود میشوید توقع دارید براساس اصول لیبرالیسم، كسی مزاحمت ایجاد نكند، كسی آزادی دیگری را مورد مخاطره قرار ندهد، چیزی به نام سلسله مراتب وجود ندارد، هركس كه داخل خانه شد، داخل اتاق خصوصی خودش میرود در آنجا همه چیز هست؛ یعنی كمتر بهانهای برای بیرون آمدن و سؤال كردن از پدر و مادر و خواهر و برادر پیدا میكند. این فضا در واقع خانه نیست؛ یك چهار دیواری متشكل از سوئیتهای مختلف است. هركس وارد سوئیت خودش میشود. غذاها آماده است. آن سفرة متمركز كه براساس سلیقههای مادرانه شكل میگیرد و افراد خانواده بنا به بهانهای دور هم جمع میشوند در آن سیستم وجود ندارد. طبیعی است اگر در آن سیستم هضم بشویم خود به خود در آن فرهنگ غرق میشویم. اصول تفكر لیبرالیسم، عدم مزاحمت افراد برای همدیگر است، اصالت عدم درد است، اصالت عدم رنج است، اصالت لذت است. ما در خانوادهها و زندگیهای شرقی و اسلامی خودمان هم اگر مبتلا به چنین وضعیتی هستیم، زندگی لیبرالیستی داریم. یكی از بحثهایی كه در اصول لیبرالیسم است این است كه انسان براساس مفهوم اصالت لذت، دلیلی برای رنج كشیدن ندارد. این مفهوم در همه جا در زندگیهای انسان غربی حاضر است.
انسانها دلیلی ندارند كه چیزی به نام كمال و حلم و بردباری را تجربه كنند. برای چه چیزی بردبار باشند؟ انسان وقتی بردبار میشود كه به اصول اخلاقی جمعی پایبند باشد كه او را وا دارد كه به خاطر دیگری سكوت كند. یا گذشت كند، یا به خاطر پایداری نهاد خانواده از حقوق فردی خودش بگذرد. اینها اساساً در فرهنگ لیبرالیستی پذیرفته نیست. تحمل و صبر و گذشت و اصول اخلاقی جمعی به این معنا كه افراد به اوج فداكاری برسند، چون مادرند به اوج محبت برسند، چون پدرند به اوج گذشت و خدمت برسند، بیمعناست. پس دلیلی برای پایداری وجود ندارد. ما باید مشخص كنیم موضعمان در مورد خانواده چیست؟ ما به پایداری میاندیشیم یا نه؟ در آن فضا بچهها اجازه دارند یا اصلاً باید به خاطر انجام تجارب شخصی بعد از هیجده سالگی از خانوادههایشان جدا بشوند. در اسلام، قانون حضانت هم این را میگوید. در اسلام، طبق قانون حضانت، دختر بعد از نُه سال و پسر بعد از هیجده سال مسئولیتی را متوجه والدین از نظر قانونی نمیكند كه حتماً به بچه رسیدگی كنند. طبق قانون حضانت اسلامی، بچهها بعد از تمام شدن سن بلوغ، تكلیفی را از نظر قانونی متوجه والدینشان نمیدانند كه از آنان مراقبت كنند ولی اخلاق اسلامی به ما نشان میدهد، قانون رحم بر صغار، بحث عشیره، بحث صلة رحم، همه نشان میدهد كه گرچه قانون برای ما یك خطكشی میگذارد كه ما میتوانیم به استناد قانون بگوییم به ما چه، به شما چه، به دیگری چه، ولی اخلاق و تدیّن و دینداری به ما میگوید كه ما باید برای همدیگر و به خاطر همدیگر و برای حفظ نهاد اجتماعی عمل كنیم. پس ما راجع به خانوادهای با تعریف روشن كه بر مبنای اصل پایداری شكل گرفته میخواهیم صحبت كنیم، اما رابطه بحث حجاب با این مسئله چیست؟ انسان در مراحل مختلف رشد، ظرفیتهای درونیاش شكوفا میشود. مثلاً در یك سنی عواطفش بروز میكند و در یك سنی غرایزش بیدار میشود. در یك سنی دستگاه خلقت و عقلانیتش شكوفا میشود. طبیعی است كه به مناسبت این مراحل، زمینههای مختلفی برای اینكه خوب باشد یا بد باشد، پیدا میكند. در هر مقطعی از این مراحل، انسان میتواند تحت هر شرایطی و به هر دلیلی، موجودی به شدت قانونگریز یا موجودی به شدت قانونپذیر و مطیع باشد.
