مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
ذات انسان را عشق به کمال مطلق و بی نهایت تشکیل میدهد که همان «لا اله الا الله» است. انسان عاشق است و نیاز به عشق بی نهایت دارد واین عشق نیاز به مصداق و مظهر دارد. معصومین «علیهمالسلام» مظهر کمال مطلق هستند. لذا خداوند محصول زحمات پیامبر «صلیالله علیه و آله و سلم» را مودت ایشان قرار داده است. قرآن «مودت را عامل یاد خدا میداند.» عشق به اهل بیت «علیهمالسلام» جلوه کامل عشق به خداست. تنها ایشان لایق دلدادگی حقیقی میباشند. زیرا از کمالی که انسان شیفتهی آن است به طور کامل برخوردارند. اساسا خداوند خلقت ایشان را به گونهای قرار داده که انسانی که انسانیتش شکوفا شده نمیتواند عاشق آنها نشود. اولا مظهر تام خداوند تبارک و تعالی هستند. ثانیاً باطن قرآن و ثالثاً معصوم هستند.
لذا تمام ویژگیهای محبوب و معشوق حقیقی را دارا میباشند همه انسانها به دنبال یک عشق مطلق و کمال مطلق هستند ولی مهم مصداق است که مصداق حقیقی این عشق فقط اهل بیت «علیهمالسلام» میباشند. آنها نوری هستند که خداوند ما را از آن خلق کرده و اصل و ریشه ما هستند. انسان بدون «خلیفه الله» نمیتواند راه کمال را طی کند. خداوند اول انسان کامل یعنی حضرت آدم «علیهالسلام» را خلق و اوراغایت و الگو مشخص کرده است. خداوند همیشه یک خلیفه را به عنوان نمونه انسان کامل و مظهر خدا در بین اقوام قرار داده است.
اینکه در احادیث می خوانیم"لو لا الحجه لساخت الارض باهلها" هم در مسئله هدایت این امر صدق میکند هم در عشق و دلدادگی .در «تخلقوا با خلاق الله» ما باید مصداق کامل اخلاق الله را در تمام ابعاد در اختیار داشته باشیم.
قران «هو» را معشوق انسانی معرفی میکند و در تعریف «هو» میفرماید «الله» (کمال بی نهایت) «قل هو الله احد» و «الله» (مستجمع تمام کمالات) را «احد»، «صمد»، «لم یلد»، «و لم یولد»، «رحیم»، «رحمن»، «غفور» و... معرفی مینماید. پیامبر «صلیالله علیه و آله و سلم» میفرماید که من از خدای جل جلاله شنیدم که میفرمود: علی بن ابیطالب حجت، خلیفهی من و نور من در شهرهای من است. وقتی خداوند میفرماید: «الله نورالسموات و الارض...» برای ما این سئوال پیش میآید که این نور کجاست؟ من میخواهم با این نور ارتباط داشته باشم، اصلا من از این نور آفریده شدهام و عاشق این نور هستم و باید به این نور برسم: «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور» با مودت معصومین «علیهمالسلام» از ظلمات به نور میرسیم. «مودت» محبت همراه با طاعت است (زیرا اهل بیت الگو هستند) معشوق ما تا تجلی نکند، نمیتوانیم با او ارتباط برقرار کنیم.
در منابع اهل تسنن آمده که وقتی آیهی مودت نازل شد از پیامبر «صلیالله علیه و آله و سلم» سئوال شد اینها که مودتشان واجب شده چه کسانی هستند؟ فرمودند: «هم علی و فاطمه و اولادهما» علی و فاطمه و پسرانشان . مودت اینها واجب است.
