مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
بحث مان در شرح «اعلام التقی» به آثار تقوا رسید که درباره آثار تقوا متن شرح حضرت آیت الله جوادی آملی خوانده می شود. در این جلسه، به نوزدهمین اثر تقوا میرسیم که عبارت است از تقوا کلید هر مشکل و آزادی از هر نوع بردگی است.
در این راستا امیرالمومنین علی (علیهالسلام) فرمودند: «فَإِنَّ تَقْوَى اللّهِ مِفْتَاحُ سَدَاد، وَ ذَخِیرَةُ مَعَاد، وَ عِتْقٌ مِنْ کُلِّ مَلَکَة، وَ نَجَاةٌ مِنْ کُلِّ هَلَکَة. بِهَا یَنْجَحُ الطَّالِبُ، وَ یَنْجُو الْهَارِبُ، وَ تُنَالُ الرَّغائِبُ[1]».
امام (علیه السلام) در این عبارت از خطبه، به اهمیت تقوا و پرهیزکارى و آثار مهم آن مى پردازند و در 7 جمله کوتاه و پرمعنا از آثار تقوا سخن مى گویند.
«فَإِنَّ تَقْوَى اللّهِ مِفْتَاحُ سَدَاد= پرهیزکارى کلید درهاى درستى است».
تقوای الهی، هم صلاح و هم محکم کاری است. وقتی انسان در تغذیه و سلوک خودش از چیزهایی که او را محدود میکند، فاصله بگیرد، مشکلاتش حل میشود و کارهایش استحکام پیدا می کند. یعنی آسیب پذیری اش کم می شود. چون انسان مختار آفریده شده است و خودش بهشت و جهنم را انتخاب می کند.
تقوا یعنی پرهیز از هر چیز (اخلاقی، عملی و اعتقادی) که نمی گذارد تو به بهشت و بالاتر از آن بروی. تقوا یعنی پرهیز از دوست داشتن چیزی که تو را جهنمی می کند، دوست داشتن چیزی که تو را از الله می اندازد. دوست داشتن چیزی که تو را از امام زمانت دور می کند. تقوا یعنی پرهیز از هوس ها، آرزوها و چیزهایی که نمی گذارند تو جاودانه بشوی.
تقوا یعنی پرهیز از هر چیزی که تو را محدود می کند و نمی گذارد بال دربیاری و پرواز کنی. تقوا یعنی پرهیز از هر چیزی که برایت خوب نیست و ضرر دارد. در همه بخش های «خیالی، وهمی و عبادی» نباید اسراف و زیاده روی کرد. به هر چیزی که جلوی عبودیت، تعادل، در خدمت بودن، خلوت، انسانیت و وظایف انسانی را بگیرد، تقوا می گویند.
«وَ ذَخِیرَةُ مَعَاد= ذخیره روز رستاخیر». تقوا ترک از عوامل محدودکننده است.
«وَ عِتْقٌ مِنْ کُلِّ مَلَکَة= سبب آزادى از هرگونه بردگى است که بر انسان چیره مى شود». تقوا باعث می شود انسان از هر حاکمیتی آزاد بشود. یعنی اسارت شخصیتی نداشته باشد. ذلیل و خوار نشود. آدم هایی که کوچکی می کنند و از آبرویشان مایه می گذارند تا به خواسته شان برسند، به خاطر بی تقوایی شان است.
فرد باتقوا اسیر مزه نیست. اسیر زیبایی نیست. آزاد است. تقوا یعنی آزادی انسان از هر چیز محدود. آزادی خیلی مهم است. فقط بندگان خدا آزادند. تقوا انسان را آزاد می کند از اسارت های بخش های «جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی». فرد باتقوا همیشه شاد است.
زوردنجی، حساسیت، عصبی شدن یعنی سوختن و جهنم. یعنی هیزم داشتن. تقوا انسان را از این رذائل آزاد می کند. اینکه کجا زندگی کنم؟ چه شغلی داشته باشم؟ چی بخورم و... یعنی قید داشتن. فرد باتقوا از همه این قیدها آزاد است. لابه شرط است.
