مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
یكی از بزرگ ترین موانع موجود در تربیت دینی، ناآشنایی متولیان تربیتی، با مبانی اصیل دینی، و ارائه آن به صورت «كما هو حقه» است.
مهم ترین مسئله، امر «ولایت» است؛ حقیقت و اساس دین و طریق جریان آن ولایت میباشد، اما هنوز این مسئله به منزلة اصلی ترین مبنا در دین، در میان نخبگان علمی و تربیتی، به ظهور نیافته است. بنابراین، پرداختن به هر گونه تربیت دینی و الهی، جز با شناخت حقیقت ولایت، امكان پذیر نیست!
بر این اساس، در این مقاله ابتدا مفاهیم تربیت از دیدگاه های مختلف مطرح، ومباحث ولایت، تربیت ولایی و مبانی اصولی این نوع تربیت، ارائه و آن گاه آثار این تربیت در زندگی انسان تبیین میشود. روش مورد استفاده در انجام این پژوهش، تحلیل اسنادی است كه بر اساس آن همة منابع نوشتاری و غیر نوشتاری مربوط به موضوع شناسایی، و با انجام نمونه گیری هدف مند، داده های لازم از طریق فرم های فیش برداری گردآوری میشود. داده های گردآوری شده با استفاده از شیوه های كیفی طبقه بندی و تحلیل شده است. و نتیجه گیری لازم به عمل خواهد آمد.
مقدمه
دراین راستا پرسش های ذیل مطرح، و تلاش برای یافتن پاسخ های آنها كوشیده ایم:
1. شرط ایمان انسان چیست؟ و كدام عمل، صلاحیت تقرب به خدا را داراست؟
2. شناخت و معرفت خدا چیست؟ و كمال توحید و اخلاص چگونه حاصل میشود؟ و چه رابطهای با شناخت اولیاء خدا و پذیرش ولایت دارد؟!
3. وجود رفیع و با عظمت ائمه اطهار علیهم اسلام بر چه حكمت و اهدافی استوار است؟ و چه رابطهای با عبادت ما و خلایق دارد؟
4. دلایل ولایت پذیری الهی و آثار آن چیست؟
انسان پیچیده ترین موجود عالم هستی است كه به علت دارا بودن قدرت تفكر و تعقل، توانست در عالم به پیشرفت های عظیمی دست یابد و در جهت تأمین رفاه و آسایش خویش تلاش كند؛ اما از آنجا كه به تنهایی از ادراك ذات وجود خود و هدف آفرینش ناتوان است، هر نظریهای كه از طرف خود انسان برای تربیت و هدایت خویش و تأمین آرامش و سعادت بیان گردد، بانقصان مواجه، و او را از رسیدن به مطلوب نهایی باز داشته است. بدیهی است برای نیل به سعادت واقعی و وصول به آرامش حقیقی، زندگانی جاوید، باید پا را فراتر نهاده و از آفرینندة خویش رهنمون طلبد.
شاخص ترین چهرة دین كه حتی نبوّت و امامت را هم در درون خود میپروراند؛ و منبع همة كمالات و اساس همه تربیت هاست، حقیقت ولایت است. بحث از حجت خدا و ولایت الهی به قدری گسترده و عمیق است كه هر چه در باطن و عمق آن سیر كنید، بیشتر به گوهرهای ناب درك و معرفت میرسید. آیات و روایات بسیار متعدد و فرازهای بسیار متعالی ادعیه های مختلف، به ویژه زیارت جامعة كبیره، كه همگی از طرف معصومان علیهم اسلام وارد شده است، گوشه هایی از عظمت شإن ولی و حجت خدا اشاره دارد. در دعای زمان غیبت میخواهیم: «اللهم عرفنی، نفسك فانك ان لم تعرفنی نفسك لم اعرف رسولك؛ اللهم عرفنی،رسولك فانك ان لم تعرفنی رسولك لم اعرف حجتك؛ اللهم عرفنی، حجتك فانك ان لم تعرفنی حجتك ظللت عن دینی»(1)
بنابراین، صورت باید اذعان داشت كه اگر معرفت حجت خدا حاصل نگردد، انسان قطعاً از دین خدا گمراه میگردد. از این رو، والاترین تربیت انسان به واسطه همان ولی و حجت خدا صورت میگیرد كه با عنوان «تربیت ولایی» انسان به بالاترین مرتبة آن نائل میگردد.
