www.montazer.ir
پنج‌شنبه 4 ژولیه 2024
شناسه مطلب: 2929
زمان انتشار: 13 ژولیه 2015
جمیله و حنظله

جمیله و حنظله

حنظله فرزند ابو عامر همان شبی که صبح آن جنگ احد واقع شد، شب عروسی اش با جمیله بود.

شب بستگان دو طرف داماد و عروس دعوت شده بودند.

از طرفی پیامبر برای جنگ، فرمان بسیج عمومی داده بود.

او فکر کرد اگر تن به عروسی بدهد، مورد خشم خدا و پیامبر واقع می شود. از این جهت صبح به حضور پیامبر آمد و یک شب را مهلت خواست.

پیامبر اجازه ی یک شب را به او داد. در اصل اجازه ی یک شب را به او داد. او در فکر بود که آیه ی سوم سوره ی نور نازل شد: اگر مؤمنان واقعی برای امری اجازه خواستند، به آن ها اجازه بده! خداوند آمرزنده و مهربان است.(سوره ی نور : 3)

حنظله با اجازه ی پیامبر به خانه بازگشت و آن شب از مهمانان پذیرایی کرد و شب زفاف را سپری نمود.

صبح زود قبل از آن که غسل جنابت کند، لباس جنگ پوشید و اسلحه اش را برداشت و با شتاب از خانه به قصد میدان جنگ بیرون آمد.

جمیله در همان شب در خواب دیده بود، درهای آسمان باز شد و حنظله به آسمان بالا رفت و درها بسته شد. از این رو تعبیر کرد که شوهرش شهید می شود. برای همین وقت خداحافظی، جمیله چند نفر را حاضر کرد و حنظله به آن ها گفت:

شما شاهد باشید که دیشب همسرم با من بوده است، بدانید که اگر من شهید شدم و او به فرزندی حامله شد، کسی حرف نامناسب نزند.

سپس به سوی میدان رفت و جنگ شایسته ای نمود. اما کافری نیزه ای به او زد و او را به شهادت رساند. پس از پایان جنگ پیامبر فرمود:

حنظله را بین زمین و آسمان دیدم که فرشتگان با آب های بهشتی که در ظرفهای طلایی بود، او را غسل دادند. از این رو معروف به غسیل الملائکه (غسل داده شده از طرف فرشتگان) شد.

جمیله هم همان شب حامله شد و خداوند فرزندی به نام عبدالله پس از ایام بارداری به او عطا کرد.

او هم پس از شهادت امام حسین (ع) در جریان لشکرکشی یزید به مدینه (واقعه حره سال 63 هجری) پیکار کرد و به شهادت رسید.(1)

 

1. زنان مرد آفرین ص 96- اسدالغابه 5/41.

منبع :400 موضوع 2000 داستان ،ج2 ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر تهذیب

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed