www.montazer.ir
چهارشنبه 15 می 2024
شناسه مطلب: 6842
زمان انتشار: 30 آوریل 2017
(جلسه 5) سختی ها و مشکلات، آزمایش الهی و سازنده انسان است

بهترین دعا برای خود و دوستان (جلسه 5)؛ 88/9/28

(جلسه 5) سختی ها و مشکلات، آزمایش الهی و سازنده انسان است

خداوند انسان را آفریده و او را در معرض امتحانات بسیاری قرار داده تا میزان بندگی انسان و حدی که این انسان ضعیف می تواند در مقابل فریب و اغوای شیطان بایستد و از این طریق به مقام انسانیت نزدیک شود را بسنجد. پس انسان باید از فرصت های سختی ها و مشکلات، برای قرب بیشتر به خداوند استفاده کند و در این مسیر از خداوند منان استمداد بطلبد.

امام سجاد (علیه السلام) می فرماید :«اللهم صل علی محمد و اله ، و اکفنا حد نوائب الزمان ، و شر مصائد الشیطان ، و مرارة صولة السلطان = خدایا بر محمد و آل محمد درود بفرست و ما را از شدائد و سختی های زمان و شر دامهای شیطان و تلخی غضب و ظلم سلطان حفظ کن». این دعا در فراز پنچم دعای صحیفه ی سجادیه آمده است.

عالم دنیا عالم تزاحم، تضاد ها و برخوردهاست. ما در رویدادهای زندگی و حوادث طبیعی، با یک سلسله مصائب و گرفتاری ها مثل تصادفات، بیماری ها، تلخی ها، برخوردها و سختی ها مواجه هستیم که هر یک امتحانی است که ما به خدا می دهیم. یعنی رشد انسان بدون تحمل سختی ها ممکن نیست. خداوند می فرماید:« یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِیهِ= ااى انسان حقا كه تو به سوى پروردگار خود بسختى در تلاشى و او را ملاقات خواهى كرد» (انشقاق/6). یعنی مسیر انسان به سوی خدا، یک مسیر پر تضاد و پر دردسر و توأم با سختی است.

بنابراین، مؤمن برای رشد خود نیاز دارد به درگیر شدن با آدمهای منفی و قلدر و بد، حوادث طبیعی مثل سیل و زلزله، آتش سوزی، بیماری و تصادف و زمین خوردن و شکست خوردن و....

ممکن است کسی سوال کند که این چه دنیایی است که خدا درست کرده که پر از مشکلات است و چرا انسان هر چقدر ایمانش بالاتر می رود، فقر و غصه و گرفتاریها و سختی هایش هم بیشتر می شود؟ علتش این است که فرمود: «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ= قطعا شما را به چیزى از [قبیل] ترس و گرسنگى و كاهشى در اموال و جانها و محصولات مى ‏آزماییم و مژده ده شكیبایان را» (بقره/155). یعنی مَنِ خدا حتماً حتماً شما را با این چیزها آزمایش می کنم. پس این صحنه ها صحنه هایی است که در زندگی انسان پیش می آید و انسان برای این که قوای انسانی اش فعال شود و بر وجودش حاکمیت پیدا کند، به این چیز ها احتیاج دارد.

سختی ها و گرفتاری ها در جنبه های حیوانی، وهمی و خیالی ما، پیش می آید. اما اگر انسان بتواند با آنها درست برخورد کند، جنبه های عقلی و فوق عقلی او فعال می شود. مثلا اگر کسی نباشد که ما را اذیت کند یا مخالف نظر ما نباشد، اسمهای خدا مثل حلیم و غفور و...چگونه در ما تجلی کند. ما می گوییم کمال انسان قرب به خداست. قرب به خدا یعنی انسان شبیه به خدا شود.

اگر قرار است انسان مثل و شبیه خدا بشود، باید صفات الهی در او تجلی کند. خدا همه صفات خودش را به صورت استعداد به انسان داده است. ولی اگر «استعداد» بخواهد شکوفا شود، احتیاج به محیط و زمینه دارد و کره زمین بهترین و مناسبترین جا برای شکوفایی استعداد های انسان است. تاریکی ها، ظلمتهای گوناگونی که در زمین هست، برای شکوفایی استعداد های اوست. چون سختی ها نیاز ماست، خداوند آنها را قرار داده تا با آنها استعدادها، ظهور کند و انسان به بزرگی برسد. یعنی مثل ورزشکاری که در جام جهانی برنده می شود. او بیش از همه ورزشکارها توانسته موانع را از بین ببرد. اما کسی که نتوانسته در جام جهانی برنده شود، در مقابل مشکلات کم آورده، چه کسی قهرمان جهان می شود؟ کسی که بار و سختی بیشتری را حمل کند، قهرمانی و بزرگی منوط به تحمل سختی هاست. اگر شبیه خدا شدن را گنج بدانیم، رنچ آن بر ماهموار می شود.  نابرده رنج گنج میسر نمی شود.