تربیت
تربیت در زندگی انسان نقش مهم و اساسی دارد. هر انسانی به گونهای از آن بر خوردار است و كم وبیش بر اساس دیدگاه خود از بعضی ویژگی های آن آگاه است. از این روی، این مفهوم همیشه مورد توجه بیشتر دانشمندان، فیلسوفان، روشنفكران، مصلحان اجتماعی و حتی شاعران و نویسندگان بوده است و هر گروه از آنها با توجه به تجربیات خود دربارة ماهیت، نقش و اهمیت آن به بحث پرداختهاند. درواقع هر یك از آنها به جنبة خاصی از تربیت توجه كردهاند و در تبیین همان جنبه خاص، نتیجه گرفتهاند كه تربیت همان است كه آنها میگویند.(2)
كسانی كه به جنبه های فردی تربیت نظر دارند، آن را كوششی به منظور غنی كردن تجارب فردی انسان و شكوفایی استعدادها و رغبت های او معرفی میكنند. افرادی نیز كه به جنبههای اجتماعی تربیت توجه دارند، آن را وسیلهای برای اجتماعی ساختن انسان میداند.(3)
از نظر عالمان قدیم، انسان تربیت شده كسی است كه فضیلت، در او به صورت ملكه در آمده باشد. بر اساس نظریة اندیشمندان غرب، اساس تربیت صرفاً پرورش است و آن را بیشتر پرورش نیروی عقل و اراده اخلاقی دانستهاند.(4)
مكاتب مختلف نیز هر كدام بر اساس دیدگاه خود به تربیت انسان توجه كردهاند؛ ایدئالیسم، تربیت اخلاقی را مستلزم آشنایی با الگوها و اسوه های ارزشمند میداند.(5) رئالیسم، هدف تعلیم و تربیت را هموار ساختن راه كشف دانش، انتقال و كاربرد آن، برای فعلیت بخشیدن به ستعدادهای عقلانی بیان میكند.(6) تومیسم (رئالیسم خداباورانه)، بر پایة منابع الهی از كتب مقدس مسیحی و فلسفه ارسطو میگوید تعلیم و تربیت باید به انسان مدد رساند تا شایستة مقام ملكوتی گردند.(7)
ناتورالیسم (طبیعت گرا)، تجربه حسی را مبنای یادگیری انسان میداند و آن را در حكم ابزاری برای تجزیه و تحلیل طبیعت به اجزای آن میشمارد.(8) او مانیسم (انسان گرا) می پندارد تربیت وسیلهای برای اجتماعی ساختن انسان واقعی در جامعة بشری است و عمل گرا آن را اخذ و بازسازی تجارب فردی میداند.(9)
اگزیستانسیالیسم، بیان میدارد كه انسان به تنهایی مسئول تشخص خود در عرصة زندگی خویش است و پرورش حس خودآگاهی و مسئولیت، بدون توسل به معیارهای بیرونی و ارزش ها و آفرینش ماهیت خویش است.(10) لیبرالیسم، بر خردورزی انسان، پیشرفت، و علوم و همچنین بر فردیت و مالكیت خصوصی تأكید دارد(11) و ماركسیسم، هدف های تربیتی را عمدتاً اقتصادی تفسیر میكند.(12)
بعضی نیز مانند پیترز از ملاك ها و معیارهایی سخن میگویند كه بتوانند آن را از سایر فعالیت ها جدا كنند. پیترز عقیده دارد كه تربیت مستلزم «انتقال ارزش های است كه افرادی آنها را پذیرفتهاند و میخواهند به دیگران منتقل كنند؛ شناخت و معرفت مؤثر و كاربرد روش های خاص برای انتقال معرفت و ارزش است» در واقع پیترز تربیت را فرایندی میداند كه محتوا و روش دارد؛ محتوای آن معرفت و ارزش، و روش آن مهارت در اتخاذ تدابیری است كه سبب آموختن خوب شاگرد میشود.(13)
برخی مكاتب نیز میگویند چون ریشة اخلاق، احساسات نوع دوستانه است، باید این احساسات را تقویت كرد زمینة بغض و دشمنی را از میان برد؛ باید حس زیبایی را در بشر تقویت كرد. از جمله زیبایی های اخلاقی، تناسب روحی است كه باید بر اساس وجدان آن را تربیت كرد. همچنان كه هر غریزهای را هرگاه زیاد بدان توجه كنیم، رشد میكند، پس باید كارهای خیراهانه زیاد انجام داد تا آن وجدان تربیت شود.(14)
