مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
همه چیز در عالم هستی برای انسان خلق شده تا بتواند به قدرت خالق هستی برسد و سلامت روح کسب کند تا بعد از وفاتشان به بهشت «دارالسلام» یعنی «خانه سلامتی» برسد و این مختص کسی است که در دنیا تجهیزات سلامت نفس را تهیه کرده باشد.
سخن ما از نامهای بهشت بود و در این جلسه، «دارالسلام» بودن بهشت را توضیح میدهیم.
الله تبارک و تعالی، معشوق حقیقی همه انسانها، ما را بینهایت دوست دارد و به سرای سلامتی خودش دعوت میکند. این خیلی مهم است که یک بزرگ وقتی میخواهد از ارادتمندانش پذیرایی کند، آنها را به کجا دعوت میکند و از آنان چگونه پذیرایی میکند؟
خداوند در این دنیا با انواع جمادات، گیاهان، حیوانات و فرشتهها، برای بشر تشریفات فراوانی راه انداخته و نعمتهایی را در این سرای فنا و موقت قرار داده و آنها را به خدمت انسان درآورده است.
آنچه که شما در زمین میبینید بسیار بسیار عجیبترش در دل دریا هست. سه چهارم زمین را آب قرار داده که مایه رزق و لذت و بهجت و نعمت انسان است؛ اما یک چهارم خشکی را برای زندگی کردن قرار داده است. خداوند در روی خشکی برای بشر، چه غوغایی راه انداخته از بینهایت مخلوقاتی که ما نمیتوانیم واقعاً بشماریم. میگوید همه را به خاطر تو خلق کردم. «هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَكُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً[1]= او کسی است که آنچه که در روی زمین است برای شما و به خاطر شما آفریده». به این مسئله خوب دقت کنید که الله تبارک و تعالی چقدر از ما پذیرایی کرده و چقدر به احترام ما خلق میکند و چقدر تنوع مخلوق دارد.
این خیلی مهم است که ما این را ببینیم و کور نباشیم:«وَ كَأَیِّنْ مِنْ آیَةٍ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ[2]= و چه بسیار بر آیات و نشانهها (ی قدرت حق) در آسمانها و زمین میگذرند و از آن روی میگردانند». چقدر آیات و نشانههای خدا هست که انسانها از آنها عبور میکنند و از آنها اعراض میکنند». اصلاً بعضی ها کورند و نمیبینند.
دارالسلام محل دوری از درد و رنج روحی و روانی است
«دارالسلام» یعنی خانه سلامتی. در بعضی از روایات، سلام را یکی از اسماء الهی معرفی کرده اند. یعنی خانه خدا. چون یکی از اسمهای خدا «سلام» است که بنابر هر دو تعبیر، توضیحاتی را خود معصومین (علیهمالسّلام) در این زمینه داده اند.
در ابتدا به آیاتی اشاره میکنیم که در آن «دارالسلام» به کار رفته است.
«وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلى دارِ السَّلامِ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیم[3]= و خدا به سر منزل سعادت و سلامت میخواند و هر که را میخواهد به راه مستقیم هدایت میکند».
آیا زندگی ما در دنیا یا به سلامت هست یا نیست؟ الان به ندرت میشود کسی را پیدا کرد که سالم باشد. اگر هم خودش فکر میکند سالم است، در ذرهبین آزمایشات که میرود، معلوم میشود که گرفتاریهایی دارد. اگر هم سالم باشد، باز هم در معرض خطر، پیری، شکست، آسیب و مریض شدن و انواع و اقسام آفات است.
اما یکی از لذتهای بهشت، این است که شخص از نظر روانی وارد یک فضایی میشود که هیچ نوع مرض و درد و محدودیت و آفت و آزار و اذیت و تهدیدی ندارد. یعنی هیچ چیزی آنجا نیست که انسان را نگران کند یا غصهاش را بخورد و ترس در دلش بیافتد. بهشت جای اهل سلامت است. پس شما باید خودتان تجهیزات مورد نیاز «دار سلامت» را از رحم دنیا تهیه کنید. مثل یک جنینی که میخواهد سالم وارد دنیا شود. خودش باید وسایل مورد نیاز یک حیات سلامت، اعم از چشم، ابرو، بینی، صورت، گونه، فک و دندانش را بیاورد.
