مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
سوغات فرهنگ غرب، کفر و شرک است که با طمع جهانیسازی میخواهند این فرهنگ را با ابزارهای قدرتمند و پشتیبانیهای سیاسی، نظامی و اجتماعی که در اختیار قرار دارند، جهانی کنند. اما این تمدن غیرالهی به مدد الهی بعد از مدتی فرو میریزد و نابود میشود. چون از اساس غلط هستند و با نظام هستی هماهنگی ندارد. از این رو، بعد از مدتی با مشکلاتی که از درون پیدا میکند، نابود میشوند.
در جلسات قبل به یکی از مهمترین عوامل اعتقادی در جهنمی شدن انسان، یعنی«کفر» اشاره شد. پرداختن به این بحث از جهات مختلف اهمیت بسزائی دارد. اولاً، در بُعد فردی است. اینکه کفر و استکبار و سایر عوامل اعتقادی دیگر، همچون ارتداد چه تأثیری در نظام فردی دارد و چرا موجب دخول کافر یا مشرک به جهنم میشود. ثانیاً، بُعد اجتماعی و تمدنی بحث است.
برای ما که در یک کشور اسلامی بخصوص کشوری که طبق آیات قرآن و روایات الهی، بنیان گذار تمدن جدیدی در آینده جهان خواهد بود تا زمینه را برای تمدن نوین اسلامی و حاکمیت منجی جهانی فراهم کند، مسئله شناخت کفر، شرک، استکبار و پایههای تمدن مدرنیته بسیار مهم است؛ زیرا اولاً، باید بدانیم به کدام سمت و سو میرویم و در این نبرد بین تمدنها چه اتفاقاتی خواهد افتاد و آینده به چه شکلی خواهد شد. ثانیاً، بتوانیم با این شناخت، عاقبت و سرانجام کار را خوب شناسایی کنیم و پشتیبانی و رفتار خداوند تبارک و تعالی را با تمدنهای مختلف درک کنیم. پس به این موضوع خیلی دقت کنید و از مسائل اعتقادی که باعث دخول انسان به جهنم میشود، بهراحتی رد نشوید.
در این مجال، روایات مربوط به کفر و عاقبت آنان را با هم بررسی و سپس به مسئله شرک میپردازیم.
هنگام مرگ کافر، بشارت به عذاب داده میشود و به تعبیر قرآن آنها پس گردنی میخورند و سیلی به صورت آنها میزنند. بنابر نقل برخی از بزرگان دین، کافران را با پست گردنی از دنیا خارج میکنند و با سیلی در برزخ استقبال میکنند. چون کافر بدیهیترین چیزها را انکار میکند و همانطور که قبلاً عرض شد، در تاریخ هیچ کافری یافت نشد که برای کفرش استدلال و دلیل داشته باشد. بیشتر استدلال شان براساس توهمات است، نه براساس عقل.
این دو روایت با به تصویر کشیدن عاقبت کفر و استکبار، باطن لجبازی انسان را نشان میدهد.
بیان شد که کفر دو قسم است: اعتقادی و عملی. گاهی شخص اعتقاد به آخرت دارد، اما معصیت کار است و توشهای هم برای زندگی در محیط برزخی مثل داشتن مسکن، احترام و تکریم، آرامش، محبت و انس، تنها نبودن، ازدواج کردن، شرائط غذایی و.... ندارد. زندگی برایش خیلی حسرت آور خواهد بود. درست است که فضل الهی شامل حال انسان میشود، ولی آن هم براساس توشه است. مثل سود بانکی میماند که براساس میزان سرمایهگذاری شخص به او تعلق میگیرد. برای آخرت باید اصل سرمایه را از دنیا جذب کرد. بنابراین، کسانی از امکانات بهشتی در برزخ بهرهمند خواهند بود که توشه ایمان و عمل صالح را از دنیا آورده باشند. برای همین است که به محض ورود به آنجا، وارد زندگی که خودش ساخته است، میشود. حال ببینید کافر که اعتقادی به این چیزها ندارد، زندگیش در برزخ و قیامت چطور خواهد بود.
آخرین روایت که شرح حال شخصیت کافر است، نیز از کلام پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله و سلم) بخوانیم که فرمودند: «الدنیا جَنَّةُ الكافِرِ و القبرُ سِجنُهُ و النارُ مَأواهُ= دنیا بهشت کافر است و قبر زندان اوست و آتش جایگاه اوست».
