مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
خدای سبحان در سوره رحمن، تار و پود پرنیانی عروس قرآنش را از نگینهای نعمت و رحمت، نقش زده است. در این سوره، نعمتهای الهی یکی پس از دیگری، جلوی چشم خواننده ترسیم میشود و پس از ذکر هر نعمت، ترجیعبند هشداردهنده" فبِأَیِّ آلاٰءِ رَبِّكُمٰا تُكَذِّبٰانِ"(کدامیک از نعمت های پروردگارتان را تکذیب می کنید)، تکرار می شود.
این کریمه پربسامد - بیش از 31 مرتبه تکرار- هر بار اشاره دارد به نعمتی که در ضمن آیه قبل، سخن از آن به میان آمده است. وقتی آدمی، دل و جانش را با این آیات همراه میکند، البته کام جانش از شهد کلام قرآنآفرین، شکربار میشود؛ در عین حال سوالی در ذهن و زبانش، مجال جولان مییابد و آن اینکه:
نعمت خواندن «تعلیم قرآن»، «تعلیم بیان»، «خلقت انسان» و «مظاهر آسمان و زمین» در آیات نخستین، امری موجّه و پذیرفتنی اما چرا در آیات سپسین، مظاهر قهر الهی نظیر «شعله بیدود آتش» (شواظ من نار/الرحمن:35)، حادثه هولناک «شکافتن آسمان چون روغن سرخفام»(انشقت السماء فکانت ورده کالدهان/رحمن:37)، «گرفتن موی سر و پای مجرمان و به دوزخ افکندنشان»(فیوخذ بالنواصی و الاقدام/الرحمن:41)، و بالاخره «جهنم و طواف اهل آن بین دوزخ و آب گدازان»(یطوفون بینها و بین حمیم آن/الرحمن:44) نعمت، خوانده شده است؟
نگارنده برای یافتن پاسخ سوال یادشده، کثیری از تفاسیر طراز اول شیعه و سنی را از نظر گذرانید که رهاورد این کاوش این بود:
بیشتر آنچه مفسران در تبیین این آیات به میان آوردهاند خلاصه میشود در اینکه ذکر نقمت، خود، نعمت است از آن جهت که مخاطب را با تحذیر، متوجه عواقب اعمال خود میکند.
به عنوان مثال طبرسی، مفسر تفسیر قویم مجمع البیان میگوید:
«و دلیل نعمت بودن در این آنست که تذکّر بفعل عقاب و انذار بآن از بزرگترین نعمتهاست، برای آنکه در این زجر و منع است از آنچه که مستحق عذاب میشود بسبب آن و تشویق و ترغیب بر کارهائیست که بوسیله آن مستحق ثواب میشوند»[1]
برخی هم بدون استناد به ایشان گفتهاند:
«درست است كه این آیات، از نعم الهى سخن نگفته و از برشمردن آلاء بحثى نكرده ولى اگر خوب دقّت شود و آدمى، تدبّر كند، این نیز از نعم الهى شمرده مىشود؛ زیرا ذكر عقاب و إنذار و تهدید از عذاب اخروى كه سبب مىشود، آدمى گرد معصیت نگردد و مرتكب گناه نشود، خود از بزرگترین نعم به حساب مىآید؛ زیرا این خود، زجر و منعى است از عقاب و آدمى را از ارتكاب گناه باز مىدارد».[2]
این دیدگاه خالی از رخنه و مناقشه نیست زیرا بسی فرق است بین ذکر یک چیز و خود آن چیز، اصل یک رویداد و اخبار از آن. بلکه همانگونه که در آیات نخستین این سوره از وجود عینی نعمتهای موجود سخن میگوید، در آیات عذاب نیز از جهنمی سخن میگوید که هماینک موجود است به وجود عینی، و اصل وجودش و نه صرف ذکرش، نقمت که نیست هیچ؛ بل نعمتی است از نِعَم و آلاء حضرت رحمن.
به خلاف اکثر مفسران که در این باب دیدگاه یکسانی به میان آوردهاند، مفسر فرهیخته و حکیم متاله روزگار ما، حضرت آیت الله جوادی آملی(ادام الله ظله الشریف)، در خلال پارهای از آثار خود، تحلیل محققانهای از این مساله به دست دادهاند که صورتبندی آن در ضمن دو مقدمه چنین است:
1. جهنم هماینک موجود است: فَاتَّقوا النّار الَّتی وُقوُدها النّاس وَالحِجاره أُعِدَّت لِلكافِرین) بقره/24(.
2. هر شیای که لباس هستی بر قامتش پوشیده شد، مخلوق حضرت باریتعالی است.
3. خداوند عالم، هر چیزی را که خلق کرد، نیکو آفرید: الَّذِی أَحْسَنَ كُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ(سجده/7).
