مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
مبحث اول: دلایلی بر وجود جاهلیت دوم
« قرآن كریم » به وجود جاهلیتی موسوم به جاهلیت دوم، پس از جاهلیت اول در بین عامّه ی مسلمانان اشاره می نماید، كه از علائم ظهور امام مهدی (علیه السّلام) است. (1) شواهد قرآنی بسیاری بر این موضوع تأكید دارند، كه از آن جمله می توان به آیات زیر اشاره نمود:
« ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِّنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاساً یَغْشَى طَائِفَةً مِنْکُمْ وَ طَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِیَّةِ؛ (2)
سپس بعد از آن اندوه و غم، خواب آرامش بخشی بر شما فرود آمد كه گروهی از شما را كه بر اثر پشیمانی، دست از فرار برداشته، به سوی پیامبر آمدید، فرو گرفت و گروه دیگر كه حفظ جان هایشان، آنان را پریشان خاطر و غمگین كرده بود، درباره ی خدا گمان ناحق و ناروا همچون گمان های جاهلیت می بردند. »
« وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى وَ أَقِمْنَ الصَّلاَةَ وَ آتِینَ الزَّکَاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ؛ (3)
در خانه هایتان قرار و آرام گیرید و مانند زنان دوران جاهلیت پیشین خود را برای نامحرمان نیارایید و نماز به پا دارید و زكات بدهید و خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید. »
« إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الْجَاهِلِیَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ(4)؛
یاد كن هنگامی را كه كافران دل هایشان را از تعصب و خشم شدید جاهلی آكنده كردند، پس خدا هم آرامش خود را بر پیامبرش و مؤمنان فرو فرستاد. »
آیات بالا به وجود جاهلیت اشاره دارد و از آنجا كه « قرآن » برای همه ی زمان ها نازل گردیده است، اثبات می شود كه جاهلیت دومی، قبل از قیام حضرت مهدی (علیه السّلام) نیز وجود خواهد داشت.
هنگامی كه به احادیث روایت شده از حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیتش (علیه السّلام) نیز مراجعه كنیم، تأكید بر وجود این جاهلیت را درمی یابیم.
از پیامبراكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده كه فرمودند:
« من بین دو جاهلیت كه دومین آن سخت تر از اولی است، برانگیخته شده ام. » (5).
در حدیث بالا، اشاره ی آشكاری به وجود جاهلیت دوم، پس از بعثت حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) وجود دارد، كه سخت تر و بدتر از جاهلیت اول است و این موضوع از سیاق این روایت به خوبی آشكار است و نیز از ایشان روایت شده است كه فرمودند: « منفورترین مردم نزد خداوند، سه تن هستند: زندیق در حرم، دنبال كننده ی سنت جاهلی در اسلام و خواهان خونریزی انسان بی گناه. » (6)
از اینجا پی می بریم كه اكثر مسلمانان با وجود پذیرش اسلام به عنوان دین خود، از سنت های جاهلی و عادات آن پیروی می كنند؛ در حالی كه می دانند این سنت ها مخالف با دین توحیدی اسلام و تعالیم آن است.
شاید تفسیر قول پیامبراكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) كه فرمودند: « من بین دو جاهلیت كه دومی آنها خطیرتر از اولی است، برانگیخته شدم ». همین باشد؛ زیرا مردم با وجود اسلام آوردن، از عادات جاهلیت نرهیدند؛ بلكه همچنان آن را حفظ نموده اند و این به سبب هواهای نفسانی آنان است، نه به اراده ی خداوند و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیتش (علیه السّلام).
به همین سبب است كه امام مهدی (علیه السّلام) در دعوت خود، با سختی ها و مخالفت هایی بیش از آنچه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با آن رو به رو شد، مواجه خواهند شد؛ زیرا مردم به طور عموم از پذیرفتن این دعوت سر باز خواهند زد و با جاهلیت پوشیده با اسلام، با آن مقابله خواهند نمود.
از عبدالله بن زراره از محمد بن مروان از فضیل نقل شده است كه از امام صادق (علیه السّلام) شنیدم كه فرمودند: « همانا قائم ما از مردم جاهل بیش از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از جهان جاهلیت، متحمل رنج و سختی خواهد شد. »
گفتم: چطور چنین چیزی ممكن است؟
فرمودند: « رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در حالی برانگیخته شد كه مردم سنگ و صخره و چوب های تراشیده شده را می پرستیدند، اما قائم ما هنگامی قیام می كند كه همه ی مردم برای مقابله با او به تأویل كتاب خدا و احتجاج به آن متوسل می شوند. » (7)
به تعبیر دیگر، جاهلیت دوم كه در برابر امام (علیه السّلام) قرار می گیرد، جاهلیت تركیبی است؛ زیرا این جاهلیت به شعارهای بدون محتوا و مضمون به ظاهر اسلامی چنگ می زند كه مفهوم خود را از دست داده و جز نام و شعار چیز دیگری از آن باقی نمانده است.
در روایتی رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در وصف اهل آخرالزمان و مسلمانان فرمودند:
« به زودی روزگاری بر مردم فرا می رسد كه از قرآن جز خط و از اسلام جز نام باقی نخواهد ماند. » (8)
و نیز از ائمه معصومان (علیه السّلام) روایاتی وارد گردیده كه آشكارا بر وجود جاهلیت دوم قبل از قیام حضرت مهدی (علیه السّلام) اشاره می نماید. از آن جمله روایتی است كه علقمة بن زید از امام صادق (علیه السّلام) و ایشان از پدرشان امام باقر (علیه السّلام) در تفسیر قول خدای تعالی: « وَ لاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى (9)؛ فرمودند: جاهلیت دیگری وجود خواهد داشت. » (10)
و این موضوع صراحتاً اشاره به وجود این جاهلیت در آخرالزمان دارد. از همین رو، امام مهدی (علیه السّلام) بر این مفهوم تصریح فرموده اند و مؤمنان را به برگزیدن روش تقیّه برای دفع شرّ جاهلان امر نموده اند.
از ایشان در توقیع ارسالی برای شیخ مفید آمده است:
« و این حكومتی است كه حركت ما و مباشرت شما به امر و نهی ما را نزدیك می كند و خداوند نور خود را كامل گرداند، اگرچه مشركان اكراه داشته باشند. در برابر برافروختن آتش جاهلیت توسط امویان برای ترساندن مهدویّون، به تقیه چنگ بزنید، من نجات آن كس را كه از پنهان كاری دست برندارد، به عهده می گیرم... » (11)
در خاتمه بیان دلایل وارده از اهل بیت (علیه السّلام) پیرامون وجود جاهلیت در آخرالزمان و قبل از قیام قائم آل محمد (علیه السّلام) را با ذكر روایتی از امیرالمؤمنین (علیه السّلام) به پایان می بریم. از ایشان در حالی كه انگشتان خود را درهم فرو برده بودند، ضمن حدیثی طولانی آمده است كه فرمودند: « این آن یكی را در فتنه به قتل می رساند و ناكسان فرومایه ی جاهلیت باقی می مانند، جاهلیتی كه نه در آن نشانه ی هدایت وجود دارد و نه دانشی كه به وسیله ی آن درك شود كه ما اهل بیت (علیه السّلام) وسیله ی نجات هستیم، نه داعیان حكومت » (12).
مبحث دوم: مصادیق وجود جاهلیت دوم در آخرالزمان
پس از اثبات وجود جاهلیت در آخرالزمان با استناد به« قرآن » و روایات شریف اهل بیت (علیه السّلام)، اكنون به بیان مصادیق آن در عرصه ی واقعیت و چهره های گوناگون آن می پردازیم.
منظر اول
جاهلیت در لغت از فعل جَهِلَ، جَهلاً و جهالةً، ضدّ عَلِمَ گرفته شده است. از همین مصدر كلمه ی مجاهل جمع مَجهَل می باشد كه عبارت است از مكان هایی كه هنوز ناشناخته است كه نه نشانه ای در آن وجود دارد و نه هدایتی در آن صورت می پذیرد. (13)
بدیهی است كه دین اسلام، دین حق و دین توحید خالص برای خداوند است و مردم را به راه خیر و صلاح راهنمایی می كند و از این رو، خداوند آن را در این آیه، دین همه ی انسان ها قرار داد:
« إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلاَمُ(14)؛ همانا دین در نزد خدا، فقط اسلام است. »
از آنجا كه دین خالص خداوند تنها در نزد اهل بیت (علیه السّلام)، تجسم عینی یافته و آنان مصداق های عملی برای این دین هستند، از این رو، تنها اهل بیت (علیه السّلام)، هدایتگر مردم و خارج كننده ی آنان از تاریكی جاهلیت به سوی نور اسلام بر اساس قول خداوند تعالی در « قرآن كریم » می باشند:
« وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا؛ (15) و ما آنان را امامانی قرار دادیم كه به فرمان ما هدایت می كنند. »
و نیز« وَ جَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَ کَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ(16)؛ هنگامی كه صبر پیشه كردند و از میان آنان امامانی را قرار دادیم كه به فرمان ما هدایت می كردند و به آیات ما یقین داشتند. »
آنان هستند كه مردم را به راه حق، كه همان راه خدای سبحان است، هدایت می نمایند تا مصداق این قول خدای متعال باشند:
« وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَ جَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ(17)؛
وسیله ای برای حركت به سوی خدا بجویید و در راه او بكوشید، شاید رستگار شوید. »
در همین باره در حدیث شریفی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است كه: « علی با حق و حق با علی است، حق در جایی است كه علی در آنجا است » (18).
به دلیل اینكه هر كس به حق جاهل باشد، آن را ضایع نموده است، پس هر مسلمانی كه مخالف اهل بیت (علیه السّلام) باشد و حقّ آنها را تباه نماید و از فرامین آنان سرپیچی كند، از اهل جهل و جاهلیت است و فرقی نمی كند كه در عهد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) باشد یا در زمان ائمه اطهار (علیه السّلام) یا پس از او، تا زمان حضرت مهدی (علیه السّلام) و این بدان معناست كه جاهلیت دوم در دوران رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با مخالفت با فرامین او و دشمنی ورزیدن نسبت به اهل بیت (علیه السّلام) آغاز شد و دلیل این مدعا، سخن خداوند متعال در« قرآن كریم » است كه می فرماید:
« إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الْجَاهِلِیَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ(19)؛
یاد كن هنگامی را كه كافران، دل هایشان را از تعصب و خشم شدید جاهلی آكنده كردند، پس خدا هم آرامش خود را بر پیامبرش و مؤمنان نازل كرد. »
حضرت فاطمه زهرا (علیها السّلام) در یكی از خطبه های خود، خطاب به مهاجران و انصار، به این معنا اشاره می فرمایند و می گویند:
« هجرت جز به سوی ما نیست و نصرت و یاری جز برای ما نیست و تعبیّت به احسان جز درباره ی ما نیست و هر كس از ما روی بگرداند، به جاهلیت بازگشته است. » (20)
یعنی نمی توانید مدعی باشید كه ما مهاجر و انصار و تابعان به احسان هستیم، مگر اینكه بر وفق مبادی اهل بیت (علیه السّلام) عمل نمایید و به دین آنان رفتار كنید و احكام و فرامین خود را از ائمه اهل بیت (علیه السّلام) دریافت كنید.
از همین روست كه روایات شریفی از رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شده كه تأكید می نماید:
« كینه جویی نسبت به علیّ بن ابی طالب (علیه السّلام) و شك كننده در ولایت او از اهل جاهلیت؛ بلكه كافر، به كفر جاهلیت است. »
همچنین از قیس بن سعمان، از علقمة بن محمد الحضرمی، از ابی جعفر محمد بن علی (علیه السّلام) نقل شده كه فرمودند:
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از مدینه عازم حج خانه ی خدا شدند و آنگاه ماجرای غدیر خم و خطبه ی پیامبر در آن را نقل كردند كه قسمتی از آن این بود:
« به خدا قسم انبیا و پیامبران الهی بشارت مرا دادند و من خاتم انبیا و پیامبران و حجت خدا بر همه ی اهل آسمان ها و زمین هستم، پس هر كس در این حقیقت تردید نماید، كافر است، به كفر جاهلیت اول و هر كس به این گفته ی من شك نماید، به همه ی گفته های من شك كرده و بنابراین در آتش است. » (21)
در حدیث دیگری از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است كه حضرت علی (علیه السّلام) را مورد خطاب قرار دادند و فرمودند:
« ای علی هر كس با كینه نسبت به تو بمیرد به مرگ جاهلیت مرده و خداوند همه ی اعمالی را كه در اسلام انجام داده، مورد محاسبه قرار می دهد. » (22)
بر این اساس هر كینه ورزی نسبت به امام علی (علیه السّلام) و انكاركننده ی ولایت او در این زمان نیز، اهل جاهلیت بوده و كافر به كفر اهلی است و با این دلیل اثبات می گردد كه ما در زمان جاهلیت دوم زندگی می كنیم.
