مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
در جلسه گذشته از خطبههای خطبه 109 و 28 امیرالمؤمنین علیهالسلام در نهج البلاغه، قسمتهایی را درباره سکرات و غمرات موت خواندیم که حضرت مراحل جان کندن یک انسان را تشریح کردند که آن حالتها حالت های بسیار شدیدی است:
- بیماری و درد از یک سو و فهم اینکه دست ما از دنیا کوتاه شده و ما تا دقائق دیگری به عالم جدیدی پا می گذاریم که هیچ شناختی از آن نداریم و چه بسا اصلا آمادگی برای آن نداشته باشیم.
- از طرفی نگرانیها و گریههای اعضای خانواده
- به هم خوردن برنامهها و آمال و آرزوهای انسان نقشههایی که داشت و ناکام بودن در آنها از سوی دیگر
- از طرفی عذابِ اموالی که جمع کرده و حال باید برای دیگران بگذارد که آنها لذت ببرند و او باید حسابش را پس بدهد
- گناهانی اعم از حق الله و حق الناس که توبه نکرده و به گردن اوست
- و هول و ترس دیدن فرشته مرگ، ملکالموت و همچنین دیدن صحنههای برزخی، همه اینها در سکرات و غمرات موت انسان را محاصره میکنند.
و حالت غیر قابل وصفی به تعبیر امیر المومنین(علیهالسلام) فرمود:«إنَّ لِلمَوتِ لَغَمَراتٍ أفزَعُ مِن أن تُستَغرَقَ بِصِفَۀ = مرگ غمراتی دارد سختیها و گردابهایی دارد که بسیار ترسناکتر از آن است که بشود وصفش کرد». انسان در هنگام سکرات و لحظات آخر خودش، باید از بدعاقبتی و بد مُردن به خدا پناه ببرد.
مهمترین دعا، طلب عاقبت به خیری است
لحظهی هولناکی است که مرگ انسان برسد و انسان برای نظام قبر و برزخ آماده نباشد، خیلی سخت است. برای همین مهمترین دعا، طلب عاقبتبخیری است.
یکی از چیزهایی که انسان همیشه باید نگرانش باشد، «بد مُردن» است. مُردن بد یعنی اینکه انسان آماده نباشد و لحظه تولدش به نظام ابدی آغاز شود. تصور کنید، اگر موقع تولد یک جنین برسد و او آماده تولد نباشد، چقدر ناراحتکننده است. وقتی ناقص به دنیا میآید، تا آخر عمر و تا دنیا دنیاست، عذاب میکشد و اگر بیمار باشد، بسته به تعداد و نوع و شدت بیماری باید رنج درمان را تحمل کند.
در دعاهای شب های ماه مبارک در نحوه چگونه مردن، دعای زیادی داریم: «وَ قَتلاً فی سَبیلِک فَوَقِّق لَنا= خدایا کشته شدن در راه خودت را نصیب ما بفرما». در مورد حیات و مماتمان در زیارت عاشورا این دعای بسیار جذاب را داریم: «اللّهمَّ اجعَل مَحیایَ مَحیا مُحمّدٍ و آلِ مُحمّد و مَماتی مَماتَ مُحمَّدٍ و آلِ مُحمِّد». پس باید خیلی دلنگران بدمُردن مان باشیم.
نمونه هایی از بدعاقبتی در تاریخ اسلام
نمونههایی از عاقبت به شری در تاریخ اسلام زیاد میبینم، از آن جمله عاقبت زبیر است. در صحنهای رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) زبیر را میبیند که با امیرالمؤمنین (علیهالسلام) تنها هستند و زبیر به چهره امیرالمؤمنین با خوشحالی و رضایت نگاه میکند و میخندد. پیامبر میفرماید: «علی را دوست داری؟» عرض میکند: «مگر میشود کسی علی را دوست نداشته باشد؟» پیامبر میفرماید: «بدان یک روزی به روی همین علی شمشیر خواهی کشید».
در روایت است که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) وقتی شمشیر زبیر را میبیند، گریه میکند و میفرماید:«خدا میداند این شمشیر چه غمهایی را از چهره رسول خدا برطرف کرد». همین شمشیر سر از مقابله با امیرالمؤمنین (علیهالسلام) درمیآورد.
انسان اینگونه است، زمانی عاشق امیرالمؤمنین است و زمان دیگر شمشیر به روی امیرالمؤمنین میکشد. زمانی شمر افسر لشکر امیرالمؤمنین در جنگ صفین بود. در آن جنگ جانباز و مجروح میشود. شمر در لشکر امیرالمؤمنین است و حر در همان جنگ در لشکر معاویه است. به کربلا که میرسند؛ شمر به سینه ابا عبدالله مینشیند و سر از تن مبارکش جدا میکند و حر به کمک سید الشهدا میآید و به عالیترین درجات انسانی میرسد. افراد زیادی در اطراف پیامبر و از خاندان و خانواده پیغمبر بودند که عاقبت به خیر نشدند و همینطور در خانواده و نزدیکان ائمه هم از این افراد وجود داشتند.
در تاریخ انقلاب خودمان که بسیار شبیه تاریخ رسول الله و امیرالمؤمنین(علیهماالسلام) است، کسانی را میبینیم که در دوران انقلاب زحمت کشیدند و جزء مبارزین بودند و به قول حضرت امام (رحمه الله علیه) در دوران دفاع مقدس از پیشکسوتان جهاد و خون بودند؛ اما بعد از ارتحال امام در دوران ولایت و جانشینی حضرت امام دیدیم که همان برنامههایی که اطرافیان پیغمبر با امیرالمؤمنین کردند، بسیاری از مبارزین و انقلابیون با ولایت کردند که در این ایام هم شما خیلی میبینید از کسانی که جزء پیشکسوتان بودند و سر از ارتباط با بیگانگان و همراهی با بیگانگان و همراهی با جاسوسان درآوردند.
چه بسا اهل بهشت عاقبتش به جهنم ختم شود
نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآله) میفرماید: « إنَّ الرّجـلَ لَیعْمَلُ الزَّمَنَ الطّویلَ بعَمَلِ أهْلِ الجَنّةِ ثُمّ یُخْتَمُ لَهُ بعَمَلِ أهْلِ النّارِ و إنَّ الرّجُلَ لَیَعْمَلُ الزَّمَنَ الطّویلَ بعَمَلِ أهْلِ النّارِ، ثُمَّ یُخْتَمُ عَمَلُهُ بعَمَلِ أهْلِ الجَنّةِ[1]= بدرستی که آدمى زمانى دراز عمل اهل بهشت را انجام مىدهد، اما سرانجامش به عمل اهل دوزخ ختم مىشود و [گاه] انسان روزگارى دراز مرتكب اعمال دوزخیان مىشود، اما عاقبتش به عمل بهشتیان مىانجامد».
سالهای سال انسان کار بهشتی میکند بعد تصمیمهای خطرناکی میگیرد و گرفتار اعمال شر و بد میشود. مثلاً زمانی شما کارهای خیر و خوب انجام میدهید و کسی اهل فسق و فجور و اهل گناه است. شما تحقیرش میکنید که تو جهنمی، غافل، دشمن خدا، فاجر و فاسق هستی. اما بعد از سالها او از گذشته خودش پشیمان میشود و عاقبت به خیر میشود ولی تو عاقبت به شر میشوی. اصلاً معلوم نیست.
البته این روند یک سازمان و یک نظامی دارد؛ مثل شیطان، شیطان هم 6 هزار سال خدا را عبادت کرد. ولی خداوند در قرآن میفرماید: تمام این شش هزار سال هم که او مرا عبادت میکرد: «كانَ مِنَ الْكافِرِینَ= از کافران بود». همانگونه که شمر همان موقع که در لشکر امیرالمؤمنین بود، باطن جهنمی داشت و حر همان موقع که در لشکر معاویه بود باطن بهشتی داشت. یک زمانی آن باطن بالا میآید و چه بسا شخص برای اینکه آن باطن بدش بالا بیاید و به لجبازی با خدا و دین خدا بیفتد، احتیاج به سالها عبادت و مبارزه دارد.
اما یک نفر که باطن خوبی دارد مثل حر، برای اینکه آن باطن خوب بالا بیاید و غلبه کند و منجر به انفجار و توبه بشود، احتیاج به گناه دارد و سالها گناه میکند تا آشتی کند. هیچ گاه نباید هیچ مسلمان و مؤمنی هیچ گناهکاری را ریز و کوچک ببیند و تحقیر و سرزنشش کند. در این هیچ شکی نیست که ما باید امر به معروف و نهی از منکر کنیم که وظیفه شرعی ماست، این درست. ولی اگر کسی در خیال خود، خودش را بهتر از یک گناهکار ببیند یا وضع خودش بهتر از آن گناهکار است. اینجا شروع خطرناکی است.