پس تقوا یعنی آزادی. وقتی آزاد شدی و دیگر زیر سلطه چیزی نیستی. در عاشورا همه آمدند که خودشان را بفروشند. چون خدا گران می خرد و فقط از مومنین می خرد. ریس جمهور بی تقوا، وزیر بی تقوا، نماینده مجلس بی تقوا و... مصالح یک ملت را می فروشد. درحالی که فرد باتقوا آدمی شجاع، آزاده، شاد و آرام و غیروابسته است. مطلق است. قید ندارد. یک زندگی فوق العاده ساده و لذت بخش دارد. شادی و غرور دارد. آرامش دارد. مقید به هیچ چیزی نسیت. تقوا یعنی وابستگی به خدا و غیروابستگی به غیر خدا.
در جمله چهارم مى فرماید: «وَ نَجَاةٌ مِنْ کُلِّ هَلَکَة= سبب نجات انسان از هرگونه هلاکت است». تقوا نجات یافتن از هر چیزی است که ضرر دارد. نجات از هلاکت است. بالاخره ما یا با کمالات جمادی هلاک می شویم یا با گیاهی یا با حیوانی یا با عقلی. اما وقتی کسی تقوا داشت، خودش را از محدویت نجات می دهد. از هر چیزی که می تواند روحش را به اسارت بگیرد، نجات می یابد. آدم باتقوا از حسادت ها، تنگ نظری ها و مقایسه ها آزاد است. آدمی که به حسادت و به رقابت می افتد، این اسیر و گرفتار است. درحقیقت بی تقواست که این جوری می شود.
در جمله پنجم مى افزاید: «بِهَا یَنْجَحُ الطَّالِبُ= به وسیله تقوا جویندگان به مقصود خود مى رسند». به وسیله تقوا هر کسی به خواسته هایش می رسد. جالب است که تقوا نوعی ترک و «نه» گفتن است، ولی تو را به خواسته هایت می رساند. هر چقدر که «نه گفتن» به خاطر بخش فوق عقلانیت به بخش های «جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی» بیشتر باشد، به این 4تا بیشتر می رسی و اینها به دنبالت می آیند. فقط به عشق فوق عقل، اما وقتی به عشق این 4بخش پایینی، به فوق عقل می گویی نه، حالا اینها برایت اسارت، بدبختی، ذلتِ شخصیت و غصه به دلت می آورند.
تقوا یعنی چیزی که نمی گذارد مانع شادی و آرامشت شود. هر چیز که مزاحم شادی و آرامشت است، کنار بگذار. تقوا یعنی از غم فرار کن. هر خواسته ای داری، با تقوا به آن می رسی. حضرت به ما فرمول می دهد. اینها توصیه نسیت. حضرت می گوید با تقوا انسان به خواسته های چهارگانه اش می رسد.
«یَنْجُو الْهَارِبُ= فرار کنندگان (از کیفر الهى) رهایى مى یابند». آدمی که از هر بدی فراری است، به وسیله تقوا نجات پیدا می کند. بخصوص بدترین شرها یعنی جهنم. آدم باتقوا از همه غم ها، غصه ها و اسارت ها نجات پیدا می کند. دیگر حسود نیست. هم در دنیا آرام و شاد است و هم در آخرت.
در هفتمین و آخرین جمله که در واقع عصاره همه جمله هاى پیشین است، مى فرماید: «وَ تُنَالُ الرَّغائِبُ= با تقوا به هر هدف و خواسته رفیع و بلندى مى توان رسید». با تقوا خواسته هایت دست یافتنی می شود. به آرزوهایت می رسی. آرزوهای بزرگ و بلند.
قا/362
تقوا
[1]. نهج البلاغه، خطبه 230.
کلیدواژه ها:
آثار استاد