منظر دوم
از امیرمؤمنان (علیه السّلام) روایت شده كه فرمودند:
« رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: « هر كس بمیرد در حالی كه امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته و به خاطر اعمالی كه در جاهلیت و اسلام انجام داده، مورد مؤاخذه قرار می گیرد. » (23)
از این حدیث، اثبات می گردد كه امامت اهل بیت (علیه السّلام) میزان و جداكننده ی جاهلیت از اسلام است. بنابراین هر كس به امامت حقه ی آنان در قالب امامت دوازده امام پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) معترف نباشد، از اهل جاهلیت است. این موضوع، حتی در مورد كسی كه به امامت همه ی آنها اقرار، اما فقط یكی از آنان را آن گونه كه موافق ترتیب الهی تصریح شده برای پیامبر بشیر و نذیر، محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) منكر شود، نیز صادق است.
هر كس كه امام این زمان را كه همان مهدی منتظر (عج الله تعالی فرجه الشریف) است، نشناخته باشد، از اهل جاهلیت بوده و در نتیجه منكر دعوت او و از اهل آتش است.
منظر سوم
روایات رسیده از اهل بیت (علیه السّلام) به این موضوع اشاره دارد كه هر كس حضرت قائم (عج الله تعالی فرجه الشریف) را تكذیب نماید، از اهل جاهلیت است. از غیاث بن ابراهیم، از امام صادق (علیه السّلام) و از پدرانش نقل شده كه فرمودند:
« رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: « هر كس قائم از فرزندان مرا [در زمان غیبتش ] انكار نماید، به مرگ جاهلیت مرده است. » (24)
چه بسیار كسانی كه در این روزها منكر حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) هستند، گاهی امامت و شایستگی او را برای این منصب و گاهی وجود و تولد ایشان را و برخی دعوت او یا نزدیكی قیام و ظهور شریف ایشان را انكار می كنند و همه ی این افراد و گروه ها، اهل جاهلیت و از مصادیق آن هستند.
منظر چهارم
اهل بیت (علیه السّلام) هرگز به ناپاكی های جاهلیت آلوده نشده اند؛ بلكه از هر ناپاكی و پلیدی به دور و در زیر چتر اسلام متولد شده اند و این موضوع نیز به خودی خود بیانگر وجود جاهلیت دوم است. جاهلیتی كه ائمه ی اطهار (علیه السّلام) از پلیدی های آن پیراسته هستند، همان گونه كه حال رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام علی (علیه السّلام) و حضرت زهرا (علیها السّلام) این گونه بود. در زیارت « ائمه ی بقیع » آمده است كه:
« شما همواره تحت مراقبت خداوند بوده اید و او شما را در پشت های پاكیزه قرار داد و به رحم های پاكیزه منتقل نمود و جاهلیت، شما را نیالوده است.... » (25)
منظر پنجم
وجود تفرقه، اختلاف، درگیری و منازعه، وجه بارز عصر جاهلیت اول بود، اما خداوند سبحان به وسیله ی اهل بیت (علیه السّلام)، بر آنان منت گذارد و پراكندگی امور آنان را جمع، گسیختگی های آنان را ترمیم و آشفتگی های آنان را نظم بخشید و دلیل این مدعا، سخن حضرت فاطمه زهرا (علیها السّلام) است، كه فرمودند:
« فرمانبرداری از ما سبب نظام امت و امامت ما خاندان، امان بخش از تفرقه است... » (26).
ما می دانیم كه امامت، یك كلّ به هم پیوسته است و از امیرمؤمنان (علیه السّلام) آغاز و به امام مهدی (علیه السّلام) ختم می گردد و این بدان معناست كه این ذوات مقدسه كه درود خداوند بر آنان باد، از تفرقه ای كه یكی از وجوه بارز عصر جاهلیت است، در هر زمان و مكان به وسیله ی اهل بیت (علیه السّلام) از آن در امان هستند، اما مردم با ترك امیرمؤمنان (علیه السّلام) به جاهلیت بازگشتند.
منظر ششم
احادیث و روایات نقل شده از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومان (علیه السّلام) به وجود جاهلیت دوم و نیز مصادیق آن، كه ما در عصر حاضر در جوامع اسلامی خود مشاهده می نماییم، اشاره دارد.
از جمله ی این روایات، حدیثی است كه ابان بن تغلب از ابی عبدالله، امام صادق (علیه السّلام) و ایشان از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می كند كه فرمودند:
« حال شما چگونه خواهد بود، ای جماعت قریش، آنگاه كه بعد از من كافر شوید و ببینید كه من در میان گروهی از لشكریان خودم با شمشیر بر چهره ها و گردن های شما می زنم... پس جبرئیل (علیه السّلام) گفت: یكی برای تو و دومی برای علی بن ابی طالب (علیه السّلام) و وعده گاه شما سلام است. »
ابان گفت: فدایت شوم، سلام كجاست؟
ایشان فرمودند: « در شهر كوفه » (27).
همان طور كه می دانید كفر، یكی از مشخصه های جاهلیت است و این گروه از قریش با اینكه ظاهراً مسلمان هستند، از سوی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به كفر توصیف می شوند.
این معنی استراد نمی گردد، مگر به آنچه كه در مورد امامت امام مهدی (علیه السّلام) ذكر كردیم و آن این بود كه هر كس امامت وی را منكر شود، كافر و از اهل جاهلیت است، این از یك سو. از سوی دیگر چنین جاهلیتی، به طوری كه بعد متذكر آن خواهیم شد، در « مكه » امام مهدی (علیه السّلام) رخ خواهد داد و این وعده ای است كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به مشركان قریش در آخرالزمان داد و آن وعده این بود كه حضرت خود و همراه با علیّ بن ابی طالب (علیه السّلام) در « كوفه »، با آنان پیكار خواهد نمود.
این رویداد به دست وزیر امام مهدی (علیه السّلام)؛ یعنی سید یمانی و مؤمنان همراه وی با استعانت از روح جدش امام علی بن ابی طالب (علیه السّلام) محقق خواهد شد و ایشان كوفه را با هدف مخالفت با جاهلیت دوم در « مكه » امام مهدی (علیه السّلام) فتح می نماید، همان طور كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) جاهلیت اول را در مكه آن زمان، مورد انكار و نهی قرار داد.
اگر دعوت امام مهدی (علیه السّلام) را مورد بررسی قرار دهیم، در این دعوت و روایات مربوط به آن، مصادیق متعددی كه بر وجود جاهلیت دوم در زمان ظهور امام مهدی (علیه السّلام) و قیام مبارك ایشان دلالت می كند، به دست خواهیم آورد.
مصداق اول
امام مهدی (علیه السّلام) با امر جدید و كتاب جدید قیام خواهد نمود، همان گونه كه صاحب دعوت او (یعنی پیامبراكرم (صلی الله علیه و آله و سلم)) مردم را به امر جدید فرامی خواند و این موضوعی است كه تعداد قابل توجهی از روایات رسیده از سوی اهل بیت (علیه السّلام) بر آن تصریح می نماید.
از ابی بصیر نقل شده كه از اباعبدالله، امام صادق (علیه السّلام) در مورد سخن امیرمؤمنان (علیه السّلام) كه فرموده بودند:
« اسلام غریبانه آغاز شد و به زودی به غربت باز خواهد گشت، پس خوش به حال غریبان »، سؤال كردم، فرمودند: « ای ابامحمد، داعی از ما اهل بیت دعوت جدیدی را اعلام خواهد كرد، همان طور كه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به اجابت آن دعوت فراخواند. » (28)
معنی این سخن آن است كه قبل از ظهور امام مهدی (علیه السّلام) جاهلیت دومی پا به عرصه ی وجود خواهد گذاشت و اگر اسلام حقیقی وجود داشت، نیازی به دعوت به اسلام جدید یا كتاب جدید پیدا نمی شد.
مصداق دوم
هنگامی كه امام مهدی (علیه السّلام) قیام می نمایند، آنچه را كه از جاهلیت دوم را كه در برابر ایشان قد علم می نماید، نابود می كند، درست همان گونه كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به جاهلیت اول عمل كردند.
مصداق سوم
روایات شریف وارد شده از ناحیه ی اهل بیت (علیه السّلام) به این موضوع اشاره دارد كه امام مهدی (علیه السّلام) در زمانی قیام می نمایند كه زمین از ظلم و ستم آكنده گردیده و هیچ امام بر حقّی نیز بر روی زمین وجود ندارد. از حارث بن زیاد، از شعیب بن ابی حمزه روایت شده كه گفت:
من به نزد ابی محمد، امام صادق (علیه السّلام) رفته و به ایشان عرض كردم: آیا شما صاحب این امر هستید؟ ایشان فرمود: « خیر » گفتم: آیا فرزند شما صاحب این امر است؟ فرمود: « نه »، گفتم: آیا فرزند فرزند شماست؟ باز فرمودند: « نه » گفتم فرزند فرزند فرزند شماست؟ گفتند: « نه ».
گفتم: پس چه كسی صاحب این امر است؟
فرمودند: « آن كسی است كه زمین را همان طور كه آكنده از ظلم و ستم گردیده، پر از عدل و داد می نماید و این در هنگامی است كه هیچ امام (بر حقی) بر روی زمین وجود ندارد، همان گونه كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) زمانی برانگیخته شدند كه هیچ پیامبر و رسولی بر روی زمین وجود نداشت » (29).
معروف است كه حضرت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در زمان فقدان رسولان یا بعد از گذشتن زمانی كه در آن مدت، خداوند هیچ نبی یا رسولی را برای بشریت برنیانگیخته بود، به رسالت مبعوث شدند و در خلال این مدت، اكثر مردم به جاهلیت و پرستش بت ها روی آورده بودند و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمدند تا آنان را از این جاهلیت نجات بخشند و وارد نور اسلام و ایمان نمایند.
چنین چیزی به طور نسبی نیز برای امام مهدی (علیه السّلام) رخ خواهد داد؛ زیرا ایشان نیز در هنگام فقدان امام، خروج می نمایند.
مقصود این است كه مردم پس از غیبت امام مهدی (علیه السّلام) از نعمت وجود امامی آشكار كه او را مشاهده نمایند و كلامش را بشنوند، محروم گردیدند. قول خداوند متعال در « قرآن كریم »، مصداق همین واقعیت است:
« قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِمَاءٍ مَعِینٍ (30)؛
بگو اگر آب شما به زمین فرو رود، پس از آن چه كسی به شما آب گوارا خواهد داد ».
امام باقر (علیه السّلام) در تفسیر آیه ی فوق می فرمایند:
« این آیه در مورد حضرت قائم است؛ یعنی اگر امام شما غایب شود، به گونه ای كه از مكان او اطلاع نداشته باشید، چه كسی امام ظاهر و آشكار، كه شما را از اخبار آسمان و زمین و حلال و حرام خدا آگاه نماید، خواهد آورد؟ » (31).
در فاصله ی زمانی تصدّی امر امامت از سوی امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) پس از وفات پدرشان امام حسن عسكری (علیه السّلام) تا هنگام قیام ایشان در« مكه ی مكرمه » كه موسوم به فترت غیبت می باشد، مردم بار دیگر به جاهلیت روی می آورند و تنها تفاوت این جاهلیت با جاهلیّت ایشان این است كه برخلاف جاهلیت اول، نقابی از اسلام بر خود دارد، این همان جاهلیتی است كه امام مهدی (علیه السّلام) برای از بین بردن آن و محقق نمودن دین حقیقی مورد رضایت خود و خداوند، قیام خواهند نمود و شروع دینی جدید توسط امام مهدی (علیه السّلام) به همین معناست، به عبارت دیگر، ایشان دین را بر اساس و وضعیت اول آن، كه مورد اراده ی خداوند متعال بوده و بر اثر مرور ایام از روح اسلام حقیقی به دور افتاده، احیا خواهند نمود.
