مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
قرآن کریم میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ[1] = اي كساني كه ايمان آورده ايد پرهيزگاري پيشه كنيد و وسيله اي براي تقرب به خدا انتخاب نمائيد و در راه او جهاد كنيد باشد كه رستگار شويد». وقتی به سمت خدا میخواهید بروید یا میخواهید به حق تعالی توجه کنید، حتما از وسیله استفاده کنید. شخص آبروداری را وسیله قرار بدهید تا گرفتاریها و مشکلات شما حل شود. حضرت معصوم (علیهالسلام) میفرماید: مردم به ما توسل میکنند ولی توسل ما به مادرمان فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) است.
همیشه انسان در کارهای مادی و دنیایی که دارد از یک واسطه موجه و آبرودارتر استفاده میکند تا کار به سهولت و سرعت جلو برود. اهل بیت (علیهمالسلام) وسیلهی ما هستند، همانطور که معصوم فرمود:«نَحنُ الوَسیلَۀ[2]= ما وسیله برای شما هستیم». و از طرفی فرمودند وسیلهی ما نزد خدا فاطمه زهرا است. ما نزد خدا از ائمه به عنوان وسیله استفاده میکنیم و ائمه نزد خدا از حضرت زهرا (س) به عنوان وسیله استفاده میکنند. به علوّ حضرت دقت کنید.
امام زمان (عج) که کمالات همه انبیاء و معصومین را دارد -خودِ حضرت فرمود هر کس میخواهد به آدم و شیث نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد (ص) علی و حسن و حسین نگاه کند به من نگاه کند. یعنی کمالات اینها در وجود مقدس آقا امام زمان (عج) جمع است- میفرماید: الگوی من فاطمه زهرا (سلاماللهعیها) است.
دلیل و راهنمای معصومین (ع)
امام عسکری (علیهالسلام) فرمود:« نَحْنُ حُجَجُ اللَّهِ عَلى خَلْقِهِ وَ جَدَّتُنا فاطِمَةُ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیْنا[3] = ما (ائمّه) حجت خدا بر مردم و مادرمان فاطمه حجت خدا بر ماست». حجت یعنی دلیل و راهنما.
شما وقتی کلاس زبان، کلاس خط، کلاس نقاشی، کلاس ورزش و ... ثبت نام میکنید، رو چه حساب این کار را انجام میدهید؟ دلیل عقلانی تان برای ثبت نام چیست؟ میگویید، اول اینکه من این کمال را ندارم. دوم اینکه این باشگاه مجوز قانونی و مربی دارد. سطح مربیاش بالاست و من میتوانم مدتها از او درس بگیریم. استاد یک باشگاه حجت است. میگوییم حجت ما شخصیت این استاد است که آدم قوی است و آنقدر دارایی دارد که من میتوانم سالها از آن استفاده کنم. با این وجود حجت خدا، دلیلِ مسیر ما به سمت الله است.
خداوند انسان را عاشق الله قرار داده؛ عاشق الله یعنی انسان عاشق شبیه شدن به خداست. عاشق مَثَل خدا شدن است و میخواهد مثل خدا حیات جاودان علم بینهایت، قدرت بینهایت، لذت بینهایت، کمالات بینهایت، داشته باشد. یادتان باشد معنای محبت خدا صرفا دوست داشتن نیست. ممکن است شما در جامعه خیلی آدمهای با کمال را هم دوست داشته باشید. اما هیچ وقت نمیخواهید جای آنها قرار بگیرید. نمیخواهید مثل آنها بشوید. ولی ما الله را دوست داریم و خداوند حب خودش را در ذات همه ما قرار داده، برای اینکه انسان عشق داشته باشد به شبیه شدن به خدا.
