مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
در مقصد اول دعا بحث این بود که خداوند تبارک و تعالی تمام عالم را با اسماء خودش ربوبیت می کند. اصل و نفسِ این اسماء حضرات معصومین (علیهم السلام) هستند.
شناخت اسماء الهی باعث می شود که رابطه ی ما با خودمان، عالم و خدا تنظیم شود. این شناخت به ما کمک می کند تا در حرکت جنینی رحم دنیا، سالم، قوی و سریع حرکت کنیم. اما اگر این اسماء شناخته نشود، ارتباط ما با خداوند تبارک و تعالی، معصومین علیهم السلام و خودمان قطع می شود.
استاد در پایان مقصد اول می فرمایند: نکته ی قابل توجه دیگر این که حضرات معصومین علیهم السلام خود را «مظهر اسماء الهی»، و در بعضی روایات خود را «نفس اسماء حسنی» خدا می دانسته و می فرمایند: «نحن اسماءالحسنی= ما اسماءالحسنی هستیم».
نکته مهم در این مقصد بیان دو عبارت «مظهر اسماء الهی» و «نفس اسماء حسنی» است. «مظهر اسماء الهی» یعنی تمام اسماء الهی، صفات خدا و کمالاتی که در خدا هست، در شخص ظهور دارد. مثلِ معصومین که خداوند تبارک و تعالی تمام اسماء و صفاتش را در آنها ظهور داده است.
«نفس اسماء حسنی»، یعنی خودِ معصوم نفس و ذاتش، همان اسماء الهی است. یعنی بالاتر از مظهر و محل تجلی اسماء هستند. زیرا معصومین خود را نفس اسماء حسنای الهی می دانند.
معصوم کیست؟ معصوم کسی است که تمام آن اسمائی را که شما در قرآن یا در جاهای دیگر می خوانید، داراست و می تواند به اذن خداوند آنها را ظهور دهد. بنابراین، وقتی می فرمایند: «به هر حال، یافت حقیقت اسماء غیر از تصور ذهنی و فکری است»، به این معناست که گاهی انسان، اسم ها را «تصور» می کند، گاهی نسبت به آنها به «معرفت» می رسد و زمانی آنها را «شهود» می کند.
مثل داستان حضرت ابراهیم (علیه السلام) که در قرآن بیان شده است. حضرت ابراهیم (علیه السلام) چگونگی زنده کردن مرده ها را از خداوند می پرسد. حضرت ابراهیم پیغمبر اولوالعزم هستند. یک فرد نادان نیست که بخواهد در چگونه زنده کردن مردگان توسط خداوند شک کند. وقتی خداوند می پرسد، آیا تو ایمان نداری؟ حضرت جواب می دهد: ایمان دارم ولی می خواهم قلبم مطمئن شود. آن ایمانی که ابراهیم می خواهد داشته باشد، این است که او خودش می خواهد، «محیی» شود. برای همین خداوند به حضرت ابراهیم می فرماید: «فادعوا= تو بخوان». نمی گوید: نگاه کن من زنده می کنم. یعنی اگر آدم خودش محیی باشد و بتواند احیاگر باشد و احیا کند، غیر از دریافت ذهنی است. «دریافت ذهنی» یعنی ما به طور ذهنی می دانیم که خداوند مرده را زنده می کند، اما دریافت شهودی مطلب دیگری است.
دریافت قدرت مطلقه و علم مطلق و عظمت تامه ی حضرت رب برای حضرات معصومین علیهم السلام به طور شهودی و وقوف و شعور محض بر عالم غیب است که از سنخ گفتنی ها و شنیدنی ها نیست، بلکه دریافت خاص آن بزرگواران بوده است. آنان در واقع، متن عالم اسما الهی و اسم اعظم او هستند. به طوری که جدایی در کارشان نیست. به عبارت دیگر خود آنان آن گاه که به معرفی خود می پردازند، خود را اسم اعظم الهی معرفی می کنند». یعنی در واقع دانستن این اسماء قدرت و نوعی توانایی است. وقتی راجع به معصوم صحبت می کنید، دقت کنید که معصوم خودش مظهر است. یعنی خدا به او اذن داده است و خودش می تواند این کار را بکند.
