مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
شیعه با ترک «روحیه جهاد» امام زمان را خانه نشین کرد و باعث شد تا امام زمان عج، هم در ترس و اضطراب به دنیا بیاید و هم در ترس و اضطراب به سر ببرد و در ترس و اضطراب به یتیمی برسد و غیبت صغرای 69 ساله را در ترس و اضطراب بگذراند و تا امروزحدود 1180 سال است که خائف، مراقب، مضطر، تنها، مظلوم، آواره و طرد شده، در غیبت زندگی می کند.
«روحیه جهاد» لازمه ی وجود هر انسان است. اگر کسی روحیه جهاد و مبارزه با ضد ارزش ها، پلیدی ها، ظلم، بی عدالتی و طاغوت ها در وجودش نباشد، نه تنها مؤمن نیست، بلکه به تصریح قرآن (سوره مبارکه عصر) انسان هم نیست. در تقسیم بندی قرآنی، فقط «مؤمن» انسان است و غیر مؤمن اساساً باطن انسانی و حیات انسانی ندارد. اگر در جامعه ای روحیه جهاد حاکم شود، پلیدی ها، بی عدالتی ها و فسادها از بین می رود و طاغوت ها نمی توانند بر یک جامعه حاکمیت پیدا کنند.
اما ترس از جهاد، باعثِ بی خیالی، شیفتگی نسبت به دنیا و مظاهر آن و سنگین شدن بر روی زمین می شود.به تعبیر قرآن:« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِیلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَرَضِیتُمْ بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا مِنَ الْآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فِی الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِیلٌ = اى كسانى كه ایمان آورده اید شما را چه شده است كه چون به شما گفته مى شود در راه خدا بسیج شوید كندى به خرج مى دهید، آیا به جاى آخرت به زندگى دنیا دل خوش كرده اید، متاع زندگى دنیا در برابر آخرت جز اندكى نیست» (توبه/38).
نبود روحیه جهادی و فرار از «جهاد» باعث شکست امیرالمؤمنین (علیه السلام) شد که در نهج البلاغه خطاب به یارانش فرمود: « یَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَالَ = ای کسانی که شبیه مرد هستید اما مرد نیستید»، ای شبیه مردان که مرد نیستید، هر بار شما را به جهاد دعوت می کنم، بهانه ای می آورید، یک بار می گویید، گرم است، یک بار می گویید، سرد است، یک بار فصل کاشت و برداشت را بهانه می کنید، خدا مرا از شما بگیرد و بدتر از من را به شما بدهد و یا شما را از من بگیرد و بهتر از شما را به من بدهد، آرزو می کردم که ده تا از شما را بدهم و یکی از یاران معاویه را بگیرم. اینها تعبیرهای تند و تکان دهنده و غم انگیزی هستند.
« وَ اللَّهِ یُمِیتُ الْقَلْبَ وَ یَجْلِبُ الْهَمَّ مِنَ اجْتِمَاعِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِكُمْ عَنْ حَقِّكُمْ = اجتماع اینان بر باطلشان، و پراكندگى شما از حقّتان دل را مى میراند، و باعث جلب غم و غصه است». یاران معاویه در «باطل» خود با هم متحد و محکمند، اما شما در «حق» خودتان متفرق و ضعیف هستید و همین روحیه باعث شکست امیرالمؤمنین و امام مجتبی و سیدالشهدا (علیه السلام) شد و باعث شد تا شیعیان دچار فاجعه بزرگ و مصیبت عظیم و اعظم شوند.
کسی که «روحیه جهاد» و «روحیه انقلابی» ندارد، ذلیل است. مردم عراق چون روحیه جهاد نداشتند، ذلیل شدند. انواع و اقسام حاکم ها بر آنان حکومت کردند. صدام آنها را به خاک مذلت نشاند، بعد از آن هم بدتر از صدام نصیب شان شد، کشورهای اسلامی دیگر هم همین گونه هستند. در کشور ما نیز سال ها طاغوت ها و استکبار حکومت کردند و «حق توحش» گرفتند؛ جزء فهرست حقوقی شان «حق توحش» مردم ایران بود. یعنی ما مبلغی برای وحشی بودن مان به آنها می پرداختیم. روزی 6 میلیون بشکه نفت ما را رایگان می بردند. ما در طول سالهای بعد از انقلاب، هیچ روزی نشده که 6 میلیون بشکه نفت بتوانیم تولید و صادر کنیم؛ اما آنها در آن زمان، هر روز 6 میلیون بشکه نفت ثروت این ملت را می بردند. یک مشت فاسق، فاسد، طغیان گر بر ما حکومت می کردند. اگر مردم روحیه جهاد پیدا نمی کردند، به این عزت نمی رسیدند که بتوانند خودشان برای سرنوشت خویش تصمیم بگیرند؛ خودشان حاکمان خود را تعیین کنند. مستقل ترین، قدرتمندترین و فطری ترین کشور روی زمین به برکتِ روحیه جهاد ایجاد شده است.
انسان های با شرافت و بزرگ که قیمت و ارزش خود را می دانند، آدم های عزیز و مؤمنی که خودشان را شناختند، به هیچ وجه به طاغوتها اجازه حاکمیت نمی دهند و زیر بار ظلم و زور نمی روند. کسی که «خودِ حقیقی» اش را نمی شناسد، هر کس بر او حکومت کند، می پذیرد و می گوید: « فقط حیوانیتم تأمین شود و بتوانم یک لقمه نان بخورم، خود و خانواده ام را از هر راه شد، اداره کنم، عیبی ندارد. عبادتم، واجباتم، حیثیت معنوی ام، حیثیت انسانی ام، شرافتم، حیای من، ناموس من به خطر بیفتد، عیبی ندارد.»
ترک «روح جهاد» باعث شد، 11 امام در مقابل شیعیان کشته شوند و شیعیان فقط نظاره گر باشند. چون بی رغبت به فضائل شده و روح جهاد نداشتند. اگر امام زمان (علیه السلام) این همه سال تنها است، هر روز «هل من ناصر ینصرنی= آیا یاری کننده ای است که یاری ام کند؟» می گوید و هیچ کس او را اجابت نمی کند. به خاطر این است که ما خودمان را نشناختیم؛ نسبت مان با حضرت را نمی دانیم؛ خود حضرت را نشناختیم؛ معنا و مزه ی زندگی انسانی را نچشیدیم؛ به زندگی حیوانی، گیاهی و جمادی خو کرده ایم.
حال و روز اکثر ما مسلمانان مصداق داستان مشهور مولوی است، فردی گذرش به بازار عطرفروش ها می افتد و وقتی بوی عطر به مشامش می رسد، بیهوش می شود. بر سرش گلاب می ریزند تا او را به هوش بیاورند، ولی حال او بدتر می شود. کسی که او را می شناخت، گفت رهایش کنید، من او را به هوش می آورم و سپس یک تکه پِهِن گاو را جلوی بینی او گرفت، آن شخص کمی که استشمام کرد، به هوش آمد و حالش خوب شد. این شخص تحمل بوی عطر را نداشت، چون به بوی پهن عادت کرده بود. ما مزه حکومت زیر نظر امام زمان را نمی دانیم. مزه ولی خدا بودن، حزب خدا بودن و جندالله بودن را نمی دانیم و به همین دلیل، از جهاد فرار می کنیم. همین باعث شده که دشمنان ما بتوانند معصومین را بکشند و حدود 1180 جلوی امام زمان را بگیرند و او را خانه نشین کنند.
بحث جهاد جلسه دوم
کلیدواژه ها:
آثار استاد