انسان این طوری است. هیچ وقتی نشنیدهایم و نخواهیم شنید كه روزی مثلاً در یك جهش ژنتیكی فرض كنید زنبورهای عسل تصمیم بگیرند چیزی كه تعریف زنبور عسل به او بسته است كه تولید عسل است از آن دست بكشند؛ ولی انسان موجودی است قانونگریز یا قانونپذیر، یعنی گاهی وقتها میتواند آن قدر قانونپذیر باشد كه در زندگیاش حتی مرتكب یك مكروه هم نشود یا اینكه آن قدر قانونگریز باشد كه در تمام زندگیاش یك واجب را انجام ندهد و یك حرام را ترك نكند یا تمام قوانین اجتماعی را زیر پا بگذارد. استحكام خانواده به عناصر مختلفی مرتبط است. یكی از این عناصر بحث پوشش و حجاب است. در بحث پوشش و حجاب، موضوعات متعددی مطرح است. از مهمترین موضوعات، فلسفة پوشش و حجاب. برخی میگویند: «الانسانُ حریص علی ما مُنِع»، انسانها نسبت به آنچه كه ممنوع میشوند حریصانهتر و آزمندانهتر دنبالش میروند و علاقهمندتر هستند. بسیاری از مدافعان حجاب این مسئله را رد میكنند و میگویند جوامع غربی كه خیلی فضا آزاد است هنوز این آزمندی وجود دارد. من میخواهم بگویم این قاعده درست است، یعنی الانسان حریص ما منع. این جزء برنامههای فطری یا غریزی خداوند است كه انسان این حالت را داشته باشد كه برای آن چیزی كه منع میشود حرص و آزمندی داشته باشد.
اگر انسان از آن چیزی كه او را به یك حركت و یك واكنش سوق میدهد خالی باشد این انسان با یك تكه سنگ هیچ تفاوتی ندارد. شما تصور كنید انسانی را كه از نظر ذهنی دچار مشكل است، یعنی عقب مانده است یا از نظر مغزی دچار مشكل است، مراكز مهم مغز كه او را نسبت به كنشهاو عوامل بیرونی محركها حسّاس میكند و عكسالعمل نشان میدهد، از تمام آن كنشها خالی است؛ مثلاً كسی به او توهین میكند، درك نمیكند كه به او توهین شده و واكنش نشان نمیدهد. به او میگویند تو دیشب وارث یك میلیارد تومان پول شدی، اصلاً عكسالعملی نشان نمیدهد. طمع و حرص و مال خواهی در وجود او نیست. نسبت به این كنش، هیچ واكنشی ندارد. شما این انسان را تأیید نمیكنید. انسانها باید در درونشان عواملی باشد، زمینههایی باشد، فعالیتها یا انفعالهایی باشد كه آنان را نسبت به محركهای بیرونی فعال كند. انسانها به یكدیگر جذب میشوند، چون میل غریزی و جنسی دارند. انسانها نسبت به آن چیزی كه منع میشوند حریص هستند.