ما از دارالسلام فقط چیزهایی میشنویم؛ ولی از حقیقت آن خبر نداریم. خود خدا هم میگوید شما هر چه از بهشت بگویید و بشنوید و من هم بگویم، باز هم نمیفهمید. یک ضریب بینهایت کنار قشنگی و زیبایی و قدرت و سلامت و نشاط و شادی و آرامش بگذارید، ببینید چه خواهد شد.
خدا میگوید من این عالم را برای تو آفریده ام. به آن نگاه کن و با آن ارتباط بگیر و بفهم که همه چیز برای تو است. حالا من چه چیزی را باید از آن بفهمم؟ اینکه «اله» من چقدر ظریف و لطیف و قوی است و چقدر حیات دارد و چقدر قدرت و عظمت دارد، همه را باید از تفکر در اینها بفهمم.
گلها، گیاهان، درختان، ستارهها، همه دارند به ما فریاد میزنند که ما به خاطر شما و به افتخار شما آفریده شده ایم؛ پس اسیر و گرفتار ما نشوید.
شرط ورود به دارالسلام، تفکر درست و سلامت روح است
وقتی آدم بخواهد وارد خانه سلامت بشود، باید سالم وارد بشود. تفکر درست، آدم را سالم میکند. تفکر درست نمیگذارد آدم مریض شود. اگر درست فکر کند، فکر باعث میشود انسان پست نباشد، برای دنیا ناراحت نشود و غصه نخورد و مریض نشود. اگر خوب فکر کنی، میفهمی چقدر احمق است کسی که به یک نفر حسادت کند یا بدی کسی را بخواهد یا غیبت کسی را بکند یا آدم پشت سر کسی حرف بزندیا رزق کسی را ببُرد یا با کسی بدجنسی کند.
وقتی آدم خوب فکر کند، به طهارت میرسد. مثلا به یک گل یا به یک جوی آب نگاه کند و به لطافت و تمیزیاش فکر کند، اصلاً از آلودگی نفس خودش بیزار میشود. این فکر است که به ما قدرت میدهد.
یک مقدار فکر کنی میفهمی که تو برای چه آفریده شده ای و نباید گیر مسایل سطح پایین باشی. نباید برای مسایل سطح پایین، به قول امام رضا علیهالسلام همدیگر را بدرید.
خدا میگوید: ای انسان! با وجود همه این زیبائیهایی که در دنیا خلق کردهام، تو از همه زبیاتری. چرا تو به چیزهایی مینازی که اصلاً برای تو نیست؟ چرا زیبایی هایی را استخدام میکنی که اصلاً برای تو نیست؟
گاه میبینید کسی با انگشتر و ساعت و عینک و جواهراتش میخواهد عزت و شرافت و شخصیت پیدا کند. یعنی میخواهد از یک جماد یا از یک گیاه جلب شخصیت کند. درحالی که خدا میگوید من تو را آفریدم برای اینکه مَثَل من بشوی و به بزرگی خالق خودت بزرگ بشوی. بعد تو کجا رفتی؟ ذهنات کجا رفته؟! اینکه شخص نمیتواند به بزرگی تربیت شود و نمیتواند وارد عالم دارالسلام بشود، علتش همین هاست.
در دار سلامت، فقط سالمها را راه میدهند. «یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ* إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ= آن روزی که مال و فرزندان سود نبخشند و تنها آن کس سود برد که با دل با اخلاص و پاک به درگاه خدا آید». یعنی بهشت روح سالم میخواهد. اما تو روحت را آلوده کرده ای و اسیر جماد و گیاه و حیوانیت شده ای. اسیر علم و مدرک تحصیلی و سواد و اینطور چیزها هستی. این طور می شود که آدم کوچک و مریض میشود و وقتی مریض بشود، دیگر نمیتواند وارد دارالسلام شود.
پس ما راهی نداریم جز سالمسازی خودمان. نه آمدهایم به این دنیا که شوهر کنیم و زن بگیریم و بچهدار بشویم و نه درس بخوانیم و دکتر و مهندس بشویم. حتی برای خدمت به مردم که کار خوبی است، به دنیا نیامده ایم. آن که مهم است، سالمسازی است. یعنی حتی اگر قرار است خدمت به مردم، آدم را مریض کند، آدم باید قید آن خدمت را بزند. اگر قرار است یک عبادت، قرآن خواندن و معنویت من را بیمار کند که نسبت به دیگران، خودم را بهتر ببینم، بهتر است انجام نشود، چون این به درد نمیخورد. ما فقط برای سلامت به این دنیا آمده ایم.
