www.montazer.ir
یک‌شنبه 22 سپتامبر 2024
شناسه مطلب: 1025
زمان انتشار: 30 نوامبر 2014
تردید ها و شک ها از عوامل غم اند

راه های مبارزه با غم (جلسه 5) ، 92/04/15

تردید ها و شک ها از عوامل غم اند

کسی که تردیدهایش برطرف شده باشد صاحب اسم «مبدّل» می‌شود. چنین شخصی به یقین و رضا رسیده است. این افراد غم‌های زندگی را تبدیل به شادی می‌نمایند مانند زینب کبری و سیدالشهدا «علیه‌السلام» و سایر بزرگان و شهداء در طول تاریخ.

همانطور که توضیح دادیم «غم» بیماری روحی است. البته غمهای آسمانی، مثبت بوده و از این مقوله خارج هستند. غم یا مربوط به قوای طبیعی و حیوانی ماست یا بخش عقلانی، که بعضی‌ها لازم بوده و اثر مثبت دارند ولی بیشتر آن‌ها مناسب نیستند.

غم گاهی در انسان قدرت و سرعت و گاهی هم کندی عقب‌گرد ایجاد می‌کند. از جمله عوامل غم، مسئله تردیدها و شک‌ها است همین که انسان راه را درست نشناسد دچار غم می‌شود و از آنچه در اختیار دارد نمی‌تواند استفاده کرده و لذت ببرد. به قول حافظ:

اسباب همه جمع داری و کاری نمی‌کنی!
آفتی نبود به تر از ناشناخت                                       تو بر یار و ندانی عشق باخت

ضعف ما این است: معشوقی داریم که همه قدرت و تکیه گاه ماست ولی از اینکه از او کمک بگیریم عاجزیم و معمولاً سراغ انسان‌ها رفته که غالباً کاری از دستشان بر نمی‌آید. در روایت آمده: «لا حول و لا قوّه الا بالله العی العظیم» گنج رسول خدا «صلی الله علیه و اله و سلم» بوده است. کسی که مفهوم این ذکر را فهمیده باشد، غم و غصه به جای اینکه در او را ایجاد ناراحتی کند، تبدیل به حیات می‌شود.

کسی که تردیدهایش برطرف شده باشد صاحب اسم «مبدّل» می‌شود. چنین شخصی به یقین و رضا رسیده است. این افراد غم‌های زندگی را تبدیل به شادی می‌نمایند مانند زینب کبری و سیدالشهدا «علیه‌السلام» و سایر بزرگان و شهداء در طول تاریخ. افراد دو گروه هستند یک گروه از اول شأن و مقام خودشان را شناخته و در مقام فطرت اقامت گزیده‌اند و امور حسی، وهمی، خیالی و عقلی در اولویت بعدی قرار گرفته‌اند. فطرت گراها در کنار زندگی با الله و خانواده آسمانی شان، به سایر مشغله‌ها و نیازهایشان می‌پردازند. البته بعضی‌ها طبیعت گرا بوده و ضمناً به مسائل مذهبی شان هم می‌رسند و این دو گروه خیلی با هم فرق دارند.

گروه اخیر در جایگاه حیوان بوده و از آن جا که می‌دانند باید یک دسته امور معنوی را هم رعایت کنند نماز خوانده و روزه هم می‌گیرند. علامت طبیعی بودن شخص این است که وقتی تکالیف فطری کم شده و یا از آن‌ها ساقط می‌شوند خوشحال می‌شود. بعضی‌ها مسائل معنوی را در محیط‌های معنوی رعایت می‌کنند ولی به محض اینکه محیطشان تغییر می‌کند آن‌ها را ترک کرده و به راحتی مرتکب حرام می‌شوند. خانم‌هایی هستند که سفر عمره می‌روند و در همان مکه و مدینه حجابشان مشکل داشته و به قول امام زمان «عجل الله تعالی فرجه الشریف» کر و کور رفته و باز می‌گردند و هیچ تحولی پیدا نمی‌کنند. اساساً این افراد ذاتاً طبیعت گرا، و ظاهراً مذهبی هستند و زمانی که دین با طبیعتشان منافات پیدا کند طبیعت را بر می‌گزینند. اما فطرت گرا اینطور نیست بلکه اگر احیاناً مرتکب گناهی هم شود آسیب زیادی نمی‌بیند و در منافات طبیعت و دین، دین را ترجیح می‌دهد. قدرت برطرف کردن غصه و رسیدن به شادی را دارد. ما باید اول تکلیف خودمان را روشن کنیم که فطرت گرا هستیم یا طبیعت گرا. علت اینکه بعضی‌ها حتی جبهه رفته و جنگیدند ولی تحولی پیدا نکردند این است که طبیعت‌گرای مذهبی بوده‌اند. شمر جانباز لشکر امیرالمؤمنین و استاد حدیث و قرآن است ولی از آنجا که طبیعت گراست روی سینه حضرت نشسته و سر سیدالشهدا «علیه‌السلام» را از تن جدا می‌کند. اما حرّ فطرت گرایی در لشکر عمر بن سعد است که وقتی بین انتخاب بهشت و جهنم می‌ماند، بهشت را بر می‌گزیند. دو برادری هم که در لحظات آخر ندای «هل من ناصر ینصرنی» را پاسخ داده و از لشکر عمر سعد خارج و در رکاب امام حسین «علیه‌السلام» به شهادت می‌رسند این‌گونه بودند. عمر سعد می‌گوید می دانم کمک به حسین «علیه‌السلام» بهشت است و ماندن در آن طرف جهنم، و اکثر لشکریان او هم این را می‌دانستند ولی ضمناً طبیعت گرا بودند لذا با این که محبّ حضرت بودند ولی با کوچک‌ترین تهدید یا وعده ای مقابل حضرت می‌ایستادند.