آیا اینها بد است؟ خوب است. لذات دو بخشاند: لذات معنوی و لذات مادی. به ما نگفتند اگر در نماز، حالت معنوی به شما دست داد، اشك شما سرازیر شد، دیگر بس است، ضرر دارد، دیگر نمیخواهد در نماز این حالت به شما دست بدهد. اگر مثلاً در ماه مبارك رمضان یك شب احیا گرفتید، احساس بهجت معنوی كردید، دیگر بس است و نمیخواهد ماه رمضان سال بعد چنین حالتی به شما دست بدهد؛ اما در لذات مادی، ایستگاه داریم، آستانه داریم. دستورالعملهای دینی آمدند این آستانه را نگه دارند؛ یعنی برای ما یك سوپاپ گذاشتند. این سوپاپ، سوپاپ اطمینان است. به ما گفتهاند اگر كسی میخواهد غرایز خود را تأمین كند، باید غرایز خود را در یك برنامة انحصاری تأمین كند؛ یعنی در خانواده. در روابط، یك جور هنجار و اخلاق جنسی داریم كه متأسفانه بسیاری از افراد از آن با خبر نیستند. دستورالعملها، مستحبات و واجباتیاند كه دربارة مسائل جنسی وارد شدهاند. زن و شوهرها باید به این مسائل آگاه باشند و آنها را رعایت كنند. به ما دستور داده شده چگونه عمل كنیم تا همواره احساس لذت و رضایت كنیم. اگر انسانها این آستانه را نگه ندارند، چیزی به عنوان لذت دیگر وجود نخواهد داشت؛ چون ذائقة آنها دچار مشكل میشود و ذائقة آنها چیزی به نام لذت را نمیفهمد. انسانها بدون پای بندی به چهارچوب ازدواج، چیزی به نام عشق را تجربه نمیكنند، غریزه را تجربه میكنند، عنصر معنوی خانواده كه عشق است را تجربه نمیكنند، فقط با هم هستند تا غرایز خود را تأمین كنند. هرگونه رابطة عشقی و غریزی هم كه به وجود میآید، به قول روانشناسان یك دورة به شدت رمانتیك دارد. بسیاری از ارتباطات یك سال عمر دارد. یك سال اول كه آتش علاقه فروكش كرد و آن جبنة رمانتیك كه تمام شدند، نیازی به خانواده نخواهند داشت. بنابراین، حدی برای آستانة این رضامندی وجود دارد. دو بچه را با هم مقایسه میكنیم. بچة اول كه از خانوادة معمولی است، گاهی برای او یك عروسك به قیمت 500 تومان میخرند. این بچه ساعتها و روزها با این اسباببازی مشغول است.
او را مقایسه كنیم با بچهای كه همه چیز در اختیار اوست و همه نوع عروسك در اطرافش هست ولی احساس لذت نمیكند. بعضی پدرها و مادرها سعی میكنند همه چیز را برای فرزندان تأمین كنند. با این كار ذائقة آنان را از بین میبرند و فرزندان احساس لذت نمیكنند، چون آستانة رضامندی آنان را بالا میبرند. این مثال را برای این زدم كه حجاب باعث میشود سطح آزمندی انسانها تا سرحد بینهایت تأمین نشود؛ یعنی حد میگذارند. همة مردها و زنها حرص دارند كه از یكدیگر بهرهمند شوند، برایش حد میگذاریم. زنها دوست دارند از نظر عاطفی بهرهمند شوند، برایش حد میگذاریم. مردها دوست دارند با دیدن كسی لذت ببرند، برایش حد میگذاریم. باید نگاهش را كنترل كند. باید این حجاب و چادر زنان را در سطح اجتماعی بپذیرد. رابطة زن و شوهر در محدودة رابطة خانواده، جنسی است، برای یكدیگر موضوع جنسی هستند، اما در فضای اجتماعی، این چنین نیست. حجاب به استحكام خانواده كمك میكند. شهید مطهری بحثی دارد كه هر چه زمان میگذرد بحث ایشان كهنه نمیشود. ایشان در كتاب مسئله حجاب میفرماید شما دو جامعه را در نظر بگیرید كه در یكی از این دو جامعه رابطه به شدت آزاد است و افراد تا میآیند به سنی برسند كه تصمیم بگیرند در آن سن ازدواج كنند گونه های مختلف از مردان و زنان را تجربه میكنند و با آنان رابطه دارند. این جامعه را مقایسه بكنید با جامعهای كه افراد آن جامعه همواره در تب و تاب ازدواج هستند، چون در آن روابط محدود است و استفادههای غریزی ممنوع است. باید توجه داشت که حجاب، یكی از عوامل پایبندی خانواده است. ما خانوادههایی را سراغ داریم كه در آنها زن حجاب دارد اما پایبندی در آن خانواده نیست. حجاب یكی از مسائلی است كه میتواند استحكام خانواده را تأمین كند.