حسن عاقبت از نعمت های الهی است
حسن عاقبت از بزرگترین نعمتهای الهی است که باید در رأس دعاهای ما قرار بگیرد.
واقعا انسان باید از عاقبت خود بترسد و با دلنگرانی دست به دعا بردارد که خدایا عاقبت من را ختم به خیر کن. افرادی که سنشان بالاست، پیرترها میگویند: «الهی که عاقبت به خیر شوی؛ خدا عاقبتت را به خیر کند» دعای خیلی خوبی است. هر کس که در مظان اجابت دعاست، باید از او بخواهید که برای عاقبت به خیری شما دعا کند و خود انسان هم دائما دعا کند که خدایا مرا عاقبت به خیر کن. نشود که مثل شیطان عبادتهایم برای من غرور بیاورد و پشتوانهای برای گناهان بعدی من بشود.
بنابراین، کسانی که ائمه را کشتند همه به پشتوانه عبادتها، سوابق دینی، انقلابی و ارتباط شان با رسول خدا و مجاهدت هایشان در دوران رسول خدا به جنگ ائمه آمدند، یعنی با صورتهای مقدس ائمه را کشته اند. در لشکر عمر سعد همه نماز میخواندند و بعضی از آنها50 بار حج رفته بودند. پس آدم باید خیلی بترسد و خیلی حواسش را جمع کند و از خدا بخواهد که خدایا مرا عاقبت بخیر کن.
دعا را با ترس بگوید، این ترس خیلی مبارک است و کسی را کوچک نمیکند. گناهکاری را ریز نمیبیند از کسی طلبکار نیست. منت سر کسی نمیگذارد. کسی را به خاطر اشتباهات گذشتهاش سرزنش نمیکند. نشان یک آدم خوب که قرار است عاقبت به خیر شود، این است که هیچ وقت بدتر، گناهکارتر، آلودهتر و بدبختتر از خودش و محتاجتر از خودش سراغ ندارد. دست خالیتر از خودش سراغ ندارد و این خیلی به انسان کمک میکند که متعادل بار بیاید و جرأت به گناه پیدا نکند، مغرور نشود.
امیرالمومنین علی(علیهالسلام) میفرماید: «إنّ حَقیقَةَ السَّعادةِ أن یُختَمَ لِلمَرءِ عَمَلُهُ بِالسَّعادَةِ، و إنّ حَقیقَةَ الشَّقاءِ أن یُختَمَ للمَرءِ عَمَلُهُ بِالشَّقاءِ[2] = خوشبختى حقیقى این است كه كار انسان به خوشبختى بینجامد و بدبختى حقیقى این است كه [فرجام ]كار آدمى به بدبختى ختم شود».
یعنی حقیقت سعادت این است که عمل انسان به عمل سعادتمندانه ختم شود و حقیقت شقاوت و بدبختی این است که عمل انسان به عمل اهل شقا ختم شود. در سکرات در غمرات میزان و مبنا آخر و ختمِ کار است.
چه کار کنیم تا عاقبت به خیر شویم؟
با توجه به مطالبی که بیان شد، این سؤال مطرح میشود، چه کار کنیم تا عاقبت به خیر شویم و چه چیزهایی باعث میشود تا انسان عاقبت به شر شود؟ یکی از دغدغههای انسان این است که بداند الان در چه وضعیتی است؟ آیا سعادتمند میشود یا نه؟
یکی از آن مبناهای مهم این است که رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) میفرماید: «لا یزال المؤمن خائفاً من سوء العاقبة، لا یتیقّن الوصول إلى رضوان الله حتّى یكون وقت نزع روحه وظهور ملك الموت له[3]= مؤمن همیشه از سوء عاقبت میترسد؛ یقین ندارد که به رضوان الهی و رضای الهی عاقبتش ختم میشود، تا وقت جان کندنش برسد و موقعی که ملکالموت به او ظهور میکند». مؤمن این گونه به خودش بدبین است. پس اگر کسی خواست به شما اطمینان بدهد، این فریب است. مؤمن به همین اندازه که از بدعاقبتی خودش میترسد به همان اندازه هم امیدوار است. یعنی ترس و امیدش برابر است. یعنی کسی نمیتواند با یقین بگوید تو حتماً عاقبت به خیر میشوی.