مصداق چهارم
روایات شریف اشاره بر این موضوع دارند كه امام مهدی (علیه السّلام)، اسلام را به ظهور خواهد رساند و آنچه را از ركود و سستی وجود دارد، از بین خواهد برد، درست به همان گونه كه رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز اسلام را آشكار و آنچه از جاهلیت در آن جامعه وجود داشت، از بین برد.
از محمد بن عبدالله بن هلال، از علاء بن محمد نقل شد كه:
از اباجعفر، امام محمدباقر (علیه السّلام) پرسیدم: هنگامی كه قائم (علیه السّلام) قیام نماید، با چه روش و سیره ای با مردم رفتار خواهد نمود؟ فرمودند: « به سیره و روش رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) رفتار می كند تا اسلام را ظاهر و آشكار نماید ».
پرسیدم: سیره ی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چه بود؟
فرمودند: « آنچه از جاهلیت وجود داشت، بی اعتبار و با مردم به عدالت رفتار نمود، به همین گونه هنگامی كه قائم قیام نماید، آنچه را از سكون و سستی و كژی در میان مردم است، نسخ و با آنها به عدالت رفتار خواهد كرد » (32).
ركود و سستی اشاره شده، همان فترت است كه مردم در آن، به جاهلیت باز می گردند و امام (علیه السّلام) برای برچیدن آن، اقدام خواهد نمود. حقیقت این است كه در روایات ذكر شده، چیز غریبی وجود دارد. اگر سخن امام باقر (علیه السّلام) در روایت اخیر را مورد ملاحظه قرار دهیم، به عبارت حتی یظهر الاسلام برمی خوریم. معنای این عبارت این است كه قبل از ظهور حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف)، اسلام رو به محو شدن و مندرس گشتن خواهد رفت و فضل خداوند به وسیله ی خروج حضرت مهدی (علیه السّلام) شامل حال مردم و جامعه خواهد گردید و از آن جلوگیری خواهد نمود.
همچنین از روایت یاد شده آشكار می گردد كه در دوره ی غیبت امام مهدی (علیه السّلام) كه از آن به الهدنة تعبیر می گردد، اساس زندگی مردم همان جاهلیت دوم است، كه امام مهدی (علیه السّلام) پس از ظهور، امور تحریف شده و قوانین وضع شده ای را كه خداوند هیچ سلطانی برای آن قرار نداده است، باطل نموده و دین حقیقی اصیل و فرامین اصلی قیّم را برای اتمام نور الهی، با وجود كراهت مشركان، به منصه ی ظهور خواهد رساند.
این بحث را با روایتی از امیرمؤمنان (علیه السّلام) به پایان می بریم. ایشان فرمودند:
« ای مردم به علم یقین بدانید، آن كس كه با جاهلیت مرسوم در میان شما به استقبال قائم ما برود، با آن كس كه با جاهلیت اول، به استقبال رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رفت، تفاوتی ندارد و دلیل آن این است كه در آن روز همه بر رسم و روش جاهلیت زندگی خواهند كرد، مگر آن كس كه مورد رحمت خداوند، قرار گیرد. » (33)
باب دوم
مظاهر وجود جاهلیت دوم در آخرالزمان
مظاهر و نمونه های وجود جاهلیت دوم در آخرالزمان را می توان از محورهای متعدد، مانند شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مورد بررسی قرار داد، كه به خواست خداوند تعالی به آنها می پردازیم.
مبحث اول: محور اجتماعی
شرایط اجتماعی كه هم اكنون جوامع ما در آن زندگی می كنند، به اعمال و مظاهر جاهلیت كه اقوام جاهلی صدر اسلام بر آن ممارست داشتند، با همه ی اشكال و انواع آن آمیخته شده است و وجود این عادات و تقلید اجتماعی سلبی در این زمان، بر وجود جاهلیت دوم، قبل از قیام حضرت مهدی (علیه السّلام) تأكید می نماید.
خطر اول: تعصب قبیله ای
همان طور كه می دانیم جامعه ی ما در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر اساس قبیله ای اداره می شد و حكومت و حكم فرمایی از آن قبیله ها بود و فرد سهمی در اجتماع جز حركت در ركاب عشیره و دنباله روی از آن نداشت و از قدرت ابراز عقیده ی مخالف در برابر قبیله و عشیره ی خود، برخوردار نبود و از این فراتر فرد نسبت به قبیله ی خود تعصب داشت و به آن تكیه می كرد و این موضوع حتی در صورتی كه می دانست آنها بر خطا هستند نیز محقق بود و همین پدیده در آن دوران، سبب گسترش ظلم و فساد می گردید.
اكنون ما با كمال تأسف در بطن سنت هایی كه یاد شد، قرار داریم؛ چرا كه مجدداً تعصب قبیله ای در قالب یاری و نصرت افراد هر قبیله نسبت به قبیله ی خود، به طور تام ولو به باطل بازگشته است.
از نمونه های بارز این واقعیت، تكیه و اعتماد انسان به فردی از افراد قبیله ی خود و یاری نمودن او برای ستمگری و دشمنی و گناه است. از علی بن ابراهیم، از پدرش، از نوفلی، از سكونی، از ابی عبدالله، امام صادق (علیه السّلام) نقل شده كه فرمودند: « رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: « هر كس در قلبش ذره ای از عصبیت داشته باشد، خداوند او را در روز بازپسین با اعراب جاهلیت محشور خواهد نمود » (34).
در روایت دیگر می فرمایند: « هر كس تعصب ورزد، خداوند روز قیامت او را با اعراب جاهلی محشور می گرداند. » (35)
معنای این احادیث این است كه هر كس به هر جهت قبیله ای، سیاسی، علمی و دینی تعصب بورزد، روز قیامت با اعراب جاهلیت محشور خواهد شد. این نوع تعصب در میان مردم روزگار ما، آنقدر آشكار و عیان گردیده كه حتی به دانشمندان و فراگیرندگان دانش نیز سرایت كرده است، به گونه ای كه مشاهده می گردد این افراد نسبت به زعمای خود، حتی با وجود مشاهده ی خطا در آنان، تعصب نشان می دهند و بدین گونه دانسته یا ندانسته در سلك مصداقی از مصادیق اعراب جاهلی در می آیند.
مظهر دوم: افتخار به نسب
افتخار به حسب و نسب و حمیّت و نخوت جاهلی از بارزترین نمونه های جاهلیت در زمان فعلی ما می باشد. قبایل عربی جاهلیت اول، به طور پیوسته به حساب حقّ و هدایت و تقوا، به حسب و نسب خود افتخار می كردند و حمیّت در میان آنان بسیار رایج بود و این موضوع در جاهلیت دوم نیز به عینه تحقق یافته است؛ چرا كه هم اكنون شاهد فضل فروشی و تفاخر به عشیره و خانواده به حساب دین می باشیم و فراتر از آن نظاره گر طعنه زدن به نسب فلان شخص و فلان قبیله و كاستن از شأن آن، در نتیجه ی چنین نگرش هایی نیز می باشیم.
روایات شریف با تأكید بر وجود چنین پدیده ای در آخرالزمان؛ یعنی خاستگاه جاهلیت دوم وارد شده اند و ما را از عواقب انجام چنین اعمالی بر حذر می دارند.
از محمد بن حمران، از پدرش، از ابی جعفر، امام باقر (علیه السّلام) نقل شده كه فرمودند:
« سه چیز از اعمال جاهلیت است، فخر به نسب و طعنه زدن به نسب ها... » (36)
« قرآن » نیز بر این موضوع اشاره دارد كه بنیاد كرامت، فقط تقوا است:
« إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ (37)؛
همانا گرامی ترین شما در نزد خداوند باتقواترین شماست ».
و در حدیث شریف آمده است كه: « هیچ عربی را بر غیر عرب برتری نیست، مگر به وسیله ی تقوا » (38).
خداوند سبحان این امور را به وسیله ی اسلام از بین برد. از امام باقر (علیه السّلام) روایت شده كه فرمودند:
« رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز فتح مكه بر بالای منبر رفتند و فرمودند: « ای مردم خداوند تعالی نخوت جاهلیت و فخرفروشی به پدران را از شما زدود. بدانید كه شما از آدم هستید و آدم از گل بود، بدانید كه بهترین بندگان خدا، بنده ای است كه بداند تربیت باب پدر نیست، بلكه زبانی گویاست و این دانایی موجب تقوای او گردد، بنابراین هر كس در عمل كوتاهی كند، حسب او را سود می بخشند... » (39).
نیز باید بدانید كه آفت حسب، افتخار است. در این باره رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در وصیت خویش به امام علی (علیه السّلام) می فرمایند: « ای علی آفت حسب، افتخار است »، سپس فرمودند: « ای علی خداوند به وسیله اسلام، نخوت جاهلیت و فخرفروشی به پدران را از میان بردند، بدان كه مردم از نسل آدمند و آدم از خاك است. » (40)
مظهر سوم: زنده به گور كردن دختران
یكی از رسوم راسخ در عصر جاهلیت اول، زنده به گور كردن دختران بود و هنگامی كه همسر مردی، فرزند دختر می زایید، قیامت مرد برپا می شد، مبادرت به گرفتن دختر از مادر می نمود و به خارج شهر می برد و او را زنده دفن می كرد و با افتخار به این عمل عاری از مهربانی و انسانیت، به نزد خانواده ی خود بازمی گشت و اگر كسی از این كار سر باز می زد، در میان عشیره و قوم خود تحقیر می گردید.(41)
در حالی كه خداوند در« قرآن كریم » با دو آیه« وَ إِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ- بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ (42)؛ و هنگامی كه از دختر زنده به گور شده سؤال شود، به كدامین گناه كشته شد. » این عمل را مذمّت و از آن نهی نموده است. سبب كشتن دختران توسط اعراب جاهلی عار و ننگ و دیگر تردیدهای واهی، مانند اسیر شدن و به ممالك دیگر انتقال پیدا كردن بود.
از ابی خدیجه نقل شده است كه به امام صادق (علیه السّلام) عرض كردم:
ای اباعبدالله زمان وقوع این رویداد كی بوده است؟ فرمودند: « این موضوع در زمان جاهلیت بوده است. آنها دختران خود را از ترس اینكه مبادا به دست دشمن اسیر شوند و برای آنان فرزند به دنیا آورند، زنده به گور می كردند. » (43)
شایسته است در اینجا اشاره نماییم اعمالی كه در این باره در آن عصر، چه قبل و چه بعد از اسلام واقع شد، دارای مصادیقی در عصر شریف امام مهدی (علیه السّلام) با كمی اختلاف خواهد بود.
موؤودة (دختر زنده به گور) در آن زمان زنی بود، كه مورد ستم واقع شده و زنده به گور می شد، اما نه تنها در خاك، بلكه در خانه ی پدرش هم وضعیت بهتری نداشت. این وضعیتی بود كه به طور گسترده در جوامع آن روز، به خصوص در میان نوادگان قریش شایع بود، بدین گونه كه بزرگان بنی هاشم دخترانشان را جز به بزرگ زادگان تزویج نمی كردند. مردان بزرگ زاده از ازدواج با دخترعموهای خود، خودداری می ورزیدند.
به همین گونه، بزرگان از دادن دختر به كسانی كه از بزرگان قریش نبودند، امتناع می ورزیدند كه همین امر موجب مجرد ماندن زنان می گشت. مصیب بارتر اینكه، بعضی از بزرگان قریش از تزویج كردن دختران، حتی به بزرگان قریش در صورتی كه منتسب به نفس البیت كه پدر دختر به آن منتسب بود، حذر می كردند؛ زیرا دختران فقط باید با پسرعموهای خود ازدواج می كردند و نه غیره و اگر چنین چیزی میسر نمی گردید، مجرد باقی می ماندند. این مصداق بارز كشتن زنان و كشتن مفاهیم حیات در آنان بود؛ چرا كه بسیاری از آنان، مرگ را بر باقی ماندن در خانه های پدرانشان، همچون خدمتكار ترجیح می دادند.