عوامل متعدد دیگری هم وجود دارد؛ مثل پایبندی و حیای مردان. پس: 1. اگر گونه های مختلف خانواده در جامعهمان رواج پیدا كند فقط به خانواده مشروع میاندیشیم؛ فقط به خانواده طبیعی میاندیشیم؛ 2. به پایداری خانواده ها می اندیشیم؛ یعنی برایمان مهم است که خانواده به هر وسیلة ممكن و مشروع حفظ بشود و ثابت بماند؛ 3. معتقد هستیم كه دستورالعملهای مشروع دینی در حفظ پایبندی خانواده مؤثر است، از جمله پوشش. باید بدانیم كه نقش حجاب در جامعه باعث می شود آستانة رضامندی افراد پایین نگه داشته بشود؛ یعنی در یك جامعهای كه حجاب در آن جامعه یك عرف است، یك هنجار است، روشن است كه كنار رفتن كمی روسری و كنار رفتن آن پوشش و حجاب لذت میآورد، بهجت و علاقه مندی میآورد؛ ولی در جامعهایی كه پوشش وجود ندارد هیچ چیز در آن جامعه لذت آفرین نیست؛ لذت و ارضای غرایز یكی از زمینه های مهمی است كه انسانها به خاطرش ازدواج می كنند و تشكیل خانواده می دهند و همواره این علاقهمندی در آنها است. اگر انسانها به خاطر ارضای غرایز و تامین عواطف ازدواج می كنند و اگر این مسئله با مسئله پوشش و حجاب ارتباط مستقیم دارد قطعا ًحجاب در استحكام خانواده مؤثر است . خانم تونی گِرِد در كتاب «زن بودن» مینویسد: مخاطبان شبكة رادیوییام اكثراً جوان هستند. آنان همیشه از من سؤال میكنند ما نمیدانیم چرا بعد از اینكه رابطهای با كسی برقرار كردیم هرچه منتظر میمانیم آن شخص از ما درخواست ازدواج نمیكند و ما اگر این ریسك را بكنیم و درخواست ازدواج بكنیم با پذیرش او مواجه نمیشویم. من در پاسخ میگویم روشن است كه پیشنهاد شما را برای ازدواج نمیپذیرد. در هیچ زمانی همجنسان ما یعنی زنان به قدر امروز بدبختتر و از حقوق بیگانهتر نبودند؛ چون نهاییترین رابطه را برقرار میكنند كه طرف مقابل آنها یعنی مردانشان كمترین تعهدی را به آنها نپرداختند و روشن است كه اگر یك شخص بتواند از نهاییترین رابطه بین زن و مرد، بدون پرداختن تعهدی به طرف مقابل استفاده كند دلیلی برای ازدواج كردن و پرداختن مالیات به دولت و پرداخت نفقه به خانواده و تحمل مشقات برای نگهداری فرزند ندارد. پرسش و پاسخ پرسش: آیا روابط نامشروع در خانوادة سنتی پیدا نمیشود؟ پاسخ: منظور ما از خانوادة سنتی، خانوادهای متعادل و سالم است. ما از این خانواده دفاع میكنیم. مشكل اصلی هم این است كه ما فكر میكنیم ضوابط و خطكشیهای قانونی میتوانند مشكلات ما را حل بكنند. به هیچوجه این طور نیست. قانون در برخی از سیستمهای خیلی پیشرفتة دنیا كه به شدت قانونگرا هستند نقض ذاتی دارد، یعنی قانون نمیتواند سعادت را سامان بدهد. مشكل اینجاست كه ما نهاد دین را به عنوان یك ضرورت در زندگی خودمان و فرزندانمان درونی نمیكنیم. دینداری اگر درونی نشود یعنی از حد شعائر و ظواهر احكام به باطن اعتقاد و باورهای افراد نفوذ نكند روشن است كه این نتیجه و این ثمر را برای افراد نخواهد داشت.