در طول تاریخ حزب الله حقیقی همیشه پیروز بوده است هر چند که به لحاظ عده و عُدّه از همه پایین تر بوده است قرآن علت آن را ویژگی‌های لشکر و حزب مقابل آن می‌داند؛ «لانّهم قومٌ لا یفقهون»، «... قومٌ فاسقون» انسان تا زمانی که فطرت گرا نشود به پیروزی دست نمی‌یابد هرچند که ظاهرش مذهبی ولو مرجع تقلید باشد. طبیعت گرا از خدا و آسمان لذت نمی‌برد. شخصی می‌گفت من اگر نماز بخوانم و خدا حوائجم را بر نیاورد رابطه‌ام با خدا خراب می‌شود به همین دلیل اصلاً نماز نمی‌خوانم. این شخص قطعاً طبیعت گراست. این افراد رابطه‌شان با خدا در گرو آسایش دنیایی شان است که اگر خدشه ای به زندگی شان وارد شود اول خدا را کنار می‌گذارند. البته این‌گونه اشخاص از اول با خدا نبودند. قرآن در رابطه با این گروه این‌طور می‌فرمایند: «و من النّاس من یعبُدُ الله علی حرفٍ...». سیدالشهدا «علیه‌السلام» هم مردم را بنده دنیا دانسته که اگر دچار بلایی شدند تعداد دین‌داران کم هستند.

«النّاس عبیدُ الدُّنیا...» اگر اکثریت مردم طبیعت گرا نبودند الان امام زمان «عجل الله تعالی فرجه الشریف» در آوارگی و تنهایی به سر نمی‌برد. طبیعت گراهای مذهبی حاضرند برای مجالس اهل بیت «علیهم‌السلام» و شام و نهار آن هزینه کنند ولی شمشیر نمی‌زنند تا امام را از غیبت رهایی بخشند. این‌ها برای آرام کردن وجدانشان کربلا و مکه رفته و شام و نهار می‌دهند. اینکه رضا و یقین بر غم غلبه می‌کنند به این دلیل است که فقط فطرت گرا به این مقام می‌رسد که خودش و موقعیتش در دنیا را شناخته است. اگر در غم‌ها، دل خوشی‌های آسمانی به فریاد ما نرسند ما طبیعت گرا هستیم. فطرت گرا وقتی مصیبت می‌بیند، «انّا لله و انّا الیه راجعون» می گویند. فطرت گرا برای دنیا عصبانی نمی‌شود: «مَن بکی علی الدّنیا دخل النّار و من بکی علی الاخره دخل الجنّه» عاشق الله هیچ وقت معشوقش را لکه دار نمی‌بیند بلکه می‌گوید: «سبحان الذی یقتل اولادنا و لا نزدادُ له الا حُبّاً» (امام صادق «علیه‌السلام» هنگام مرگ فرزندشان) منزه است خداوندی که فرزندان ما را می‌کشد و در ما جز حبّ نمی‌افزاید. بعضی‌ها مسجد می‌روند و اتفاقاً کفششان را می‌دزدند می گویند که دیگر مسجد نمی‌روند. خدا بنای امتحان دارد: «احسب النّاس ان یُترکوا أن یقولوا آمنّا و هم لا یُفتَنون» (مراجعه شود به بحث فطرت و طبیعت از سلسله بحثهای ولایت).

شخصی خدمت امام سجاد «علیه‌السلام» رفته و حضرت او را مضطرب می‌بینند و علت را جویا می‌شوند وی می‌گوید اطرافیان من به نعمت‌هایی که خدا به من داده حسادت می‌کنند و به نعمت‌های من طمع دارند و دیگران انتظارات مرا برطرف نمی‌کنند و نیز کسانی هستند که به آن‌ها خوبی کرده و آن‌ها به من بدی می‌کنند. حضرت سجاد «علیه‌السلام» پاسخ می‌دهند که زبانت را (در این موارد) حفظ کن. فقط فطرت گرا می‌تواند این‌چنین باشد بدی‌های دیگران را با توجه به اسم «مبدّل» در خودش تبدیل کند و به جای غصه تولید شادی و آرامش کند. بعضی جاها لازم است که انسان حرفهای تندی هم بزند ولی باید با اجازه فطرت باشد نه خواسته دل. اگر طبیعت در این موارد، محرک باشد انسان از حدش تجاوز کرده و دچار ظلم می‌گردد. خداوند نه تنها با عشق‌های زمین مخالف نیست بلکه آن را تأیید نیز می‌کند. علامت ایمان، محبت بیشتر است ولی هرگاه با آسمان منافات پیدا کرد ترجیح با آسمان است. امام صادق «علیه‌السلام» می‌فرمایند: از ما نیست کسی که جمع مال را دوست داشته باشد. یعنی حتی حبّ مال و افزایش آن پسندیده است ولی از حلال باشد و وابسته و دل‌بسته نباشد و با آن تولید آرامش کند نه اضطراب و ناراحتی.

 

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed