مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
تسلیم
مقام تسلیم، درست نقطهی مقابل شرک میباشد. انسانی که در برابر پروردگارش تسلیم شده است، به سبب هیچ دستوری از دستورات الهی و یا در مواجهه با هیچ شرایطی از جریاناتِ ربوبیِ پروردگار، لب به اعتراض نگشوده و با کمال خضوع، در برابر آنچه که پروردگارش برای او میپسندد، سر تسلیم فرود میآورد.
ریشههای عدم تسلیم در انسان
هر گونه اعتراض به پروردگار نشانهی عدم تسلیم انسان در برابر الله است. این عدم تسلیم انسانها، به دو ریشهی اصلی در وجود آنان باز میگردد:
1- ریشهی علمی؛ که از ضعف معرفت و اعتقادی انسان سرچشمه میگیرد.
2- ریشهی عملی؛ که از دلبستگیهای انسان به کمالات پایینی ناشی میشود. اگر دلبستگی انسان به هر کمالی بیش از دلبستگیهای او به الله، خانواده آسمانی و جهاد در راه خدا باشد، حتماً در مواقعی که این دلبستگیها مورد تهدید و آزار قرار گیرند، شخص را به درگیری با الله و اعتراض به جریاناتِ زندگی و یا احکام الهی وا میدارند.
حفظ تعادل معشوقها؛ علت اصلی تسلیم در انسانها
میدانیم که محبت به غیرِ خداوند، امرِ ناپسند و منفوری از نگاه الله نیست و بالعکس، کسانی میتوانند مسیر تشبّه به الله را با سرعت و قدرتِ بالاتری طی کنند که از رحمت بیشتر و وسیعتری برخوردارند. اما آنچه که در این میان حائز اهمیت است این نکته میباشد که اساساً چیزی و یا کسی در عالم برای انسان، محبوبتر و عزیزتر از خداوند نباشد.
با اندکی دقت میتوان دریافت که این مسئله، همان حفظ تعادل معشوقهاست که در مباحث مهندسی آرزوها مفصلاً مورد بحث قرار گرفت. آموختیم که قلب انسان تنها در حالتی طبیعی و متعادل است و میتواند در انجام وظیفه اصلی خود یعنی تولید و حفظ شادی و آرامش موفق باشد که الله، خانوادهی آسمانی و جهاد در راه الله در رأسِ لیستِ آرزوهای او باشند. بهطوری که دلبستگی به هیچ کمالی از کمالات چهاربخش پایینی نتواند در اولویتی بالاتر از این سه معشوقِ اصلی قرار گفته و آن را از حالت طبیعی خارج کنند. به محض خروج قلب از حالت طبیعی و قرار گرفتن این معشوق در مراتبی پایینتر از کمالات دیگر، قرآن اصطلاح فسق را به چنین قلبی نسبت داده و آن را جزء خاسرین میداند. فرد فاسق، خداوند را دوست دارد، اما دلبستگیهای دیگرش در نزد او عزیزتر از الله، خانوادهی آسمانی و جهاد میباشند. در اینصورت درست زمانی که با احکامی رو به رو میگردد که دلبستگیهای او را محدود نموده و یا به پیشامدهایی مبتلا میشود که دلبستگیهایش را تهدید میکنند، لب به اعتراض گشوده و با الله و خانوادهی آسمانیِ خویش درگیر میشود. اصطلاح «یؤمنُ ببعضٍ و یکفر ببعض»، در قرآن، به این گروه از مؤمنان اشاره دارد.
برای یک قلب متعادل و طبیعی، حفظ حریم انسانی و رشد بخش فوق عقلانی در رأس تمام فعالیتهایش قرار دارد.
او اساساً به چهار بخش دیگر خویش (حسی، خیالی، وهمی و عقلی) به عنوان ابزاری برای رشد بخش انسانی خود مینگرد و لذا از تمامی فعالیتها و ارتباطاتِ این بخشها لذت میبرد. لذا در هنگام خوشیها و ناخوشیهایی که در مسیرِ این چهاربخش قرار میگیرند، کاملاً آرام و شاد خواهد بود.
بنابراین تمام انسانها، زمانی به ناآرامی، غم، اضطراب و ... دچار میگردند که قلبشان از حالت تعادل خارج شده و به فسق مبتلا میگردد. در چنین اوقاتی، آنان علیرغم محبتِ به خداوند، به دینگریزی روی آورده و از نزدیک شدن به دین و رعایت احکامِ آن میهراسند. چرا که میدانند با روی آوردن به دین، مجبورند بر هوسهای چهار قوهی دیگر پا گذاشته و در ابعادی خاص آنها را محدود نمایند، از همین رو آرام آرام از دین فاصله میگیرند.
تسلیم و رضا؛ دوبال پرواز انسان تا مقام عبودیت
امام محمد باقر «علیهالسلام» میفرمایند:
«أحقّ مَن خلق الله بالتّسلیم لِما قَضی الله، مَن عرف الله»
شایستهترین مردم برای گردن نهادن به قضای الهی، کسی است که خداوند را خوب میشناسد.
طبق این روایت میتوان گفت که تنها کسانی در برابر خداوند، لب به اعتراض میگشایند که او را نمیشناسند. اگر انسان، الله را به عنوان یک کمال مطلق بینهایت که هرگز نیازی در او راه ندارد، شناخته و او را به عنوان تنها مربیِ لایق خود در مسیر حرکت به سمت بینهایت بپذیرد، مَحال است در وجود او اعتراض و شکایتی نسبت به این ربّ عظیم به وجود آید. چنینی کسی نه تنها در برابر تمام دستورات و شرایطی که ربّ او برایش تدارک دیده است، تسلیم میباشد، بلکه با کمال رضایت و لذّت به آنها تن میدهد، حتی اگر این حکم و یا پیشامد، ظاهراً امر ناخوشایند و ناگواری بوده باشد.