این موضوع فقط به بزرگان قریش محدود نمی گشت، بلكه شامل دیگر خانواده های صاحب شأن نیز می گردید. خانواده هایی كه به طور كل از شوهر دادن دخترانشان، مگر به افرادی از خانواده های دارای مقام و منزلت اجتماعی و اصل و نسب برجسته، خودداری می كردند.
علت و سبب موجود در ورای افعال و اعمال این خانواده ها، تعصب و افتخار به نسب بوده است، كه از وصلت با كسانی كه جایگاه اجتماعی و مادی پایین تری داشتند، خودداری می كردند. چنین چیزی همان طور كه در ماجرای جوبیر رخ داد، مورد نهی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) قرار گرفته است. جوبیر به نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رفت و اظهار داشت: كدام زن حاضر به پذیرش من می باشد؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمودند: « خداوند به وسیله ی اسلام هر آنچه را كه در جاهلیت شریف بود، بی ارزش نمود و آنچه را بی ارزش بود، شرافت بخشید... » (44).
مظهر چهارم: حسادت و كینه
قطعاً حسادت، كینه و تندخویی و نیز قطع رحم و عدم احترام به بزرگتر و شفقت به كوچكتر و دیگر كینه توزی هایی كه منجر به لشكركشی ها و منازعات می شود، از جمله اسباب ضعف جوامع و جدایی آنها و تبدیل آنها به طعمه ای سهل برای دشمنان می باشد و از این رو این گونه اعمال و رفتار از سوی شارع، مقدس گردیده است. در روایات وارد شده از سوی اهل بیت (علیه السّلام) آمده است كه: « بر حذر باشید از حسادت ورزیدن و كینه توزی نسبت به یكدیگر كه از اعمال جاهلیت است. » (45)
در چنین حسادتی هر مورد حسدی، مورد نفرت نیز قرار می گیرد و انسان را به سوی بغض و كینه نیز رهنمون می گردد و بر این اساس اهل بیت (علیه السّلام) و شیعیان را به دست كشیدن از ستم و قساوت قلب و ترغیب به رحمت و احترام به كهنسالان برای حفظ جامعه ی اسلامی به وسیله ی توازن و اعتصام سفارش نموده اند:
« باید خردسالان شما به بزرگترها تأسی بجویند و بزرگان شما به كوچك ترها رحم و شفقت داشته باشند و همچون تندخویان جاهلیت نباشید كه نه در دین تفقّه و نه درباره ی خدا تعقل می كردند. » (46)
دلیل بر وجود مظاهر جاهلیت در این زمان، این است كه اهل بیت (علیه السّلام) از وقوع چنین اعمالی در آخرالزمان خبر داده اند و آن را از نشانه های ظهور مقدس حضرت مهدی (علیه السّلام) برشمرده اند: « همسایه به همسایه اش ستم روا می دارد و قطع رحم می نماید و رحمت و شفقت بزرگان از بین می رود و حیای كوچكترها كاستی می پذیرد. » (47)
مظهر پنجم: غضب
غضب مظهری از مظاهر جاهلیت است؛ زیرا انسان را از جاهلیت طبیعی و فطری خارج كرده و چون پرده ای بر روی قلب و عقل آویخته می گردد و بر اساس هوای نفس در عقل انسان تصرف می كند تا جایی كه حتی اگر شخصی را به قتل برساند، اندوهگین نمی گردد. از این جهت غضب مورد نهی شارع قرار گرفته و این عمل از افعال جاهلیت قلمداد شده است. از ناحیه ی ائمه ی معصومان (علیه السّلام) وارد شده است كه:
« هر كس غضب نماید، خداوند روز قیامت او را با اعراب جاهلیت محشور می گرداند. » (48)
علت این امر این است كه اعراب جاهلیت تندخو و غلیظ و دارای طبعی خشن بودند كه وجه تمایز آن تندی و غضب بود و جز قدرت و استیلاجویی، چیزی درك نمی كردند، در نتیجه برای هر چیزی غضب می كردند و غضب آنها را از حق خارج و وارد باطل می كرد.
در عصر كنونی ما، یعنی جاهلیت دومی كه ما در آن به سر می بریم، غضب تبدیل به سنت و خوی مشخصی گردیده، تا جایی كه مرد به خاطر جزیی ترین دلایل خشمگین می شود و در لحظه ی خشم از به كارگیری قدرت و نیرو بدون توجه به دلایل و نتایج خودداری نمی كند.
مظهر ششم: تبرّج ( خودآرایی زنان برای مردان غریبه )
خودآرایی زنان در جاهلیت دوم، متناسب تبرّج زنان در جاهلیت اول است و « قرآن كریم » زنان را از این عمل ناروا نهی نموده است:
« وَ لاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى(49)؛
و خود را مانند خودآرایی زنان در عصر جاهلیت اول نیارایید. »
در سطور گذشته، آیاتی از قرآن كریم دلیل بر وجود جاهلیت دوم در آخرالزمان و امر نمودن به زنان به اینكه عفت و پاكدامنی و وقار خود را حفظ نمایند و زینت خود را مانند خودآرایی زنان جاهلیت اول به غیر حق آشكار نكنند، تقدیم داشتیم.
امروزه هیچ حرجی از مظاهر خودآرایی و دنباله روی از غرب و تبلیغات و افكار مبتذلی كه ظاهر آن رعایت حقوق زن و موضوعات مرتبط با آن است، وجود ندارد. باید بدانیم شرایطی كه هم اكنون زنان جوامع ما در آن قرار دارند، از نشانه های نزدیكی قیام مقدس صاحب عصر و زمان (علیه السّلام) محسوب می گردد.
مظهر هفتم: قسم خوردن به غیر خدا
در عصر جاهلیت اول، یكی از چیزهایی كه بسیار مرسوم بود، قسم خوردن به پدر بود و این پدیده ای است كه امروزه در جوامع ما بسیار شایع و رایج است. از زراره از امام باقر (علیه السّلام) روایت شده كه فرمودند: « از جمله كلام اهل جاهلیت « نه به جان پدرت » و « بله به جان پدرت » بود و از سوی خداوند امر شدند كه به جای آن بگویند « نه به خدا قسم » و « بله به خدا قسم » (50).
مظهر هشتم: خوردن در نزد اهل مصیبت
از امراض اجتماعی خطیر و از احكام جاهلیت كه ما امروز به آن ممارست داریم، طعام خوردن در نزد اهل مصیبت یا همان مجلس موسوم به فاتحه است و همه ی اینها سبب تفاخر و رخ كشیدن حسب و نسب می باشد و عجیب این است كه رجال دینی و مؤمنان نیز در این گونه مجالس می نشینند و از طعام آن مجلس می خورند. امام صادق (علیه السّلام) در این باره می فرمایند: « غذا خوردن در نزد اهل مصیبت، از اعمال جاهلیت است و آنچه سنت است، غذا فرستادن برای اهل مصیبت است، همان طور كه پیامبراكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد آل جعفر بن ابی طالب (علیه السّلام) در هنگامی كه خبر فوت او را شنیدند، انجام دادند. » (51)
برگزاری این گونه مجالس برای افرادی كه در رفاه مالی هستند، از باب تفاخر و مباهات است، برای فقرا و ضعیفان سبب عذاب و سختی است؛ زیرا توانایی پرداخت مخارج آن را ندارند و به خاطر مراعات عرف و رسم جامعه از روی اضطرار این گونه مجالس فاتحه را برپا می نمایند، كه ممكن است برای برپایی آن مجبور به گرفتن قرض هم بشوند.
مظهر نهم: تحیّت اهل جاهلیت
اهل جاهلیت برای تحیّت فرستادن به افراد، از عبارت صبح بخیر و عصر بخیر و از این قبیل عبارات استفاده می كردند، در حالی كه در روایات وارد شده از ناحیه ی اهل بیت (علیه السّلام)، این گونه آمده است كه:
هنگامی كه اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به نزد وی می آمدند، می گفتند: صبح بخیر یا عصر بخیر، در حالی كه این از تحیّت های اهل جاهلیت بوده است.
آنگاه خداوند این آیه را نازل فرمود:
« وَ إِذَا جَاءُوکَ حَیَّوْکَ بِمَا لَمْ یُحَیِّکَ بِهِ اللَّهُ(52)؛
هنگامی كه به نزد تو می آیند به گونه ای تو را تحیّت می گویند كه خدا نگفته است. »
آنگاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به آنان گفت: « خداوند به جای این تحیّت، تحیّتی بهتر برای ما آورد و آن تحیّت اهل بهشت؛ یعنی« السلام علیك » است. » (53)
در حال حاضر ما به تحیّت جاهلیت بازگشته ایم و شبیه گفته ی آنان را كه صباح الخیر و مساءالخیر است، به جای تحیّت السلام كه السلام علیك است، به كار می بریم. اگر كار به همین جا ختم می شد، پذیرفتن آن ساده تر بود، اما موضوع از این حد نیز تجاوز كرده و به وام گرفتن اصطلاحات بیگانه توسط بعضی از افراد، به خصوص جوانان، برای ابراز تحیّت شده و تحیّت اسلامی در بوته ی فراموشی قرار گرفته است.
مظهر دهم: خون خواهی
خون خواهی در زمان جاهلیت، غالباً بدون هیچ توجیه منطقی یا رضایت خداوند صورت می پذیرفت و در آن زمان چنین پدیده ای بسیار گسترده بود و قبیله ها، برخی بر برخی دیگر می شوریدند و آتش آن دامان بسیاری از مردم بی گناه را نیز می گرفت.
در آن زمان قبایل دائماً به خون خواهی افتخار می كردند و هر كس را كه از خون خواهی خودداری می كرد، نكوهش می نمودند.
سخن این شاعر در همین رابطه است:
طلب خون نمی كند مگر ابن ذی یزن (54)
كه در دریا ماجراهایی برای دشمنان ایجاد كرد
و نیز شاعری دیگر می گوید:
آنگاه كه خون خواهی می كنی باید قطع كنی حتی آبشخورها را
در طلب غارت و خون
اگر از این كار خودداری كنی، خدای بلندمرتبه را خوار
و مقام خود در میان خاندان و همسایگان را از دست می دهی
همین خون خواهی ها، سبب بسیاری از مشاجرات و منازعات در میان قبایل می گردید و آنان را به سوی فتنه ها و جنگ هایی كه خشك و تر را با هم می سوزاند، سوق می داد.
از جمله ی این اقدامات خون خواهانه، اقدام ابوسفیان در بیرون آوردن زنان در روز یكشنبه به همراه لشكر، برای برانگیختن حسّ خون خواهی قریش بود. (55)
هنگامی كه اسلام پا به عرصه ی وجود گذاشت حدودی را به منظور حفظ خون و آبروی مسلمانان برای این كار تعیین نمود و آن این بود كه حقّ قصاص را تنها برای ولیّ مقتول دانست و نه برای فردی دیگر. خداوند متعال در« قرآن كریم » می گوید: « وَ کَتَبْنَا عَلَیْهِمْ فِیهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ (56)؛
این گونه مقدر نمودیم كه نفس در برابر نفس و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان و جراحتی به اندازه ی متناسب قصاص شود و هر كس گذشت نماید، كفاره ی گناهان او محسوب می گردد و هر كس به آنچه خداوند نازل كرده حكم نكند از ستمگران است. »
ما در حال حاضر و در سایه ی جاهلیت دوم، شاهد شیوع آشكار خون خواهی به غیر آنچه خدا به آن حكم كرده است، می باشیم؛ در حالی كه همان طور كه دیدیم، قرآن كریم اقدام كننده به آن را ستمگر معرفی می نماید؛ زیرا خاندان مقتول به جز قاتل دیگران را نیز مورد تعدّی قرار می داد و گاه می شد كه در فقدان قاتل اصلی، به جای او، پدر و برادر و دیگر افراد منتسب به او را به قتل می رساندند، كه این از مظاهر زمان جاهلیت است.
