مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
همه انسانها، به سختی و بلا نیاز دارند. در سایه تحمل این سختی هاست که آن قدرت فوق العادهی انسانی به وجود میآید. یکی از موارد بلا، وجود شیطان و نفس اماره است که برخورد مناسب با آن، زمینه تشبه به اخلاق الهی در انسان فراهم می شود. پس اگر ظلمی از ناحیه دیگران به تو شد، نباید انتقام بگیری. چون همین انتقام و کینه مایه سقوط انسان می شود.
این رفتار برگرفته از این حدیث امام باقر علیه السلام است که به جابر بن یزید جعفی فرمود: «إن ظُلِمتَ فلا تَظلِم= اگر مورد ظلم قرار گرفتی، تو ظلم نکن».
پس اگر ظلمی به تو شد، نباید انتقام بگیری. چون ثواب تحمل ظلم به عدم انتقام است. این تحمل، کفاره گناهانت می شود. اما وقتی تلافی کردی؛ مثلا تهمت زدی، غیبت کردی، آبروی طرف مقابل را بردی. یعنی تو هم اهل ظلم هستی و این مایه سقوط تو است.
اگر کسی ظلم کرد دلیل نمی شود که بگویی چون فلانی این کار را کرد، پس من هم ظلم می کنم؛ نه این درست نیست. چون الگوی تو یک آدم ظالم نیست.
الگوی هر کسی قیمت او را مشخص می کند و با او محشور می شود. الگوی ما اهل بیت هستند که حتی برای دشمنان و مخالفین شان هم دعا می کردند. ما باید از آنها یاد بگیریم. هیچ کس جز خدا و اهل بیت الگوی ما نیستند.
پس اگر کسی بدی و ظلم کرد، تو چرا می خواهی شبیه او بشوی؟ اگر الگوی ما خدا و اهل بیت هستند به عشق این که شبیه آنها بشویم این ظلم را هم باید تحمل کنیم و ناراحت هم نشویم. زیرا این ظلم، هر چه که باشد، نه تنها نباید به ما بر بخورد، بلکه باید از آن استقبال هم بکنیم. چون اگر نباشد کسی نمی تواند به آن مقامات عالی برسد.
البته خداوند راضی به ظلم نیست، اما تعارض ها را آفریده برای رشد ما. این تعارض ها خود به خود ظلم هم ایجاد می کند. ما هم نیاز به این تعارض ها داریم تا زمینه رشد ما فراهم بشود.
همه در معرض امتحان الهی قرار داریم
نکتهای که در این نصیحت نهفته این است که برای همهی ما امتحان الهی وجود دارد. هیچ کس نیست که بگوید برای من چنین اتفاق نمی افتد و نیفتاده. حتی اگر هم نیفتاده باشد، در آینده برای انسان پیش می آید.
انسان چون میخواهد متخلق به اخلاق الهی شود و در حقیقت به مثل الاعلی برسد، باید بتواند بخش فوق عقلانیاش را بر سایر بخشهای طبیعیاش غلبه بدهد. این مستلزم تقویت بخش انسانی است. برای تقویت و تربیت بخش انسانی باید تعارضها و تقابلهای وسیعی از تقابل بین «منِ الهی» با «منِ اقتصادی» یا «منِ الهی با منِ گیاهی»، یا «منِ الهی با منِ حیوانی» و یا «منِ الهی با منِ عقلانی» ایجاد شود. گاهی خود خداوند تبارک و تعالی این تعارضها را ایجاد میکند یعنی میدان و باشگاهی را آماده میکند تا در این باشگاه دنیا رشد کنید و به غایت و هدف خلقتت برسید.
پس همه انسانها، به سختی و بلا نیاز دارند. در سایه تحمل این سختی هاست که آن قدرت فوق العاده ی انسانی به وجود میآید و انسان میتواند به قدرت و کمال برسد.
به عنوان مثال، شما در بُعد اقتصادی اگر بخواهید قوی شوید باید کار و تلاش کنید. پول درآوردن از راه حلال یک کار سختی است. انسان باید زحمت بکشد و برای این کار طرح و برنامه داشته باشد.
در بُعد گیاهی هم اگر انسان بخواهد قهرمان زیبایی اندام شود، باید به باشگاه برود و ورزش کند. در بُعد حیوانی و عقلانی هم همین طور، به تعارض و تضادها، مبارزه و جنگ و تلاش و رقابت نیاز دارد.