قاعده تکثیر بدن انسان چیست؟
امام زمان (علیه السلام) حقیقتی ممتد است که حضور مادی و بدنی در عالم دارد و این طور نیست که فقط یک بدن داشته باشد. می تواند در یک لحظه هزاران بدن تولید کند و در هر جایی حضور داشته باشد. می تواند از خیال شما شروع کند و برای شما مکاشفه ایجاد شود. ممکن است در بیداری یا در خوابت بیاید. برای همین است که وقتی هزاران و میلیونها نفر به زیارت یک معصوم می روند، هر یک به نوعی با حضرت رابطه برقرار می کنند. گاهی این رابطه ها از حد فکری و ذهنی فراتر رفته و چنان به عمل و شهود می رسد که اگر همه مردم دنیا جمع شوند و بگویند که تو گرفتار توهم شده ای، شخصی که رابطه شهودی با حضرت برقرار کرده، دست از اعتقادش بر نمی دارد. چون این حضور را چشیده است.
علت اصلی این که معصومین (علیهم السلام) از دنیا تا ملکوت همواره حضور دارند، این است که آنان نفس اسماء حسنای الهی هستند. چنین حضوری امکان تکثیر بدن را هم برای آنان فراهم می کند. بنابراین، اگر امام را فقط در حد محسوسات عالم گمان کرده اید، توهم خامی مرتکب گشته اید، چرا که بدن او در این عالم و حقیقت او در عالم دیگر است.
«مکاشفه»، ارتباط عالم خیال در خارج است. مثلاً امام زمان (علیه السلام) اینجا حضور فیزیکی ندارند و حالا فرض بفرمایید کسی امام زمان (علیه السلام) را اینجا ببیند و دیگران نبینند. اگر کسی می گوید: من حضرت را دیدم، این ظهورِ آن حقیقت در عالم خیال این شخص است.
کل عالم ماده برای حضور امام زمان یکسان است. برای همین شما هر جای عالم بروید، امام زمان علیه السلام با شماست. همانطور که هر جای عالم بروید، خدا با شماست. علاوه بر حضور مادی و بدنی در این عالم، امام یک حضور در عالم برزخ دارد. می توانی هر جایی که هستی صدایش کنی. در عالم برزخ، عالم جبروت و ملکوت و عوالم بالاتر حضورش یکسان است.
امام صادق علیه السلام می فرماید: نه تنها ائمه، بلکه شاگردان ائمه هم به تناسب رشد خودشان همین گونه بودند. امام صادق علیه السلام می فرماید: «إنَّ اسمَ اللّه ِ الأعظَمَ على ثلاثةٍ و سَبعینَ حَرفا، و إنّما كانَ عندَ آصَفَ مِنها حَرفٌ واحِدٌ فَتَكَلَّمَ بهِ فَخَسَفَ بِالأرضِ ما بَینَهُ و بینَ سَرِیرِ بِلقِیسَ حتّى تَناوَلَ السَّرِیرَ بِیَدِهِ، ثُمّ عادَتِ الأرضُ كما كانَت أسرَعَ مِن طَرفَةِ العَینِ، و نحنُ عِندَنا مِنَ الاسمِ الأعظَمِ اثنانِ و سَبعونَ حَرفا، و حَرفٌ عِندَ اللّه ِ تَبارَكَ و تعالى استَأثَرَ بهِ فی عِلمِ الغَیبِ عِندَهُ، و لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ العَلِیِّ العظیمِ = به درستی که نام اعظم خدا ۷۳ حرف است كه آصف یك حرف آن را مى دانست و آن را به زبان آورد. پس، هر آنچه میان آصف و تخت بلقیس بود، در كام زمین فرو رفت و آصف دست دراز كرد و تخت را برداشت و سپس زمین به حال نخست برگشت و این همه در یك چشم بر هم زدن رخ داد. اما ۷۲ حرف دیگر از اسمهای اعظم نزد ماست و یك حرف نزد خداوند تبارك و تعالى مى باشد و آن را به علم غیب خود ویژه گردانیده است و هیچ قدرت و توانى جز خداى بلند مرتبه بزرگ نیست».[1]
معصوم می فرماید: ما72 اسم از 73 اسم را داریم که یک اسم آن مخصوص خداست. ما فقط می شنویم که امام زمان علیه السلام آدم خیلی بزرگی است و حضورش در همه ی زمین و آسمان و همه ی عوالم وجود، ملکوت و مافوق ملکوت و همه جا یکسان است.
