مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
ترس است که ما را در زندگی از حرکت کردن به جلو و شاد بودن باز میدارد. برای اینکه بر ترسهایمان غلبه کنیم، اول طبع سنجی کنیم، سپس به ورزش بپردازیم و خودشناسی داشته باشیم.
آخرین مانعی که از موانع شادی خواندیم، بحث آرزوها بود. گفتیم اگر کسی مدیریت هوسها، دغدغهها و آرزوهایش را نداشته باشد، همیشه غمگین است. حتی اگر به کامیابیهای زیادی دست پیدا کند و نسبت به همۀ مردم جهان از امکانات بالایی برخوردار باشد، باز غمگین خواهد بود. بنابراین، باید خواستهها و آرزوهایش را مدیریت کند. در بحث «مهندسی آرزوها» به طور مفصل در این خصوص صحبت کردیم.
وقتی که انسان نوع «روابط، انتخابها، ارتباطات» و چینشهای فکریاش به گونهای است که نمیتواند امنیت داشته باشد، چنین کسی نمیتواند از زندگیاش لذت ببرد و خوشحال باشد. این ناامنی میتواند در روابط زناشویی یا محیط کار یا امنیت اجتماعی و سایر امنیتها باشد. وقتی امنیت نباشد، نمیتوانیم شادی خود را به دست بیاوریم یا آن را حفظ کنیم.
در این خصوص، به احادیثی اشاره خواهیم کرد که تأئید مطلب فوق است. اولین فرمایش از امیرالمومنین علی علیهالسلام است که میفرماید: «كُلُّ سُرُورٍ یَحْتَاجُ إِلَى أَمْنٍ= هر شادی نیازمند به امنیت است».
گاهی برای پز دادن یا فخرفروشی مکانی را برای زندگی انتخاب میکنیم که اصلاً امنیت ندارد، و میخواهیم ادا در بیاوریم که ما اینجا خیلی خوشبخت هستیم، ولی در حقیقت نیستم. چون همیشه ترس از این داریم که نکند حقوق یا جانمان آسیب ببیند. معلوم است که نمیتوان در چنین شرایطی راحت زندگی کرد و لذت برد. بنابراین، انتخاب مسیرها و مکانهای غلط، میتواند در ناامنی ما تأثیر بگذارد و شادی ما را از بین ببرد.
ترس هم چند شکل دارد. یکی ترس معقول است که از آن به "خوف" تعبیر میکنند. یکی هم ترس غیر معقول است که بطور غیر منطقی در وجود انسان وارد میشود و به آن "جُبن" میگویند.
ترسهای معقول، از نوع خوف مثل این است که کسی احتیاط میکند و دندانش را مسواک میزند و بهداشت را رعایت میکند؛ یا برای رفت و آمد کمربندش را میبندد؛ یا وقتی میخواهد به سفر برود، احتیاطات لازم را دارد. اینها ترسهای خوبی هستند که به ما امنیت و آرامش میدهند و ما را از بلاها حفظ میکنند و در خوشبختی و سعادت انسان تاثیرگذارند.
در مباحث معنوی ترسهای معقول، مثل ترس از آخرت، ترس از بدمردن، ترس از گناه، ترس از خودمان در رابطه با خدا، ترس از انتخابات غلط، ترس از ارتباطات غلط است. اینها همه ترسهائی هستند که لازم و خوب هستند.
در مقابل ترسهای معقول، ترسهای بد و نامعقول اند که ضد شادی هستند. مثل ترس از سوسک یا موش یا ترس از سایه و تاریکی یا اضطرابهای بیجا و... چنین ترسهائی آرامش را از انسان میگیرند و انسان نمیتواند از خود و زندگیاش لذت ببرد.
چگونه بر ترس غلبه کنیم!
برای اینکه بتوانیم بر ترسهایی که نمیگذارند انسان شاد باشد، غلبه کنیم، اولین کار این است که انسان خودش و توکلش را تقویت کند که این بخش از این مسئله مربوط به طبع میشود و متأسفانه خیلی از افراد تا یک مقدار روحیه ترس بر آنها غلبه میکند، پیش روانپزشک یا روانشناس میروند. در حالی که اگر طبعشان را کنترل کنند، یعنی اول پیش یک طبیبی بروند که در طب تخصص دارد، کارشان زودتر راه میافتد. میگویم طبیب و نه پزشک. کسی که طب سنتی یا طب اسلامی کار کرده را طبیب میگوییم. او میتواند با کنترل طبع افراد، مسئله را حل کند.
