www.montazer.ir
سه‌شنبه 26 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 6832
زمان انتشار: 30 آوریل 2017
(جلسه2):یکی از موانع اجابت دعا، این است که تجلیات اسماء خداوند را اشتباه می گیریم

موانع دعا(2)؛ 85/3/20 برگرفته از مباحث «شرح صحیفه سجادیه»

(جلسه2):یکی از موانع اجابت دعا، این است که تجلیات اسماء خداوند را اشتباه می گیریم

یکی از مقاصدی که ما باید برای فهمیدن دعا با آن آشنا باشیم، این است که هر اسمی دارای تجلیات خاص خودش است و همان طور که خداوند تبارک و تعالی نظام خلقت را با اسماء خود اداره و تدبیر می کند، ما هم برای هر مقصودی باید از اسم خاصی از اسماء الهی استفاده کنیم. اگر اسماء الهی را اشتباه به کار بگیریم، دعا اجابت نمی شود.

ما وقتی دعا می خوانیم و خداوند را با اسامی مختلف مثل «یا غفور»، «یا غفران» و «یا غفار» صدای می زنیم، باید بدانیم که این اسم ها چه جاهایی به کار می روند و فرق شان با هم چیست. از این رو باید به اسماء الهی معرفت پیدا کنیم و انس بگیریم تا بفهمیم که مثلا «رحمن» با «رحیم» چه فرقی دارند.  یا فرق «الهی العفو» با «یا ذالعفو» چیست؟ چرا یک جا «عفو» و جای دیگر «غفران» را می خوانیم؟ فرق بین اسم عفو و غفران چیست؟ چه وقت خدا را با اسم «کریم» و کجا با «ذالجلال و الاکرام» بخوانیم؟ یا وقتی که خدا را با این جمله صدا می کنیم: «یا من یسمّی بالغفور الرحیم»، چرا باید اسم های «غفور الرحیم» را به کار ببریم؟ اگر «کریم» یا «مجید» بگوییم، شاید درست نباشد.
 

در قرآن کریم نیز خداوند متناسب با هر برخوردی اسم خاصی از خودش را در آخر آیات آورده است. مثلا می فرماید: «إِنَّهُ عَزیزٌ حَكیمٌ»، «إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ». اگر انسان اینها را نفهمد و بمیرد، واقعا کور مرده است. کور نه به آن معنایی که در قرآن است یعنی «کافر». کور به این معناست که از فهم بسیاری از حقایق بعد از مرگ، برزخ یا قیامت محروم است. باید بدانیم «اسمی که آخر یا وسط آیات می آید، با محتوای آیه ارتباط حقیقی و تنگاتنگ دارد».

خداوند اسامی مختلفی دارد. هر یک از این اسامی اقتضا می کنند که خداوند متناسب با آن اسم، با بنده اش برخورد کند. برخی اسمها هست که انسان با تجلی آنها به بلا مبتلا می شود. وقتی شما به بلا مبتلا می شوید، باید بدانید که خداوند با این اسمها در شما تجلی می کند. گاهی انسان با تجلی خاصی از خداوند رو به روست. یعنی اسمی که برای انسان خوشایند نیست و انسان نمی پسندد که خدا با این اسم با او برخورد کند. اینجا انسان باید بداند که با کدام اسمِ مقابلِ آن اسم، به خدا پناه ببرد تا بتواند برخورد خدا را در تجلی اسماء عوض کند. فهم این که از کدام اسم خداوند به کدام اسم او پناه ببریم و شیوه ی پناه بردن به آن اسم، خیلی مهم است.

 گاهی یک اسم در زندگی ما تجلی می کند که ما در امور زندگی عقب می مانیم و اذیت می شویم. مثلاً در جوشن کبیر اسم «یا قابض» را داریم. قبض حالت خوبی نیست. خدا قابض است و انسان را قبض می کند. یعنی شما می خواهید کاری انجام دهید، ولی نمی توانید. گرفته هستید و انقباض روحی دارید. به حرم می روید و می بینید قلب شما انبساط ندارد. به مکه می روید، یک قطره اشک هم نمی توانید بریزید. در این شرایط باید بدانید به کدام اسم خدا باید پناه ببرید تا این قبض باز شود. اسم متقابلِ آن «یا باسط» است. به این اسم پناه می برید و میگویید: «یا باسط» تا به تو بسط بدهد.