اهل بیت (علیهم السلام) همواره مورد حسادت قرار می گرفتند
حماد بن عثمان از ابی الصباح نقل می کند که امام فرمود: «یا ابا صالح نحن و الله الناس المحسودون = به خدا قسم ما همان مردمی هستیم که مورد حسد واقع شده ایم». «محسودون» اشاره به آیه ی 54 سوره نساء است: «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنَا آلَ إِبْرَاهِیمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَیْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِیمًا= بلكه به مردم براى آنچه خدا از فضل خویش به آنان عطا كرده، حسد مى ورزند. در حقیقت ما به خاندان ابراهیم كتاب و حكمت دادیم و به آنان ملكى بزرگ بخشیدیم».
بعضی افراد به بعضی از انسانها حسادت می کنند این داستانی دارد و شروع داستان از اینجاست که ما نیاز داریم که خداوند تبارک و تعالی ما را هدایت کند. چون خدا هم مسیر تخصصی دنیا تا ابدیت را و هم ما انسانها را خلق کرده و ریاضیات عالم را تعیین کرده است. خداوند بی نهایت مطلق است و ما قدرت درک بینهایت را نداریم و نمی توانیم به بی نهایت احاطه پیدا کنیم. از این رو بی نهایت باید در قالب انسانی و حقیقت بدنی ظهور و تجلی کند تا برای ما قابل درک باشد.
آن قالب های بدنی معصومین علیهم السلام هستند که در رأس شان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است که خداوند به ایشان مأموریت می دهد تا با وجود آزار و اذیت های اعراب، آنها را به سوی خدا هدایت کند. وجود پیامبر به لطافت خدا بیاید و در بدترین شرایط جغرافیایی مثل عربستان، با خشن ترین و متعصب ترین مردم روی زمین زندگی کند و به خاطر هدایت من و شما این همه کتک بخورد، فحش بشنود و اذیت شود. ما صرفاً این حقیقت بی نهایت را در قالب بدنی می بینیم. قالب بدنی حضرت برای این است که بتواند با ما حرف بزند. اما افراد نادان و جاهل می گفتند: مگر او کیست؟ او فرزند عبدالله و آمنه است. او هم مثل ما آدم است. چرا به او وحی نازل می شود؟ چرا ما نه؟
وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آیَةٌ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِیَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَیُصِیبُ الَّذِینَ أَجْرَمُوا صَغَارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا كَانُوا یَمْكُرُونَ= و چون آیتى برایشان بیاید، مى گویند هرگز ایمان نمى آوریم تا اینكه نظیر آنچه به فرستادگان خدا داده شده است به ما [نیز] داده شود. اما خدا بهتر مى داند رسالتش را كجا قرار دهد. به زودى كسانى را كه مرتكب گناه شدند به [سزاى] آنكه نیرنگ می کردند در پیشگاه خدا خوارى و شكنجه اى سخت خواهد رسید (انعام۱۲۴)
دیدن معصومین صرفاً در قالب بدنی باعث می شود که وقتی ما آنها را در عظمت و جلالت می بینیم، حسودی کنیم و به همین دلیل دشمنان پیامبر به او حسادت می کردند. چون پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را فقط در قالب بدنی می دیدند و به بُعد ربانی وجود حضرت توجهی نداشتند. آنها می گفتند: ما هم مثل او هستیم، پس چرا او داشته باشد و ما نداشته باشیم. نمی گفتند که او حقیقت الهی و تجلی خدا روی زمین است. نمی گفتند اصلاً من تجلی خود این آقا هستم. خود من هم مصنوع همین آقا هستم. فرزند حقیقی اش هستم. مثلا زنان پیامبر به حضرت فاطمه خیلی حسادت می کردند و می گفتند این دختر 9-10-12 ساله، سید زنان عالم است؟ از مریم و آسیه هم بالاتر است؟ یعنی آن ساختار خَلقی و «ظهور خَلقی» آنان را که می دیدند و جنبه ی «وجه الربی» شان را نگاه نمی کردند که از نظر وجه الربی و از نظر ارتباط با ماوراء الطبیعه چه کسانی هستند؟ آن جنبه ی وجه الربی خیلی مهم است.