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی / عشق محمد بس است و ال محمد
هیچکس جز این انوار طیبه کامل نبوده اند. لذا جز اینها کسی لایق عشق حقیقی نیست. «لا اله الا الله» نه به این معنا که هیچ الهی جز خدا نیست بلکه یعنی هیچ الهی شایستهی دل ما جز خدا نیست. این اله هر چیزی میتواند باشد و قرآن میفرماید: «ام اتخذ الهه هواه» که این الهها از معشوقهای حسی تا عقلی مورد عشق و محبت انسانها میباشند. اینکه برای دیگران از حیث اینکه مخلوق خداوند هستند و رابطهمان باید با آنها تنظیم شود و قابل ارزش و احترام هستند، احترام قایل بوده و علاقمند باشیم امری است و اینکه آنها را معشوق دل بینهایت خود قرار دهیم امری دیگر. ما باید تمام انتخابها، ارتباطات، افکار و رفتارخودمان را برای قرب به ایشان تنظیم کنیم. اگر اهل بیت «علیهمالسلام» را دوست داشته باشیم و دلبستگیهای دیگر هم داشته باشیم به تعبیر صریح قرآن در عشقمان فاسقیم (24/توبه) ما از معصومین «علیهمالسلام» با اصرار معشوقهای دیگر را میخواهیم (چه بسا پیش می آید اساساً ایشان را واسطه رسیدن به خواستههای دیگر قرار میدهیم و مستقلا محبتی به ایشان نداریم) و برای همین است که وقتی ایشان صلاح نمیدانند که حاجت ما را بدهند رابطهمان با ایشان خراب میشود. «اشهد ان لا اله الا الله» یعنی من رسیدم به اینکه دلبری جز تو ندارم و « لا حبیب الا هو و اهله " یعنی برای رسیدن به تو راهی جز محمد و ال محمد «صلیالله علیه و آله و سلم» ندارم. و اگر کسی برای این نفس بکشد که به مقام اهل بیت «علیهالسلام» رسیده، «ان یبلغنی المقام المحمود» و در نتیجه به کمال مطلق یعنی خدا برسد، انسان است. ما کسی هستیم که وقتی حقیقتمان در آدم «علیهالسلام» تجلی کرد «نفخت فیه من روحی» خداوند دستور سجده بر آدم را به فرشتگان داد. بدون عشق به این انوار طیبه ما اساساً حیات انسانی نداریم. ما برای رسیدن به حیات طیبه به قرآن نیاز داریم و راهی جز اهل بیت «علیهمالسلام» به باطن قرآن نداریم. لذا خداوند میفرماید: «فی کتاب مکنون لا یمسه الا المطهرون» جز «مطهرون» کسی به باطن قرآن راه ندارد و مطهرون را اینگونه معرفی میکند: " انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» پیامبر «صلیالله علیه و آله و سلم» میفرماید: کسی ایمان نیاورده مگر اینکه مرا بیشتر از خودش دوست داشته باشد.» زیرا پیامبر «صلیالله علیه و آله و سلم» کامل بوده و ما محدودیم و حضرت مطلق و ما باید مطلق را از محدود بیشتر دوست داشته باشیم (پیامبر «صلیالله علیه و آله و سلم» کامل شدهی من است) و این علامت مؤمن است. و نیز حضرت در ادامه میفرمایند: عترت من را از عترت خودش بیشتر دوست داشته باشد و آل من را از آل خودش بیشتر دوست داشته باشد و ذات مرا نیز از ذات خودش بیشتر دوست داشته باشد. پدر و مادر ما از ما عزیزترند با ازدواج خود بدن ما را بوجود آوردهاند و پدر و مادر آسمانی ما که حقیقت ما از نور ایشان است باید از آنها عزیزتر باشند. بدون عشق به ایشان رشدی صورت نمیگیرد. خدا معصوم را سر راه ما قرار داده تا یک مصداق حقیقی از اصل و ریشه خودمان داشته باشیم و عاشق آن شده و به آن مقام برسیم. بدن ما با استفاده از انواع نوشیدنیها از آب بی نیاز نمیشود و اگر از آنها استفاده میکنیم به این دلیل است که بهرهای از آب دارند. نیاز ما به معصوم هم اینگونه است اگر به کمالهای محدود عشق بورزیم از عشق به ایشان بینیازنشده و عطش ما همچنان ادامه دارد و عشق به کمالات محدود هم به دلیل این است که بهرهای از کمال مطلق دارند. اولین فایده عشق به معصوم این است که دل من به سمتی میرود که لایق دل من است و ثانیاً من را از دست معشوقهای قلابی، نااهل و کم ارزش نجات داده و دلم آزاد میشود.
دوست داشتن معشوقهای دیگر اشکالی ندارد ولی نه بیشتر از معشوق اصلی. اگر کسی دلدادگی به معصوم پیدا کند دیگر گدا نیست و عاشق هر چیز و هر کسی میشود. حال که انسان بدون عشق نابود است و ذاتش اساساً عشق است چرا عاشق کمالهای محدود شود که نمیتواند تمام دلش را فرا گرفته و خواری و خفت گریبانش شود؟ کسانی که اله اصلی را نیافتند مجبورند بت، گاو، پول، ثروت، و مقام را به عنوان اله خود بگیرند.
کلیدواژه ها:
آثار استاد