پرسش: آیا آرایش خفیف و كمرنگِ تقریباً نامعلوم مشكلی در حجاب ما ایجاد میكند؟ پاسخ: آرایشی كه نامعلوم است برای چه صورت میگیرد؟ زنان آرایش میكنند كه دیده بشود. پس اگر این فایده را نداشته باشد آرایش كردن معقول نیست. آرایش بر طبق فتوای مراجع، ممنوع است. پرسش: آیا پوشیدن لباسها و مانتوهای رنگی و تنگ در زیر چادر اشكال دارد؟ پاسخ: چند مسئله اینجا وجود دارد. یكی از مسائل مهم این است كه بین لباس و حجاب باید تفكیك قائل شویم. انسان لباس را برای اغراض گوناگون میپوشد؛ لباس را برای محافظت از سرما و گرما میپوشد، برای این میپوشد كه زیباتر شود. خیلی از افراد لباس میپوشند برای اینكه لباس برای آنان یك آرایه است. لباس گاهی اوقات با شخصیت فرد مرتبط است؛ مثلاً دیپلماتها لباس مخصوص میپوشند.
حجاب، فقط یك فلسفه بیشتر ندارد؛ پوشاندن زیباییها و كم كردن عناصر و كنشهای تحریك جنسی. از این رو، هرگونه تلاش در راستای جذابسازی حجاب، مخالفِ فلسفة آن غلط است. هرگونه تلاش در جهت رهاسازی پوشش مغایر فلسفه پوشش است. مطلب دیگر اینكه باید بین بحث حجاب، مد و لباس تفكیك كرد. اگر هم افراد اجتماع تابع مد باشند روشن است كه كسی به برنامهریزی اجتماعی، طراحی و هدفگیری اجتماعی نمیاندیشد؛ چون به شدت گرفتار است. به قول نویسندهای سه گروه از زنان خیلی بهره میبرند: 1. كسانی كه این بدنها را به تیغ جراحی می سپارند (جراحان زیبایی)؛ 2. كسانی كه این بدنها را می آرایند (صاحبان صنعت وسایل آرایشی )؛ 3. كسانی كه به این بدنها لباس می پوشانند (صاحبان مد). اینها بهرة خودشان را از این زنان می برند. میگویند از اول خلقت، مد گرایی وجود داشته است. من نفهمیدم كه این طنز است یا واقعی است. انسانها معمولاً با برگ درخت بلوط برای خود تنپوش درست می كردند و كسی پیدا شد و مثلاً با برگ درخت چنار برای خود تن پوش درست كرد. حالا این اگر طنز است یا راست، به هر حال یك چیزی را نشان می دهد كه همیشه مد گرایی بوده است. انسان اگر تابع مد باشد، به مسائل متعالی كمتر می اندیشد. محیط تحصیلی باید از سایر فضاهای دیگر تفكیك بشود. شما اگر در محیط تحصیلی پروندة سادگی را مختومه اعلام كنید، به همان مقدار افت پیشرفت تحصیلی خواهید داشت.
در اسلام راجع به لباس زیاد حرف زده شده است. همة این حرفها راجع به حجاب نیست. مثلاً ما چیزی داریم به نام « لباس شهرت » كه ممنوع است. چیزی كه انسان را متمایز و خاص میكند و او را به نوعی در واقع، نورم شكن نمایش می دهد، ممنوع است. لباسهای زنانه برای مردان و لباسهای مردانه برای زنان جایز نیست؛ چون لباس با آن شاكلة درونی انسان ارتباط دارد. شما در نظر بگیرید در خانوادهای كه مقید است حتماً تن دختر بچهاش از كودكی لباس اسپورت و پسرانه باشد، شما میبینید به طور خیلی واضحی اختلاف جنسی در آن دختر شكل می گیرد و وقتی كه بزرگ میشود نمیتواند آن طنازیهایی كه لازم است به عنوان جنس مونث نشان بدهد انجام بدهد. لباس با شأن ما هم ارتباط دارد. انسان باید بپذیرد که بین شأنش یا شغل و صنفش با لباسش رابطهای داشته باشد. مجموع اینها را كه روی همدیگر میگذاریم نشان میدهد كه به هر حال یك مركز آموزشی یك سری دستورالعملها باید داشته باشد؛ البته بعضی از محدودیتها معقول نیست.