پس وقتی میگوییم ما به خدا علاقه داریم و معصومین حجت خدا برای ما هستند. یعنی معصوم آن شخصیتی است که میتواند آن قوایی که از خدا در ما هست و آن روحی که از خدا در ما دمیده شده را فعال کند. برای همین ما همهمان دوست داریم به جایگاه اولیه خودمان برگردیم اصلا از دنیا و فرهنگ دنیا راضی نمیشویم. هر چه در دنیا به ما میدهند راضی نیستیم و بالاترش را میخواهیم. دوست داریم عمرمان جاودانه باشد. در واقع ما دنیا را نمیخواهیم چه را میخواهیم؟ همان اصل و ریشهای که داشتیم. پس این ماجرای خلقت انسان به عنوان این که انسان عاشق الله است به این معناست که اگر کسی خدا و حجتهای او یعنی اهل بیت (علیهمالسلام) را به سایر محبوبها ترجیح ندهد، فاسق است. چون دارد برخلاف ذات خود که عاشق کمال و رشد است حرکت میکند. در حالی که ذات ما حرکت بینهایت دارد و اصلا از محدود خوشش نمیآید.
وسیلهی ما برای شبیه شدن به خدا چیست؟
حال که ما میخواهیم شبیه حق تعالی شویم، اخلاق خدا را چطوری باید به دست بیاوریم؟ وسیلهی ما در این راه چیست؟ برای شبیه شدن باید خدا خودش را به ما نشان بدهد، اینجاست که خدا به صورت معصوم یک تجلی کامل میکند. که همان انسان کامل است. چرا ما به یک انسان کامل و معصوم نیاز داریم؟ برای اینکه بدون او نمیتوانیم سیر بینهایتمان را طی کنیم. باید کسی باشد همه اسمهای خدا را بالفعل داشته باشد نه بالقوه. ما او را ببینم و شبیه او شویم. مثلا کریم بودن خدا، جواد بودن خدا، غفور، ستار، بخشنده بودن خدا را در او ببینیم و از او تأسی کنیم.
حال اگر خدا یک حجت غیرمعصوم برای ما بفرستد این یعنی ما یک استاد ضعیف و نصف کاره داریم. یک سری کمالات دارد و یک سری را ندارد. ممکن است من از آن بخواهم بالاتر بروم که در این صورت دیگر احتیاج به مربی ندارم. از این رو خداوند به صورت کامل در خلیفه خودش جلوه میکند. اولین مخلوق را خلیفه قرار میدهد. اولین مخلوق را کامل میآفریند که بقیه هر وقت متولد شوند، همه از این الگوی کامل پیروی کنند. اگر کسی مدرسه بسازد اما معلم و مدرس نداشته باشد یا بیمارستان بسازد و پزشک نداشته باشد، میگوییم این کار عاقلانهای نیست. بنابراین، خداوند متعال اول متخصصِ معصوم را میآفریند، بعد انسانها را خلق میکند که هیچ موجودی در سیستم خدا بلا تکلیف نباشد و تکلیف همه مشخص باشد. اولین انسان پیامبر است. نیاز ما الگوی متخصص معصوم است که به آن خلیفه الله میگویند که مظهر خدا و جانشین خدا است.
حال شما میخواهید اسمهای خدا را بگیرید. پس باید الگویتان کامل باشد. من الان میخواهم جواد شوم، کریم، غفور و ... شوم باید مثل این حجت ها عمل کنم. مثل کس دیگری نمیخواهم عمل کنم. خیلی دقت کنید، این نکته حساس است. اشتباه بزرگ ما این است که معصومین را در پستو میگذاریم و قربان صدقهشان میرویم. برایشان شام و ناهار میدهیم. شیرینی میدهیم. مداحی میکنیم. سینه میزنیم. گریه میکنیم. اما حاضر نیستیم اینها را جلوی چشممان بیاوریم و رفتارشان را در زندگی مان پیاده کنیم. در زندگیمان از الگوهای ناقص و ضعیف استفاده میکنیم.
نوع الگویی که انتخاب میکنیم، نشان دهنده شخصیت ماست
هر چقدر الگویی که آدم انتخاب میکند و دوستش دارد بزرگتر باشد، افتخار و شرافت و ارزش هم بیشتر است. یک کسی که دست از خدا و معصوم برمیدارد از بقیه آدمها تقلید خواهد کرد. از ماهواره از اینترنت از روزنامه از مجلات از فیلمها الگو خواهد گرفت. هر چقدر الگو بزرگ میشود انسان هم شخصیت میگیرد و بزرگ میشود.