اگر قرار است تو با ازدواج کردن سالمتر بشوی، ازدواج کن. آدم ازدواج میکند که سالم تر بشود، نه وحشیتر بشود و کینه از خانواده همسرش بگیرد و با آنها درگیر بشود. این خانواده همسر حریف تمرینی تو هستند برای سالمسازی خودت. خدا میگوید من ضُر و سختی را قرار دادم برای سلامت شما، نه برای مریض شدن شما. بلاها را قرار دادم برای امتحان شما، تا شما نقاط ضعفتان بدانید و بیشتر با ما انس بگیرید و خودتان را سالم کنید. اما این نعمت که تو را مریض کرد!
علی(علیهالسّلام) در نهجالبلاغه میفرماید: چه بسیار کسانی که صاحب نعمت هستند درحالی که مایه آزمایش و امتحان هستند و چه بسا کسانی که فقر دارند و مایه آزمایش هستند.
فلسفه سختیهای زندگی، سلامت روحی است
نعمتها و بلاها هر دو برای تنظیم سلامتی ما هستند. ما اصلاً کاری غیر از این نداریم که این را بفهمیم. ما باید با طب روحانی و اخلاقی و عملی آشنا باشیم و بدانیم که من اگر کدام عمل را انجام بدهم، فاسد و مریض میشوم. کدام اخلاق را داشته باشم، فساد و فحشاست؛ یا کدام باورها را داشته باشم نشانه ی مریضی من است.
وقتی به کسی میگوییم اول خدا دوم شما؛ این نشانهی آن است که تو از اول مشرک هستی. چون از اول، هم به او اعتقاد داری و هم به خدا. در حقیقت اعتقاد به خدا نداری. وقتی که یک ذره مسائل زندگیات بالا و پایین میشود، اضطراب تمام وجودت را میگیرد، یعنی اصلاً تو حواست به خدا نیست و تکیهگاه اعتقادی نداری.
اگر بچه و زن و شوهر و پدر و مادرت را از تو میگیریم، برای این است که تو قوی و سالم بشوی و بتوانی به ما تکیه بدهی. پس آدم باش و به خاطر مسائل دنیایی که از تو گرفته میشود، اینقدر افسرده نباش و خودت را با دیگران مقایسه نکن.
خدا رب ماست، مالک و تدبیرکننده و مربی ماست. رب قبل از این که رب باشد، رحمان و رحیم است و ما را بینهایت دوست دارد. مربی باید عاشق مربای خودش باشد. عاشق آن کسی باشد که دارد تربیتش میکند. خدا هم همینطور است. پس خدا هیچ وقت هیچ بلایی را از روی کینه و ناراحتی و خشم و غضب، برای ما نمیفرستد. اگر چیزی میفرستد، از سر عشق و محبتی است که به ما دارد.
دار المقامه، خانه پایداری و خانه اقامت و جاودانگی است. حضرت میگوید وقتی واردش میشوید، دیگر هیچ کس دوست ندارد از آنجا بیرون بیاید. میگوید خدایا من را از اینجا خارجم نکنی؛ مبادا در اینجا موقتی باشم. من دیگر دوست ندارم از اینجا بیرون بیایم. میخواهم جاودانه و ابدی در اینجا بمانم. خدا چنین جایی را برای تو تدارک دیده و تو باید سالم واردش بشوی. مدت امتحان و سالمسازی تو هم در همین دنیاست. همین چند روز عمر دنیا فرصتی است برای اینکه تو از این بیماریها خودت را سالم کنی.
سه نوع فحشا را باید برطرف کنیم: فحشای عملی را باید با احکام و رساله برطرف کنیم و خود را تنظیم کنیم. فحشای اخلاقی را با علم اخلاق و مربی؛ و فحشای اعتقادی را با پرداختن به اصول اعتقادی. آدم باید خودش را در دنیا اینطوری سالم سازی کند.
در دارالسلام، خدا سرپرست بهشتیان است
قرآن میفرماید: «لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِیُّهُمْ بِما كانُوا یَعْمَلُونَ[4]= آنها را نزد خدا دار سلامت و خانه آسایش است و خدا دوستدار و سرپرست آنهاست برای آنکه نیکوکار بودند».
بعضی افراد، عاشق بهشت بدون خدا هستند. یعنی اصلاً فکر نمیکنند و دغدغه خود خدا را ندارند. یعنی فکر میکنند بهشت جای خوبی است چنین و چنان است؛ ولی اصلاً فکر نمیکنند که خدا در این بهشت هست یا نه. یعنی آنجا به خدا نزدیکتر میشوند یا نه. اما کسانی هستند که میگویند حتی بهشت بدون خدا را نمیخواهیم.