در بخش انسانی هم اگر بخواهید رشد کنید، درگیریهای زیادی بین این بخش و سایر بخشهای طبیعی اتفاق میافتد. پس انسان باید حواسش به مصلحتِ بخش انسانیش باشد تا به قدرت برسد.
وجود دشمن، جزء سنت لایتغرالهی است
خداوند به طور طبیعی در نظام خلقتش به عنوان یک سنت، سختی و دشمن برای ما قرار داده است. هر چقدر انسان بخواهد به خدا نزدیکتر شود، به دشمن بیشتری احتیاج دارد که در تقابل و ورزیدگی با او قویتر شود.
وجود دشمن بر سر راه زندگی ما یک نیاز و ضرورت است. مثل آب، هوا و غذا که نیاز ماست. وجود دشمن و افراد آزار دهنده برای ما لازم وضروری هستند.
کسی که سبک زندگیاش را طوری چیده است که از آزار دیگران میترسد، هیچ وقت رشد نمیکند. مثل کسی که از کنکور میترسد، از دانشگاه می ترسد، معلوم است که همیشه بی سواد می ماند.
پس وجود دشمن یک نعمت برای رشد ماست. مثل شیطان. اگر شیطان نباشد، هیچ کس به قرب الهی و مقام انسانی نائل نمی شود.
گاهی حتی زن و فرزند انسان، مایه امتحان او قرار می گیرند. خداوند در این خصوص در آیه ۱۴سوره تغابن فرمود: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِنْ تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ = اى كسانى كه ایمان آورده اید! در حقیقت برخى از همسران شما و فرزندان شما دشمن شمایند. از آنان بر حذر باشید و اگر ببخشایید و درگذرید و بیامرزید به راستى خدا آمرزنده مهربان است».
دشمنان پنجگانه مؤمن
نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هر مؤمنی پنج دشمن دارد. «الْمُؤْمِنُ بَیْنَ خَمْسِ شَدَائِدَ: مُؤْمِنٍ یَحْسُدُهُ وَ مُنَافِقٍ یُبْغِضُهُ وَ کَافِرٍ یُقَاتِلُهُ وَ شَیْطَانٍ یُضِلُّهُ وَ نَفْسٍ تُنَازِعُه= مؤمن بین ۵ نوع سختی قرار دارد: ۱- مومنی که به او حسادت می کند. ۲- منافقی که بغضش را به او ابراز می کند. ۳- کافری که با او مبارزه می کند. ۴- شیطانی که او را گمراه می کند. ۵- نفسی که با او منازعه می کند».
انسان به محض این که مؤمن شد، سختی های خاص خودش نیز شروع می شود. نه اینکه غیر مؤمن این سختی ها را ندارد. آنها هم دارند؛ اما آنها این سختی ها را تبدیل به عذاب، بدبختی، نکبت، افسردگی، پژمردگی، دعوا و درگیری میکنند. اما مؤمن این گونه نیست. مؤمن این پنج سختی را تبدیل به نور میکند، اما غیر مؤمن از این شدت ها نار و جهنم می گیرد.
مهمترین دشمن انسان شیطان است. شیطان و وسوسههای او یکی از فرصتهای خوب برای رشد انسانی است. شیطان افکاری را بر انسان تحمیل میکند که وقتی شما برخلافش عمل کردید، رشد انسانی پیدا میکنید.
بر فرض مثال، اگر دست شما نجس شد، دوبار آب بریزید کافی است. اما میگوید نه، به دلم نچسبید. این «به دلم نچسبید» یعنی شیطان. این وسواس کلاً عمل شیطانی است.
وسوسه در واقع حملهای است که شیطان در فکر و دل ما ایجاد میکند. وقتی برخلافش عمل کردی، قدرت میگیری و قوی میشوی. اما اگر نه، تن دادی و گفتی بگذار یک بار دیگر بریزم، دوبار دیگر آب بریزم، بنده شیطان میشوی. دیگر شیطان ولت نمیکند. وقتی هم قبول کردی که بندهاش بشوی، دفعههای بعد حیطهی وسواس هایش را از حالتهای عملی به فکری، عقیدتی و اخلاقی میبرد تا تو را کاملاً جهنمی کند.
پنجمین مورد که مؤمن در شدائد گرفتار است و از همه بدتر است، « وَ نَفْسٍ تُنَازِعُه» است. یعنی نفس خودت است. نفس غیر از شیطان است. اگر تو می توانی در همه این پنج مورد شکست بخوری، به خاطر ضعف نفست است.