تمدن غربی با باطن «شرکآمیز» در سراشیبی نابودی و فناست
از دیگر عوامل اعتقادی در جهنمی شدن انسان، «شرک» است. شرک در لغت یعنی شراکت داشتن و بنابر نص قرآن کریم، مشرک اعتقاد به خدا دارد، ولی برای خدا بدوندلیل شریک میتراشد. شرک به دو قسم شرک در عقیده و شرک در عمل تقسیم میشود. ممکن است خیلی از افراد شرک اعتقادی نداشته باشند، ولی در عمل مشرک باشند و از دایره توحید خارج شوند.
در بحث شرک اعتقادی، افراد قائل به شریک برای خداوند در انجام کارها هستند که در طول تاریخ انواع و اقسام خدایان و الههای مختلف در فرهنگهای زیادی دیده شده است.
قبل از ورود به بحث شرک، در ابتدا لازم است با استناد به آیات قرآن کریم، توحید بیان شود تا مرز بین شرک و توحید دانسته شود.
الله تبارک و تعالی، وجود جاری در همه اشیاست. وقتی میفرماید: «إِنَّهُ بِكُلِّ شَیْءٍ مُحِیطٌ[1]= خدا بر همه موجودات عالم احاطه کامل دارد»، یعنی چیزی به اسم شی پیدا نمیشود که الله بر آن احاطه نداشته باشد. به تعریف دقیق قرآن خوب توجه کنید. در جای دیگر، خالق کل شیء معرفی شده است: «اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَیْءٍ[2]»، یعنی حیات هر شیء به الله است و جدای از حیات، استمرار حیات است. تدبیر همه چیز هم به دست خداست: «وَ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَیْءٍ[3] ». رب به معنای مالک مدبر است. مالکیت خدا مثل مالکیت ما اعتباری نیست که بگوییم مثلاً صاحب خانه هستم. صاحب ماشین هستم. چون به محض وقوع مرگ، این مالکیتها به کس دیگری منتقل میشود، امّا مالکیت خدا یعنی اصل وجود و هستی موجود از آنِ خداست. مالکیت خدا مثل مالکیت ما با صورت ذهنیمان است. به محض تصور حرم امام رضا (علیهالسلام)، این تصویر در ذهنمان نقش میبندد. این تصور مخلوق خود شخص و قائم به اوست. نظام هستی نیز اینگونه قائم به خداست، یعنی به اراده و نظر الهی سرپاست. به محض اینکه الله تبارک و تعالی نظرش را بردارد، هستی وجود نخواهد داشت.
هستی نمیتواند خلاء و دو تا باشد و وجود شریک ذاتاً محال است. یعنی در مقابل هستی، وجود دیگری نداریم که بخواهد شریک خدا باشد.
«شخصی خدمت امام صادق (علیهالسلام) رسید و گفت: الله اکبر. حضرت فرمودند: خداوند از چه چیزی بزرگ تر است؟ گفت: از همه چیز. حضرت فرمودند: در این صورت تو خداوند را محدود کردی. مرد گفت: پس چطور بگویم؟ حضرت فرمود: بگو خدا بزرگتر از آن است که بتوان او را وصف کرد».
بنابراین، خدای تبارک و تعالی هر گناهی را میبخشد بغیر از شرک. چون شرک دروغ محض است. یک اعتقاد باطل است و اعتقاد باطل موجب تربیت غلط انسان میشود. شرک یک اعتقاد احمقانه، غیرمعقول و خرافی است. چون بنای فکری و عملی انسان سراغ چیزهایی میرود که از اساس دروغ و باطل است و فطری نیست.
علت اینکه تمدنهای غیرالهی بعد از مدتی فرو میریزند و نابود میشوند، این است که از اساس غلط هستند و با نظام هستی هماهنگی ندارند. از این رو، بعد از مدتی با مشکلاتی از درون منفجر و نابود میشوند، نه از بیرون. شخصیت کافر همینگونه است. او در نظام شخصیتیاش چون ارتباط با نظام هستی ندارد و با توحید هماهنگ نیست، خودبه خود در زندگیاش اعم از فردی و اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، نابود و محکوم به فناست.
کفار و مشرکین همیشه از مقابله با مومنین میترسند
پس از بیان مرز شناخت توحید و شرک، به آیات مربوط به آن میپردازیم:
در آیه فوق، سه اصطلاح «کفر»، «شرک» و «ظلم» بکار رفته است. علت اینکه کفر و شرک ظلم است، این است که اعتدال ندارد و اعتقادات شخص سر جای خودش نیست. به دروغ میگوید که یک هستی دیگری در مقابل هستی مطلق وجود دارد و این محال ذاتی است.
