مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوه طوری که داشتی
شبزندهدار بودی و ذوب خدا شدی
در بندگی گذشت حضوری که داشتی
هر شب نصیب سفره شهرمدینه شد
در کنج خانه نان تنوری که داشتی
ای سر به زیر از همگان سر بلندتر
تسکین عمه بود غروری که داشتی
خلقاً و منطقا همه شکل رسول بود
در کوچههای شهر، عبوری که داشتی
این آفتاب توست که خورشیدمان شده
یا که پیمبر است دوباره جوان شده
چشمان تو همین که نهان میشود علی
عمه برای تو نگران میشود علی
دنیای ما اگر به جمال تو رو کند
هر روز سال، روز جوان میشود علی
بی اختیار یاد صدای تو میکنم
هرلحظهای که وقت اذان میشود علی
روزی سه بار پشت بلندای ماذنه
آقایی تو اشهد ما میشود علی
ما کیستیم تازه مسلمان حنجرت
الله اکبر از تو از الله اکبرت
باید برای طور کلیمی درست کرد
یک گوشهای نشست و گلیمی درست کرد
باید در ازدحام گدا و کمی جا
جائی برای مرد کریمی درست کرد
باید قسم به نور دو عین حسین داد
تا از خدا، خدای رحیمی درست کرد
مجنون شهر بودم و لیلا نداشتم
اکبر اگر نبود من آقا نداشتم
یک فرصتی کنار بزن این نقاب را
بیچاره کن به صبحدم آفتاب را
امشب خودی نشان بده تا سجدهات کنم
از من مگیر فرصت این انتخاب را
نور جبین نیمه شب در تهجدٌت
در هم شکست کوکبه ماهتاب را
آباد باد خانهات ای زلف پر گره
من از تو دارم این دل خانه خراب را
دستار را ببند و کنارم قدم بزن
شاید کمی نظاره کنم بوتراب را
هنگام روبرو شدن کارزار شد
کار تمام لشکریان با تو زار شد
وقتی رکاب رزم تو آماده میشود
باید برای مقدم تو خاکسار شد
نامت علی، شان تو شمشیر ساده نیست
باید برای هیبت تو ذوالفقار شد
حیدر شدی و ضجه لشکر بلند شد
این چه مصیبتی است که کوفه دچار شد
از میمنه گرفته تا پشت میسره
یک لشکری قدم به قدم تار و مار شد
فرزند لافتی که به جزاین نمیشود
شاگرد مجتبی که به جز این نمیشود
ای آفتاب روشن شبهای کربلا
پیغمبر دوباره صحرای کربلا
ای از تمام آدمیان برگزیدهتر
نوح و خلیل و آدم و موسای کربلا
یک کاروان به عشق نگاهت اسیر شد
گیسو کمند خوش قد و بالای کربلا
آب فرات و علقمه و کنبد حسین
یا تل زینبیه و هر جای کربلا
هر چند دیدنی است ولی دیدنیتر است
پایین پای مرقد آقای کربلا
نزدیکتر به مرقد آقاست جای تو
پایین پایی و همه پایین پای تو
حالا که میروی جگرم را نگاه کن
این چشمان محتضرم را نگاه کن
در این لباسها چقدر دیدنی شدی
زینب بیا بیا پسرم را نگاه کن
من پیر و تو جوان کمی آهستهتر برو
افتادگی بال و پرم را نگاه کن
باور نمیکنی که علی پیرتر شدم
پیشم بیا و موی سرم را نگاه کن
بعد از تو فصل فصل دلم بیبهار شد
بعد از تو خاک بر سر این روزگار شد
علیاکبر لطیفیان
موسسه جهانی سبطین
کلیدواژه ها:
آثار استاد