گاهی انسان در زندگی دچار مکر الهی می شود. یعنی «خیرالماکرین» دارد با او مکر می‌کند. اگر حواست نباشد، فکر می کنی، خیلی خوش به حالت است که مثلا اوضاع مالی ات خوب شده است و همه چیز بر وفق مراد است. ولی نمی دانی که دچار مکر شده ای. این مکر می تواند همه ی هستی انسان را از او بگیرد. این مثالها را گفتم تا بفهمیم فهم اسماء چقدر اهمیت دارد.

عالم را باید با چهره ی اسماء الهی نگاه کنیم

وقتی شما به عالم با چهره ی اسماء الهی نگاه می کنید و با اسم «یا منشی السحاب الثقال = ای ایجاد کننده ی ابر های سنگین!» برخورد می کنید؛ نگاه شما با نگاه کارشناس هواشناسی متفاوت است.

کارشناس هواشناسی به این ابر سنگین به عنوان توده ای از ابر نگاه می کند که می خواهد از فلان منطقه به فلان جا برود و باران و برف ایجاد کند. اما شما که مفهوم اسماء الهی را درک می کنید، با این اسم دو گونه برخورد می کنید: اول این که شما به این ابر سنگین به چشم ابری نگاه می کنید که به آن احتیاج دارید و اگر ببارد، به نفع شماست.  دوم این که به ابر سنگین به چشم ابری نگاه می کنید که به آن احتیاج ندارید و حتی از آن می ترسید و اگر ببارد، گرفتاری های زیادی برای شما ایجاد می کند.

مثال دیگر، با شروع رعد و برق در اخبار می گویند: در اثر رعد و برق دو نفر جان خود را از دست دادند. «رعد» اسم فرشته است و غرش آن هم توسط فرشته ها انجام می گیرد. ولی ما می گوییم رعد فقط یک پدیده ی طبیعی است. کسی که جهان را با اسماء نگاه می کند، برای همه ی پدیده ها اسمهای ماوراء طبیعی دارد. وقتی می گویی: «رعد»، می فهمد که رعد یکی از فرشته های خداوند است. فرشته هایی هستند که ابرها را می آورند و دانه دانه می شمارند. یعنی دقیق حساب شده است که این قطره باید در کجا به زمین بیفتد. این نوع نگاه خیلی فرق می کند با این که بگویی این ابر آمد و اینجا بارید. دعای جوشن کبیر به شما این بینش را می دهد. برای همین می گویند: کسی که جوشن کبیر را بخواند و بفهمد چه می خواند، در قیامت صاحب یک «جوشن کبیر= زره بزرگ» خواهد شد. یعنی هیچ شری به او اثر نخواهد کرد.

شما با گفتن «یا صانع کلّ مصنوع» و «یا خالق کلّ مخلوق»، تکنولوژی را از خدا جدا نمی کنید و بین معنویت و تکنولوژی فاصله نمی گذارید و تکنولوژی هم باعث جدا شدنِ تو از خدا نمی شود، بلکه خدا را صانع تمام مصنوعات می دانید. دانشمندی که سفینه ی فضایی ساخته، یا رایانه ای که یک میلیارد، دو میلیارد محاسبه را در یک ثانیه انجام می دهد، اینها ساخت خداست، نه ساخت بشر. یعنی در درجه ی اول خداوند هم مالک ماست و هم مالک آن چیزی است که می سازیم. قرآن نیز به این موضوع اشاره می کند. بنابراین، وقتی شما با اختراعات رو به رو می شوید، نمی توانید بگویید به به عجب بشری! چه اختراعی کرده است. ما می گوییم: به به چه خدایی! در طبیعت قوه ای گذاشته که وقتی من این قوا را جمع می کنم، مثلا چیزی به نام تلفن یا بلندگو یا هواپیما ساخته می شود.