در ابتدای آیه اشاره به «ترس» کفار شده است. کفار همیشه «ترس» و «اضطراب» دارند. چون انسان به محض اینکه از خدا که کانون آرامش، قدرت و پشتیبانی است و هستیاش وابسته به اوست، دور میشود، ترس و رعب به سراغش می آید. ما باید در توحیدمان مثل بچهها باشیم. چون آنها میدانند غیر از پدرومادر هیچ پشتیبان دیگری ندارند و تنها کسی که میتواند در هر شرایطی، همیشه از او پشتیبانی کند، پدر و مادرش هستند. کفر و شرک یعنی نداشتن پشتیبان، یعنی شخص همه چیز را براساس "خود" تعریف میکند. این که می بینیم قلب کافر دائما در ترس و دلهره و پریشانی است، از این باب است.
کفار یک رعب ویژهای هم دارند و آن در مقابله با مومنین است. آنچه که امروزه از نظام استکباری در مقابل نظام الهی میبینیم، همین است. کفار، منافقین و مشرکین در برخورد با ظهورات الهی همیشه رعب و ترس دارند.
چرا در دل کفار همیشه ترس وجود دارد؟ چون آنان برای خدا چیزی را شریک قرار داده اند که خدا برای آن دلیلی نفرستاده است: «بِمَا أَشْرَكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا» و علت اینکه آنها دلیلی ندارند این است که نظام هستی را قبول ندارند. در حالی که بر نظام هستی وحدت حاکم است و خود هستی نیز، شهادت به وحدت میدهد: «شهد الله انه لااله الا هو». خود هستی شهادت میدهد که شریکی برای خدا نیست. عاقبت چنین تفکری جهنم است که جایگاه بسیار بد و وحشتناکی است.
اکثر افراد در زندگی گرفتار شرک هستند. تبعات این شرکها در زندگی اثر خواهد گذاشت و گرفتارهای زیادی پیش خواهد آورد. گاهی انسان تا آخر عمر با وجود اینکه به ظاهر مومن است، ولی در باطن مشرک باقی میماند. برای همین است که قرآن ما را دعوت به درجه بالایی از ایمان یعنی فاصله گرفتن از شرک میکند. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ[6]= ای کسانی که ایمان آوردید، ایمان بیاورید».
ایمان بیاورید، یعنی از خدا فاصله نگیرید. با اینکه خدا ایمان آوردن مومنین را امضا میکند، ولی میگوید هنوز به غیر من هم دل خوش هستید. هنوز به دنبال کسب آرامش و عزت و اعتبار از عوامل دیگر هستید. اینها را رها کنید.
پس از ذکر آیات شرک، به روایات آن میپردازیم تا از زبان معصومین (علیهمالسلام) معنا و عاقبت شرک بیشتر روشن شود.
نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میفرمایند: «انَّ اللَّه عَزَّوَجَلَّ یُحاسِبُ كُلَّ خَلْقٍ الَّا مَنْ أشْرَكَ بِاللَّه عَزَّوَجَلَّ فَإِنَّهُ لا یُحاسَبُ یوم القیامه وَ یُؤْمَرُ بِهِ الَى النَّارِ= خداى متعال به حساب همه مردم رسیدگى مىكند، مگر کسی که به خدای عزوجل شرک داشته باشد که در روز قیامت محاسبه نمیشود و امر میشود که او را به سوى آتش ببرند».
چرا خداوند حساب مشرک را محاسبه نمیکند؟ چون او اعتقادی ندارد که قابل محاسبه باشد و چیزی ندارد که بخواهند محاسبه کند. او منکر قیامت بوده و همیشه با دروغ زندگی کرده است.
بقیه روایات به جلسه بعد موکول میشود. سپس بحث ارتداد را داریم که اینها هم به دو بخش فردی و تمدنی تقسیم می شود. ما الان در حال شکلگیری تمدن نوین اسلامی هستیم و این بحث اعتقادی فوق العاده مهم است و انسان باید بداند در نبرد بین این دو تمدن چگونه موضوع گیری کند و چگونه رفتارهای نظامی سیاسی اخلاقی اجتماعی داشته باشد.
جهنم/کفر، شرک
پی نوشت:
کلیدواژه ها:
آثار استاد