مظهر یازدهم: نیاحة ( نوحه سرایی افراطی )
در زمان جاهلیت یك نوع نوحه گرایی افراطی برای مردگان شایع بود. از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده كه فرمودند:
« نیاحة از اعمال جاهلیت است. » (57)
امیرالمؤمنین (علیه السّلام) به بعضی از آنچه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از آن نهی كرده، اشاره نموده و می فرمایند: « ایشان از نیاحة و گوش فرا دادن به آن نهی فرمودند ».(58)
علت نهی از این عمل این است كه شخص نوحه گر از حدّ معقول صبر و رضا به قضای خداوند تجاوز كرده و به بی تابی و خشم گرفتن بر خواست خداوند متعال جلّ جلاله روی می آورد و نیز گاهی از روی محبت با طمع به مال متوفی، اعمال و افعالی را به او نسبت می دهد كه صحّت ندارد و از حدّ او فراتر است. اگر نوحه گرایی به حق باشد و شخص نوحه گر صادقانه سخن بگوید و نوحه گری نماید، اشكالی در آن نیست.
از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده است كه فرمودند:
« هیچ اشكالی در نوحه گری صادقانه كه برای آن مزدی هم پرداخت شود، نیست » (59).
از ایشان در مورد اجرت شخص نوحه گر سؤال شد، فرمودند:
« اشكالی در آن نیست؛ زیرا برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز نوحه گری می شد. » (60)
روایاتی از اهل بیت (علیه السّلام) كه دلیل بر وجود نیاحة در جاهلیت دوم است و ما امروزه با آن زندگی می كنیم، نقل شده اند؛ دلیل این امر سخن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است، كه فرمودند:
« سه چیز از اعمال جاهلیت است و مردم تا روز قیامت به آن مبتلا خواهند بود... و نوحه گری بر مردگان كه این نیز از ادّله وجود جاهلیت دوم است. » (61)
مظهر دوازدهم: شرب خمر
اعراب در زمان جاهلیت، آشكارا و بدون هیچ مانع اخلاقی یا دینی شراب می نوشیدند و این موضوع حتی در « مكه » نیز شایع بود. سخن شاعر نیز در همین باره است. (62)
هنگامی كه قبیله ی خراعه در قدیم افتخار می كرد
ما فخر او را در نوشیدن شراب یافتیم
كعبه ی خداوند رحمان را آشكارا فروختند
به مشك شرابی، آنگاه كه از فخر كردن ناامید شدند
قطعاً خداوند جلّ جلاله به سبب گناه بزرگی كه در شراب بود، آن را حرام نمود. خداوند در « قرآن كریم » می فرماید:
« یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ (63)؛
از تو درباره ی شراب و قمار سؤال می كنند، بگو در آن دو گناهی بسیار بزرگ نهفته است. »
این آیه، هم بر حرمت شراب و هم قمار دلالت می كند؛ زیرا در آن اثم (گناه) وجود دارد و خداوند اثم را حرام كرده است:
« قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ وَ الْإِثْمَ (64)؛
بگو چنین است و جز این نیست كه پروردگار من فواحش آشكار و پنهان و اثم را حرام كرده است. »
این آیه از جمله آیاتی است كه دلالت بر تحریم خمر دارد. (65)
در روزگار ما جاهلیّت دوباره بازگشته تا جایی كه مردم می بینند و می شنوند كه مسلمانان شما شراب می نوشند؛ بلكه آشكارا مبادرت به ارتكاب این گناه می نمایند و هیچ گونه پنهان كاری نسبت به نوشیدن آن روا نمی دارند. این از نشانه های آخرالزمان است. در این باره روایتی از رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده كه می فرمایند:
« در آخرالزمان بساط علم برچیده می گردد و جهل آشكار می شود و شراب نوشیده می شود... » (66).
در روایتی دیگر از ایشان نقل شده كه فرمودند:
« دیدم شراب بدون هیچ گونه مانعی آشكارا به فروش می رسد.» (67)
گفته شده است كه شرب خمر از نشانه های آخرالزمان است و این كار تا حدّی بالا می گیرد كه مرد هر آنچه را در تملك دارد، فروخته و صرف نوشیدن شراب می نماید، همان گونه كه در « انجیل » آمده است:
« دختر را برای شُرب خمر فروختند. » (68)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مبادرت كنندگان به چنین اعمالی را در طیّ حدیثی لعن فرموده اند: « زمانی بر مردم می آید كه خمر را حلال می شمارند، لعنت خداوند و ملائكه ی او و همه ی مردم بر آنان باد » (69).
در روایت دیگری می فرمایند:
« گروهی از امت من خمر می نوشند و نام دیگری بر آن می گذارند. » (70)
هم اكنون ما در جوامع خود شاهد این هستیم كه بر خمر، اسامی مختلف دیگری همچون آب انگور و دیگر نام های معروف را می گذارند، گویا در روزگار ما عدم نام گذاری شراب به خمر، از كارهای معروف است.
مظهر سیزدهم: میسر(قمار)
در روایات شریف وارد شده از ناحیه ی معصومان (علیه السّلام)، شطرنج و تخته نرد و هر نوع قمار از مصادیق میسر برشمرده شده است و همه ی این اعمال از كارهای شایع زمان جاهلیت بوده و « قرآن كریم » به صراحت آن را در این آیه حرام كرده است:
« یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ (71)؛
از تو درباره ی خمر و میسر می پرسند، بگو در آنها گناهی بزرگ نهفته است. »
باری تعالی به سبب وجود گناه و فساد در خمر و میسر، آنها را حرام نموده است. در روزگار فعلی ما كه همان عصر جاهلیت دوم است، قمار دوباره بازگشته و برای آن مكان ها و جایگاه های خاصی در منظر عام در نظر گرفته شده است و این از نشانه های آخرالزمان است. از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده است كه فرمودند: « من آشكار شدن قمار را مشاهده كردم... » (72).
مصیب بارتر و تلخ تر از آشكار شدن قمار، چیزی است كه در حدیثی از قول رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بیان شده است. ایشان فرمودند:
« دیدم كه اموال ذوی القربی به باطل و لغو تقسیم گشته و صرف قمار و نوشیدن مسكرات می گردید. » (73)
بدیهی است كه اموال ذوی القربی همان خمس است.
در چگونگی صرف اموال ذوی القربی در قماربازی و نوشیدن خم و مسكرات دو احتمال بیشتر نمی رود؛ یا افرادی كه در امور ایشان حقّ ذوی القربی ( خمس ) وجود دارد، آن را صرف نوشیدن شراب و مسكرات و قمار می نمایند یا اینكه كسانی كه وظیفه ی جمع آوری این اموال را از مردم به عهده دارند، مطابق روایت، آن را صرف قمار و شراب می نمایند كه شامل سهم مبارك امام نیز می گردد.
مظهر چهاردهم: غنا
غنا و نواختن موسیقی به وسیله ی طرب انگیزی و آوازه خوانی، از امور مهیّج و آشكار در عصر جاهلیت بود و این از اعمال ابلیس است و او اول كسی بود كه به غنا پرداخت و اسلام پس از ظهور، با این امر آشكار مبارزه كرد و مردم را از انجام آن نهی و اعراض كنندگان آن را ستایش نمود:
« وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ (74)؛
آن كسانی كه از بیهوده اعراض می نمایند. »
كه مقصود همان غنا و لهو است و نیز گفته ی خدای تعالی:
« وَ الَّذِینَ لاَ یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَاماً (75)؛
و آن كسانی كه شاهد زور نیستند و از كنار لغو، كریمانه عبور می كنند ».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
« همانا خداوند مرا برای هدایت و رحمت به جهانیان برانگیخت و مرا فرمان داد تا آوازه خوانی، آلات طرب، تارها و بت ها را نابود نمایم. » (76)
اكنون در عصر جاهلیت دومی كه ما زندگی می كنیم، شاهد غنای علنی و لهو و آوازه خوانی و نواختن آلات طرب و خرید و فروش آنها در عین حرمتشان می باشیم. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
« آلات آوازه خوانی و خرید و فروش و بها و تجارت آن حرام است. » (77)
امروزه ما شاهد این هستیم كه مسلمانان به جاهلیت دوم بازگشته و به تمامی اعمال فوق مبادرت می نمایند و این از نشانه های آشكار آخرالزمان است، همان طور كه از ایشان روایت شده كه:
« مردم در آن زمان به انجام منكرات مباهات و مال را صرف غنا خواهند كرد. » (78)
مظهر پانزدهم: شیوع منكرات و رذایل در جامعه
از جمله اموری كه اسلام آن را نهی كرده و برای حفظ پیكر پاكیزه ی خانواده كه اصلاح آن، اصلاح جامعه و به عكس می باشد، به شدت با آن مبارزه نموده، شیوع منكرات و رذایل در جامعه است.
در روزگار فعلی ما، جاهلیت جدیدی، در قالب انتشار منكرات و ایجاد فساد در جوامع، حتی جوامع مسلمانان، پا به عرصه ی وجود گذاشته است و این موضوعی است كه روایات شریف و از جمله ی این روایت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر آن تأكید نموده است:
« حال شما چگونه خواهد بود، هنگامی كه زنانتان فاسد و جوانانتان فاسق شوند... » (79).
مبحث دوم: بعد سیاسی
قبلاً اشاره شد كه دعوت امام مهدی (علیه السّلام) بسیار شبیه دعوت جدّ ایشان، حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) می باشد و بدیهی است كه دعوت محمدی در عصر جاهلیت اول، ظهور و تداوم یافت و منطقه ی دعوت اسلام دارای اوضاع سیاسی با مشخصات و خصوصیات و ویژگی هایی بود كه آن را از غیر خود، كاملاً متمایز می نمود و دارای احكام جاهلی بود.
به ناگزیر دعوت امام مهدی (علیه السّلام) نیز تحت اوضاع سیاسی مشابه، با صدور اسلام، ظهور و بروز پیدا خواهد كرد.
عادات و تقلیدهای جاهلی بر آن حاكم خواهد شد و اختلافی با جاهلیت اول به جز در شكل ندارد، ولی به لحاظ مضمون، یكی است. این چیزی است كه ما قصد داریم در تقابل بین مظاهر سیاسی در دو جاهلیت اول و دوم و آنچه در گذشته و حال، از آن انعكاس یافته، روشن نماییم.
مظهر اول: تفرقه و دشمنی( تا سر حدّ قتل )
از جمله مظاهر جاهلیت در سطوح سیاسی، تفرقه گرایی امت و قبایل عرب در جاهلیت اول بوده است. آنها از یكدیگر متفرق و متنفر بودند و همین امر موجب می شد، به بهانه های مختلف با تكیه بر قدرت خود، با دیگری منازعه كنند و او را از میدان به در برند، تا اینكه به وسیله پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت طاهرینش (علیه السّلام) از این بلای عظیم رهایی یافتند. همان طور كه سخن خداوند كریم در « قرآن عظیم » بر این موضوع تصریح دارد:
« وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لاَ تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَ کُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (80)؛
همگی بر ریسمان محكم الهی چنگ زنید و متفرق نشوید. نعمت خدا را به یاد آورید، در آن زمان كه شما با یكدیگر دشمن بودید و او بین قلب های شما الفت برقرار كرد و به نعمت او به برادری گراییدید و (نیز به یاد آورید) كه شما بر سر گودالی از آتش قرار داشتید و او شما را از آن رهانید، خداوند این گونه آیات خود را برای شما بیان می نماید، شاید هدایت شوید. »
صدیقه كبرا، فاطمه زهرا (علیها السّلام) در خطبه خود به این نكته اشاره كرده و می فرماید:
« اطاعت ما موجب نظام ملت و امامت ما وسیله ی امان از فرقت است. » (81)
به عبارت دیگر، قطعاً امامت اهل بیت (علیه السّلام) همان امان مردم از تفرقه است و اگر امام علی (علیه السّلام) را به امامت می پذیرفتند، دچار تفرقه نمی شدند و به گروه هایی مختلف و متفاوت تبدیل نمی گردیدند.
از آنجا كه عملاً این تفرقه صورت پذیرفت و اكنون نیز ادامه دارد، تنها راه خلاصی یافتن از آن نیز، امامت اهل بیت (علیه السّلام) است و حضرت زهرا (علیها السّلام) با بیان این عبارت، اشاره ی تلویحی به شرایط امت در آخرالزمان و تفرقه و تشتّت آنان نموده و تنها راه رهایی از آن را به قیام قائم آل محمد، مهدی منتظر (عج الله تعالی فرجه الشریف) موكول نموده اند.