معرفت انسان به خدا موجب می شود که انسان در امتحانات الهی از خداوند یاری بطلبد

خوب حالا وظیفه ما این است ضمن این که می دانیم بطور طبیعی اینها بر سر راه ما قرار می گیرد. اینها اصلاً قانون خلقت است، بدانیم که این هست وقتی دانستیم می گوییم خدایا حالا که این سختی ها هست تو تنها کسی هستی که یاور مایی. « انت المستعان=تو کمک کاری». تو تنها کسی هستی که می شود به تو پناه برد و از تو کمک گرفت. برای همین زیاد بگوییم: « لا حول و لا قوته الا بالله». حتی در زمان معصیت بگوییم: «الَهِی لَمْ یَكُنْ لِی حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِكَ إِلا فِی وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِی= خدایا برایم نیرویى نیست كه خود را بوسیله آن از عرصه نافرمانی ات بیرون برم، مگر آنگاه كه به محبّتت بیدارم سازى» خدایا من نمی توانم جلو گناه کردنم را بگیرم. تو به من کمک کن. وقتی تو مرا با محبت خودت زنده می کنی، من به عشق تو می توانم از گناه دوری کنم. به محبت و رفاقت و صمیمیت با تو می توانم از گناه دوری کنم. تو به من قدرت بده. اگر شیطان به من حمله می کند، تو به من کمک کن. در درگیری با منافق و کافر تو به ما کمک کن. «ربّنا ثبّت اقدامنا= خدایا قدم های ما را ثابت بدار». «لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمه=خدایا گرایش با باطل در قلب ما مگذار»، «ربنا افرغ علینا صبراً و ثبّت اقدامنا وانصُرنا علی القوم الکافرین=خدایا برما صبر را فرو بریز و ما را ثابت قدم کن و ما را یاری کن و در برخورد با کافران ما را یاری کن». اینها یعنی توحید در استعانت. همین معرفت به خدا باعث می شود که انسان در تمام این صحنه ها به خداوند تبارک و تعالی پناه ببرد.

برخی افراد برای این که یک چِک آنها برگشت نخورد، به بندگان خدا التماس می کند. برای حل یک مشکل نزد بندگان خدا هزار جور التماس و گریه می کند.

خوب انسان باید واقعاً بترسد و پناه به خدا ببرد. یعنی از صمیم قلب گریه بکند و با ذلت از خدا بخواهد خدایا من ناتوانم و هیچ ادعا و قدرتی ندارم. منم منم نمی کنم. حضرت یوسف سلام الله علیه می گوید: « و ما اُبَرّءٌ نفسی= خدایا من اصلاً نفسم را تبرئه نمی کنم که من گناه نمی کنم و آلوده نمی شوم». «انّ النفس الاماره بالسُّوء الاّ ما رحم ربّی=نفس من به بدی امر می کند، مگر خدا به من رحم کند». این پیغمبر خدا چقدر معرفت و ترس دارد.  زیرا خدا به او یاد داده که: «قُل ربّی اعوذ بک من همزات الشیاطین=   بگو پروردگارا من به تو پناه می برم از حمله های شیطان» این پیغمبر خداست. قویترین انسانها التماس شان به خدا بیشتر بود. ترس شان بیشتر بود. ما ها، نه. ما نرفتیم تا به حال در خانه خدا التماس بکنیم که خدایا من از تو خواهش می کنم کمکم کن. یا قوی! یا عزیز! به عزتت، به قدرتت نگذار من بیافتم.