اگر خداوند تبارک و تعالی این قوانین را در طبیعت نمی گذاشت، آیا بشر می توانست این چیزها را کشف یا اختراع کند؟ افراد زیادی تا وارد بحث علم و صنعت و مهندسی و تکنولوژی می شوند، قلب شان انقباض پیدا می کند و از خدا و معنویت دور می شوند. یعنی خیلی ها واقعا فکر می کنند که اگر وارد علم فیزیک، شیمی، ریاضی انواع مهندسی شوند، لزوما باید معنویت را کنار بگذارند. صنعت و تکنولوژی باید انسان را معنوی تر کند. چون انسان در صنعت با تجلیات ریاضی خدا رو به رو می شود. این رو به رویی، دل صنعتگر را صیقل داده و قوی می کند و جلا می دهد. بعضی ها وقتی به یک کشور خارجی می روند و با چهار تا اختراعات خارجی روبرو می شوند، فکر می کنند همه چیز دست اینهاست. چنین افرادی می گویند: بدبختی ما این است که نماز خواندیم؛ چادر سرمان کردیم؛ حرم رفتیم؛ روزه گرفتیم؛ خارجی ها را ببین چقدر پیشرفت کرده اند. این افراد اصلا متوجه نیستند که هیچ کدام از آنها با هم منافات ندارد. آن هم تجلی اسم خداست و یکی از اسماء خدا که به آن صورت تجلی کرده است.

اسم «یا مصور» نقش زیادی در طهارت روح دارد

خداوند با اسم «یا مصور = ای تصویرگر» خود در همه عالم تجلی و صورتگری کرده است. یکی از توصیه های اکید بنده به شما این است که روی این اسم خیلی تمرکز کنید. چون نقش زیادی در طهارت و قدرت روح تان دارد.

شما با هر چیزی که روبرو می شوید، بدانید که خدا تصویرش کرده است. یک اسم را «مصور» تصویر می کند. الکترون، پروتون، نوترون و ... را «مصوِر» تصویر می‌کند. «هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُكُمْ فِی الْأَرْحَامِ كَیْفَ یَشَاءُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ[1] = اوست كسى كه شما را آن گونه كه مى‏ خواهد در رحم ها صورتگرى مى ‏كند. هیچ معبودى جز آن تواناى حكیم نیست». تصویرگری بندهای انگشتان تان و تمام برگهای درختان و همه ی حیوانات با خداست. گاهی شما با دیدن تمساح می ترسید یا از دیدن سوسک حالتان به هم می خورد. این نوع نگاه کجا و این که با دیدن این همه مخلوقات گوناگون فکر کنید که اینها را چه کسی تصویرگری کرده است کجا. 

وقتی آدم حیوانی را می بیند و می ترسد، باید بداند که خداوند آن را به اسم «جلال» خود تصویرگری کرده است و جبروت و جلال را در قیافه ی آن حیوان قرار داده که انسان با دیدن آن می ترسد. علت ترس این است که معنی جلال و جبروت خداوند را بفهمد. وقتی شما شیر، تمساح، پلنگ را می بینید، یا حیوانات ماقبل تاریخ مثل دایناسورها را با آن عظمت می بینید، باید بدانید که اگر قرار است خدا شما را بترساند، میلیونها حیوان وحشتناک تر از این هم در برزخ دارد.

منصور به حضرت صادق (علیه السلام) عرض می کند که پشه برای چیست؟ فرمود: برای این که تکبر متکبرین را از بین ببرد. خداوند با فرستادن یک پشه نمرود را از پای در آورد.

خداوند گاهی عظمتش را با خلقِ  یک وال دریایی که روزی 7تن غذا می خورد، نشان می دهد. بچه وال به اندازه ی یک اتوبوس است. اگر یکی از اینها در دریا بمیرد، جنازه اش کل دریا را آلوده می کند، برای جلوگیری از آلوده شدنِ دریا، موجودات ذره بینی در آن قرار می دهد که هر کدامشان در روز 250 لیتر آب را تصفیه می کنند. منظور از عظمت، بزرگی ابعاد نیست. عظمت یعنی خداوند قادر است با یک پشه که موجودی کوچک است، همه ی موجودات عالم را نابود کند.