در روایت دیگر داریم: «المُومِنُ یُصبِحُ وَ یُمسی وَ هُو ظَنُونٌ عِندَ نَفسِه= مؤمن صبح و شب می کند در حالی که به خودش بدبین است». بله، اگر کسی به کار خاصی مشغول باشد و به آن کار ادامه بدهد، برای او عاقبت به خیری نمیآورد مثل عاق والدین؛ کسی بدون رضای پدر و مادر از دنیا برود، یقینا این شخص عاقبت به خیر نیست. یا شخصی که کاهل نماز است، یا نسبت به نماز اول وقت سهل انگاری میکند، قطعاً مرگ او مرگ سختی خواد بود. ولی ما چه میدانیم شاید او توبه کرد و دست از این عملش برداشت.
نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآله) میفرمایند: «لاَ یَزَالُ الْمُؤْمِنُ خَائِفاً مِنْ سُوءِ الْعَاقِبَةِ،لاَ یَتَیَقَّنُ الْوُصُولَ إِلَى رِضْوَانِ اللَّهِ حَتَّى یَكُونَ وَقْتُ نَزُوعِ رُوحِهِ،وَ ظُهُورِ مَلَكِ الْمَوْتِ لَهُ= پیوسته مؤمن از بدى عاقبت ترسان است، تا هنگام جدا شدن روح از بدن و آشكار شدن فرشته مرگ نزدش از رسیدن به خشنودى خدا یقین ندارد». توضیح دادیم، ملک الموت به چه چهرههایی میآید و چهره ملک الموت در آن لحظه میفهماند که این شخص عاقبت به خیر است یا نیست. پس اگر کسی گفت: من میخواهم بدانم وضعیتم چه میشود؟ سؤال درستی نیست، ما چه میدانیم؟
ما کسانی داشتیم در جبهه میجنگیدند و با خودِ من خطشکن بودند. الآن از جنگ و جبهه و امام و دین و نماز اعلام برائت کردند. گفتند: ما اصلا پشیمان شدیم اشتباه کردیم. معصیتکارهای حرفهای هم میشناختیم، آمدند توبه کردند در همین سالهای آخر جنگ به لقاءالله رفتند. لقاءالله میدانید یعنی چه؟ یعنی: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ». کجا؟ (عِنْدَ رَبِّهِمْ) تعبیر خیلی بلندی است، در مقام عندیّت، در بهشت نه. خدای متعال در قرآن به افراد زیادی اشاره کرده و گفته اینها در بهشتند. اما تعبیر «عِنْدَ رَبِّهِمْ» برای کسانی است که خیلی ویژه و خاص هستند. «عِنْدَ رَبِّهِمْ» یعنی پیش خود خدا هستند.
بنابراین امیرالمومنین (علیهالسلام) فرمودند:«کُلُّ مَخلُوقٍ یَجری إلی ما لا یَدری= هر مخلوقی به یک طرفی میرود که خودش هم نمیداند کدام طرف است». یعنی نمیداند عاقبت او چه خواهد شد. برای همین با این که الحمدلله روی صراط مستقیم و در صراط امیرالمؤمنین هستیم، خداوند میفرماید به این بسنده نکنید، هر روز سر نماز دائما بگویید:«اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ».
عواملی که انسان را عاقبت به شر می کنند
عواملی که از عاقبت به خیری انسان جلوگیری میکنند، عبارت اند از:
1)پیوند نداشتن با اهل بیت (علیهم السلام) 2) شیطان 3) ترک یا سهل انگاری نسبت به نماز 4) عاق والدین 5) قطع رحم.
1) پیوند نداشتن با اهلبیت (علیهمالسلام)؛ یکی از مهمترین آفتهایی که نمیگذارد انسان عاقبت به خیر شود، این است که در دل پیوند حقیقی با اهل بیت علیهمالسلام نداشته باشد. یعنی ولایتش ضعیف باشد.
کسی که ولایتش ضعیف است و اهل بیت را خوب نمیشناسد با آنها پیوند حقیقی برقرار نکرده، محبت اهل بیت(علیهم السلام) در دلش به معنای حقیقی جایی ندارد، این عاقبت به خیر نمیشود.
