مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
در هر کاری اعم از ازدواج، کار اقتصادی، کار تحصیلی، کار عبادی، هیئتداری، کار سیاسی ـ اجتماعی، کار هنری، این دو اصل باید رعایت بشود: 1ـ جهنمی نشوم. یعنی رابطهام با خدا در این فعالیت خراب نشود. 2 ـ خدا از من راضی باشد. اگر قرار باشد یکی از این دو به هم بخورد، انسان حماقت کرده و خودش را جهنمی میکند.
بحثمان در شرح «أَعْلَامِ التُّقَى» به آثار تقوا اختصاص داشت که از شرح حضرت آیة الله جوادی آملی (حفظه الله تعالی) میخواندیم. ایشان آثار بسیار خوب و شیرینی را از تقوا جمعآوری کرده اند.
در ادامه، پنجمین اثری که هفته گذشته مطرح کردیم، این بود که تقوا استوارترین و اساسیترین بنیان در عمل انسان است. به عنوان مثال، در تشکیل سلول تخم، آن اسپرمی که میخواهد با تخمک لقاح پیدا کند، اولین کاری که میکنند، بنیانسازی است. یعنی نطفه در ابتدا جایی را تعیین میکند که قرار است ۹ ماه در آنجا باشد تا آسیب نبیند. چنانچه قرآن کریم به آن اشاره میکند: «ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فی قَرارٍ مَكینٍ[1]= آنگاه او را نطفه گردانیده و در جای استوار (صلب و رحم) قرار دادیم». در سایر فعالیتهای انسان نیز، این اصل عقلانی وجود دارد. فرقی هم نمی کند: میخواهد هجرت کند، اجتماعی تشکیل بدهد، ازدواج کند یا هر کار دیگری، باید اصولی را رعایت کند.
اولین اصل این است که انسان اصل استحکامِ آسیبناپذیری را برای خودش ایجاد کند تا بتواند دوام داشته باشد. در طول مسیر حرکت انسان در هر یک از ۵ فعالیت (جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی) موانعی وجود دارد. در این شکی نیست. پیغمبران هم که معصوم هستند، کارهایشان با موانع زیادی روبرو بود که آن هم خود خدا میفرستد. برای همین بود که فرمود: «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ[2]= اینچنین ما برای هر پیغمبری، دشمنی از شیطان های انس و جن قرار دادیم». یعنی خدا حتی برای انبیاء هم دشمنان انسی و جنّی میفرستد. اینطور نیست که چون پیغمبر است کسی با آنها مخالفت نکند یا اذیتشان نکند یا تهمت نزند؛ بلکه حتی آنها را می کشتند. «کاین مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ كَثیرٌ[3]= چه بسیار از پیامبران بودند که به همراه جمعیت زیادی از پیروانشان را کشتند». اما نکته این است که انسان در حرکتش نباید آسیب ببیند.
پیامبران در تمام حرکات شان موفق بودند. یعنی مسیرشان را با رعایت تقوا به نتیجه رساندند. ممکن است در بعضی از حالتهایشان مثل تشکیل حکومت یا در بعضی از مبارزات شان شکست خورده باشند. اما در اصل رسالت، موفق عمل کردند.
برای موفقیت، تقوا و رضایت الهی شرط است
قرآن این اصل عقلی را به ما یاد میدهد که: «أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلى تَقْوى مِنَ اللهِ وَ رِضْوانٍ خَیْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلى شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فی نارِ جَهَنَّمَ[4]= آیا کسی که مسجدی به نیت تقوا تأسیس کرده و رضای حق را طالب است، مانند کسی است که بنایی را بسازد بر پایه سستی در کنار مسیل (لبه پرتگاه دوزخ) که زود به ویرانی کشد و عاقبت او را به آتش دوزخ درافکند؟! و خدا هرگز ستمکاران را هدایت نخواهد فرمود.»
این دو تذکر خیلی مهم است: اول این که آسیب نبینم و دوم این که خدا از من راضی باشد. این دو باید کنار هم بیاید. اگر به انسان عاقل بگویی که کاری هست که در آن ۱۰۰ میلیارد تومان به تو میرسد. اینطور نیست که دنبالش بدود. بلکه با خود میگوید: بگذار ببینم 1) من آسیب میبینم یا نمیبینم؟ 2) خدا راضی هست یا راضی نیست؟ سپس با حفظ این دو وارد میدان میشوم.
هر وقت خواستید دوست انتخاب کنید، اول ببینید شخصیت این آدم چطور است: 1) ببین تو را متزلزل و سست میکند و رابطهات را با خدا خراب میکند یا نه؟ 2) خدا به این ارتباط و دوستی تو راضی هست یا نه؟
وقتی که گفتند: صدایت خیلی خوب است، بیا خواننده بشو. اول ببین 1) در آن آسیب میبینی یا نه؟ میتوانی یک خوانندگی باتقوا داشته باشی که آسیب نبینی یانه؟ 2) خدا راضی است بروی بخوانی یا نه؟ صرف اینکه پیشنهاد به ما میدهند، دلیل نمیشود که فورا قبول کنیم.