پس برای این که بتوانی از همه این سختیها نجات پیدا کنی و نور بگیری، اول باید از شر نفس خودت خلاص شوی. برای این که نفست از این حالت در بیاید، تغذیه اش کن؛ تغذیه نورانی که با «عبادت، ذکر، خلوت، زیارت، مطالعات علمی، معرفتی، اعتقادی و اخلاقی» به دست میآید. اینها همه کمک میکند که نفست در مقابل چهار حمله (راست، چپ، عقب و جلو) شیطان قوی شود. وقتی نورانی شدی، آن وقت میتوانی جلوی حسادتهایت را بگیری، جلوی تکبرت را بگیری، جلوی زودرنجی و حساسیتت را بگیری، جلوی غصه خوردنت را بگیری.
مؤمن در مقابل ناسپاسی دیگران تحمل می کند
در یک روایت خیلی زیبا امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند: «المُؤمِنُ مُكَفَّرٌ= مؤمن مورد کفران قرار میگیرد»، یعنی قدرش را نمیدانند. از وقتی که کسی میخواهد خوب بشود و در صراط مستقیم قرار بگیرد و کار درستی انجام بدهد، حملهها شروع میشود. پدر و مادر دشمن آدم میشود، پدر گیر میدهد، مادر گیر میدهد که این کارها چیست تو میکنی؟ چرا نماز میخوانی؟ چرا حجاب داری، .... این کارها امل بازی است. با مخالفت و نق و غرهای والدین یا اطرافیان روبرو میشود. به شدت مورد سرزنش و مسخره دیگران قرار میگیرد، اما مؤمنی که تمام دلش را به خدا داده و همه کارش را برای او انجام میدهد، در کفرانها فقط رشد میکند.
این قدرنشناسی مخصوص فقط ما نیست. پیغمبر هم داشته است. امیرالمؤمنین هم داشته، حضرت زهرا سلاماللهعلیها هم داشته است. اینها را مسخره میکردند، حسودی میکردند و آزار میرساندند.
پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: «الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ= حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت هستند». با این حال که این را در مورد این دو امام ما می دانستند، ولی آنان را اذیت میکردند. سایر ائمه علیهم السلام هم این طور بودند. خیلی مورد ظلم و آزار قرار گرفتند. این است که قرآن می فرماید: «یَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا یَأْتِیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ = دریغا بر این بندگان! هیچ فرستاده اى بر آنان نیامد، مگر آنكه او را ریشخند میکردند». یس ۳۰
پس ما نیاز به دشمن داریم. نیاز به این داریم که خیلی جاها قدرمان دانسته نشود. گاهی هم خدا میخواهد که ما مورد کفر و ناسپاسی قرار بگیریم. مثلا بچهات میگوید تو برای من چه کار کردی؟ یا همسرت قدر محبتت را نمیداند. تحملش سخت است و به آدم فشار میآید ولی این فشار به طبیعت انسان وارد می شود که در نتیجه آن، «فطرت» قوی و قدرتمند میشود. پس این مصیبت در زندگی همه ما باید باشد. اگر شوهرت قدرت را ندانست، زنت قدرت را ندانست، بچهات ناسپاسی کرد، نباید ناراحت بشوی. چون یک هدیه و امتحان الهی است. فقط باید بخندیم و به عنوان یک نعمت از آن استفاده کنیم. غصه خوردن و ناراحت شدن، قهر کردن، کار رها کردن برازنده مؤمن نیست و مشکل را حل نمیکند. از این که چرا فلان کس با من این طور رفتار کرد، نباید ناراحت شویم. طبیعی است خدا او را سر راهت میگذارد، امتحانت میکند که تا ببیند تو چقدر پاکار و وفادار می مانی.
این ها همه، امتحانات الهی است. آدمی که عشق به خدا و قصد سلوک، انسانیت و رشد دارد، در راه معشوق هزار سیلی می خورد.
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
آدم هائی که عاشق نیستند، با کوچکترین بهانهای، مسیرهای خوب شان را رها میکنند. مثلا حوزه یا دانشگاه میرود، اما چون تنبل است، ادامه نمیدهد. اگر ادامه هم بدهد نمی تواند از آن استفاده کند.
بنابراین، این طور نیست که شما توقع داشته باشید که باید مسیر خدا را به راحتی طی کنید. بدانید همین که اراده کردید مسیر خدا را بروید، داستان بلا و مصیبت شروع می شود. چون قرار است انسان شوید.
اخلاق/قوه شهویه/ظلم/حمله های شیطان/شان فوق عقل.
کلیدواژه ها:
آثار استاد