2) شیطان؛ عامل دیگری که نمیگذارد، انسان عاقبت به خیر شود (که بعداً إن شاء الله برایتان توضیح میدهم)، شیطان است. امام صادق(علیه السلام) میفرماید: «هیچ کس نیست مگر اینکه شیطان موقع مُردن به او حمله می کند چه مؤمن باشد چه غیر مؤمن». ولی خدا از مؤمن دفاع میکند و اجازه نمیدهد، حمله شیطان در او تأثیر بگذارد. ولی حمله شیطان به کسی که ایمانش محکم نباشد به آدمهای شل و آدمهای ضعیف، آدمهای بیعرضه کارگر واقع میشود. مثل همان نمونهای که در جلسه قبل عرض کردم، هر چه آن عالم دینی سعی کرد زبانش را موقع مُردن باز کند، باز نشد به لا إله إلّا الله و بعد هم مُرد.
3) ترک یا سهل انگاری نسبت به نماز؛ عامل دیگری که هنگام مردن باعث بدعاقبتی انسان میشود، سهل انگاری در نماز است. آنهایی که در نماز سهلانگارند، به خصوص نماز اول وقت یا در نماز جماعت اینها موقع مُردن راحت جان نمیدهند.
در اذان و اقامه 12 مرتبه(حیَّ) داریم. (حیَّ) یعنی بشتاب، بدو بیا. خدا صدا میکند. ما فقط خود زمینیمان را میشناسیم، اصلا حواسمان نیست که مال خدا هستیم(إنّا لله) و عبد خدا هستیم و هدف خلقتمان عبودیت است. غیر از عبد خدا بودن وظیفه دیگری نداریم. خدا صدایمان میکند و ما پشت گوش میاندازیم. چقدر آدم داریم مستطیع هستند ولی حج نرفته اند. پول داشته که حج واجب انجام دهد ولی نرفته است. کربلا میتوانسته برود ولی نرفته است. حالا کربلا واجب نیست، ولی همین هم برای موقع مُردن دردسرساز است که کسی میتوانسته برود، ولی نرفته است. حج واجبش را نرفته است سهلانگاری کرده، یعنی دین خدا برایش مهم نیست. کسی که واجبات الهی را سهلانگاری میکند یعنی جلوههای دنیا میتواند او را از خدا و عبادت و بندگی او غافل کند. این شخص موقع مُردن با آن حالتهایی که ملک الموت میآید، فشار و سکرات و غمراتی که دارد، چه کسی یادش میافتد که بگوی: «(لا إله إلّا الله»؟ کسی«لا إله إلّا الله» یادش میآید که یک عمر تمرین کرده باشد. وقتی بین کار دنیا و خدا میماند، بگوید خدا. بگوید خدا صدایم میکند، برود نماز اول وقتش را بخواند.
آن کسی که اصلاً نماز نمیخواند، تکلیفش معلوم است که چطور میخواهد عاقبت به خیر شود؟ معصوم علیهالسلام فرمود: «إِن قُبِلَت قُبِلَ ما سِواها و إِن رُدَّت رُدَّ ما سِواها= نماز اگر قبول شد بقیه اعمال قبول است و اگر قبول نشد هیچ عملی از کسی پذیرفته نیست. باز فرمودند:« ما بَینَ الکُفرِ وَ الإیمان إلّا تَرکَ الصَّلوۀ) هیچ فاصلهای بین کفر و ایمان نیست مگر ترک نماز». انسان اگر نماز را ترک کند، کافر است. کافر نظری هم نباشد کافر عملی است. هر چند کفر عملی به کفر نظری هم برمیگردد. بنابراین، انسان بد میمیرد.
4) عامل دیگر عاق والدین است. کسانی که ارتباطشان با پدر و مادرشان بد است و پدر و مادر از آنها راضی نیست، عاق والدین اند. پدر مادر حتی اگر کافر هم باشند، انسان موظف است به آنها خوشرفتاری کند. در واجبات الهی لازم نیست از پدر مادر بیدین اطاعت کند، اما حق بداخلاقی، حق تندی و حق تحقیر ندارد. اگر کسی قدر ربهای کوچک خودش را که پدر و مادر هستند، نداند؛ قدر خدا را هم نمیداند. لذا فرمود: «رِضَا الله فی رِضَا الوالِدَین= رضایت خدا در رضایت والدین است».
