مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
امیرالمومنین علیه السلام فرمود:« الجبن آفتة = ترس آفت است». شما وقتی می گویید، محصولی آفت زده، یعنی دارد نابود می شود، یعنی این محصول صدمه دیده است.
آفت جان انسان، ترس است. ترس حمله از جلوی شیطان است. چون گفتیم حمله از جلو، یعنی آینده ما، جلوی ما آینده است. این که انسان همیشه از آینده بترسد که چه خواهد شد. ترس از آینده در بخش های جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی است. مثلا فکر می کند آیا من موفق می شوم؟ و ... . شیطان یک سره در انسان ترس ایجاد می کند تا او نتواند جلو برود و مایوس شود. شیطان با نجوا انسان را غمگین می کند و همانطور که غم یک آفت بزرگ است برای ایمان انسان. ترس هم یکی از آن وسیله هایی است که انسان را غمگین می کند. اضطراب برای انسان به بار می آورد که انسان شجاعت حرکت را از دست بدهد.
مثلاً دیده اید، وقتی پدر و مادر پایین می ایستند و به بچه می گویند بپر. بچه اول یک ذره ترس دارد و نمی پرد، همین که پرید و این کار را کرد، آن ترس می ریزد و آن ترس تبدیل می شود به یک لذت و تفریح. مثل ترس شنا کردن است. آنهایی که می ترسند، هیچ وقت شنا را یاد نمی گیرند. ولی وقتی خود را به مربی می سپارند و تمرین می کنند دیگر نمی ترسند. همین ول کردن و رها کردن خودت، تو را به کمال می رسد. جایی که باید خودت را برای خدا رها کنی نباید امساک کنی. امساک، محدودیت، نگهداشتن برای روح انسان عفونت می آورد. هر چه بترسی، برای بدنت بترسی، برای مالت بترسی، برای علمت بترسی ... همه اینها عفونت می آورد. انسان باید خودش را رها کند. نگذارد این آفت سراغش بیاید.
انسان وقتی در هر بخشی خودش را رها می کند و نمی ترسد. آن وقت به توانایی و مهارت و قدرت می رسد. مثل پرواز می ماند که اگر کسی بترسد از هواپیما، هیچ وقت نمی تواند پرواز کند.
ترس، منشأ شرک است
سرمنشأ شرک، ترس است. برای همین است که خداوند هم می فرماید: ان الشیطان یخوف اولیائه= شیطان دوستان خود را می ترساند». ترس یعنی شما خدا را در کنارت نمی بینی. یعنی فکر می کنی که خودت هستی و خودت. اما ذکر هایی مثل «لا حول و لا قوه الا بالله» و «الحمدلله» باعث می شود ترس انسان بریزد. چون همه توان ها و قشنگی ها مال خداست. تو فکر می کنی فقط خودت هستی، وابسته به خودت هستی، محافظی نداری، پس می ترسی. مثل بچه ها که اعتماد شان به پدر و مادر است و نمی ترسند و خودشان را همینطوری ول می کنند و می روند. چون بچه می داند که پدر و مادرش هست. گاهی از این که بچه هیچ ترسی ندارد، پدر و مادر نگران می شوند.
انسان نیز نباید نترسد و به خدا اعتماد داشته باشد. خدا می گوید، بنده هر اندازه ای که من را کنارش می بیند، من هم کنارش هستم. به هر اندازه ای که در هر کاری روی من حساب می کند، من با او هستم. ترس آفت اقتصادی است. ترس آفت بدنی، عمر، حرکت های بزرگ سیاسی و اجتماعی است.
آنهایی که با توکل به خدا شروع کردند، معجزه انقلاب اسلامی را رقم زدند. آنهایی که خودشان را به یک جریانی برای خدمت به امام زمان می رسانند به زودی به حضرت می رسند. پس در هیچ بخشی نباید بترسیم؛ حتی در بخش فوق عقلی. بعضی ها آن قدر نماز شب برایشان ترسناک می شود که می ترسند بروند روی سجاده. شیطان هم گناهانش را به رخش می کشد و او را بیشتر می ترساند تا شجاعت رفتن رو سجاده را نداشته باشد. پس از نماز و ذکر و تسبیح و قرآن نترس. در قدم اول، یک مقدار نیاز به هُل دادن است، یک ذره که تلاش کردید و هل دادید و موتور حرکت به سوی خدا روشن شد، یعنی انس گرفتید، دیگر خودش تو را می برد.
تلقین برای رفع ترس
برای رفع ترس، تلقین خیلی مهم است. تلقین اولیه در شروع هر کاری باعث کاهش ترس می شود.
یک قاعده خیلی مهم این است که هر چه سطح نیتت را بالا ببری، همانقدر به تو توفیقات الهی داده میشود: «الا قدر نیه تکون من الله عطیه= به اندازه نیت تان، خدا به شما توفیق میدهد». نیتت را که بالا میبری، همانقدر روزی به تو میرسد.