در کنار طبع سنجی، ورزش کردن تاثیر بسزایی در روحیه و سعادت دنیایی و آخرتی انسان دارد. ورزش کردن هم در مسائل جسمی، هم در مسائل روانی و هم در مسائل معنوی و روحی، و حتی مسائل الهی انسان، نقش مثبتی دارد که نباید از آن غفلت کرد.
بعد از اینکه شخص طبع سنجی کرد، اگر مشکل ترسش حل نشد، حالا باید سراغ روانشناس یا مربی برود تا منشأ ترسهای او را پیدا کند. این دیگر مربوط به بخشهای شخصیتی و انسانشناسی است. یعنی اگر کسی خودش را خوب بشناسد و نظام شخصیتی خودش را تقویت کند، او باید یک آدم شجاعی باشد.
ما افراد زیادی داشتهایم که میترسیدند، ولی وقتی به شخصیت خودشان پی بردند و توکل پیدا کردند و به توحید رسیدند، دیگر اصلاً از چیزی نمیترسیدند.
انسان هر چقدر توحیدش قوی تر بشود، راحت است و از چیزی نمیترسد
اگر از آزار و اذیت کسی یا از حادثهای میترسی، به رب العالمین پناه ببر. چون همه چیز دست اوست: «بِیَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَیْءٍ= ملکوت و اصل هر چیزی در دست اوست». با وجود خدا و با معنویتی که دارید، از چه چیزی میترسید؟ وقتی انسان خدا را ببیند، همیشه امنیت دارد.
پس برخورد با ترس، مراحل مختلفی دارد. یعنی اول باید وضعیت طبعمان را باید بسنجیم. طبیب طبعسنج اگر دارویی را تجویز کرد، باید مصرف کنیم. سپس ورزش و بعد خودشناسی و معنویت است که انسان را قوی میکند. بعد از اینها دیگر اضطراب و ترس ندارد.
تفکر تو در بلایی بر سرت میآید، نقش دارد
یک اصل بسیار مهمی در قرآن وجود دارد که تفکرات تو، در مقابل بلاهایی که سرت میآید، نقش دارد. ما چون به خدا باور نداریم، میترسیم. میترسیم از اینکه با خدا معامله کنیم.
اگر گذشته خودتان را مرور کنید، میبینید خدا چقدر بلاها را از ما دور کرده. قرآن میفرماید ما از جلوی شما و پشت سر شما، فرشتههایی را گذاشته ایم تا شما را حفظ کنند. «لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ». آدم با این فرشته ها باید رابطه برقرار کند، و با وجود اینها اطمینان داشته باشد. حالا اگر بعد از این یک خطری پیش آمد، آن دیگر هدیه است، مقام است، کفاره گناهان است، درجات است.
بدانیم که خدا بهترین رفیق ماست و دوستمان دارد. پس به او اعتماد و تکیه کنیم. با این خدا ترس و اضطراب معنایی ندارد. اما بدون خدا، هر چقدر هم موفقیت داشته باشیم، باز هم احساس خوشبختی نداریم. بنابراین، انتخابها و افکارمان را به گونهای تنظیم کنیم تا اضطراب و ترس به سراغ مان نیاید.
آدم ترسو زندگی ندارد
حضرت امیر علی علیهالسلام همچنین میفرمایند: «اَلْخَائِفُ لاَ عَیْشَ لَهُ= آدم ترسو نمیتواند زندگی کند». چرا نمیتواند زندگی کند؟ چون آدم ترسو آرامش ندارد.
یک سلسله چیزهایی هست که در انسان ترس ایجاد میکند؛ پس باید از آنها نترسید و وارد آنها شد. مثلاً شخص میخواهد سخنرانی یا کنفرانس بدهد، اما میترسد خراب کند و نمیتواند. امیرالمؤمنین میفرماید از چیزی که میترسید خودتان را در آن بینداز. چون بعداً میبینی آنکه از آن می ترسیدی، توهم یا شیطان بود.
اینکه امام میفرماید انسان بدون تلقین به هیچ چیزی نمیرسد، واقعاً همینطور است. چنین کسی «خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ» میشود. یعنی هم دنیایش را از دست میدهد، و هم آخرتش را. پس آدم باید خودش را مدیریت کند و ارادهاش را قوی کند. یعنی خودش را هُل بدهد تا ترسهای غیر معقول از بین برود.
موانع شادی/ ترس
قا/180
کلیدواژه ها:
آثار استاد