تجلیات جمال و جلال خداوند با هم است. گاهی به خشن ترین حیوان مثلا پلنگ که مظهر خشم است، پوست و چشمانی زیبا می دهد که بشر علی رغم ترس از آن، عاشقِ پوست زیبایش می شود. در واقع پلنگ قربانی زیبایی اش می شود.

به زیبایی های طاووس دقت کنید که این طراحی ها چگونه صورت گرفته است. مصور است که تصویرگری می کند. اگر آدم اینها را بفهمد، آیا نباید سجده کند؟ از یک سلول تخم، یک انسان می سازد. یک دانه را می کاری، درخت می شود. گیاهان را صرفا زیبا خلق نکرده، بلکه به آنها خواص زیادی داده که برای انسان مفیدند. یعنی فقط نیامده که بیافریند و بس. حالا چه کسی می تواند بگوید در اسم مصوّر، خواص تمام صورتهای تصویری خدا را احصاء کردم؟ مگر می شود؟  اگر تمام انسانها در طول تاریخ جمع شوند. حتی جن ها هم به کمک شان بیایند، تمام درختهای دنیا را قلم درست کنند، همه ی دریا های عالم مرکب شوند و همه بنویسند، نمی توانند تصویرگری خدا را حساب کنند. این خداست که گاهی در آتشفشان تجلی می کند و یک نمونه از جهنم را جلویت می گذارد تا ببینی.

رعد و برق که یکی از مظاهر جلالش است، بند دل آدم را آب می کند. چقدر آدمها از ترسِ غرش آن مرده اند؛ چقدر آدمها مقهور طبیعت شده اند. بعد خدا می گوید من همه ی این ها را از رحمت خودم آفریدم نه از غضب خودم. وقتی خداوند بخواهد با جلال خود بترساند، ببینید از غضبش آدم به چه بدبختی خواهد افتاد. فرمود: روز قیامت یک عده را به صورت مورچه محشور می کنم. آنها آدم های متکبر، خودخواه و خودپسندند. آدمهایی که همه چیز را برای خودشان می خواهند و دیگران را خیلی راحت له می کنند. در آخرت مرگی هم وجود ندارد که با آن راحت شوند. «ثُمَّ لَا یَمُوتُ فِیهَا وَلَا یَحْیَى= آنگاه نه در آن مى‏ میرد و نه زندگانى مى‏ یابد»[2]. یکی از تلخ ترین قسمت های آخرت همین است. وقتی آدم به این قسمت می رسد، غصه اش می گیرد. خود خدا هم می‌فرماید: «وَطَعَامًا ذَا غُصَّةٍ وَعَذَابًا أَلِیمًا = و غذایى گلوگیر و عذابى پر درد است»[3]. یکی از شکنجه ها همین است. شخص بین مرگ و حیات عذاب می کشد.  

می گویند: 70 هزار بار آتش برزخ را شستند و سرد کردند تا آتش دنیا شد. مثلاً فردی می‌گوید در آتشفشان که 6 هزار درجه است، انسان می سوزد و می میرد. در حالی که در مقایسه با آتش جهنم این درجه از آتش، رحمت خداوند است. کنار آتش جهنم یک ضریب 70 هزار برابر بگذارید، پوستی هم به تو بدهند که همه ی آن درد را درک کنی. «... كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَزِیزًا حَكِیمًا = انسانها را در آتشى [سوزان] درآوریم كه هر چه پوستشان بریان گردد، پوستهاى دیگرى بر جایش نهیم تا عذاب را بچشند. آرى خداوند تواناى حكیم است»[4]. به محض این که پوست شخص گناهکار می سوزد، پوست جدید روی آن می روید و دو باره درد و درد. مثل دنیا نیست که اگر کسی پوستش سوخت، بی حس شود، یعنی عصب هایش از بین برود و دیگر دردی احساس نکند. مجددا پوست جدید با سلسله اعصاب جدید و عذاب جدید. این چیزی است که ما از دنیا با خودمان می بریم. جهنم مخلوق نفس خود ماست. لجبازی ها، عنادها و... . لجبازی یعنی آدم حماقتی می‌کند و می سوزد. بعد دوباره ادامه می دهد با وجودی که می داند اشتباه کرده است؛ می داند ظلم کرده، جنایت کرده، ولی ادامه می دهد و حیا نمی کند. یعنی خودت پوستت را عوض می کنی. گناه یعنی سوختن. وقتی تکرارش می کنی، یعنی این سوختن را تکرار می کنی. چون در رحم دنیا هستیم و رحم درد ندارد، احساس نمی کنیم. ما گناه می کنیم و در واقع می سوزیم. واقعا جهنم است. واقعا آن پوست  در حال سوختن است. به محض این که متولد شدی، تمام درد ها را با خودت می بری.