برای این که وسعت نیت پیدا کنی و نیتت را ببری بالاتر، باید به خدا توکل کنی و این بسته به این است که تو کدام خدا را می پرستی. آن خدایی که تو می خواهی به او توکل کنی، چقدر بزرگ است. اینجاست که به اهمیت معرفت الله پی می بریم. اگر شما خدا را درست بشناسی، می بینی مثل بچه ای است که اعتماد می کند به پدر و مادرش و در نتیجه ،به آنها تکیه می کند. کسی که به خدا توکل می کند، می رسد به جایی که به خدا می گوید، من در زمین با هیچ کس کاری ندارم، امیدم به هیچ کس نیست. «ایاک نعبد و ایاک نستعین».
عدم معرفت و ضعف در یقین، ترس می آورد
ترس به علت عدم معرفت و ضعف یقین و جهالت ایجاد می شود. امیرالمومنین علیهالسلام فرمودند:«شِدّةُ الجُبنِ مِن عَجْزِ النَّفْسِ و ضَعفِ الیقینِ[1]؛ رسویى زیاد، از ناتوانى نفس و سستى یقین است».
مثل بدنی که غذا نخورده و ضعیف است. روح هم همین طور است. آدم هایی که زود به افسردگی می افتند، به خاطر عجز نفس شان است. یقین شان به خدا کم است. خدایی را که می پرستند ، خدای واقعی نیست، مخلوق خودشان است. پس هر چقدر شما سطح معرفت و سطح یقین تان را بالا می برید، می بینید که شجاعت و اعتماد به نفسی که اتکال به خدا (نه اعتماد به نفس مستقل، چون اعتماد به نفسِ مستقل شرک است) داشته باشد، در تو زیاد می شود. چون خدا هست، من قوی هستم. من چهل سال گناه هم داشته باشم خدا گناهم را پاک می کند.
وقتی ترس آمد، یک مریضی ضعیف آدم را از بین میبرد. اما وقتی شجاعت آمد، انسان بدترین سرطان هم بگیرد، چون روح قوی است، بدن مقاومت می کند. در روایت داریم، آنجایی که روح قوی باشد، بدن ناتوانی نشان نمی دهد.
هر چقدر سطح یقین بالا می رود، مشکلات کوچکتر می شود و رشد شما در هر 5 شأن (جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی) بیشتر می شود. پس روی یقین و معرفت کار کنیم.
ترس، ذلت و خواری می آورد
یکی از آفت های ترس، این است که وقتی انسان ترسو شد، دائماً ذلیل و خوار است. حاضر می شود همه جور ذلت و خواری را تحمل می کند. زندگیش هم تلخ می شود، چون ترس دائماً تزلزل به بار آورده و شخص دیگر آرامش ندارد. همه اش احتمالات بد می دهد. حوادث بد در زندگی اش پیش می آید. ترس برای انسان تنبلی و بی حوصلگی می آورد. انسان دست روی دست می گذارد و کاری نمی کند.
«عنوان بصری» وقتی نزد امام صادق می رود، امام به او دستورالعمل میدهد. نمیگوید، دیر است. می گوید، شروع کن. کسی که امید دارد در 90 سالگی هم شروع کند، از هزاران جوان بی انگیزه جلو می زند.
ترس باعث طمع دشمنان می شود
مسئول ترسو و فاسق، و مسئولی که از پارس کردن دشمن می ترسد و می خواهد باج بدهد، مملکت را به باد می دهد.
آدمی که ترسو است، دیگران به مال و جان و دارایی اش طمع می کنند. چون می بینند با یک تهدید می ترسد. دشمنانش از بیرون همینطور به مالش و به کشورش و به استعدادهایش طمع می کنند. به محض این که دشمن تهدید کرد و ترسیدید، دشمن طمع می کند. اما آنجایی که می ایستی و کشته می دهی و نمی ترسی، موفقی. مثل جریان حزب الله لبنان، قبل از تشکیل حزب الله لبنان، پست ترین کارها مال شیعیان بود. اما وقتی خودشان را باور کردند و نترسیدند، الان صاحب مملکتند و عزت و بزرگی پیدا کرده اند و دیگران به اینها تکیه می کنند. چون حاضر شدند نترسند و خون بدهند. کافر و مؤمن هم ندارد، کافر هم نترسد همین وضع را دارد. این اثر وضعی است که خداوند در طبیعت گذاشته است.
همانطور که در روایت داریم؛ اگر خانواده ی کافر با هم همدل و مهربان باشند و به یکدیگر محبت داشته باشند، برکت می بینند. هر جا محبت است برکت است. اینها چون با هم رحمت دارند و همدیگر را دوست دارند، خداوند به آنها خیر و برکت می دهد. اما یک خانواده مسلمان است؛ اما از همدیگر خوش شان نمی آید، با هم دعوا دارند، مهرورزی ندارند، برکت هم از میان آنها می رود.