خدا هشدار می دهد کسی که بنیانش را روی تقوا و رضایت میگذارد، بهتر است از کسی که اساس خودش را روی پرتگاه بیبنیان میگذارد. یعنی تصمیم یا انتخابی که میکند، جای سستی پا میگذارد، جای جهنمی پا میگذارد. نمیگوید در سختیها و مشکلات میافتد.
در این باره، حضرت علی (علیه السلام) میفرماید: «لَا یَهْلِكُ عَلَى التَّقْوَى سِنْخُ أَصْلٍ وَ لَا یَظْمَأُ عَلَیْهَا زَرْعُ قَوْمٍ= بنیاد محكمى كه بر روى تقواست، هرگز تباه نشود و كِشته قومى كه ریشه در تقوا دارد، هرگز بى آب نماند.» یعنی تقوا یک بنیان استواری است که چیزی نمیتواند آن را نابود بکند. زراعتی که بذر آن بر سرزمین تقوا پاشیده شود و از آن خورده شود، هرگز تشنه نمیماند. این کلام خیلی مهم است. چون کسی که میخواهد روزی کسب کند، وقتی که کارش را روی تقوا میگذارد، هیچ وقت بیروزی نمیشود و حتما رزقش میرسد.
برای برخورداری از «ولایت الهی» باید تقوا داشت
ششمین اثر، برخورداری از ولایت الهی است. «وَ اللهُ وَلِیُّ الْمُتَّقینَ[5]= خدا ولیّ متقین است»، این ولایت فوقالعاده شیرین، جذاب و مهم است.
در سوره محمد (صلی الله علیه و آله)، آیه 11 میخوانیم که خدا مولای مومنان است و کافران هیچ یار و مولایی ندارند: «ذلِكَ بِأَنَّ اللهَ مَوْلَى الَّذینَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْكافِرینَ لا مَوْلى لَهُم= این بدان سبب است که البته خدا یار و مولای مؤمنان است و کافران هیچ مولا و یاور و یاری ندارند».
گفتند که در جنگ آمریکا با عراق، بیش از ۳۰۰ و چند سرباز و افسرانشان خودکشی کردند و به کشورشان برگشتند. در غرب مصرف مواد مخدر، مصرف مواد ضد افسردگی، قتل و طلاق آمارش بالاست.
این که آدم حس میکند بالا سری ندارد و هیچ کس در این دنیا نیست که از او حمایت کند، موجب اثرات منفی زیادی خواهد شد. این را می توان در فیلمهای سینمایی غرب دید که غم و افسردگی چگونه تمام وجود انسان را میگیرد؟ این بخاطر آن است که انسان می بیند که در آن فضای پر اضطراب و پر از قتل و پر از ظلم و تجاوز و حادثه های ناگوار، مولایی ندارد. اما در اینجا مردم ما در بدترین حالت هم باشند، همین که میدانند خدا را دارند، امام زمان (علیه السلام) بالای سرشان هست، سیدالشهدا دارند، حضرت زهرا سلام الله علیها دارند، بیصاحب نیستند و مولا دارند، شادی، آرامش، قدرت و انرژی میگیرند.
ما چون نمینشناسیم، با این موالی ارتباط نمیگیریم و احساس قدرت هم نمیکنیم. با چند حادثه و مشکل احساس بیپناهی، بدبختی، غربت و تنهایی می کنیم. به قول یکی از عرفا مثل آن بچه شاهی میماند که شاه با کودک و غلامش به جایی میرفتند. غلام در راه شاه را می کشد و ثروت شاه و بچه را برمیدارد و میبرد و به این بچه هم تلقین میکند که من تو را بزرگ کرده ام، تو مهمان من هستی، جیرهخوار من هستی. بچه هم که نمیداند خودش شاهزاده است و این اموال هم مال خودش و پدرش هست. ما هم این گونه هستیم. این همه مولا داریم، بعد کنار این همه مولا میبینید بعضی ها مثل یک آدم بدبخت، بیچارۀ، یتیم، بیسرپرست پول نزولی میگیرند.
اما متقین اینطور نیستند. اهل تقوا آن حس مولا داشتن را دارند. لذتش را هم میبرند. مثل بچه کوچولوها که در سایه پدر و مادر عشق عالم را میکنند. این بخاطر آن است که بچه تکیهاش به آنهاست. اصلاً نه غصه روزی میخورد، نه غصه لباس را میخورد، نه غصه غذا را میخورد، نه غصه آینده را میخورد، نه غصه حال را میخورد، خیالش از همه چیز راحت است.
ما خیلی وقتها به اندازه یک بچه معرفت نداریم. باید بگوییم من مولا دارم، من خدا بالای سرم است، من پیغمبر دارم، من مادری به بزرگی حضرت زهرا سلام الله علیها دارم، من امام زمان (علیه السلام) بالای سرم است، و.... اینها خیلی بزرگ هستند.