نظام خلقت با اسم «یا مقدِّر» خداوند اندازه گیری می شود

وقتی می گوییم «یا مقدِّر»، باید بدانیم که مقدِر چیست؟ «وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدَى= و آن كه اندازه‏ گیرى كرد و هدایت نمود»[5]. مقدّر یعنی «تقدیر کننده، اندازه دهنده». فرمود: « وَأَحْصَى كُلَّ شَیْءٍ عَدَدًا= و هر چیزى را به عدد شماره كرده است».[6] خدا کسی است که همه چیز را در عالم، مبتنی بر قواعد ریاضی خلق کرده است. شخصی که نابغه است، 50 سال وقت می گذارد تا ریاضیات یک انگل یا یک پشه را بفهمد. شما هیچ دانشمند یا مجموعه ی دانش بشری در روی زمین نمی یابید که بگوید، ما توانسته‌ایم یکی از صورت ها یا مخلوقاتی را که خدا تصویرگری کرده، به طور کامل و با همه ی ابعادش بشناسیم.     

مقدر یعنی « كُلُّ شَیْ ءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ=همه چیز نزد او به مقدار و اندازه است.»، «قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا= محققا خدا برای هر چیزی مقداری قرار داده است.». اگر شعور انسان به این موضوع برسد، هیچ وقت به خودش اجازه نمی دهد که بگوید: چرا خدا این گونه خلق کرده است؟ آیا ریاضیات تو قوی تر است یا ریاضیات خداوند؟ خداوند مقدِر است یا تو؟ خداوند بهتر می داند که تو صبح باید 2 رکعت نماز بخوانی و مغرب سه رکعت یا تو می دانی؟ ممکن است از چیزی بدت بیاید، اما برایت خیر باشد. « ...وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُون= و چه بسا چیزى را خوش نمى دارید و آن براى شما خوب است و چه بسا چیزى را دوست مى دارید و آن براى شما بد است و خدا مى‏ داند و شما نمی دانید»[7]. خیلی چیزهاست که خوش مان نمی آید. ما گاهی شرع مقدس را تابع هوی و هوس و امیال خود می کنیم. کسی که می داند «مقدر» یعنی چه، هیچ وقت به خودش جرأت نمی دهد راجع به احکام شرع یا مسائل دینی بگوید: «چرا؟». این ظالمانه است. نهایت حماقت است و احمق تر از آن کسی است که از احکام الهی خوشش نیاید. خداوند علم و تخصص خود را در قرآن خیلی به ما گوشزد می کند. شاید بیشترین اسمی که از خداوند در قرآن تکرار شده، اسم «علیم» است. اسم «عالم» و «علاّم» هم داریم. این بشری که خود خدا می فرماید از یک قطره ی نجس خلقش کردیم. همین که بزرگ می شود، برای خدا شاخ و شانه می کشد و خدا را با همان عقل و شعوری که خدا به او داده، زیر سوال می برد.

