مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
تقوا یعنی پرهیز از هر چیزی که با هدف خلقت و ساختار انسان سازگاری ندارد. هر چیزی که انسان را از بی نهایت شدن محدود کند و مانع کسب اسماء و صفات الهی شود، انسان باید از آن پرهیز و دوری کند.
بحثمان در شرح زیارت شریف جامعه کبیره به فقره «أعلام التقی» رسید که بحث تقوا بود. جلسه گذشته آثار تقوا را از منظر آیت الله جوادی آملی عرض کردیم. در این جلسه به ادامه بحث تقوا در آیات می پردازیم.
آیه ای از آیات بهشت را برایتان می خوانم: «لَٰكِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِهَا غُرَفٌ مَبْنِیَّةٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ[1]= لیکن آنان که متّقی و خدا ترس شدند، برای آنها کاخ و عمارتها بالای یکدیگر بنا شده است که در جلوی آن عمارات، نهرهای آب جاری است».
ربّ یعنی مالک مدبر. مثلا اگر یک نفر در یک رشته ورزشی یا یک رشته هنری یا یک رشته علمی و تخصصی بخواهد علم کسب کند، در هر مرکز علمی یا دانشگاهی بالا سر انسان مربی میگذارند. این مربی است که تصمیم میگیرد شما چگونه بقیه شئونات را با این رشته تنظیم کنید. مربی وقتی میخواهد برنامه بدهد، او واقعا در مقام ربّ قرار میگیرد. یعنی میگوید من کاری ندارم تو زن و بچه و شوهر داری، شاغل هستی، دکتر و مهندس هستی. با شئونات شخصی ات کاری ندارد. میگوید شئونات شخصی تو برای خودت است. من به عنوان مربی در این رشته برای شما تعیین تکلیف میکنم. مثلاً می گوید شما حق ندارید این غذاها را بخورید، وزنت باید این مقدر باشد. برایت قانون میگذارد.
پس تقوا در مقابل مربی ورزشی، یعنی از او حساب ببری. درست است که مربی در خانهات و در کنارت نیست. اما روحش سر سفره هست. میگوید نخور، تو صبح میدانی که مربی میخواهد تو را وزن کند و میگوید وزن تو درست نیست. نمیتوانی مسابقه بدهی. او واقعاً رب است و واقعاً وضعیت خاصی را برایت تشریع میکند و قانون میگذارد. برایت قانون میگذارد که مثلا این هیکل و این وزن و ماهیچه اصلاً به درد مسابقه نمیخورد. شریعت هم یعنی قانون.
پس رب یعنی پرورنده، پرورشدهندهای که صاحب توست و اختیار تو را دارد.
«لَٰكِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ= اما آنان که متّقی و خدا ترس شدند». یعنی کسانی که جدی خودشان را شناختند و باور کردند که چه کسی هستند. باور کردند که انسان هستند. فهمیدند که زن و مرد و دختر و پسر و رئیس جمهور و وزیر اینها شئونات شخصی هستند و هیچ ربطی به خدا ندارد. خدا میگوید من با این چیزها کاری ندارم، من به تو میگویم که تو آفریده شده ای. منظور از حقیقت وجود تو همان است که از خودم در تو هست. آن روحی که از خودم در تو دمیدم. آن روح که از اهل بیت و از مَثَل أعلی در تو دمیدم. قرار است تو به هدف خلقت برسی. حتی وقتی میخواهی رئیس جمهور، مهندس و دکتر بشوی، اگر با این چیزی که من میگویم سازگاری نداشته باشد، آن رئیس جمهوری و دکتری و مهندسی و ورزشکاری و شغل و کار اقتصادی تو حرام است. نمیتوانی سراغ آن بروی. چون تو آفریده شده ای برای اینکه شبیه من بشوی.
خدا ده ها بار میگوید که من مالک و مدبر شما هستم. من مربی شما هستم. ما اصلاً با خدا در این رابطه به باشگاه ورود نکرده ایم. اصلاً ثبت نام نکرده ایم. بعضی ها تا آخر عمرشان اصلاً نمیروند ثبت نام کنند و مربی ندارند و نه باشگاه دارند، نه خیال تمرین دارند. وقتی این مسئله درک نشود، در مشکلات دوام نمی آورند. مثلا میگویند: چه دنیای بدی است. پر از ظلم و ستم است. چرا خدا دنیا را اینطور آفریده؟ اصلاً متوجه نیست که داستان، داستان یک باشگاه و تمرین است و قرار است اسماء الله را بگیرد.