خدا میگوید: «لَهُمْ دارُ السَّلامِ» من هم هستم. آدم وقتی یک کسی خیلی برایش عزیز است، همان عزیز به او میگوید: فلان جا برو، میگوید شما میآیی یا نه؟ میگوید نه من نمیآیم. آنجا زهرمار آدم میشود. مثلاً بچهاش میگوید من نمیآیم. این میگوید نه؛ اگر تو نیایی عیش ما خراب میشود. اگر تو میآیی خوش میگذرد. خداوند در باره «لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ» میفرماید: در بهشت، اهل بیت هم هستند و من هم هستم.
حالا چه زمانی تو در این بهشت قرار میگیری؟ زمانی که مثل الان که در دنیا هستی، با خدا باشی و از بودنش لذت ببری. اگر ولیّ داشته باشی ناامنی از روحیهات بیرون میرود، ولیّ داشته باشی، دیگر حسادت نمیکنی و بدبین به کسی نمیشوی و خودشیفتگی نداری.
ما الان تحت ولایت چه کسی هستیم؟ چه کسی ولیّ ماست؟ ما را کجا میبرند؟ آیا زندگی ما که روز به روز به عمر ما اضافه میشود، ما خروج از ظلمت به سمت نور داریم یا نه هر دفعه داریم بدتر میشویم؟ آیا روحیهمان دارد هر روز ضعیفتر میشود؟ بداخلاقتر و بدقلقتر و بدبینتر میشویم؟ غصه و ناراحتی و افسردگیهایمان بیشتر میشود؟ این ها برای چیست؟ برای کارهای جمادی و گیاهی و حیوانی و علمی.
خداوند میفرماید: «وَ هُوَ وَلِیُّهُمْ بِما كانُوا یَعْمَلُونَ= او ولی آنهاست به خاطر کارهایی که میکردند». اگر میخواهید من کنارتان باشم مربی هر دفعه شاگرد را پیش خودش نگه نمیدارد؛ شاگرد بداخلاقی بکند و یک بار و دو بار نمره کم بگیرد و رد بشود، باز هم فرصت میدهد؛ اما اگر قرار باشد شاگردی باشد که اصلاً کلاً نظام آموزشی را زیر سؤال ببرد و نخواهد پای درس بنشیند و نخواهد در امتحان بیاید، خدا رهایش میکند و میگوید تو برو و شاگرد شیطان شو؛ ولیّ تو هم شیطان است. چون سنت خدا بر این قرار گرفته که میفرماید: «الله ولی الذین آمنوا، یخرجهم من الظلمات الی النور؛ و الذین کفروا اولیائهم الطاغوت، یخرجونهم من النور الی الظلمات= خدا ولی کسانی است که ایمان می آورند، آنان را از تاریکی خارج کرده و به سوی نور می برد؛ اما کسانی که کفر بورزند، ولی های متعددشان طاغوت ها هستند که آنان را از نور خراج کرده و به سوی نور می برند».
تربیت خدا برای بزرگ شدن ما مثل خودش است. پس در کلاس بیایید، درس بخوانید، امتحان بدهید. میفرماید با همه چیز شما را امتحان میکنم. «نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً= هم با خیر و هم با شر شما را امتحانتان میکنم، چیزهای خوب به شما زیاد میدهم؛ اما چیزهای بد هم میدهم تا امتحانتان کنم».این کلاس تو است. این لیاقت و امتحان تو است و باید پای آن بایستی.
اگر اینطور شد جوابش این است:«جَزاءً بِما كانُوا یَعْمَلُونَ= این جزای کارهای خوبی است که میکردی». میفرماید اگر میخواهی من کنارت باشم، باید نمره قبولی بیاوری. حتی یاگر رد بشوی، عیبی ندارد؛ ولی بیا در کلاس باش تا معلوم شود که تو داری زحمتت را میکشی. رد هم بشوی، باز من کارت را درست میکنم.
«جَزاءً بِما كانُوا یَعْمَلُونَ» دارالسلام این است که من کنار شما باشم و ولیّ شما باشم و بالای سرشما باشم تا شما را از ظلمت، به سمت نور ببرم.
احادیث زیبای دیگری هم در این مورد هست که شاید بعدها بیان کنیم.
قا/165
بهشت/ دارالسلام
کلیدواژه ها:
آثار استاد