همه انبیاء با این مشکل روبرو بودند. مثل نوح علیه السلام که نجار بود. قریب به اتفاق پیامبران کشاورزی می کردند، روی زمین کار می کردند. با اسب، گاو، شتر، گوسفند و زمین سر و کار داشتند. مواظب باشیم این جنبه ی وجه الخلقی اشیاء با معصوم، حرم ها، قبرها، مطالعه ای که از آنها می کنیم، ما را فریب ندهد و از شخصیت اصلی آنان غافل نشویم.
شخصی صحابی پیامبر است، ولی وقتی می بیند حسن و حسین سیدی شباب اهل الجنه نامیده می شوند، برایش سخت است که بپذیرد که این دو پسر کوچک که در حال گل بازی و خاک بازی هستند، چنین لقبی داشته باشند. برای خیلی ها دشوار بود که بعد از شهادت امام رضا (علیه السلام) زیر بار امامت فرزند 9 ساله ایشان بروند. آدم در چنین مواقعی امتحان می شود. آدم های زیادی در این امتحان بریدند و سقط شدند؟
در قرآن خیلی تأکید شده که به جنبه ی وجه الربی انسانها و به ایمان، تقوا و مقام علمی شان نگاه کنید. فرمود:« ان اکرمکم عند الله اتقیکم= محققا گرامی ترین شما نزد خدا با تقوا ترین شماست». نکند، برخی انسان ها برای ما کوچک شوند، به خصوص کسانی که به یک آدم بزرگ نزدیکتر هستند، بیشتر در معرض این غفلت و خطر هسنند. چون این آدم بزرگ با او خودمانی رفتار می کند، در نتیجه برایش عادی می شود و از جنبه ی وجه الربی او غافل می گردد. این همان حجاب نزدیک بودن است. مواظب باشیم جنبه های ظاهری افراد بزرگ ما را از جنبه های باطنی و معنوی او که باید تعظیم و احترامش کنیم، باز ندارد. اگر کسی این مهم را رعایت نکند، روحش فاسد شده و قساوت قلب پیدا می کند.
یک زن باید به مقام شوهرش، نه به عنوان این که فقط شوهر اوست، نگاه کند، بلکه باید به مقام معنوی شوهرش نگاه کند. مقام شوهری پیش خدا یک اعتباری دارد، و مقام معنوی او اعتبار دیگری دارد. یک آقا هم همین طور. باید بگوید این همسر من پیش خدا خیلی ارزش و مقام دارد. مقام همسری مقام دیگری است. مقام فرزندی هم همین حرمت را دارد. باید اینها رعایت شود. اگر احترام این مقام ها رعایت شود، زندگی ها خیلی خوب و شیرین خواهد شد. ولی وقتی ما خیلی خودمانی و بی ادب می شویم و فکر می کنیم حریم ها برداشته شده، خیلی خطرناک می شود.
تقرب اهل بیت (علیهم السلام) به عالم الهیت
در واقع اهل بیت (علیهم السلام) به عالم الهیت، از هر ملک مقرب و نبی مرسلی نزدیکترند. به عبارت دیگر، در عالمی فوق این عالم قرار دارند. از این رو، امیرالمومنین (علیه السلام) فرمودند: « لو كُشِفَ الغِطاءُ ما ازدَدْتُ یقیناً= اگر پرده بر طرف شود و به یك سو رود، بر یقین من افزوده نمىشود». ایشان می فرمودند: من به راه های آسمان از راه های زمین آگاهترم. اما حضرت از لحاظ ظاهری جذابیتی نداشتند، قدشان کوتاه بود و سرشان هم مو نداشت، مقداری هم شکم برآمده و چاقی داشتند. حالا اگر کسی فقط به ظاهر حضرت توجه کند و بگوید «این شخص با این ظاهر و قیافه امام من است؟» می گوید: او را قبول ندارم. این ها برای امتحان است. وگرنه خداوند می توانست به امیرالمومنین (علیه السلام) یک عظمت ظاهری بدهد، هر چند که داشتند، ولی نه از آن عظمت هایی که مردم می پسندند.
