مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
در سلسله مباحث خانواده آسمانی دو نكته عرض شد؛ یكی اینكه بدون عشق حقیقی نمیتوانیم دینداری موفقی داشته باشیم و دیگر اینكه مصداق عشق حقیقی به ما معرفی شده است. دقیقاً مانند تمام امور دنیایی كه بدون عشق موفقیت جدی در پی نخواهد داشت. در دینداری بدون عشق نیز رشد و بالندگی وجود ندارد. انسان بهدلیل نیازی كه به عشق دارد همواره معشوقهای نباتی و جمادی و حیوانی و حتی عقلانی دارد ولی اگر به اهل بیت «علیهمالسلام» به عنوان معشوقهای حقیقی عشق نورزد به ظاهر دینداری كرده ولی با معشوقهای غیرانسانی زندگی میكند. در حج نیز وقتی امام صادق «علیهالسلام» باطن حجاج را به شخصی نشان میدهد شخص مشاهده میكند كه تعداد بسیار كمی از آنها انسان هستند. بدون عشق، نماز، قرائت قرآن، روزه، حج و جهاد لذتی ندارد.
انسان باید دست از تجارت (طمع به بهشت) و ترس از جهنم بردارد و با عشق طی طریق كند. دینداری بدون عشق ممكن است ما را به بهشت برده و از جهنم برهاند ولی به «الله» نمیرساند. به همین دلیل است كه خداوند دین را مبتنی بر عشق كرده و غیر از آن را نمیپذیرد. «لا اله الا الله» یعنی هیچ «اله» و معشوقی جز «الله» نیست و نمیگوید هیچ معبودی بلكه هیچ معشوقی جز او نیست. در سوره توبه آیه 24 هم مسئله عشق و محبت را مطرح كرده است و این عشق را مبتنی بر سه چیز میداند؛ خدا، رسول و اهل بیت «علیهمالسلام» و جهاد در راه خدا. اگر واقعاً عاشق هستیم باید بتوانیم موانع عشق را (با جهاد) از سر راه برداریم. اگر لازم شد هجرت و اگر اقتضاء كرد، دست به شمشیر ببریم. انسانِ عاشق وجوهات شرعی واجب و مستحب را با عشق میپردازد. نه اینكه با حساب و كتاب كه مثلاً به او بگویند اگر نپردازی لقمهات حرام میشود و نطفه فرزندت آلوده به حرام شده است.
دو نفر كه عاشق هم هستند وقتی بیرون میروند عاشقانه هزینه میكنند و حتی ناراحتند كه چرا بیشتر ندارند تا خرج یكدیگر كنند. انسان غیرعاشق به علوم دنیایی اهمیت بیشتری میدهد تا آموختن قرآن، اخلاق و احكام. ولی انسان عاشق دائماً در پی راههایی است كه به خدا و اهل بیت «علیهمالسلام» نزدیكتر شود. از طرفی انسان در این عشق مدیون خود خداست. (لیلی از مجنون بسی مجنونتر است)
خودشان به ما آموختهاند كه اینگونه دعا كنیم. «أن یجعلنی معكم فیالدنیا و الآخره» وقتی انسان عاشق شد هیچ كاری برایش سخت نیست زیرا همه اینها باعث قرب به معشوق میشود. بعضیها ممكن است در طول عمرشان صدها ساعت در مسجد بودهاند ولی هرگز لحظهای با خدا حرف نزدهاند. یك شب با خدا بودن به اندازه قرنها عمل میكند. كسانی كه تمرین میكنند با خدا حرف بزنند یا چیزی برای خدا بنویسند پس از مدتی میبینند كه این خداست كه سخن میگوید و مینویسد «و لكنه اول من المذكور و ثان من الذاكر»
همه عمر برندارم سر از این خمار و مستی / كه هنوز من نبودم كه تو بر دلم نشستی
كسی كه میل به عشقبازی با خدا ندارد، امیدی به او نیست و این بیمیلی مانند سرطان است. اگر در خودمان تمایل به خلوت با خدا و معصومین «علیهمالسلام» دیدیم حتماً بدانیم كه خبری است و از آن طرف ما را صدا میزنند. نماز كار هركسی نیست. اگر میل به نماز داریم خیلی قدر خودمان را بدانیم «استعینوا بالصبر و الصلوه و انها لكبیره الا علی الخاشعین» كسی كه سر نماز به ترجمه توجه میكند، هنوز دل نداده است. بعد از طی مراحل عقلی كار ما فقط با دل است. خداوند قرآن را بر قلب پیامبرصلوات الله علیه نازل كرد نه بر عقل او. دلیل اینكه شعار قرآن این است كه هرچه مؤمنتر باشی شادتر و بانشاطتر هستی، این است كه خدا رابطه را با دل قرار داده است نه فكر و عقل. كسی كه میخواهد از افكار بد نجات پیدا كند باید افكار خوب را جایگزین كند. اگر نجات پیدا نكردیم ممكن است در لقمه اشكال باشد. دیدنیها، شنیدنیها و خوردنیهای حرام، افكار حرام به همراه دارند و اگر انسان افكار پاكیزه را جایگزین كند به حدی لذت میبرد كه حاضر نیست به گذشته برگردد.