اما پرسش این است كه آیا اخلاق بدون دین میتواند وجود داشته باشد یا خیر؟
اگر هم وجود داشته باشد، دین، مؤید و پشتوانهای برای اخلاق میشود. حتی خود غربی ها چنین نظر دادهاند كه اخلاق منهای دین پایهای ندارد. داستایوفسكی نویسندة روسی میگوید: «اگر خدا نباشد، همه چیز مباح است». بعضی هیچ چیز دیگری كه بتواند مانع انسان از انجام اعمال ضد اخلاقی شود، نیست».(15)
تجربه نشان میدهد آنجایی كه دین از اخلاق جداشده، اخلاق خیلی عقب مانده است. هیچ یك از مكاتب اخلاقی غیردینی در كار خود موفقیت نیافتهاند. لااقل دین به عنوان یك پشتوانه برای اخلاق بشر ضروری است. برای همین است كه با تعبیرهای مختلف- میگویند بشر هر اندازه از لحاظ صنعت و تمدن پیش رفته، از نظر اخلاق عقب مانده است. چرا؟ زیرا مكاتب اخلاقی وجود نداشته است!. مكاتب اخلاقی قدیمی بیشتر مذهبی بودهاند؛ اما و به هر نسبت كه دین و ایمان ضعیف گردیده، اخلاق بشر ضعیف شده است.(16)
بنابراین، اگر مبنا اعتقاد به خدا باشد، همة اینها را میتوان به نوعی قبول كرد، ضرورتی هم ندارد كه فعل اخلاقی را محدود به یكی از اینها بدایم؛ میگوییم فعل اخلاقی آن فعلی است كه هدف آن، منافع مادی و فردی و فردی نباشد، خواه انسان آن را به خاطر احساسات نوع دوستی انجام دهد یا به خاطر زیبایی فعل یا زیبایی روح یا برای استقلال روح و عقل خویش و یا به علت هوشیاری.
در اصول تربیت دینی، ریشه اصلی همان اعتقاد به خداست كه در پرتو آن باید احساسات نوع دوستانه را تقویت كرد؛ حس زیبایی را پرورش داد؛ اعتقاد به روح مجرد و عقل مجرد و روح مستقل از بدن را تقویت كرد و حتی از حس منفعت جویی انسان استفاده كرد؛ همان طور كه در ادیان این كار صورت گرفته است. در ادیان از حس منفعت جویی بشر و نیز از حس فرار از ضرر او، به نفع اخلاق بشر استفاده شده است.(17)
امام خمینی قدس سره تربیت را مهم ترین امر انسان دانسته و میفرماید: «اساس عالم برتربیت انسان است.تربیت کنید! مهم تربیت است؛ علم تنها فایده ندارد؛ علم تنها مضرّ است. تربیت و تزكیه مقدم بر تعلیم است»؛ (18) «هر اصلاحی نقطه اولش خود انسان است. اگر چنانچه خود انسان تربیت نشود، نمیتواند دیگران را تربیت كند. انسان اگر درست بشود، همه چیز عالم درست میشود».(19)
همچنین تأكید میفرماید:«آن قدر كه این انسان، این حیوان دو پا، در عالم فتنه و فساد میكنند، هیچ موجود دیگری نمیكند، و آن قدری كه این حیوان دو پا محتاج به تربیت است، هیچ حیوانی محتاج نیست». از این روی، برای چگونكی این تربیت نیز میفرمایند:«عالم مدرسه است و معلمین این مدرسه انبیا و اولیا هستند. تمام كتب آسمانی كه بر انبیا نازل شده است، برای این بوده است كه این موجودی كه اگر سرخود باشد خطرناكترین موجودات عالم است، تحت تربیت و تعلیم الهی واقع بشود و بهترین موجودات، و افضل تمام خلایق بشود».(20)
ایشان درجای دیگر می فرمایند: « دراسلام همه امور مقدمه انسان سازی است هیچ كس نمیتواند ادعا كند من دیگر احتیاج ندارم به این كه تعلیم بشوم و تربیت بشوم؛ رسول خدا هم تا آخر احتیاج داشت، منتها احتیاج او را خدا رفع میكرد ما همه احتیاج داریم».(21)
حال با توجه به اهمیت موضوع، ابتدا به معنای واژه تربیت اشاره میكنیم و سپس به تعریف آن از دیدگاه اسلامی میپردازیم؛