امیرمؤمنان (علیه السّلام) در طیّ كلامی به روز این واقعه ی دردناك در احوال امت اسلامی اشاره می نمایند:
« یاد كنید آن زمان را كه شما اندك، مشرك، كینه جو و متفرق بودید و خداوند به وسیله ی اسلام بین شما الفت ایجاد كرد و آنگاه به كثرت و اجتماع گراییدید، پس دیگر بار متفرق نشوید و نسبت به یكدیگر كینه جویی ننمایید. » (82)
اما امت اسلامی پس از اتحاد، متفرق و پس از مهرورزی به كینه جویی گرایید.
هم اكنون كه ما در عصر جاهلیت دوم زندگی می كنیم، مسلمانان عرب و غیر عرب و حكومت ها و دولت ها از یكدیگر متفرّقند و هر یك از دیگری دوری می جوید. روایات اهل بیت (علیه السّلام) اشاره بر این موضوع دارد كه این رویدادها از نشانه های نزدیك بودن قیام مقدس امام مهدی (علیه السّلام) به خصوص در« عراق »، پایتخت و مقرّ دولت ایشان، دولت عدل الهی خواهد بود. از ابی بصیر از امام باقر (علیه السّلام) روایت شده كه فرمودند:
« به ناگزیر بنی فلان در آنجا حكومت خواهند كرد، آنگاه اختلاف پیدا كرده، حكومتشان متفرق و امیدشان پراكنده خواهد شد. » (83)
روایت فوق نیز از دلایل وجود اختلاف كلمه و شكستن صف واحد مسلمانان در آخرالزمان، یا همان عصر جاهلیت دوم می باشد.
مظهر دوم: اختلاف
قبایل عرب در ایام جاهلیت، دائماً با یكدیگر در اختلاف بودند و بر هیچ رأی واحدی متفق نمی شدند و دشمنی و كینه توزی چهره ی این عصر را سیاه كرده بود. اكنون نیز ما در عصر جاهلیت دوم، شاهد اختلاف مسلمانان در میان خویش هستیم. حاكمان كشورهای عربی در هیچ موضوعی با هم اتفاق نظر ندارند، به گونه ای كه یكی از بزرگان عرب از این وضعیت ناگوار این گونه تعبیر می نماید، اعراب بر این موضوع توافق نموده اند كه بر سر هیچ موضوعی توافق نكنند.
این عناصر، هیچ هدفی جز ارضای نفس های اماره به سود خود و حركت در مسیر موافق هواها و تمایلات ندارند و این در حالی است كه دین توحیدی اسلام، ما را به وحدت و یگانگی و كنار گذاشتن اختلافات و حركت در مسیر واحدی كه هیچ اختلافی در آن نیست؛ یعنی مبادی اسلامی ارائه شده از سوی پیامبراكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومان (علیه السّلام) فرا می خواند. دلیل وجود اختلاف در عصر قبل از ظهور شریف امام مهدی (علیه السّلام) وجود تعدادی از روایات تصریح كننده به این واقعیت می باشد. از آن جمله از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده است:
« شما را بشارت می دهم كه مهدی در هنگام بروز اختلافات و تزلزل ها در امت اسلامی برانگیخته می شود. » (84)
در روایت دیگری می فرماید:
« شما را سه بار به مهدی بشارت می دهم كه در هنگام وجود اختلافات بین مردم ظهور می كند. » (85)
اما روایت دوم از امام محمدباقر (علیه السّلام) است كه می فرماید:
« قائم قیام نمی كند، مگر در هنگامی كه ترس شدید و شمشیری كوبنده در میان اعراب حاكم است و مردم دچار اختلاف و تشتّت در دیدن و تغییر و دگرگونی در احوال هستند.. » (86)
روایت سوم از قدّامه، از عبدالكریم است كه می گوید:
در حضور اباعبدالله (علیه السّلام) (امام صادق (علیه السّلام) ) سخن از قائم (علیه السّلام) به میان آمد، ایشان فرمودند: « چطور ممكن است، چنین چیزی رخ دهد، در حالی كه هنوز آن قدر زمان طولانی نشده است كه در مورد ایشان گفته شود از دنیا رفته یا در هر كجا زندگی می كرد، هلاك شده است ». پرسیدم: این چه زمانی است؟ فرمودند: « اختلاف بین شیعیان. » (87)
اختلاف اشاره شده فقط شامل حال مسلمانان نمی گردد، بلكه شرق و غرب عالم را دربرمی گیرد. از ابی بصیر از امام جعفر صادق (علیه السّلام) روایت شده كه فرمودند:
« اهل شرق و اهل غرب و بلكه اهل قبله نیز با هم اختلاف می كنند. » (88)
نمونه هایی از تفرقه كه امروزه در همه ی جوامع انسانی وجود دارد، وضعیت پراكندگی و تفرقه ی مردم در عصر جاهلیت اول را به ذهن متبادر می نماید و خود دلیل بر این است كه ما هم اكنون در عصر جاهلیت دوم زندگی می كنیم؛ زیرا تفرقه تنها محدود به مركز مهدویت توصیف شده در « عراق » و « كوفه » نمی گردد، بلكه شامل محیط دعوت مهدویّه در كشورهای مجاور و پیرامون عراق و بلكه تمام خانواده ی بشری نیز می گردد.
مظهر سوم: احزاب و گروه ها
بررسی اوضاع جاهلیت و اهل آن در زمان قبل از عصر رسالت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نشان می دهد كه برخی قبایل عرب علیه قبایل دیگر با هم متحد می شدند و حال بقیه نیز همین گونه بود. از جمله شواهد دلالت كننده بر این موضوع، اتحاد اهل« مكه » ( قریش ) با یهود و دیگر قبایل عرب در جنگ احزاب برای مقابله با اسلام و مسلمانان بود، خداوند به وسیله ی این جنگ، لشكریانش را عزت و بنده اش را نصرت بخشید و به تنهایی احزاب را به هزیمت كشانید.
در عصری كه ما هم اكنون در آن زندگی می كنیم، مسلمانان تبدیل به احزاب و فرقه های متفرق گشته و هر كدام از آنها، سعی در به دست گرفتن امور و تسلط بر اوضاع، در مقابل طرف دیگر را دارد.
روایاتی از اهل بیت (علیه السّلام) بر كثرت احزاب و فرقه ها در میان مسلمانان تأكید دارد، از آن جمله، سخن امیرالمؤمنین (علیه السّلام) است، كه می فرمایند:
« شما پس از هجرت اعرابی و بعد از دوستی و برادری حزب گرا گشتید » (89).
از جمله احادیثی كه دلالت بر وجود احزاب در آخرالزمان می نماید، روایات موجود در نزد دوستان اهل بیت (علیه السّلام) است. از آن جمله روایتی از رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می باشد، كه می فرمایند:
« امت من به زودی به هفتاد و سه فرقه تقسیم می گردند كه یكی از آنها نجات یابنده است و آن فرقه ای است كه از وصیّ من ( او با دست به پشت علیّ بن ابیطالب (علیه السّلام) زد )، تبعیت می نمایند. » (90)
و نیز در روایت دیگری می فرمایند:
« ( امت من ) هفتاد و چند فرقه می شوند و عظیم ترین فتنه را فرقه ای رقم می زند كه امور را قیاس می كنند. » (91)
هم اكنون ما شاهد ظهور احزاب و سازمان های باطل و كثرت طلب بسیاری هستیم كه برخی از آنها عناوین پر طمطراق دینی را یدك می كشند، اما در اصل، بسیار دور از دین حقیقی می باشند و همین موضوع سبب بروز فتنه هایی می گردد كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در ضمن این حدیث شریف، مردم را از آن برحذر می دارند:
« وای بر عرب از فتنه ای كه نزدیك می گردد، رستگار كسی است كه از آن خودداری می كند و رستگار كسی است كه از فتنه ها بپرهیزد. » (92)
این خودداری قطعاً به معنای خودداری از وارد شدن به احزاب و سازمان های باطل و بیهوده است.
مظهر چهارم: فراوانی جنگ ها و نزاع ها
اگر كسی اوضاع و شرایط عصر جاهلیت اول را مورد بررسی قرار داده باشد، درمی یابد كه قبایل عرب در آن زمان به طور پیوسته یا در حال جنگ یا در حال معارضه با یكدیگر بودند و شب و روز خون می ریختند و این همان چیزی است كه رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در حجة الوداع به آن اشاره نموده و مردم را از آن برحذر داشتند:
« آیا شما را آگاه ننمایم كه بعد از من مرتد و كافر گشته و برخی از شما گردن بعضی دیگر را خواهید زد؟ » (93)
و در روایت دیگری می فرماید:
« مبادا بعد از من به كفر بازگردید و برخی، گردن برخی دیگر را بزند و قسم به خدا! قطعاً آن را در میان لشكر خواهید شناخت... » (94).
هم اكنون ما در عصری به سر می بریم كه جاهلیت دوم با جنگ ها و نزاع ها در صحنه حضور دارد و دولت های اسلامی و به خصوص عربی با یكدیگر به جنگ و منازعه پرداخته اند. البته منظور ما لزوماً جنگ با سلاح نیست؛ بلكه جنگ كلامی و زبانی را نیز شامل می گردد. از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده كه فرمودند:
« به زودی فتنه ای در میان اعراب روی خواهد داد كه در آن آتش زبان شدیدتر از كشتن با شمشیر خواهد بود. » (95)
و اكنون ما شاهد این هستیم كه برخی از مسلمانان، برخی دیگر را مورد شتم قرار می دهند و عده ای دیگر گروهی را با زبان علیه گروه دیگر تحریك می كنند و بدین گونه رویدادی را برتر از جنگ با سلاح رقم می زنند، به گونه ای كه همسایه، همسایه اش و برادر، برادرش و پسرعموی خویش را ( با زبان ) به قتل می رساند... (96) و همانند جاهلیت اول، خونریزی در شب و روز فراوان است. در این باره حدیثی از امیرمؤمنان (علیه السّلام) نقل شده است كه فرمودند:
« خونریزی زیاد می شود به گونه ای كه از هر 9 نفر، 7 تن یا از هر 7 نفر، 5 تن كشته می شود و در این هنگام جاهل می گوید: ما را به آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نیازی نیست. » (97)
در روایت دیگری از امیرمؤمنان، علی بن ابی طالب (علیه السّلام) نقل شده است كه فرمودند:
« زمانی بر مردم خواهد آمد... و در ورای آن مرگ سریع است كه مردم را به شدت می فرماید به گونه ای كه شخص صبح سالم است و شب دفن می گردد و شب زنده است و صبح از دنیا می رود... » (98).
مظهر پنجم: ترس شدید و فقدان امنیت
در نتیجه اوضاع و احوال سخت سیاسی و نگرانی های ناشی از جنگ ها و غارت ها، ترس شدید و فقدان امنیت بر جامعه مستولی می گردد.
چنین واقعیتی در میان قبایل عرب، قبل از دعوت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) رایج و شایع بود و اهل جاهلیت خوار و مطرود بوده و برخی از برخی دیگر و همگی از نیروهای پیرامون خود، یعنی« روم » و « ایران » در ترس و نگرانی بودند. حضرت صدیقه كبرا، فاطمه زهرا (علیها السّلام) در خطبه ی خود بر این واقعیت اشاره دارند:
« و شما بر سر گودالی در آتش قرار داشتید، نوشیدنیتان آب گندیده، خوردنیتان پوست جانور و مُردار بود. در هجوم كشورهای همسایه، پست و ناچیز و هراسان بودید تا آنكه [خدا ] به وسیله ی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) شما را از خاك مذلت برداشت و سرتان را به اوج رفعت برافراشت. » (99)
امروزه ما شاهد وجود چنین واقعیت تلخی در عصر جاهلیت دوم، یعنی ترس شدید مردم از داخل یا خارج كشور می باشیم و این یكی از نشانه های قریب الوقوع بودن قیام مقدس صاحب العصر و الزمان (علیه السّلام) است. از امام باقر (علیه السّلام) روایت شده است كه:
« قائم قیام نمی كند، مگر در هنگام ابتلای مردم به ترس شدید و شداید روزگار و فتنه و بلا... » (100).
و در ضمن روایت دیگری می فرمایند:
« و مردم به سبب ترس و هراس به سختی و رنج بسیار می افتند ». (101)
و در كتاب مقدس موجود نزد یهود و نصاری نیز این حالت ترس این گونه وصف گردیده است.