شخصی میگفت كه میخواهد از افكار و اعمال بد نجات پیدا كند ولی نمیتوانست. ایشان را خدمت شخص با صفا ونورانی بردیم ساعتی با او نشست وقتی برگشتیم در او توان تغییرات و تصمیمات زیبا ایجاد شده بود. امام سجاد «علیهالسلام» به خداوند عرض میكنند: خدایا چهقدر شیرین است كه من در خیالم با تو عشقبازی میكنم. امكان ندارد انسان در خیال با معشوق عشقبازی نكند و در بیرون به او برسد. برای طهارت خیال لقمه باید شبههناك هم نباشد و مراجع تقلید «حفظهمالله» تكلیف ما را روشن كردهاند. در بخش اسماءالله گفتیم كه ارتباط با اسم یعنی ارتباط با حقیقت و كمال كه اول به صورت كتاب است.
گر میسر نیست بر من كام او/ عشقبازی میكنم با نام او
بنابراین تصاویر و مجسمههای حیوانات در منزل و اتومبیل مانع خیالات پاك هستند. اگر اسمهای معشوقهای انسانی در معرض دید باشند و انسان رابطه لفظی هم برقرار كند منجر به رابطه تصوری میشود و پس از آن رابطه تصدیقی است كه كار عقل است و پنجمین مرتبه رابطه وجودی است. طی كردن این مسیر منجر به رفاقت و صمیمیت میشود.
برای روشن شدن مطلب مثالی میزنیم: انسان وقتی میخواهد از استاد یا بزرگی وقت ملاقات گرفته و به دیدارش برود ممكن است نتواند تمركز بگیرد و حتی دچار لكنت شود، لذا مطالب موردنظرش را مینویسد و حتی گاهی ممكن است مجبور شود وقت دیگری بگیرد تا بتواند مطالبش را مطرح كند. هنگامی که مطلب را مینویسد با لفظ سروكار دارد و به آن فكر میكند ولی وقتی چندبار این ارتباط برقرار شد بهخصوص اگر آن بزرگ هم لطف داشته باشد دیگر صحبت كردن زحمتی نداشته و مانند رفیق راحت میتواند با او رابطه كلامی برقرار كند. درباره امام سجاد «علیهالسلام» آوردهاند كه ایشان بسیار ابهت داشتند (زیرا تجلی كامل خداوند بودهاند و مانند سایر معصومین «علیهمالسلام» از عظمت زیادی برخوردار بودهاند.) و برای اینكه افراد با حضرت راحت باشند همیشه لبخند به لب داشتند. دوستان با یكدیگر تعارف نداشته و به راحتی میتوانند باهم رابطه برقرار كنند. «تسقط الآداب عند الاحباب»؛ وقتی صمیمیت به حدی شد كه افراد به هم دست میدهند و یكدیگر را در آغوش گرفته، حتی میبوسند واقعاً رابطه قلبی و دلی برقرار شده است و خیلی فراتر از لفظ است. ما هنوز با امام حسین «علیهالسلام» و خدا چنین رابطهای را برقرار نكردهایم. ولی برخی رابطهشان با خدا و اهل بیت «علیهمالسلام» خیلی اوج است.
دوستی با اهل بیت پیدر پی مرگهای طبیعی و حیات فطری برای انسان به همراه دارد و به تدریج مزاحمهای حیات انسانی را از بین میبرد. كسی كه سرگرم حیات دنیایی بوده و توجهی به حیات ابدی ندارد وقتی به آن طرف منتقل میشود میبیند كه با سلاطین آنجا رفاقت نداشته و اساساً تطبیق با آن طرف ندارد و لذا امكان بهرهبرداری ندارد.
عاشق شو ورنه روزی كار جهان سرآید / ناخوانده نقش مقصود از كارگاه هستی
قیمت هركس به معشوقش است و معشوق هركس بستگی به شناختی دارد كه از خودش دارد.
کلیدواژه ها:
آثار استاد