همچنین علی (علیه السلام) در مورد بندگان خالص خدا فرمود: بدن آنها در دنیا و ارواح آنان معلق در عالم دیگر است. به همین دلیل، یکی از ظریف ترین کارهای پیامبر این بود که هر گاه با مردم می نشست، هیچ وقت حرفهای آسمانی نمی زد. مثلا اگر جایی بودند که مردم در مورد تجارت حرف می زدند، ایشان هم در مورد تجارت صحبت می کردند. اما اگر قرار بود در مقام استادی و پیغمبری، وحی و دعوت، دعوت کند، حرفهایش را می زد. ولی ظهور زندگی شان یک ظهور معمولی بود. به گونه ای رفتار می کردند که وقتی در یک جمع بودند، مردم نمی دانستند، کدام یک رسول الله است. برای همین بیشتر کسانی که پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) را اذیت کردند و به او یک لحظه هم ایمان نیاوردند، کسانی بودند که خیلی به پیامبر نزدیک بودند. دو تا پدر زنش (ابوبکر و عمر) و همسران حضرت، و خیلی از اصحابی که به او نزدیک بودند. چون نتوانستند حقیقت وجه الربی پیامبر را بشناسند، خیلی راحت زیر قول و قرارهایی زدند که با پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) گذاشته بودند.
پس در واقع، بندگان وارسته ی خدا، بدن شان در این عالم است و ارواح شان در جانب اعلای نظام آفرینش و هم سنخ با همان جا است. این جمله مقدمه است برای درک این نکته که اگر در کلماتِ ائمه، این گونه یافتیم که در دعاها خدا را ب اسم هایی می خوانند که به وسیله ی هر یک، گوشه ای از عالم آفریده شده است، بدانیم که آنان همانند ما با الفاظ سر و کار دارند و همه آنها ظهور و تمام موجودات این عالم را معلول اسماء دیده اند و به پیکره ی جهان از نظام ربوبی نگاه می کنند. مثلا می گویند: «باسمائک التی قهرت بها علی کل شیء ؛ باسمائک التی...».
افراد معمولی وقتی به اشیا نگاه می کنند، ظهور اشیاء گول شان می زند. کاری ندارند که این در قالب کاغذ برایش ظهور کرده، از این رو با اینها کاری ندارد. ولی حضرات معصومین (علیهم السلام) فقط اسم می بینند، یک ذات می بینند و تجلیات یک ذات را می بینند.
این همه عکس می و نقش نگارین که نمود یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد
آنها به اقتضای همه ی اسماء الهی آگاهند و می دانند که هر یک اقتضایش چیست؟ آنان نظام محسوس و ملموس را چکیده و و دقیقه و وابسته و متعلق و مرتبط به غیب عالم می دانند.
بنابراین، اگر در دعای کمیل می فرماید: «و باسمائک التی ملائت ارکان کل شی = و به اسمهای تو که ارکان هر شی ای را پر کرده»، در واقع از نظام بالا به جهان مادون نظر کرده و دیده که هیچ موجودی نیست، جزء آن که به اسمی از اسماء الهی قائم است. مثلاً مرواریدی که در دست توست، دائماً خداوند دارد تجلی می کند تا این مروارید در دست تو حفظ شود و فقط این نیست که تو به آن دقت می کنی. پس حواست باشد مستقل نگاهش نکن. از بالا که نگاهش کنی، می بینی که چقدر از فرشته ها از همانجا این موجود را اداره می کنند.
«در واقع از نظام علمی به جهان مادون نظر کرده و دیده که هیچ موجودی نیست جز آن که به اسمی از اسماء الهی قائم است به عبارت دیگر، عالم را اقتضا های مختلف اسماء دیده است و می داند که در عالم چه خبر است و چه باید باشد. او هندسه ی این عالم را در نظام اسماء الهی شناخته و می داند که مثلا این اسم اقتضایش لیل و دیگری نهار و سومی شمس و چهارمی قمر است. یعنی وقتی به خورشید نگاه می کند، می داند، کدام اسم، نور و خورشید را ایجاد کرده و کدام اسم قمر را ایجاد کرده است.
من و شما وقتی شب ها به آسمان نگاه می کنیم. چه می فهمیم؟ یک مشت اجرام درخشان، ولی کسی که سال ها در علم نجوم کار کرده، وقتی نگاه می کند، هزاران معنی از درون آنها در میآورد. چون با هندسه ی فضا آشنایی دارد و می داند چه خبر است.
[1] - بحار الأنوار : 5/211/4.
برگرفته از مباحث «شرح صحیفه سجادیه»
کلیدواژه ها:
آثار استاد