در روایت نقل است: «یُقالُ لِلعاق إِعمَل ما شِئت فإِنّی لا أغفِرُ لَکَ أبَدا= به عاق والدین گفته میشود که هر کاری میخواهی انجام بدهی انجام بده من هرگز تو را نخواهم آمرزید».
عاق یعنی کسی که پدر مادرش را به خشم میآورد. پس آنهایی که میبینند، چنین وضعی در زندگیشان وجود دارد، حتماً تجدید نظر کنند. مغرور به عبادت، نماز، جبهه رفتن، جهاد و کارهای خیرشان نشوند. اگر والدین راضی نیستند، امکان ندارد انسان رستگار شود. اگر مُردند و در زمان مردن از شما راضی بودند، ولی بعد از آن مدتها گذشت و شما آنها را فراموش کردید و به آنها سر نزدید، آنها میتوانند در قبر هم انسان را عاق کنند.
5) عامل دیگر، قطع رحم است. ارتباط انسان با خویشان و فامیل ضعیف باشد. می تواند به خویشان و فامیلش کمک کند، دستشان را بگیرد، ولی کمک شان نکند. برای آنها کاری از دستش برمیآید، ولی انجام ندهد. حداقل سرکشی، خبر داشتن از همدیگر، تلفن زدن، ارتباط داشتن با اینها، خیلی موثر است. کسانی که قطع رحم می کنند، سکرات مرگشان بسیار بسیار دردآور و خطرناک است.
[1] - كنز العمّال : 545 .
[2] - معانی الأخبار : 345/1 .
کلیدواژه ها:
آثار استاد
سلام من خودم میدانم که بسیار گناه دارم اما با این حال اسلام را اهل بیت وبالاتر از همه خدا را دوست دارم و برای تبلیغ دین تلاش میکنم وایده هم میدهم اما نماز نمیخوانم پدرم از من راضی نبود و مادرم هم نیست و به خاطر وسواس همسرم و فرزندانم را از دیدار خویشان رحمی محروم میکنم لطفا برای حسن عاقبتم دعا کنید خیلی ها مرا مثبت میدانند اما من..
<p>با سلام و تشکر از شما دوست عزیز. قطعاً برای شما دعا می کنیم اگر قابل باشیم. یک پیشنهاد دوستانه براتون داریم، اگر موافق باشید با این شماره تماس بگیرید. 5- 55972450 داخلی 140 یا 136.</p> <p>موفق و مؤید باشید.</p>
سلام.اگر واقعیت امر اینه که استاد میگن ،اکثرمون جهنمی هستیم بلاشک.من نماز نمیخونم اما روزه میگیرم ،شراب نمیخورم اما موسیقی گوش میدم و....اگه طبق فرمایش استاد حساب کنیم کارهای خوب تمام کشک،فقط بدیها ب حساب میان.مگر نه اینکه اعتقادات واعمال ما باطنمون را شکل میدن ،پس چطوری آدمهای که مقید ب انجام احکام دین هستن باطن جهنمی دارن وبالعکس؟؟؟؟؟؟؟مگر نه اینکه هر مسیر انتهای داره وخداوند انتها مسیرها را معرفی کرده؟چطور کسی که داره راه دین را میره باید بترسه؟مثل این میمونه که کسی داره تو جاده منتهی ب مشهد حرکت میکنه بعد بترسه سر از بندرعباس در بیاره.این سبک شمردن واجبات هم هر کاری که بکنی باز بهانه هست که چرا سبک شمردی.اول میگه نماز بخون بعد میگه سر وقت بخون بعد میگه ب جماعت بخون بعد میگه با حضور قبل بخون بعد میگه با نوافل بخون و....هر کدوم را انجام ندادی میشه سستی در انجام واجبات؟؟؟؟؟استاد زیادی شورش نکردی؟؟
<p>با سلام و تشکر، پاسخ شما در حال بررسی می باشد.</p> <p><span style="font-size:12px"><span style="font-size:14px">موفق و مؤید باشید.</span></span></p>
سلام وسواس فکری زجرم میده چیکار کنم؟
<p>با سلام. برای رفع مشکل تان پیشنهاد می کنیم، محصولات استاد با عنوان وسوسه و وسواس را از طریق این لینک تهیه کنید.</p> <p>http://montazerstore.ir</p> <p>همچنین می توانید با شماره تلفن مؤسسه 55972450 واحد مشاوره تماس بگیرید. </p> <p>موفق باشید.</p>