« با رنج و سختی و حیرت، مردم از ترس بیهوش می شدند. » (102)
مظهر ششم: پناه بردن به دنیا
منطقه ای كه دعوت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به ظهور رسید، غرق مشكلات داخلی و خارجی بود و همین امر آنان را از پرداختن به قضیه ی ظهور نبیّ موعود كه دین ضعیف ابراهیمی را در میان قوای محاصره كننده ی آنان اقامه كند، باز داشته بود. اما یهود و نصارا مترقّب و منتظر ظهور این نبیّ موعود بودند و خود را آماده ی این رویداد كه موافق هواهای نفسانیّه آنان نبود، می نمودند. (103)
اكنون نیز ما در عصر ظهور شریف امام مهدی (علیه السّلام) و در زمان شكوفایی عصر جاهلیت دوم، شاهد مردمی هستیم كه آن چنان به امور دنیا و نگرانی های ناشی از آن مشغولند، كه موضوع امام مهدی (علیه السّلام) و بلكه تفكر نسبت به نزدیكی قیام ایشان و ظهور حكومتشان را در میان نیروهای عظیمی كه ما را احاطه كرده اند، به بوته فراموشی سپرده اند، اما اهل كتاب بیشترین اهتمام و انتظار را نسبت به قیام شریف ایشان و آمادگی برای رویارویی با آن را از خود نشان می دهند.
مظهر هفتم: حكم كردن به غیر حكم خداوند
قبایل عرب، قوانین و نظاماتی بر اساس طبایع و عادات و تقلیدهای متعارف خود وضع نموده و به آن تكیه و اعتماد داشتند، قوانین و مقرراتی كه هیچ توافقی با اراده ی خداوند متعال نداشت.
در این عصر نیز، حكومت ها و نظام های غیراسلامی برای خود، قوانین و دستوراتی وضع نموده اند كه خداوند، سلطانی برای حكم كردن به آن نازل ننموده است. این قوانین به طور عموم با مبادی دین توحیدی اسلام متعارض است، اما با این وجود، این حكومت ها به آن عمل می كنند و این در حالی است كه « قرآن » می گوید:
« وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ (104)؛
هر كس به آنچه خداوند نازل كرده، حكم نكند، كافر است. »
« وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ (105)؛
و هر كس به آنچه خداوند نازل كرده، حكم نكند، ستمگر است. »
« وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ (106)؛
و هر كس به آنچه خداوند نازل كرده، حكم نكند، فاسق است. »
به عبارت دیگر این حكومت ها به جای آنكه به حكم خداوند عمل كنند، به حكم ساخته ی خود عمل می كنند كه در واقع، حكم به جاهلیت است و اتصال به خداوند ندارد. از این گذشته بسیاری از دانشمندان، عالم به احكام الهی نیستند و حكم هایی را از روی گمان و ظنّ می دهند كه هم احتمال خطا در آن هست و هم صواب و اگر به حكم واحدی حكم نمایند، كه مطابق با واقع نباشد، در این صورت به حكم جاهلیت حكم كرده اند. از ابی بصیر از امام صادق (علیه السّلام) روایت شده كه:
« حكم بر دو قسم است، حكم خدا و حكم جاهلیت و هر كس در حكم خدا خطا نماید، به حكم جاهلیت حكم خواهد كرد. » (107)
مبحث سوم: بعد اقتصادی
به لحاظ تشابهی كه بین دو دعوت مصطفوی و دعوت مهدوی است، ناگزیر این دو دعوت شریف باید به لحاظ اقتصادی نیز دارای تشابه باشند.
مظهر اول: ربا
مشهور است كه ربا در عصر جاهلیت اول آشكار و رایج بود، به گونه ای كه مردم در طول زندگی خود یا همواره مقروض بودند یا همه ی مایملك خود را بر اثر قرض ربوی از دست می دادند و گاهی كار به جایی می رسید كه شخص بدهكار برای پرداخت دیون خود، همسر یا یكی از فرزندانش را از دست می داد.
این واقعیت ( تلخ و ناگوار ) تا ظهور اسلام و نزول آیه ی تحریم ربا در میان قریش رسم بود. خداوند تعالی در« قرآن كریم » می فرماید:
« الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لاَ یَقُومُونَ إِلاَّ کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبَا (108)؛
كسانی كه ربا می خورند در روز قیامت به شكل كسانی محشور می شوند كه بر اثر تماس شیطان با او دیوانه شده است و سبب آن این است كه گفتند خرید و فروش مانند رباست، در حالی كه خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام نموده است. »
و نیز خداوند می فرماید:
« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَأْکُلُوا الرِّبَا أَضْعَافاً مُضَاعَفَةً وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ(109)؛
ای كسانی كه ایمان آورده اید! ربا را كه سودهای چند برابر است، نخورید و از خداوند پروا كنید تا رستگار شوید. »
ربا به فروش ربوی و قرض ربوی تقسیم می گردد. شرط در فروش ربوی، مدت دار بودن و افزایش بهای كالاست، اما قرض ربوی بهای اضافه ای است كه قرض گیرنده در ازای قرض دریافتی می پردازد.
ربا در جاهلیت معاصر، حلال گردیده و ما مشاهده می كنیم كه مردم آن را حلال تلقی می نمایند. معنای این سخن آن نیست كه مردم می گویند ربا حلال است، بلكه بعضی از فقها در آینده ای نزدیك به حلال نمودن برخی معاملات ربوی و گذاردن نام های مشخص بر آن اقدام خواهند نمود، در حالی كه معاملات یاد شده، چیزی جز ربا نیست.
این موضوع نیز از نشانه های دال بر نزدیكی ظهور مقدس امام مهدی (علیه السّلام) به شمار آمده و شامل اكثریت گروه های اجتماعی دانسته یا ندانسته می گردد.
از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده كه فرمودند:
« زمانی بر مردم خواهد آمد كه احدی باقی نمی ماند، مگر اینكه ربا خورد و اگر نخورد، حدّاقل غباری از آن به او خواهد رسید. » (110)
مظهر دوم: وضعیت نابه سامان اقتصادی و معیشتی
اكثر اعراب جاهلی اوضاع اقتصادی و معیشتی بدی داشتند، به گونه ای كه دائماً آنان را زیر خطّ فقر نگه می داشت و علت این رخداد، گسترش عادت های اقتصادی به مانند ربا و... در طبقه ی متوسط جامعه بود، این نا به سامانی به شكل كاستی در اموال و حرص و طمع، نسبت به آن و كمبود غذا و وسایل ضروری زندگی، خودنمایی می كرد، به گونه ای كه حتی انسان، فرزند یا همسر خود را در برابر یكی دو مشت مال كه بتواند به وسیله ی آن معاش خود و خانواده اش را بنماید، می فروخت.
صدیقه كبرا، فاطمه زهرا (علیها السّلام) به این واقعیت اشاره نموده اند:
« شما بر سر گودالی از آتش قرار داشتید... نوشیدنی شما آب گندیده و طعام شما پوست جانور و برگ درختان بود و بر اثر هجوم همسایگان، پست و ناچیز و هراسان بودید. » (111)
كلمه ای كه ایشان برای توصیف آب نوشیدنی اعراب جاهلی به كار می برند، الطرق، به معنای آب نزولات آسمانی است كه بر اثر قرار گرفتن سرگین شتر در آن گندیده شده است و طعامی كه در آن به القد، تعبیر می فرمایند، پوست دبّاغی نشده ی حیوانات و الورق، همان خوردن برگ درختان است. مقصود ایشان از این توصیفات، اشاره به ناپاكی نوشیدنی ها و نامطبوعی خوردنی ها، به سبب عدم راه یافتگی آنان به دستوراتی كه دین و دنیایشان را به سوی صلاح برد و نیز فقر آنها و كم بضاعتی آنان می باشد.
اما در عصر جاهلیت دوم كه ما در آن زندگی می كنیم، زندگی ما به لحاظ بدی شرایط اقتصادی و فقر و گرسنگی و قحطی، به خصوص در واقعه ی شریف ظهور و دعوت مهدوی و به ویژه در « عراق »، همچون زندگی اعراب جاهلیت گردیده است. این واقعیتی است كه دسته ای از روایات اهل بیت (علیه السّلام) به آن اشاره دارد. از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده كه فرمودند:
« بی شك، قبل از قیام قائم، مدت یك سال، مردم به گرسنگی مبتلا شده و ترس شدید از كشته شدن و كمبود اموال و نفوس و محصولات كشاورزی آنان را فرا می گیرد... » (112).
و در روایت دیگری می فرمایند:
« نیازها آشكار شده و فقر گسترش می یابد. » (113)
بر این اساس، قبل از ظهور دعوت امام مهدی (علیه السّلام) و قیام شریف ایشان، قحطی و گرسنگی عراق ( پایتخت حكومت ایشان ) را علاوه بر دیگر دولت های همجوار، همراه با افزایش بهای كالاها دربرمی گیرد. از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده كه فرمودند:
« در عراق، بصره خراب می شود... و زوراء به دست سفیانی نابود می شود... و خرابی عراق سبب بروز قحطی است. » (114)
و در روایت دیگری از ایشان نقل شده كه:
« زمانی بر مردم فرا می رسد كه خدایان آنها شكم هایشان است... خداوند آنها را به چهار خصلت مبتلا می نماید: ستم سلطان و قحطی... » (115).
مظهر سوم: كاستن از پیمانه ها ( كم فروشی )
كم فروشی از اموری است كه در عصر جاهلیت اول در جوامع عرب قبل از اسلام و نیز دیگر ملت های پیشین رواج داشت.
از صفوان جمّال، از امام صادق (علیه السّلام) روایت شده كه:
« دو خصلت در شما هست كه ملت های پیش از شما به سبب آن هلاك شدند ».
گفتند: ای فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آن دو خصلت كدامند؟
فرمودند: « پیمانه و ترازو » (116).
خداوند متعال در « قرآن كریم » از این كار نهی فرموده:
« فَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمِیزَانَ وَ لاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ (117)؛
پیمانه و ترازو را كامل و پر نمایید و از اموال مردم نكاهید. »
از همین رو امام علی (علیه السّلام)، مرتباً در بازارهای« كوفه » می گشت و تاجران و كسبه را از اخلال در پیمانه ها و ترازوها منع می نمود، اما امروزه در روزگار ما، غش در وزن و پیمانه از امور متعارف و به واقع رایج در بازارهاست.
این واقعیت برای ما روشن می نماید كه جاهلیت دوم با شیوع غش در معامله و كم فروشی در توزین اجناس، به جامعه ی ما بازگشته است.
مظهر چهارم: رواج رشوه
رشوه از مظاهر رایج عصر جاهلیت اول، قبل از اسلام و به خصوص در نزد قریش بود. امام علی (علیه السّلام) ضمن حدیث خود، درباره ی افرادی از قریش كه در جنگ صفین با او به پیكار برخاستند به این موضوع اشاره می نمایند:
« بیدار باشید كه شما با آزادشدگان و فرزندان آزادشدگان... و اهل بدعت و اختراع در دین می جنگید و با كسی پیكار می كنید كه باید از شرّ او بر حذر بود. او بر اسلام و اهل آن هراس آور است و رشوه می خورد... » (118).
جدای از انتشار و گسترش این عمل جاهلی، در ملت های سابق به خصوص بنی اسرائیل، اكنون ما شاهد رواج آن در عصر جاهلیت دوم هستیم و مشاهده می نماییم كه رشوه به شكلی عظیم، در همه ی زمینه های زندگی و در همه ی مؤسسات دولتی شایع و رایج است.
این واقعیت تلخ با وجود نهی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) جریان یافته است. ایشان در این باره می فرمایند:
« خدا لعنت كند رشوه دهنده، رشوه گیرنده و واسطه ی بین آن ها را ».
و فرمودند:
« بر حذر باشید از رشوه، كه عین كفر است و دست اندركار رشوه بوی بهشت را استشمام نمی كند. » (119)
روایات متعددی گسترش رشوه در آخرالزمان و آلوده شدن مردم به آن را یادآور می گردد. از جمله ی این روایات، حدیثی است كه اصبغ بن نباته از امام علی (علیه السّلام) نقل می كند. ایشان می فرمایند:
« زمانی بر مردم می آید كه... خمر را به عنوان آب انگور و رشوه را با هدیه، حلال می نمایند... » (120).
در همین باره در روایت دیگری، خوردن ربا و رشوه از شروط برپا شدن قیامت محسوب گردیده است. ابن عباس از رسول خدا، محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می كند، كه فرمودند:
« از جمله شروط برپایی قیامت... بزرگ شدن مال و فروش دین به دنیاست... » و فرمودند:
« هنگامی كه ربا آشكار گردد و مردم به غیبت و رشوه مبادرت نمایند. » (121)
مظهر پنجم: اندوختن طلا و نقره
از جمله مظاهر جاهلیت اول اندوختن طلا و نقره به وسیله ی گروهی از مردم و خوردن اموال مردم به باطل بود و این موضوع تا حدی پیش رفته بود كه درهم و دینار بر جمیع مراتب زندگی مردم، قاطعانه حكومت می كرد.
این واقعیت از مظاهر موجود در جاهلیت آن زمان، به ویژه در نزد دست اندركاران تجارت های گسترده، همانند تجار قریش و نیز ملت های گذشته بود.
خداوند تبارك و تعالی این اعمال و رفتار را در« قرآن كریم » نهی می فرمایند:
« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ کَثِیراً مِنَ الْأَحْبَارِ وَ الرُّهْبَانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لاَ یُنْفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ (122)؛
ای ایمان آورندگان! همانا بسیاری از علمای دینی یهود و نصارا اموال مردم را به باطل می خورند و مردم را از راه خدا باز می دارند و كسانی را كه طلا و نقره می اندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمی كنند، به عذاب دردناك بشارت ده. »
این واقعیت نیز از جمله دلایل وجود این مظهر در جاهلیت است و اما دلیل دیگر كه بر وجود آن در جاهلیت اول است، نهی ائمه معصومان (علیه السّلام) از آن است. آنجا كه فرموده اند:
« وجود درهم و دینار در زندگی مردم و حكم فرمایی آن بر جامعه سبب هلاك این امت خواهد شد، همان گونه كه امت های گذشته نیز به همین سبب، هلاك گردیدند. »
از اسحاق بن حارث، از امام علی (علیه السّلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است كه فرمودند:
« دینار و درهم، امت های پیش از شما را هلاك كرد و شما را نیز هلاك خواهد كرد. » (123)
و اكنون به طور بدیهی درمی یابیم كه جمع اموال به دست گروه قلیلی از مردم و پرستش درهم و دینار توسط مردم، از امور شایع و رایج در جوامع حال حاضر ماست.
پس از اینكه در گفتار خود، از نقاط مشترك و تلاقی بین دو جاهلیت اول و دوم به لحاظ افعال، احكام، عادات و تقلیدهای سیاسی و دینی، سخن به میان آوردیم و وجود صفات جاهلی در « مكه » رسول خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) و مناطق عربی مجاور آن و غیر آن و مقارنت آن با جاهلیت آخرالزمان در قبل از ظهور دعوت امام مهدی (علیه السّلام) برای رهانیدن مردم از جهل زمان و صیانت شیطان، همچون رسالت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در عصر جاهلیت اول را توضیح دادیم، با این وجود باید بگوییم كه در زمان ما، حامل جاهلیت این زمان مكه است، همان طور كه در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز مكه حامل آن جاهلیت بود.
بر این اساس، در بحث آینده به اذن خدای تعالی روشن خواهیم نمود كه « مكه » آخرالزمان و به تعبیر دیگر مكه امام مهدی (علیه السّلام) به دست ایشان مركزی برای انفجار نور و هدایت خواهد شد.
پی نوشت ها :
1. منبع: كتاب موسوعة القائم (عج الله تعالی فرجه الشریف) من فكر السید ابی عبدالله الحسین القحطانی، بخش عصر الجاهلیة فی آخرالزمان، ج3، صص 11-55.
2. سوره ی آل عمران(3)، آیه ی 154.
3. سوره ی احزاب(33)، آیه ی 33.
4. سوره ی فتح(48)، آیه ی 26.
5. العقل و الجهل فی الكتاب و السنة، ص 273.
6. مستدرك الوسائل، ج18، ص 209؛ عوالی اللآلی، ج1، ص 176.
7. بحارالأنوار، ج52، ص362؛ غیبة نعمانی، ص 269.
8. كلینی، محمد بن یعقوب، كافی، ج8، ص 307؛ العدد القویه، ص81.
9. سوره ی احزاب(33)، آیه ی33.
10. بحارالأنوار، ج22، ص 189؛ تفسیر قمی، ج2، ص 193.
11. بحارالأنوار، ج53، ص 175؛ احتجاج، ج2، ص 495.
12. كتاب سلیم، ص 715.
13. المنجد، ج1، ص 108.
14. سوره ی آل عمران(3)، آیه ی 19.
15. سوره ی انبیا(21)، آیه ی 73.
16. سوره ی سجده(32)، آیه ی 24.
17. سوره ی مائده(5)، آیه ی 35.
18. بحارالأنوار، ج29؛ اعلام الوری، ص 159.
19. سوره ی فتح(48)، آیه ی 26.
20. بحارالأنوار، ج29، ص 197.
21. مستدرك الوسائل، ج18، ص 184.
22. بحارالأنوار، ج35، ص 49.
23. بحارالأنوار، ج18، ص 176.
24. همان، ج51، ص 73.
25. كافی، ج4، ص 559.
26. بحارالأنوار، ج29، ص 223.
27. همان، ج53، ص 66.
28. همان، ج8، ص 12؛ تفسیر قمی، ج2، ص 303.
29. كافی، ج1، ص 341.
30. سوره ی ملك(67)، آیه ی30.
31. شیخ صدوق، كمال الدین و تمام النعمه، ص 320.
32. بحارالأنوار، ج52، ص 381؛ وسائل الشیعه، ج15، ص 77.
33. بحارالأنوار، ج51، ص 120.
34. كافی، ج2، ص 308.
35.وسائل الشیعه، ج15، ص 373.
36. بحارالأنوار، ج3، ص 272؛ مستدرك الوسائل، ج2، ص 454.
37. سوره ی حجرات(49)، آیه ی 13.
38. جامع الأخبار، ص 183.
39. كافی، ج8، ص 264.
40. وسائل الشیعه، ج16، ص 43.
41. كنزالفوائد، ج1، ص 66.
42. سوره ی تكویر(81)، آیات 8-9.
43. كافی، ج2، ص 162، بحارالأنوار، ج15، ص 172.
44. كافی، ج5، ص 339؛ وسائل الشیعه، ج20، ص 67.
45. تحف العقول، ص 154.
46. بحارالأنوار، ج71، ص 168.
47. همان، ج52، ص 262؛ جامع الأخبار، ص 140.
48.ثواب الأعمال، ص 231.
49. سوره ی احزاب(33)، آیه ی 33.
50. بحارالأنوار، ج96، ص 311؛ وسائل الشیعه، ج23، ص 235.
51. من لا یحضره الفقیه، ج1، ص 182؛ وسائل الشیعه، ج3، ص 237.
52. سوره ی مجادله(58)، آیه ی 8.
53. بحارالأنوار، ج73، ص 6؛ مستدرك الوسائل، ج8، ص 366.
54. ابن ذی یزن از پهلوانان افسانه ای جاهلیت بود.
55. شرح نهج البلاغه، ص 14، ص 106؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص 172.
56. سوره ی مائده(5)، آیه ی 45.
57. من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 376؛ وسائل الشیعه، ج3، ص 272.
58. همان، ج4، ص 3.
59. همان، ج1، ص 183.
60. همان.
61. مستدرك الوسائل، ج2، ص 450.
62. مروج الذهب، ج3، ص 288.
63. سوره ی بقره(2)، آیه ی 219.
64. سوره ی اعراف(7)، آیه ی 33.
65. متشابه القرآن، ج2، ص 209.
66. بشارة الاسلام، ص 25؛ منتخب الاثر، ص 425.
67. كافی، ج8، ص 38؛ وسائل الشیعه، ج16، ص 277.
68. یوم الخلاص، ص 367.
69. بشارة الاسلام، ص 76؛ یوم الخلاص، ص 376.
70. مسند احمد، ج2، ص 418؛ یوم الخلاص، ص 366.
71. سوره ی بقره(2)، آیه ی 219.
72. كافی، ج8، ص 38؛ وسائل الشیعه، ج16، ص 277.
73. كافی، ج8، ص40؛ بحارالأنوار، ج52، ص 259؛ وسائل الشیعه، ج16، ص 279.
74. سوره ی مؤمنون(23)، آیه ی3.
75. سوره ی فرقان(25)، آیه ی72.
76. مستدرك الوسائل، ج13، ص 219.
77. همان.
78. بحارالأنوار، ج52، ص 264.
79. منتخب الاثر، ص 426.
80. سوره ی آل عمران(3)، آیه ی 103.
81. بحارالأنوار، ج9، ص 223؛ احتجاج، ج1، ص 97.
82. شرح نهج البلاغه، ج4، ص 205.
83. غیبت نعمانی، ص 253.
84. بحارالأنوار، ج51، ص 74.
85. غیبت طوسی، ص 179.
86. بحارالأنوار، ج52، ص 348؛ غیبت نعمانی، ص 234.
87. غیبت نعمانی، ص 159.
88. بحارالأنوار، ج52، ص 235.
89. بحارالأنوار، ج34، ص 222؛ نهج البلاغه، ص 299؛ شرح نهج البلاغه، ج13، ص 179.
90. الصراط المستقیم، ج2، ص 37.
91. الطرائف، ج2، ص 525.
92. عشرون و مائة علامة متحقّقه، ص 73.
93. كنزالفوائد، ج1، ص 145.
94. امالی شیخ طوسی، ص 363؛ بحارالأنوار، ج9، ص 150؛ تفسیرالفرات، ص 278.
95. بشارة الاسلام، ص 68؛ یوم الخلاص، ص 477.
96. الملاحم و الفتن، ص 453.
97. منتخب الاثر، ص 441؛ الملاحم و الفتن، ص 62؛ یوم الخلاص، ص 487.
98. بحارالأنوار، ج93، ص 303.
99. احتجاج، ج1، ص 100؛ شرح نهج البلاغه، ج16، ص 249.
100. بحارالأنوار، ج52، ص 230؛ غیبت نعمانی، ص 234.
101. بحارالأنوار، ج52، ص 235.
102. انجیل لوقا، 25: 11-26؛ یوم الخلاص، ص 497.
103. بحارالأنوار، ج69، ص 92؛ تفسیر قمی، ج1، ص 33.
104. سوره ی مائده(5)، آیه ی44.
105. همان، آیه ی 45.
106. همان،آیه ی 47.
107. كافی، ج7، صص 4-7؛ تهذیب الأحكام، ج6، ص 218.
108. سوره ی بقره(2)، آیه ی 275.
109. سوره ی آل عمران(3)، آیه ی 130.
110. نهج الفصاحه، ج2، ص 500.
111. احتجاج، ج1، ص 100؛ كشف الغمه، ج1، ص 485؛ الطرائف، ج1، ص 263.
112. بحارالأنوار، ج52، ص 228؛ غیبت نعمانی، ص 250.
113. وسائل الشیعه، ج15، ص 348.
114. بحارالأنوار، ج51، ص 112؛ بشارة الاسلام، ص 28؛ یوم الخلاص، ص 485.
115. بحارالأنوار، ج22، ص 453؛ مستدرك الوسائل، ج11، ص 376؛ جامع الأخبار، ص 129.
116. وسائل الشیعه، ج17، ص 393؛ مستدرك الوسائل، ج13، ص 213.
117. سوره ی اعراف(7)، آیه ی 85.
118. بحارالأنوار،ج 30، ص 23.
119. جامع الأخبار، ص 156.
120. بحارالأنوار، ج93، ص 303؛ فضائل الاشهر، ص 91.
121. وسائل الشیعه، ج15، ص 348.
122. سوره ی توبه(9)، آیه ی34.
123. وسائل الشیعه، ج9، ص 44.
منبع مقاله :
شفیعی سروستانی، اسماعیل، (1389)، جاهلیت مدرن در رویارویی با امام زمان (علیه السّلام)، تهران: نشر موعود عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف)، چاپ سوم
کلیدواژه ها:
آثار استاد