از این رو، در روایت داریم بالاترین مردم از نظر معرفت نسبت به خدا کسانی هستند که دعای بیشتری دارند. ما که دعا نمی کنیم، سجده نداریم، گریه نداریم، توسل نداریم، این به خاطر بیمعرفتی خودمان است که فکر میکنیم همه چیز به دست خودمان است.
وقتی زندگی ائمه را نگاه کنید، میبینید که بخش عمدهای از وقتشان از صبح تا شب این بوده که دائماً پیش ولیشان میرفتند. مثل بچهها که در هر کاری به آغوش پدر و مادر پناه می برند و از آنها کمک میخواهند. ائمه هم همین طور بودند.
دعای حضرت موسی (علیه السلام) در هنگام تنگدستی چه بود؟
حضرت موسی (علیه السلام) یک پیامبر اولوالعزم است. شما مناجاتها و صحبتهایی که بین موسی و خدا رد و بدل شده، مطالعه کنید. می بینید که چقدر در آن انس و صفا و صمیمیت هست. ادبش را شما نگاه کنید. گرسنه است، ولی میگوید: «رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقیرٌ[6]= پروردگارا من به خیری که تو نازل فرمایی محتاجم. ». اصلاً نمیگوید من چه میخواهم. برای خدا هیچ وضعیتی را تعیین نمیکند. میگوید خدایا تو هر خیری بفرستی من فقیر هستم و نیاز دارم و الان دست خالی هستم. حضرت نوح (علیه السلام) میگوید: «فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ[7]= تا آنکه به درگاه خدایش دعا کرد که من سخت مغلوب قوم شدهام، تو مرا یاری فرما».
ما تا حالا از این ذکرها گفته ایم؟ قرآن برای ما نازل شده: «هُدىً لِلنَّاسِ= هدایت برای مردم است». این ذکرهایی که انبیاء گفتند، همه به خاطر این است که شما مثل انبیاء در آن حالت که افتادید، این ذکرها را بگویید.
مثلا اگر دشمن تان زیاد شد، بگویید: «أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللهِ إِنَّ اللهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ[8]= كارم را به خدا مى سپارم خداست كه به [حال] بندگان [خود] بیناست ».
در خیلی از شرایط زندگی زورمان نمیرسد کاری بکنیم و واقعاً قدرت نداریم. در جنبههای (جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی، و فوق عقلی) گاهی نمیکشیم. مثلا الان میخواهم درس بخوانم، مغزم نمیکشد. وقتم کم است. دو روز دیگر امتحان دارم و نمیکشم. فرمودند در این حالت به سجده بیفت و بگو: خدایا! من شکست خوردهام، خدایا من داغون هستم. «فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ[9]= تا آنکه به درگاه خدایش دعا کرد که من سخت مغلوب قوم شدهام تو مرا یاری فرما».
ما اصلاً دعا نداریم. چون ولی نداریم. اگر ولی داشته باشیم، بلدیم دعا کنیم. اینهایی که نمیفهمند توسل چیست و توسل را مسخره میکنند، این دیگر خیلی قساوت است. خودش از بس مشرک است و بیمعرفت، روزی ۱۰۰ بار به مسئولین و شخصیتها و فلان کس توسل دارد، تلفن هایش را نگاه کن، پیام هایش را ببین، خودش به همه توسل میکند، همین آدمی که میگوید ما برای چی باید به ائمه توسل کنیم، خودش به آدمهای ضعیف و بدبخت توسل میکند.
آثار شگفت انگیز آیت الکرسی
چقدر مژده قشنگی است که آدم این آیت الکرسی را میخواند. استاد ما میفرمودند که ما حرزی بالاتر از آیت الکرسی نداریم. بعد یکی میگوید من خواب های بد میبینم، جن اذیتم میکند، یک کسی سحرم کرده، یک کسی بسته. برای دفع اینها یک گردنبند آیت الکرسی به گردنت بینداز. بعد از هر نماز آن را بخوان. در جیبت باشد، در خانهات بگذار، در قلبت باشد.
آیت الله بهجت سفارش کردند که بعد از هر نماز آیت الکرسی را فراموش نکنید. آیت الکرسی بالاترین حرز است. یعنی تمام قدرتها را به سمت خودت میکشی. «اللهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذینَ كَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ = خدا یار اهل ایمان است که آنان را از تاریکی های جهل بیرون آرد و به عالم نور برد، و آنان که راه کفر گزیدند یار ایشان شیاطین و دیوهایند که آنها را از عالم نور به تاریکی های گمراهی در افکنند». گاهی آدم دلش برای کفار میسوزد، هم میتواند به آنها فخر بفروشد، هم دلم برایشان میسوزد که مولای ندارند.
این بخش ششمی بسیار حرف دارد. من فقط یک آیه برای شما توضیح دادم. تمام آیاتش از انسان دل میبرد. روی این کلمه (ولی) و (مولا) و مشتقاتش خیلی کار کنید. چون آدم باید صاحب پیدا کند، آدم باید ربّ پیدا کند، آدم باید بیصاحب و همینطوری رشد نکند و بالا برود.
جامعه کبیره/اعلام التقی
کلیدواژه ها:
آثار استاد