از امام باقر «علیهالسلام» سؤال شد:
«بایُّ شیءٍ یعلِمَ المؤمن، أنّه مؤمن؟ ؛ از کجا میتوان فهمید که کسی واقعاً مؤمن است؟»
«بالتّسلیم لله و الرّضا بما ورد علیه من سرور و سخط. از آنجا که در تمام خوشیها و ناخوشیهایی که بر او وارد میگردد، نه تنها تسلیم خدا باشد (اعتراض نکند)، بلکه راضی باشد.»
مؤمن حقیقی، یقین دارد که هر آنچه برای او به جریان میافتد، لازمترین جریانی بوده است که خداوند در مسیرِ ربوبیت خویش بر او وارد نموده است. لذا با هوشیاری، تسلیم و رضا از تمام این جریانات (خوشی و ناخوشی) برای رشد انسانیِ خویش در مسیرِ قرب به الله استفاده مینماید. چنین فردی هرگز در شرایط سنگین زندگی، به ضعف معنوی، اخلاقی و روحی مبتلا نمیگردد.
امام صادق «علیهالسلام» میفرمایند:
«کلُّ من تمسّک بالعروه الوثقی، فهو ناج، قلتُ ما هی؟ قال التسلیم، من یؤمنُ بالله فقد استمسک بالعروه الوثقی»
هر کس به ریسمان محکم الهی چنگ زند، نجات یافته است. گفتم، این ریسمان چیست؟ فرمودند: تسلیم، و هر کس که حقیقتاً به خداوند ایمان آورد، به این ریسمان محکم چنگ زده است.
مقام تسلیم و رضا، همان ریسمان محکم الهی است، که انسان به واسطهی اتصال به آن، هرگز به چالش های روحی، معرفتی و اخلاقی دچار نمیگردد. کسی که به دو مقام تسلیم و رضا رسیده است، یقین دارد که خداوند عاشقِ خودِ حقیقیِ اوست و تمام آنچه را که در لا به لای جریانات زندگی بر او وارد میکند، تنها برای رشدِ این «خود» جاودانهی او و در نهایت، رساندنش به شباهت کامل با خویش (الله) میباشد.
بانوانی که به دستورات مخصوصِ دین برای خانمها اعتراض میکنند و یا مردانی که دائماً برای قوانینِ مخصوص آقایان، چون و چرا میآورند، اساساً تنها «خود» طبیعیِ خویش را به رسمیّت شناخته و برای «خود» حقیقیشان اصالتی قائل نیستند. لذا از هر آنچه که «خود» طبیعی آنها را محدود میکند، به اعتراض آمده و ناراضی میگردند.
تا انسان به خویشتن به عنوان موجودی جاودانه و ابدی نگاه نکند، مَحال است بتواند، عاشق الله شده و با نهایت تسلیم و رضا در برابر او به خاک افتد.
«عقل»؛ انتخاب کنندهی معشوق برای دل
دل، پادشاهِ وجود انسان است و «عقل» قوهایست که برای این پادشاه، معشوق برمیگزیند، تنها یک عقل کامل است که هیچگاه، عشقی موقت و زودگذر را برای این پادشاه انتخاب ننموده و تنها عشقی را برای او میپسندد که جاودانه بوده و در تمام شرایط پایدار باشد. دلی که الله، معشوق آن گشت، دیگر با از دست رفتن هیچ معشوقی با الله درگیر نمیشود. و دلی که با الله درگیر و دارِ عاشقی افتاد، در هیچ شرایطی ناآرام و ضعیف نمیگردد.
تنها عقلهای ضعیف و ناقصند که معشوقهای ناپایداری را برای دلِ خویش انتخاب میکنند. وقتی اِله یک دل، موقت باشد، به محض تهدیدِ این اِله، حتماً با الله درگیر خواهد شد.
موفقیت در عشق و ارتباط با الله، تضمینکنندهی موفقیت انسان در تمام ارتباطاتش خواهد بود. زیرا آرامشی که در ارتباط و عشق با الله برای انسان حاصل میگردد، تمام روابط او را آرام و سرشارِ از رحمت مینماید.
اساساً بهشت با انواع نعمتهایش، پاداش بدنِ مؤمنان است. زیرا مؤمن در بهشت نیز، جز با یاد معشوقش آرام نمیگیرد و اساساً تمام لذتش، آرام گرفتن در جوار الله است.
مؤمن حقیقی تمام ارتباطاتش را با الله (تنها اِله خود) تنظیم میکند. او به نحوی با دیگران ارتباط برقرار میکند که هیچ چیزی نتواند زندگی و رابطهی عاشقانهی او را با اِله حقیقیاش بر هم زده و او را از محبوبش دور نماید.
او در تمام انتخابهای کوچک و بزرگ زندگیاش (انتخاب دوست، رشتهی تحصیلی، همسر، شغل، محل زندگی و ...) عشق میان خود و الله را محور اصلی قرار داده و بر این اساس سبک زندگی خویش را تنظیم مینماید.
او در همهی ارتباطاتش تنها به این میاندیشد که از آغوش پروردگارش جدا نشده و در جوار او آرام باشد و اساساً تنها نگرانیِ او در زندگی آن است که نکند لحظهای از آغوش این اِله فاصله بگیرد.
او هرگز انتخاب و یا ارتباطی را که راهی به سوی استحکام عشق و ارتباطش با الله ندارد، برنخواهد گزید.
والحمدلله رب العالمین
کلیدواژه ها:
آثار استاد