بعضی اوقات ممكن است محدودیت هایی اعمال بشود كه روا نباشد . پرسش: چه كنیم كه زندگی ما شرقیها مثل غربیها نباشد و فرزندانمان از خانواده جدا نشوند ویا ما آنها را دور نكنیم و یا جوانان ما كه هیجده سال می شوند از خانواده جدا نشوند ؟ پاسخ: خلاصه عرض میكنم؛ ما از ابتدا از نیمه راه شروع نمی كنیم؛ یعنی ما زمانی كه شخص دلایل مختلف درونی و بیرونی برای عدم مطابقت را از ما پذیرفته ، چیزی به نام مقولة تربیت دینی را شروع میكنیم؛ در حالی که این اشتباه است. زمانی تربیت دینی را شروع میكنیم که چیزی را به نام سنتها و آداب به آنها تلقین كردهایم و آنها در موقعیتی سنی و رشدی قرار گرفتهاند و میگویند نه، این اشتباه است. متأسفانه، نمیخواهم بگویم که راهش بسته است، ولی خیلی مشكل است. بهترین سن برای اینكه ما این اصول رفتاری معین و دلخواه را در فرزندانمان نهادینه كنیم سنی است كه اصلاً فكرش را نمیكنیم، و آن سن، سن شعور است. یعنی زیر هفت سال. یك حدیثی را بعضیها اشتباه متوجه شدهاند كه پیامبر مراحل سن را تقسیم كردند، بعد فرمودند: بچهها هفت سال اول سرور هستند، كارشان نداشته باشید. این طور نیست. ما مهمترین و بزرگترین سن را كه در آن سن، بچه قابلیت پذیرش را دارد، از دست میدهیم.
بچه، بازی میكند و مشغول بازی است و ما هم مشغول كارهای خودمان هستیم. بعد در سنینی كه بچه - به تعبیر امیرالمومنین (ع) - در درونش آرام آرام قسی می شود، یعنی زمینه پذیرش در آن از بین رفته و محیط او را بیشتر میرباید در آن سن شروع میكنیم، در حالی كه در سن زیر هفت سال دورة بلاغت و زود باوری بچّه است؛ شما هر چه بگویید باور میكند؛ به همان سرعت كه غول و دیو و تاریكی را باور میكند و میترسد، به همان سرعت خدا، انبیا و پیامبران را هم باور میكند و سنینی است كه گروه مرتبط با بچه، جز پدر و مادر شخص دیگری نیست. ما رها میكنیم، بعد دچار مشكل میشویم . پرسش: اگر زن و شوهر فرزند نخواهند و برای مقاصد دیگری ازدواج كند،مثل عشق به یكدیگر و بهتر درس خواندن و به خدا رسیدن، این خانواده تا چه قدر استحكام دارد؟ پاسخ: خانواده كاركردهای مختلف میتواند داشته باشد. افراد برای اینكه در كنار هم احساس ایمنی كنند یا برای اینكه غرایزشان تأمین بشود ازدواج میكنند. تأمین غریزه، هدف نهایی ازدواج نیست. دلیلش هم خیلی روشن است.