واژة تربیت از ریشة «رَبَو» به معنای فراهم آوردن موجبات فزونی و پرورش است و عمدتاً مفهوم رشد و نموجسمی مراد است. از ریشه «رب ب» (ربّ) دو عنصر معنایی مالكیت و تدبیر را داشته و ربّ به معنای مالك مدبّر است؛ یعنی هم صاحب است و تصرف در مایملك از آن او، و هم تنظیم و تدبیر مایملك در اختیار اوست.(22)
تربیت عبارت است از رفع موانع و ایجاد مقتضیات برای آنكه استعدادهای انسانی درجهت كمال مطلق شكوفا شود. بهترین راه تربیت كه مبتنی بر شناخت حقیقت انسان و همه نیازها و وجوه اوست، راه وحی، سنت الهی و سنت معصومان علیهم اسلام است.(23) یا «شناخت خدا به منزلة رب یگانة انسان و جهان، و برگزیدن او به عنوان رب خویش و تن دادن به ربوبیت او و تن زدن از ربوبیت غیر». عناصر اصلی این تعریف، شناخت، انتخاب و عمل است.(24)
از آنجا كه هیچ خلقتی در جهان بدون هدایت نیست «ربنا الذی اعطی كل شیء خلقه ثم هدی»؛ پروردگار ما كسی است كه هر چیزی را خلقتی كه در خور اوست داده سپس آن را هدایت فرموده است» (طه:50)، انسان نیز نه تنها از این هدایت مستثنا نیست، بلكه هدایت او در دو مرحله انجام میپذیرد. در نخستین مرحله، راه و بی راه شناسانده میشود و تمیز فجور و تقوی فراهم میآید (هدایت رسولان و هدایت فطری). اما در نوع دیگر آن، تنها نشان دادن راه مد نظر نیست، بلكه پیمودن آن مطرح است. هادی در این معنا كسی است كه راه را برود و هدایت شونده را دنبال خود ببرد.(25)
كسانی را كه در این مقام عبودیت به بالاترین درجه آن رسیده و عبد واقعی خداوند گشتهاند، خداوند متعال، همآنها را به منزلة برگزیدگان خود برای انجام رسالت و یا بالاتر از آن به عنوان امام وراهنما و هدایتگر نوع دوم بر میگزیند. صاحبان ولایت و امامت، همان برگزیدگان خداوند بزرگ و حكیم هستند كه ولایت الهی به واسطه وجود آنها بر كل جهان گسترانیده شده است و عنوان ولی خدا و مظهر تمامی اسما و صفات خدا لقب گرفتهاند.
پی نوشت ها :
نویسنده: محمد حسن میرزامحمدی*
رحیمه رسولی**
*استاد یار گروه علوم تربیتی دانشگاه شاهد
**كارشناسی ارشد تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش
1. مفاتیح الجنان، ص 1064
2.عیسی ابراهیم زاده، فلسفه تربیت، ص24.
3.همان.
4. مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ص 56و58.
5. جرالدال گوتك، مكاتب فلسفی وآراء تربیتی، ترجمة محمد جعفر پاك سرشت، ص 40.
6.همان،ص 70.
7. همان، ص 90.
8.همان، ص 104.
9.عیسی ابراهیم زاده، فلسفه تربیت، ص 25.
10. جرالد ال گوتك، مكاتب فلسفی و آراء تربیتی، ص 186.
11.همان، ص 284.
12.همان، ص 354.
13. عیسی ابراهیم زاده، فلسفه تربیت، ص 25.
14.مرتضی مطهری تعلیم و تربیت در اسلام، ص 91.
15. همان.
16.همان.
17. همان
18.كلمات قصار امام خمینی قدس سره،www.hawzah.net/Per/K/Kalemat
19.همان.
20. همان
12. همان
22. خسرو باقری، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، ص 51و53.
23. مصطفی دلشاد تهرانی، سیری در تربیت اسلامی، ص 19و25.
24. خسرو باقری، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، ص 76.
25.همان.
منبع:اسلام و پژوهش های تریبیتی ش 3
ادامه دارد...
/ج
کلیدواژه ها:
آثار استاد
خییییلی ممنونم موضوع بسیار بسیار مهمی رو مطرح کردید.