همه انسان ها در معرض امتحان الهی هستند، حتی انبیا و پیامبران
کسی که قرار است اسماء الله را بگیرد، لازمه اش این است که دیگران به او ظلم و تجاوز کنند تا رشد کند. خدا انبیاء را که میخواهد بزرگ کند، میگوید که خودمان برای پیغمبران دشمن میتراشیم: «وَ كَذَٰلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ= و همچنین ما هر پیغمبری را از شیطان های انس و جن دشمنی در مقابل برانگیختیم». چون پیغمبر میدانست که داستان چیست، به استقبال این ظالم ها هم میرفت .
وقتی کسی نمیفهمد که اصلاً برای چه متولد شده و به این دنیا آمده و فلسفه خلقت را نمی داند، میگوید امام حسین هم بیکار بود آنجا رفت؟ با یزید چه کار داشت؟! حالا رفت، زن و بچه را برای چه برد؟! بعد شروع میکنند تحلیل های خنک و به درد نخور و مزخرفی را در این شبکههای مجازی پخش میکنند. چون اصلاً نمیفهمند داستان و ماجرای خلقت چیست.
نظام دنیا نظام باشگاهی است. آدمهایی که اطراف ما هستند، همه حریف های تمرینی ما در باشگاه هستند. زن و شوهر، بچه و پدر و مادرت، هویت حقیقیشان حریف تمرینی شماست. برای همین خیلیها به خاطر برخورد بد با خانواده به جهنم میروند. کسی هست که با پدر و مادرش نمیتواند درست رفتار کند. به جای نور برداشتن از روابطش، نار برمیدارند. قرآن بارها میگوید: من رب تو هستم و تو باید من را به عنوان رب خودت به رسمیت بشناسی. یعنی خدایا تو قرار است برای من در همه شئون تعیین تکلیف بکنی. من باید همه کارم اعم از شوهر کردن و زن گرفتن و غذا خوردن و مهمانی رفتن و حجاب و نماز و روزه و روابط زن و مرد و مسافرت و همه چیزم را باید با تو تنظیم کنم.
«اتَّقَوْا رَبَّهُمْ» یعنی حرمت مربیات را نگه داری. مگر مربیان گاهی شاگردان شان را کتک نمیزنند و فحش نمیدهند و نمیگویند تو به درد این کار نمیخوری؟ تو رتبه نمیآوری پس بفرمایید بروید. خدا در آخرت برای بیتقواها همین حرف را میزند: «لَا یُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلَا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لَا یُزَكِّیهِمْ[2]= و خدا با آنها سخن نگوید و در قیامت بدانها ننگرد و پاکیزهشان نگرداند». پاکشان نمیکند. چون پاک شدنی نیستند. مربی است که پاک میکند. خواهش میکنم روی این کلمات خیلی دقت کنید: «لَٰكِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ» مراقب ربشان هستند. از ربشان حساب میبرند. قرار است به ربشان جواب بدهند.
تقوا یعنی اینکه اگر با زن و شوهر و بچهات بداخلاقی و بدرفتاری و ظلم بکنی و درست رفتار نکنی، وقتی با حق تعالی روبرو میشوی، میگوید این چه قیافهای است تو داری؟ این چه باطنی است تو پیش من آورده ای؟ من تو را آفریدم تا شبیه من بشوی. تو که همهاش پر از کینه، حسادت، زودرنجی، حساسیت و عصبانیت هستی.
«لَٰكِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ» یعنی انسان با خدا رابطه ی مربا و مربی برقرار کرده و این مربای خداست. برای همین به مربا، مربا میگویند. مربا کسی است که یک مربی او را میپروراند. پس باید خودت را به خدا بسپاری و در مسیر خدا تربیت بشوی. دیگر نمیتوانی بگویی که من شغلم اقتضا میکند، فلان کاری که خدا نمی پسندد را بکنم. من طبعم اینطوری است و کاری نمی توام بکنم. اصلاً این چیزها را مربی نمیپذیرد. مربی میگوید من آمده ام تو را شکل بدهم و چون تو روح من را داری، قابلیت هر شکلی را داری. هم بهشتیترین شکل ها و هم جهنمیترین شکل ها.
«لَٰكِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ» یعنی مراقب رابطهات در هر شأنی از شئون «جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی» با خداوند باش. در عبادت ها بیتقوایی نکن. آدم باید در همه جا این مراقبت را داشته باشد که آن چیزی که مربی از او خواسته را انجام بدهد.
باید بگوید: این نمازی که مربی از من خواسته، روزهای که مربی از من خواسته، حجابی که مربی از من خواسته باید درست بجا بیاورم.
پس خواهش میکنم دقت کنید «اتَّقَوْا رَبَّهُمْ» یعنی چه ؟ تقوای الهی یعنی چه ؟ یعنی مراقب باشی مربی تو در شوهرداری، ازدواج، زنداری، بچهداری، معامله و مدیریت و هر کاری که میخواهی بکنی، یک استاندارد برای تو گذاشته است. باید ببینی که آیا او در رعایت آن استانداردها، از تو راضی هست یا راضی نیست؟
پاداشی که خداوند برای متقین مهیا کرده، بهشت عدن است
آیه بعدی به عاقبت متقین اشاره می کند: «وَ لَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِینَ[3]= چه نیکوست سرای پرهیزکاران». این خدایی که دنیا را لهو و لعب و بازیچه می داند، می گوید: اگر مؤمنین حسادت نمیکردند، من ناودان خانه کفار را طلا میکردم. چون قرار نیست که از آخرت بهرهبرداری کنند. نمیتوانند در آنجا بهرهبرداری کنند. چنانچه درباره متقین و مجرمین می فرماید: «یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَى الرَّحْمَٰنِ وَفْدًا[4]= روزی که متقیان را به سوی خدای مهربان به اجتماع محشور گردانیم». متقین آنجا مهمان خدا هستند و به دیدار خدا میروند. ولی مجرمین با لب تشنه به جهنم میروند: «وَ نَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلَىٰ جَهَنَّمَ وِرْدًا[5]= و بدکاران را تشنه لب به سوی آتش دوزخ برانیم». تشنگی آخرت یک روز و دو روز و یک سال دو سال نیست. تشنگی آنجا یک عذاب دائم است. هیچ وقت سیرابی وجود ندارد. تشنگی و عطش خیلی زجرآور و دردناک است.
سرای متقین، آن هم یک سرایی که اندازه اش از این کره زمین بزرگتر است. یعنی یک غرفهاش از کل این کره زمین بزرگتر است. «جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ لَهُمْ فِیها ما یَشاؤُنَ[6]= که باغ های بهشت عدن باشد که در زیر درختانش نهرها جاری است، متقیان در آن داخل شوند در حالی که هر چه بخواهند و میل کنند در آنجا بر ایشان حاضر است». این داستان هم خیلی در آیات تکرار میشود. زیرا میخواهد بگوید این داستان خیلی مهم است. جنات عدنی که جاری هست از زیر آنها انهار.
کسی آمد به امام صادق (علیه السلام) گفت: ما اگر در بهشت بخواهیم بچهدار بشویم، آیا می توانیم بچهدار شویم؟ فرمود بله. یک زن و مرد در بهشت هوس میکنند بچهدار بشوند، می توانند بچهدار شوند. اصلاً هر چه به ذهنت بیاید امکان پذیر است: «فِیها ما تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ[7]= و در آنجا هر چه نفوس را بر آن میل و اشتهاست و چشم ها را شوق و لذت، مهیّا باشد». هر چه که نفست بخواهد، هر چه که از آن لذت ببری، در آنجا وجود دارد. یعنی خودت خلقش میکنی. اصلاً خدا میگوید: خودت مثل من هستی و هر چه میخواهی را بیافرین.
چرا متقین هر چه میخواهند، در بهشت وجود دارد؟ چون اینها در دنیا هر چه دلشان میخواستند انجام نمیدادند و جلوی دلخواه و نفس خودشان را میگرفتند. هر چه را که شئونات طبیعی و دنیایی شان میخواست را تابع خواست خدا میکردند. بیتقوا نبودند. بدون اجازه خدا از چارچوب خارج نمیشدند. هر کاری دلشان میخواست نمیکردند. اذیتکن و حقهباز و نقشهریز نبودند. اینگونه است که خدا متقین را جزا میدهد. پس وقتی که زیر نظر مربی درست رفتار کنی، مربی به تو پاداش های جاودانه و ابدی میدهد.
جامعه کبیره/تقوا
کلیدواژه ها:
آثار استاد