عایشه می گوید من دیدم پیغمبر در رخت خواب نیست، تعقیبش کردم دیدم یک گوشه ای سرش را به سجده گذاشته، رسول خدا، اشرف مخلوقات، با چه سختی و چه حالتی گریه می کرد و می گفت: خدایا مرا به خودم وا مگذار. اما ما اصلاً ترسی نداریم. ما یک شب نشده در خواب، از شدت ترس بلند شویم برویم در خانه خدا وضو بگیریم و دو رکعت نماز بخوانیم. سر مان را به سجده بگذاریم و بگوییم خدایا من واقعاً از شر خودم و از دست خودم می ترسم و از خودم بیزارم؛ من خطرناکم؛ من بی عرضه و ضعیفم. خدایا به دادم برس از شر شیطان و از شر وسوسه ها، از شر خواهش های نفس، از شر نفس اماره، از شر منافقین، از شر حسود ها. خدایا پناهم بده. تو کمکم کن؛ سختی های زمانه را تو کاهش بده؛ تو مشکلات من را حل کن. آبروداران را وسیله ببریم در خانه خدا و بگوییم خدایا به حق این شخص به من رحم کن. ما خیلی خیال مان راحت است، خیلی مغروریم. چرا ترس نداریم؟ چون ما معرفت نداریم گناه را آسیب نمی دانیم. وقتی که علی علیه السلام می فرماید به خاطر یک گناه انسان در جهنم ۱۰۰ سال گرفتار می شود، انسان باید تکان بخورد. یک اخلاق بد، زودرنجی، حساسیت، تکبر، بی منطقی، بی عاطفگی، می تواند به اندازه قرن ها، انسان را در جهنم نگه دارد. پس هنر ما باید پناهندگی به حق تعالی باشد.

مؤمن برای رشد و شکوفایی استعدادهایش در معرض ۵ نوع شداید قرار داده شده است

نبی اکرم صلی الله و علیه و آله و سلم می فرماید: «المؤمن بین خمس شداید= مؤمن با 5 نوع شدت درگیر است». این ۵ نوع شدت و سختی، برای رشد و خدا گونه شدن انسان بسیار مفید است.

 ۱- «مؤمن یحسده= گرفتار مومن حسود می شود».

مومن های درجات پایین، حسود و کم ظرفیت هستند. از طرفی مومن اند و از طرفی درک درستی ندارند. بدبینی، حسادت، نیت های بد آنها باعث می شود که برای انسان دردسر درست بشود. آدمهای بدی نیستند. اما به علت ضعفهایی که دارند، می توانند برای انسان دردسر بسازند.

۲- «کافر یُقاتِلُه= کافری که باید با او مبارزه کند».

گاهی مؤمن گرفتار کافر می شود که با او باید بجنگد. کفار برای مؤمنین همیشه در طول تاریخ دردسر ساز بوده اند و هیچ وقت فشار ها، توطئه ها و مشکلات فراوانی که کفار برای مؤمنین ایجاد کرده اند، قطع نشده است. کفار به پیغمبر خدا هم حمله و او را اذیت می کردند. امیرالمومنین هم همین طور. آقا امام زمان علیه السلام هم بیاید با کفار درگیری دارد تا ان شاءالله پیروزی نهایی حق بر باطل، این فشار کفار و توطئه های شان همیشه وجود دارد. کشور ما را نگاه کنید الان آماج هزاران توطئه از سوی کفار است، نظام استکباری، صهیونیسم جهانی این همه گرفتاری ها برای ما درست می کنند.

۳- « منافق یبغض= منافقی که به مؤمن غضب می کند».

ما گرفتار منافق هم می شویم. نفاق یک بیماری همیشگی است. همیشه در جامعه اسلامی آدمهای منافقی وجود داشته اند که نفع شان در نفاق بوده و تظاهر به ایمان می کردند، اما در درون بی اعتقاد بودند. این هم یک بیماری بسیار خطرناکی است که مثل خوره به جان جامعه اسلامی و به جان مؤمنین می افتد. مؤمن با آدمهای اهل سالوس و ریا مواجه است که در ظاهر به مؤمنین خیلی ابراز علاقه و محبت می کنند، ولی در باطن کینه و نفرت و حسادت و بدبینی دارند.

۴- «و شیطانٍ یُضّلُهُ= شیطانی که او را گمراه می کند».

مؤمن گرفتار شیطان و حمله های شیطان هم هست. حمله شیطان از جلو و عقب. قرآن می فرماید: شیطان در صراط مستقیم، وقتی انسان تصمیم می گیرد آدم خوبی باشد به او حمله می کند. حمله از جلو، حمله از عقب، حمله از راست، حمله از چپ. چهار جهت که قرآن فرموده اینهاست: «قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِیمَ ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِینَ=گفت پس به سبب آنكه مرا به بیراهه افكندى من هم براى [فریفتن] آنان حتما بر سر راه راست تو خواهم نشست، آنگاه از پیش رو و از پشت‏ سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها مى‏ تازم و بیشترشان را شكرگزار نخواهى یافت» (اعراف/۱۶و 17).  یعنی مؤمن گرفتار افکار شیطانی می شود و افکار شیطانی به مؤمن حمله می کند. حمله هایی که انواع و اقسام حالتهای منفی و بد در انسان ایجاد می کند. دلسردی، ناامیدی، احساس پوچی و بی هدفی و بی غایتی، ترس، اضطراب، غم و غصه. همه جور حمله ای شیطان می کند تا روی روح انسان اثر بگذارد.