غرایز به دلایل و عوامل مختلف بستگی دارد. زندگی هرچه جلو میرود غریزه فوران بیشتر نمیكند، بلكه افول میكند. انسانها وقتی در یك رابطة صحیح نسبت به همدیگر وظیفهشان را انجام میدهند و راضی میشوند به طور طبیعی این جریان رو به قوت نیست، بلكه رو به ضعف است ولی وجود دارد. زن و شوهرهایی كه بچه نمیخواهند خیلی زود احساس میكنند كه خلائی در زندگی دارند؛ مخصوصاً زنان كه به طور طبیعی با فرزند دار شدن رابطهشان با حیات و زندگی و پویایی و سرّ زندگی تشدید میشود. این مسئله از نظر بحث روانكاوی هم كاملاً ثابت شده است. بنابراین استحكام خانواده بدون فرزند كمتر است. پرسش: حجاب كامل كدام است؟ پاسخ: در حجاب، یك سقف داریم و یك كف. كف حجاب در قرآن مشخص شده است. در سورة مؤمنون آمده است: «ای پیامبر، به این زنها بگویید كه این مقنعهها را در جلو ببندند». حجاب در تمام ادیان وجود داشته است. زنان میخواستند در نماز عشای پیامبر (ص) شركت كنند، عدهای از جوانان مزاحم آنان میشدند.
زنان خدمت پیامبر (ص) آمدند و عرض كردند: یا رسول الله ما علاقه داریم در نماز عشای شما شركت كنیم اما عدهای مزاحم ما میشوند. پیامبر منتظر وحی شد. آیه نازل شد كه ای رسول ما، بگو به زنان با ایمان، به همسران خودت، كه اگر میخواهند به حیا و عفت معروفتر و شناخته شدهتر باشند، جلباب بپوشند؛ تن پوش كاملی كه كل بدن را میپوشاند. یعنی اگر دنبال ایمنی بیشتری هستند این حجاب كامل را انتخاب كنند. بنابراین، مدل حجاب در قرآن آمده است. پس هر لباسی كه تمام بدن را بپوشاند، محرك نباشد و مفسدهآور نباشد، حجاب كامل است. البته یك حد اكثری هم برایش گذاشتند كه همان بحث جلباب است؛ ضوابط دیگری هم گفته شده؛ مثلاً خداوند فرموده است طوری صحبت نكنید كه به شما طمع بكنند، درست است آن كسی كه به شما طمع می كند، مریض است اما برای اینكه شما در معرض آسیب قرار نگیرید یا وقتی كه طمع می كند ممكن است كه شما را در معرض انواع خشونت های جنسی قرار بدهد شما حجابتان را حفظ کنید. یك حجاب كامل وجود دارد كه این حجاب كامل، حجاب شخصیت مطهر حضرت صدیقه طاهره (س) است. حضرت زینب(س) میفرمایند كه وقتی مادرم وارد مسجد شد و میخواست خطبه فدك را بیان کند، مقنعه سر كرد، جلباب بست و در میان دختران بنی هاشم رخت بست .
اگر كسی علاقه مند است كه در بحث حجاب ارتقاء پیدا كند - البته به سقف حجاب هم می شود رسید - آن وقت در كشورهای مختلف می تواند متفاوت باشد. در اصل این قضیه، شرایط می تواند تاثیر گذار باشد؛ یعنی ممكن است كسی كه در آن شرایط زندگی می كند مثلاً با یك محدودیت شدید نسبت به چادر مواجه باشد. البته بعضی از اینها تعارف است؛ من خودم به كشورهای زیادی رفتم، درنیویورک آمریكا با چادر مشكی رفتم خیلی از دوستان در آنجا اصرار داشتند چادرتان را در بیاورید؛ مثلاً در كالیفرنیا و در مركز شهر لوسآنجلس كه مركز تجمع منافقین است می گفتند شما آنجا چادر سر نكنید ممكن است اذیتتان كنند ولی هیچ اتفاقی نیافتاد. یعنی اگر از جهت سیاسی نخواهند ممانعت کنند، به اینكه این حجاب از نظر سیاسی مسجد متحرك است، اقتضای پلورالیسم این است كه به حجاب ما بی اعتنا باشند. شخصی در اتریش به من گفت وقتی شما با این چادر مشكی می آیید افراد می ترسند، من هم گفتم كه شما كه این قدر برهنه هستید، ما هم میبینیم، می ترسیم از اینكه این قدر برهنه هستید؛ یعنی انسان نباید این قدر منفعل باشد.
منبع:www.miu.ac.ir
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سایت : mohammad_43
کلیدواژه ها:
آثار استاد