همه ی موفقیت ها در ترس از آدم گرفته می شود. وقتی می ترسی، موفقیت در 5 شأن از تو گرفته می شود.
از دیگر آثار ترس این است که آدمی که ترسو است، مفتضح و رسوا می شود. تحقیر می شود. وقتی تزلزل دارد، کسی برای او حرمت و احترام قائل نیست. شخصیتش حفظ نمی شود. کسی روی او حساب نمی کند.
از دیگر آفات ترس این است که انسان ثبات تصمیم ندارد. در ازدواج؛ در شغل یا شروع کار علمی و ... می ترسد و نمی تواند تصمیم بگیرد.
آدم های ترسو به جامعه شان هم ظلم می کنند. خسارت می زنند. بخصوص اگر مسئولیتی داشته باشند. یک مدیر شجاع برای زیرمجموعه اش برکت می آورد.
آدم ترسو سازشکار است. تا کسی با او مخالفت کند، زود سازش می کند. امروز بیماری بزرگی در خانواده ها هست به نام «فرزند سالاری» که والدین می ترسند از بچه و به بچه ها باج می دهند و بچه ها هم روز به روز فاسدتر و ذلیل تر می شوند.
از دیگر آثار ترس، این است که آدم ترسو نمی تواند مهندسی آرزوها بکند. کسی که باطن انسانی داشته باشد، باید چینش آرزوها بکند و سه تا معشوق را در رأس قرار دهد. اما آدم ترسو نمی تواند این کار را بکند و از جهاد می ترسد. روح جهاد ندارد. کشور و دین و حیثیتش را می دهد به دشمن. ذلت جهاد نکردن برایش می ماند. پیامبر فرمود: آدمی که نجنگیده باشد با دشمن؛ به شعبه ای از نفاق مرده است.
یکی از آفت های ترس، این است که انسان رفاه زده می شود. چون روح جهاد نداشته، رفاه طلب شده و این نمی تواند با شرافت به ملاقات خدا برود. هیچ کاری در عمرش نکرده در راه خدا؛ نه سیلی خورده نه مالی از دست داده و نه وقتی گذاشته. هنر عاشق همین فدا شدن در راه معشوق است.
در راه معشوق نباید از هیچ چیز ترسید
معصوم می داند چی شما را به عزت می رساند. امام هادی علیهالسلام می فرماید، وقتی دارید با ما صحبت می کنید، اگر می خواهید به مقام ما برسید، باید به عشق ما از این بخش هایتان سرمایه گذاری کنید. شما تا می آیید حرف عاشقانه بزنید و کمی گرم شوید، می بینید که می گوید: «بابی انت امی و نفسی و اهلی و مالی و اسرتی= پدر مادرم و خودم و اهل خانواده ام و مالم و ....فدای تو باد». مرحله فدا مرحله ای است که شخص اوج می گیرد. سوخت مصرف می کند تا پرواز کند. از بخش های پایینی سرمایه گذاری می کند؛ یعنی می گوید پدرم و مادرم و ... فدای شما. اما کسی که دهش ندارد و جانش به کمالات پایینی وصل است، این اوج را نمی گیرد. آدم ترسو کارهای بزرگ نمی تواند انجام دهد. مالش هم نکبت است؛ مال می تواند جمع کند؛ ولی مالش برکت ندارد. جانش و عمرش و هنرش و وقتش و روح و ذهنش و عبادتش برکت ندارد.
ترس ننگ و نقص است
علی علیه السلام فرمود: « احْذَروا الجُبنَ؛ فإنَّهُ عارٌ و مَنْقَصة[2] = از ترسوبودن دورى كنید كه آن ننگ و كاستى است». یعنی آبروی تان می روید، وقتی می ترسید. یک کسی در محضر خدا و ائمه از دنیا بترسد؛ یا از مشکلات زندگی اش بترسد. و جا بزند و اراده اش سست شود. اینها عار و ننگ است و نقص است. این را باید برطرف کنید.
برای همین است که معصوم علیهالسلام میفرماید: «لا تُشرِكَنَّ فی رأیكَ جَبانا یُضَعِّفُكَ عنِ الأمرِ، و یُعظِّمُ علَیكَ ما لَیسَ بعَظیمٍ[3]= با آدم ترسو رایزنى و مشورت مكن كه او تو را در تصمیم و اراده ات سست مى گرداند و آنچه را بزرگ نیست در نظر تو بزرگ نشان مى دهد».
مشورت با آدم ترسو نکنید. شیطان هم وسوسه می کند. اینها خودشان شیاطین الانس هستند. اگر می خواهید کار اقتصادی بکنید، با کسانی که موفقیت دارند مشورت کنید. آدم های ترسو، ماوراءالطبیعه را از تو می گیرند، قدرت های الهی را از تو می گیرند و تو را سست می کنند؛پس با اینها مشورت نکنید.
[1] - غرر الحكم : 5773.
[2] - غرر الحكم : 2582.
[3] - غرر الحكم : 10349.
کلیدواژه ها:
آثار استاد