ما قرار است در دنیایی بینهایت وسیع و پیچیده آخرت متولد شویم. نیاز داریم که با خودمان تجهیزات ببریم. بنابراین، باید با خلیفۀ الله پیوند بخوریم. احتیاج به خلیفه داریم. خلیفه تجسم جسمی دارد. وقتی عروسی میکند میفهمی عروسی کردنش چطوری است. شوهرداریش چطوری است. زنداریاش چطوری است. بچهداریش چطوری است. جهاد کردنش چگونه است. هنگام بلا و مصیبت چه میکند. سیره یا همان روش عملی معصوم را باید یاد بگیریم. ما به دوتا چیز معصوم احتیاج داریم. یکی اینکه چی گفتند و دیگر اینکه چی رفتار کردند. تا ما شبیه آنها بشویم. کسی دیگر هم غیر از آنها الگوی ما نیست. خدا از هیچ کس نمیپذیرد. چون هیچ کس الگوی ما نیست. خدا میگوید فقط شما باید یک رنگ داشته باشید:«صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً[4] = رنگ خدائی (بپذیرند، رنگ ایمان و توحید و اسلام) و چه رنگی از رنگ خدائی بهتر است؟» آدمها رنگهای مختلفی دارند. آدمها از رنگها خوششان میآید. ولی رنگ خدا از همه رنگها کاملتر و قشنگتر است. رنگ مادرمان فاطمه زهرا از همه قشنگتر است. اینقدر قشنگتر است که معصومین از رنگ فاطمه زهرا تقلید میکنند و میگویند این الگوی ماست.
حالا معنی این حدیث را بهتر میفهمیم. فرمود:«وَ جَدَّتُنا فاطِمَه حُجَۀُ اللهِ عَلَینا» یعنی مردم میخواهند شبیه خدا شوند به ما نگاه میکنند و ما به مادرمان نگاه میکنیم. این مادر، مادر ما هم است. خدا فقط این را مادر ائمه قرار نداده، بلکه مادر ما هم است. چقدر باید شاکر خدا باشیم چقدر باید لذت ببریم. چقدر باید از داشتن چنین مادری احساس شخصیت کنیم. وقتی مادر آدم فاطمه زهراست دیگر بد است منت عاطفی این و آن را بکشد. اسیر عاطفه این و آن باشد. التماس بکند. اگر کسی دوستم دارد دوستش دارم. ولی اگر کسی نخواست من را دوست داشته باشد اصلا به من برنمیخورد. چون من یک عشق بزرگ دارم به نام مادرم فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها). یک عشق بزرگ دارم به نام چهارده معصوم (علیهمالسلام).
پی نوشت:
[1] . سوره مائده/35.
[2] . ابوبكر با این سند: محمد بن زكریا، جعفر بن محمد بن عماره كندی، پدرش، حسین بن صالح، دو مرد از بنی هاشم، از حضرت زینب (علیهاالسلام) دختر علی (علیه السلام) روایت كرد كه زینب علیهاالسلام فرمود: «قالت فاطمه علیهاالسلام: ... و نحنُ وسیلتهُ فی خلقهِ و نحنُ خاصته و محل قدسه و نحن حجته فی غیبه و نحن ورثه انبیائه...»؛ «ما وسیله ارتباط خدا با مخلوق های او هستیم. ما برگزیدگان خداییم و جایگاه پاكی ها، ما راهنماهای روشن خداییم و وارث پیامبران او هستیم». (منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خویی) ج20 ، ص97 - شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج16، ص211)
[3] . اطیب البیان فی تفسیر القرآن،طیب سید عبد الحسین، ، ج13، ص: 225،ناشر: انتشارات اسلام، سال چاپ: 1378.
کلیدواژه ها:
آثار استاد