مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
در قرآن كریم مكرراً از ما دعوت به تفكر شده است و خداوند روی این قضیه خیلی تأكید داشتهاند. خداوند بندگانی را كه اهل فكر هستند بسیار دوست دارد و یكی از عبادات بزرگ و ارزنده اولیاء خدا تفكر است. در داستان سفر پیامبر در ایام نوجوانی در خارج از مكه راهب نصرانی از حضرت سؤال میكند؟ به چه چیزی بیشتر علاقه داری؟ حضرت میفرماید: به تفكر كردن
هركس به هر جایی رسیده در درجه اول اهل تفكر بوده است. پرواز و جهش با تفكر آغاز میشود. در حدیث داریم: ساعتی تفكر از عبادت هفتاد سال بهتر است. مقداری تفكر انسان را میلیونها سال جلو میاندازد. فكر هم میتواند باعث جبران گذشته شود. اگر كسی 40 سال از عمرش را هدر داد یكی از بهترین روشها برای جبران گذشته فكر كردن است. گاهی اوقات فكر نكردن و تنبلی كردن در فكر انسان را میلیونها سال برزخی عقب میاندازد. در جلسات مباحثه علمی فكر انسان به كار میافتد. هدف خلقت معرفت است و انسان بدون فكر كردن به معرفت نمیرسد. فكر پردههای غفلت و شك و تردید را از انسان میزداید و كمال انسانی پدیدار میشود.
اگر فکری بخواهد به ما کمک کند، چند شرط دارد. ما در زندگی برنامههای متعددی میریزیم، تصمیمهای گوناگونی میگیریم، اگر تصمیمی بخواهد درست دربیاید چند شرط دارد. طبق آمار مشخص شده که انسانها در گذر زمان نسبت به اغلب تصمیمها، انتخابها، ارتباطها و رفتارهایشان پشیمان میشوند. این نشان میدهد که در آن زمان که ما داشتیم تصمیمی میگرفتیم فکر ما کامل نبوده است. باید یک سلسله عواملی کنار فکر میگذاشتیم تا در کنار آن فکر ما کامل شود ولی این کار را نکردیم و با اینکه فکر کردیم و تصمیم گرفتیم الان پشیمان هستیم. برای اینکه این اتفاق نیفتد، باید حواسمان باشد. گاهی اوقات انسان تصمیمهایی میگیرد که حیات ابدی خودش را به خطر میاندازد.
پس همیشه افکار ما صحیح نیست. برای اینکه این فکرها درست دربیاید چند شرط داریم؛
شخصیت ما را چهار چیز میسازد؛ انتخابها، ارتباطات، رفتارها و افکار.
ما باید در کنار افکارمان دقیقاً شرایط لازم فکر کردن را داشته باشیم. شرایط عبارتست از؛
1 ـ آن فکر حتماً مصلحت من حقیقی را در نظر داشته باشد. من باید حتماً خودم را در کنار فکرم به معنای حقیقی داشته باشم. باید در نظر بگیرم که آیا این کار به نفع «من» هست یا نه؟ «من» حقیقی یک نقطه آغاز به نام تولد و یک نقطه پایان به معنای وفات دارد. وقتی فقط مقطع دنیا را در نظر بگیریم، تمام انتخابها، ارتباطات و افکار غلط از کار درمیآید. حتماً در نهایت پشیمانی به همراه دارد. من باید حتماً خودم را در نظر بگیریم یعنی مقطع قبل از دنیا (از کجا آمدهام)، مقطع قیامت 50 هزار ساله و در هر هزار سال یک ایستگاه دارد (به کجا خواهم رفت) و مقطع بعد از قیامت هم درنظر بگیرم. در نوع پوشش، خرید خانه و... باید خداوند هم راضی باشد.
امام سجاد علیه السلام لباس فاخری برای ایشان آوردند، ایشان پس از تأمل لباس را درآورد، اطرافیان علت را جویا شدند، ایشان فرمودند: «کأنی لست بعلی ابن الحسین» لباس نباید اصلاً ما را تحت تأثیر قرار دهد. برخی آدمها همه شرافتشان به همه چیزهای دنیایی هست به غیر از خودشان. هروقت بخواهیم فکر کنیم و تصمیم بگیریم اول «من» حقیقی خودمان را در نظر بگیریم. هر حرفی که میخواهم بزنم باید ببینم که «من» حقیقیام را لکهدار میکند یا نه؟ آدم نباید با ضربه زدن به خودش، فکری را انجام دهد. اگر خود حقیقی را لحاظ نکنیم و صرفاً اندیشههایمان طبیعی باشد، حتماً آن فکر غلط از کار درمیآید.
2- شرط دیگری که در فکر مهم است این است که همراه با خودشناسی باشد. یعنی قیمت دستمان باشد، اگر نباشد تمام انتخابها، ارتباطات و رفتارها و افکارمان دچار خودفروشی میشود. یعنی ما داریم از خود ابدیمان مایه میگذاریم اصلاً حواسمان هم نیست. پس باید اول فکر کنیم دچار خودفروشی در تصمیم نشویم.
نکته مهم این است که خودم را که در نظر میگیرم نباید خودم را از خودم دور کند. مثلاً یقین دارم فلانی خمس نمیدهد به منزل او نمیروم، یا اگر بروم مجبور میشوم چیزهایی را ببینم و بشنوم که به خودم لطمه وارد نشود، پس نمیروم. رفتن به مجلسی که به روحم لطمه وارد میکند، حرام است. اگر بروم یعنی در کنار فکر، «من» حقیقیام را در نظر نگرفتهام. دچار خودفراموشی شده و خود را به شدت از خودم کندهام یعنی جهنم، عذاب، انحراف که حتماً پشیمانی به همراه دارد. پس تصمیمات نباید ما را از خودمان جدا کند.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «من شغل نفسه بغیر نفسه تحیّر فی الظلمات وارتکب فی الهلکات»(نهج البلاغة : الخطبة ١٥٧.)؛ هرکس خود را به غیر از خود مشغول کند (دچار خودفراموشی شود)، در تاریکیها سرگردان و در گرداب هلاکتها فرو میرود.
از سلسله مباحث فکر، استا محمد شجاعی
کلیدواژه ها:
آثار استاد