تجلی اسم «یا مدّبر» در نظام خلقت

«یا مدّبر» یعنی «تدبیر کننده»، «مالک» و «صاحب». یعنی کسی که موجودی را رشد می دهد. به یک دانه گیاه نگاه کنید که خداوند چگونه آن را تدبیر می کند. در سیر تدبیر این عالم دقت کنید. تمام آسمانها و زمین با میلیاردها میلیارد موجودی که به وسیله خداوند تدبیر می شوند و او هیچگاه خسته نمی شود. «وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا= و نگهدارى آنها بر او دشوار نیست»[8]. یعنی خداوند از نگه داشتن و اداره کردنِ آسمان و زمین اصلا خسته نمی شود. هر روز هم میلیاردها مخلوق اضافه می کند. هیچ کس به اندازه ی خدا کار نمی کند. امام سلام الله علیه فرمود: «خدا منشا کار است». کارگرترین کس خداست. «کلّ یوم هو فی شان». همه را روزی می‌دهد «یا رازق کل مرزوق» است. «لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ= نه خوابى سبك او را فرو مى‏ گیرد و نه خوابى گران»[9].

دیدن چهره های خدا خیلی قشنگ است. یعنی آدم بتواند در تمام اسماء، حق تعالی را ببیند. «یا من کلّ شی موجود به= ای کسی که همه ی اشیاء به او موجودند»؛ «یا من کل شی قائم به = ای کسی که همه ی اشیاء قائم به اویند»؛ «یا ربّ الحبوب الثمار= ای پروردگار دانه ها و میوه ها». ای کاش! ما یک ساعت  تعیین کنیم برای فکر کردن در مورد میوه ها و دانه ها. ای کاش! یک ساعت فکر کنیم این سیب و موز، لیمو، پرتقال، خیاری که می خوریم؟ چیست. ای کاش! به طراحی، بو، مزه، رنگ و خاصیت شان دقت کنیم.  

فقط آسمان و ستاره ها نیست که آدم نگاه کند و بگوید: « رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا = پروردگارا اینها را بیهوده نیافریده‏ اى»[10]. در فرازهای زیبایی از دعای جوشن کبیر می خوانیم: «یا ربّ الصّحاری و القفار= ای پروردگار صحراها و بیابانهای بی آب و علف». بیابانهایی که میلیاردها موجود زنده در آن وجود دارند. چه طراحی و رنگ آمیزی برای این بیابانها شده است. «یا رب البراری و البحار= ای پروردگار بیابانها و دریاها»، «یَا رَبَّ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ= ای پروردگار شب و روز»، « یَا مَنْ نَفَذَ فِی كُلِّ شَیْ‏ءٍ أَمْرُهُ = اى که دستورش در هر چیز نفوذ کرده»؛ « یَا مَنْ لَحِقَ بِكُلِّ شَیْ ءٍ عِلْمُهُ= اى که علمش به هر چیزى تعلق یافته». همه چیز معلوم خداست. وقتی کیفیت این علم را می فهمیم، بهت زده می شویم و نیز در نظام حرکتی جهان و پیدایش مقصد عام که همه چیز او را طلب می کنند.

باز در دعای جوشن کبیر می خوانیم: «یا مَنْ لا مَفْزَعَ اِلاَّ اِلَیْهِ، یا مَنْ لا مَقْصَدَ اِلاَّ اِلَیْهِ = اى که گریزگاهى نیست جز به سوى او، اى که پناهگاهى نیست جز به سوى».  بایستیم و این گونه با خدا حرف بزنیم و لذت ببریم. وقتی آدم با این تجلیات زیبای خداوند روبرو می شود، خیلی باید نادان باشد که احساس تنهایی کند و از بودن و نبودن افراد در کنارش غصه دار شود.  


[1] - آل عمران/6.

[2] - سوره اعلی/13.

[3] - مزمل/13.

[4] - نساء/56.

[5] - اعلی /3.

[6] - جن/28.

[7] - بقره/216.

[8] - بقره /255.

[9] - همان.

[10] - آل عمران/ 191.

برگرفته از مباحث «شرح صحیفه سجادیه» 

حبیبه طالب (کاربر مهمان)

سلام وخدا قوت خدمت استاد گرامی.مثل همیشه مطالب عالی بودند.خدا توفیق درک ومعرفت بدهد.

خانم قاسمی

<p>باسلام</p> <p>خیلی ممنون از امعان نظر شما، کاربر گرامی</p> <p>التماس دعا</p>

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed