مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
اسحاق بن عمار صیرفی میگوید: هنگامی که درکوفه بودم، برادران مؤمن زیادی به دیدنم میآمدند و من دوست نداشتم مشهور شوم . و میترسـیدم از این که مشـهور شوم شـیعه هسـتم به همین جهت به غلام خود دسـتور دادم هرکس به دیـدن من آمـد و مرا خواست بگو اینجا نیست. در آن سال به سـفر حج رفتم و هنگامی که امام صادق علیه السـلام را ملاقات نمودم با من مانند همیشـه نبود و با من سـنگین برخورد نمود. عرض کردم: فـدایت گردم چرا این گونه با من برخورد مینمایید. فرمودند: زیرا تو با مؤمنین آنگونه برخورد میکنی. عرض کردم: فـدایت گردم من فقط از معروف شدن میترسیدم و خدا خوب میداند که چقدر آنها را دوست دارم. فرمودند: ای اسحاق! ازدیدار با برادران مومنت دلتنگ نشو. زیرا بیشک هنگامی که مؤمن برادر مؤمن خود را ملاقات نموده و به او خوش آمد بگوید، خداوند برای او تا روز قیامت خوشآمد مینویسد. و هنگامی که دست دادند خداوند صد رحمت بین انگشـتان شست آنها نـازل مینمایـد که نود و نه تای آن از آن کسـی است که دوسـتش را بیشتر دوست دارد. آنگاه خداونـد با روی خود به آنها رو کرده و به دوسـتی که دوسـتش را بیشـتر دوست دارد، بیشـتر رو مینمایـد و هنگـامی که معـانقه نمودنـد، غرق در رحمت خداوند میگردند. و هنگامی که فقط بخاطر خدا، نه بخاطر هدفی از اهداف دنیا، در کنار هم توقف نمودند، به آنها میگویند: خدا شما را آمرزید. عمل خود را از نو شروع کنید. هنگامی که احوال پرسی را آغاز نمودند، فرشتگان به همدیگر میگویند از آنها دور شوید. زیرا سرّی دارند که خدا آن را پوشانیده است. عرض کردم: فدایت گردم چگونه آنها سـخنان ما را نمینویسـند، درحـالی کـه خـدای عزوجـل فرمـوده است (سـخنی نمی گویـد، مگر این که نگهبـان آمـاده ای نزد اوست)؟ در این هنگام پسر رسول خدا صلی الله و علیه و آله نفس عمیقی کشید. گریه کرد، بگونهای که محاسن او از اشکش تر شد و فرمود: ای اسحاق! براستی که خدای تبارک و تعالی فقط به فرشتگان ندا میدهد که هنگام ملاقات دو مؤمن برای بزرگداشت آنان درکنار آنها نباشند. (و این بدین معنی نیست که کسی سخنان آنها را نمیشنود) و وقتی فرشتگان سخنان آنها را مینویسند و ازکلام آنها آگـاهی ندارنـد، دانای نهان وآشکار که مراقب همیشگی آنان است، ازسـخنان آنها آگاهی داردو پس از اسـحاق! بگونهای از خدا بترس که گویا او را میبینی. زیرا اگر تو او را نمیبینی، او قطعاً تو را میبیند و اگر فکر میکنی که او تو را نمیبیند، کافر شدهای، و اگر بـدانی که او تو را میبیند و گناه خود را از مخلوقات او پنهان میکنی و آن گناهان را برای او آشـکارسازی، او را در حد بی مقدارترین بینندگان خود دانستهای.
آثار استاد