نتیجه اینکه در نظام احسن آفرینش، هیچ موجودی شرّ مطلق نیست. چرا که « حسنه و سیئه از عناوین اضافی و نسبی است كه از مقایسه پدیدهها و رخدادها با كمال نوع انسان یا سعادت افراد این نوع به دست میآید، گاه یك واقعیت برای عدهای سیئه و شرّ است و برای دیگران حسنه و خیر؛ مانند قِصاصِ جنایتكننده كه برای قاتل و وابستگان او سیئه و برای اولیای مقتول حسنه است. ولی اصل وجود واقعیات جهان هستی، صرفنظر از این مقایسه، همه خیر و حَسن است و وجود هیچ موجودی شرّ مطلق و سیئه نیست. با این دیدگاه قرآنی كه از آیات متعددی به دست میآید، سراسر جهان آفرینش خیر و زیبا و حسنه است و همه مخلوقات الهی آیت و نشانه جلال و جمال خالق خود هستند، و در نظام احسن جهان هیچ موجود باطل، شرّ و زاید وجود ندارد. همچنان كه بهشت آیت زیبای خدای سبحان است، جهنم نیز در نظام كلی زیبا و بجاست.» [3]
هم ایشان در جای دیگر میگوید: «همه اشیا و پدیدههای عالم همراه با تسبیحگویی پروردگار، به او محبّتی تكوینی نیز دارند[4] كه مانند كیفیّت تسبیح آنان از فهم انسان دور است: (وإن مِن شیءٍ إلاّ یُسَبِّحُ بِحَمدِهِ ولكِن لاتَفقَهونَ تَسبیحَهُم)[اسری/44]، چنانكه درباره سجده همه اجزای عالم برای خدای سبحان گفته شده: كافر خودش سجده نمیكند؛ ولی سایهاش (:بدنش) سجده میكند[5]، بنابراین، ملحد و جهنّم و... نیز محبّ خداست و بر همین اساس و رعایت جهات دیگر خدای سبحان جهنّم را همچون بهشت در شمار نعمتهای خویش ذكر میكند»[6].
ممکن است گفته شود: فرضا پذیرفتیم که بر اساس قاعده "احسن کل شی خلقه"، جهنم که مخلوق خداست نسبت به اصل وجودش، حسن و خیر است اما نسبت به کافران که شر هست؟ حال میپرسیم چرا خداوند این جهنم را برای کافران آفرید؟
در پاسخ باید گفت نسبت جهنم با کافر، نسبت تکوینی است. بدین معنا که جهنم، تجسم اعمال کافران و نتیجه بلافصل و انفکارک ناپذیر اعمال آنهاست.
«مجازات های جهان دیگر با گناهان، رابطه تکوینی دارند. رابطه عمل با جزای آن در آخرت مانند قوانین جزایی قراردادی و اعتباری نیست؛ و نیز مانند مکافات های دنیوی از نوع رابطه علی و معلولی نیست، بلکه از آن هم بالاتر است. در اینجا رابطه عینیت و اتحاد حکمفرما است؛ یعنی آنچه در آخرت به عنوان پاداش یا کیفر به نیکوکاران و بدکاران داده می شود تجسم اعمال آنها است. جزا و پاداش الهی همین اعمال نیک و بد است که وقتی حجاب ها کنار بروند، تجسم و تمثل پیدا می کند. در آن حالت، مثلا تلاوت قرآن کریم صورتی زیبا شده و در کنار انسان قرار می گیرد؛ غیبت و رنجانیدن دیگران به صورت خورش سگان جهنم در می آید. در واقع، اعمال ما صورتی ملکی دارند که فانی و موقت است و آن همان است که در این جهان به صورت اعمال و کردارها از ما بروز پیدا می کند.
اما این اعمال صورت و وجهه ای ملکوتی نیز دارند که هرگز فانی نمی شود و از همراهان همیشگی ما خواهد بود. اعمال ما از جهت ملکوتی و غیبی باقی است و روزی به آن ها رسیده و با همان چهره مشاهده شان خواهیم کرد. اگر زیبا و لذت بخش است برایمان نعمت، و اگر زشت و کریه است، آتش و جحیم خواهد بود. »[7]
نه تنها جهنم بلکه مرگ نیز بنا بر کریمه دوم سوره مبارکه ملک، (الذی خلق الموت و الحیوه)، مخلوق خداست و با همین تحلیل می توان فهمید که وجود مرگ در نظام احسن هستی، خیر است. هر چند، کفار به دلیل اعمالی که بر دستشان رفته است، آنرا شر بینگارند.
پانویسها:
[1]. ترجمه مجمع البیان، ج24، ص 103
[2] ـ در قلمرو بلاغت : مجموعهای از مقالهها، پژوهشها، نقدها و بحثهای بلاغی و تفسیری، جلد 1، محمد علوی مقدم.
[3]. اسلام و محیط زیست، جوادی آملی، ص 160
[4] ـ ر.ك: الحكمة المتعالیه، ج 7، ص 148، الفصل (15، 16، 17)، فی اثبات أن جمیع الموجودات عاشقةلله (سبحانه) مشتاقة إلی لقائه.
[5] ـ مجمع البیان، ج 5 ـ 6، ص 436.
[6] ـ تسنیم، جوادی آملی، جلد 8، ص 307.
[1]. عدل الهی، مطهری.
کلیدواژه ها:
آثار استاد