 ۵- « و نفس ینازعه= و نفسی که با او منازعه می کند».

یعنی نفسی هست که دائماً با خود انسان درگیر است. شیطان او را تا سخت ترین درجات جهنم می برد. اگر بتواند یک بار ما را عصبانی کند، مدتها جشن می گیرد. چون جبران یک بار عصبانیت، یک حرف بی ربط زدن، یک حرف خلاف محبت زدن، یک حرف تلخ زدن، خیلی سخت است. وقتی خطا می کنی، باید از دل طرف دربیاوری؛ باید شجاعت معذرت خواهی داشته باشی؛ اما فرمودند مؤمن نباید کاری کند که محتاج معذرت خواهی باشد. این برای مؤمن سخت است. این آتشش می ماند برای انسان. اگر شیطان بتواند و کافر و منافق و نفس انسان بتوانند به مؤمن ضربه بزنند و او را آلوده کنند، به راحتی جبران نمی شود کرد.

انسان با خودش هم درگیر است. نفسش اذیتش می کند. با نفس قرار هایی می گذارد. نفس فشار هایی می آورد و خواهشها و تمناهایی دارد؛ بهانه هایی دارد. مؤمن دائماً با نفس خودش درگیر است.

اما آدمهای بی حال، بی انگیزه، سست، آدمهای تنبل، آدمهای اهمال کار، آدمهایی که شدن را جدی نمی گیرند. تشبه به حق تعالی و تخلق به اخلاق الهی را جدی نمی گیرند. اینها آدمهایی هستند که اهل مسامحه هستند و خیلی زود در هر صحنه ای به شیطان می بازند.

از این رو، یک آدم هشیار، عاقل و با معرفت، دائماً از موارد ۵ گانه یادشده ترس دارد. حتی از مسائل طبیعی هم ترس دارد و می گوید: خدایا این لقمه را می خورم، در گلویم گیر نکند و خفه ام کند. دارم الان راه می افتم بروم، خدایا تصادف نکنم. اینقدر این مسئله مهم است که خدا چنین پیامی را فرستاده که بگو:«اعوذ بربّ الناس= بگو پناه می برم به رب مردم. مَلِک النّاس=پادشاه مردم. اله النّاس= معبود و معشوق مردم و پناه می برم به اینها. من شرّالوسواس الخنّاس=از شروسوسه کننده ی خناس به او پناه می برم». «الذی یوسوس فی صدرالناس= از شر شیطانی که وسوسه می کند». شیطان نه، وسواس و خنّاس انسانی هم داریم. من الجنة و الناس= از شر آدمهای وسوسه گر پناه می برم به خدا».

مؤمن مرتب می گوید: خدایا اطراف مرا آدمهای وسوسه گر و ضعیف نگیرند، آدمهایی که دائماً هی تو گوش من چیز هایی می خوانند که مرا ضعیف و بی ایمان کنند. اینها مرا از مراکز قدرت الهی دور می کنند.  از مراکز علمی، از مراکز معنویت دورم می کنند. ما چقدر آدمهای خوب داشتیم که با وسوسه این و آن گذاشتند و رفتند خارج از کشور و بدبخت شدند. چقدر آدمها داشتیم شرایط کاری حلال را رها کردند و رفتند دنبال شغل و لقمه حرام. آدمهای زیادی بدون آگاهی وارد آلودگی های شغلی شدند.

«قل اعوذ برب الفلق= بگو پناه م یبرم به پروردگار فلق»، «من شر ماخلق= از شر هر چیزی که خدا آفریده به خود خدا پناه می برم». اینها را خدا برای کی گفته؟ باید پناه ببری به خدا. اگر بخوانیم، پناهندگی و فرار نداریم، پناهندگی یعنی فرار، یعنی تنظیم رابطه، یعنی تصمیم، ما از نعمت پناهندگی استفاده نمی کنیم.

برگرفته از مباحث «شرح صحیفه سجادیه» 

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed