مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
آنچه که انسان در حیات پس از وفاتش میبیند در واقع ظهورات خودش است. اگر بهشت هست، ظهورات نفس خودش است؛ و اگر جهنم هم هست، باز هم ظهورات نفس خودش است. پس عملی که برای آخرت نباشد، سودی ندارد. از مهمترین ثمرههای تربیتی اعتقاد به معاد، اصلاح امور زندگی، معنابخشی به زندگی و رهابخشی از مشکلات و غصه های دنیایی است. در سایه باور به معاد است که انسان به سلامت و سعادت می رسد.
همانطور که وقتی نوزادی به دنیا میآید، هر برداشتی که از دنیا میکند، اگر تولدش سالم است یا سالم قوی؛ ضعیف است یا بیمار؛ ناقص است یا معلول؛ محصول دوران جنینی خودش در رحم مادر است. دنیا کسی را اذیت نمیکند. اگر هم اذیتی به انسان میشود، به خاطر عدم تطبیق با آن است.
دنیا مظهر زیبایی ها و جلوهای از بهشت خداست و اگر کسی در آن درد و زجر میکشد، برای این است که او با این ساختار هماهنگ نیست. یعنی تنظیم نبودن با دنیا، درد و مریضی و تلخی و محرومیت می آورد. بهشت هم همینطور است. بهشت، یک فضا و سیستم و جریان زندگی است. بعضی از انسانها از آن لذت میبرند و بعضیها زجر میکشند. در حالی که آخرت، کسی را زجر نمیدهد. این زجری که انسان به صورت جهنم برایش ظهور میکند، به خاطر عدم تطبیق با آخرت و سرای بهشت است. بنابراین، میخواهیم راجع به این صحبت کنیم که بهشت و جهنم ظهورات نفس خود ماست.
بهشت و جهنم را به این عنوان و با این حجم وسیع از آیات و روایات بیان نکرده اند که فقط بدانیم آن طرف چه خبر است؛ بلکه اینها بیان شده که ما از مظاهر بهشت و از مظاهر جهنم در این دنیا استفاده کنیم. از مظاهر بهشت برای اینکه در خودمان پیاده کنیم و از مظاهر جهنم برای اینکه از آن پرهیز و دوری کنیم.
عمل آخرتی با رغبت دنیا سودی ندارد
امیرالمؤمنین علیهالسلام جمله ی مهمی دارند که در قالب یک قاعده بیان کردند که چگونه کارهای انسان نتیجهبخش باشد تا ثوابها و عبادتهایش هدر نرود. حضرت میفرماید: «لا یَنفَعُ العَمَلُ للآخِرَةِ مَعَ الرَّغبَةِ فِی الدُّنیا= فایدهای ندارد عمل برای آخرت، در حالی که انسان رغبت به دنیا دارد». بعضی ها با اینکه آخرت را قبول دارند و اعتقاد هم دارند و گاهی اعمال خوبی هم انجام میدهند، اما چون دلشان شیفته دنیاست و دنیا در رأس معشوقهایشان قرار دارد، ثواب اعمال خیرشان را از دست میدهند و آنها را هبط میکنند.
چطور میشود که یک نفر اعمال 20 سال 30 سال 40 سال خودش را نابود کند؟ این هبط عمل است. علتش هم تعلقاتی است که انسان به دنیا دارد و دلش با دنیاست. ممکن است کسی آدم خیلی خوبی هم باشد، تلاش خوبی هم بکند و ثواب زیادی هم جمع کند؛ اما با یک عصبانیت یا کج خلقی و رفتار بد، یا با یک گرایش و تصمیم بد، خیلی چیزها را بسوزاند و از بین ببرد.
درست است که این یک روند طبیعی است که انسان هر چقدر جلوتر میرود، دنیا بیشتر به او روی میآورد و چشمکها و پیشنهادهایش بیشتر میشود، اما اگر دل انسان رغبت به دنیا داشته باشد، اعمال خوب و ثوابهایش هبط می شود. اما علت خلق این زیبایی ها امتحان است. زیرا فرمود: «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً[1]= ما آنچه را که در زمین جلوهگر است، زینت و آرایش ملک زمین قرار دادیم تا مردم را امتحان کنیم که کدام یک عملشان نیکوتر خواهد بود».
پس چشمک ها و زینت های دنیا، اعم از جمادی، گیاهی، حیوانی و علمی که آدمها را جذب میکند؛ این جذابیتها میتواند آفتی باشد برای بخش اصلی ما که بخش انسانی و جاودانه ماست.
هر گروهی از افراد با رغبت هایی به جهنم می روند. یک عده با مقام و پست و ریاست و شهوتهای دنیایی؛ یک عده با غذا و شکم و هیکل بدن قوی داشتن؛ عده ای با بچه دار شدن؛ یک عده هم با پول و اموال و اشیاء و زمین؛ یک عده هم با دانشگاه و درس و دکتر و مهندس شدن به جهنم میروند. وقتی که دل انسان با اینها باشد، شما هر چقدر هم کار آخرتی بکنید، ثواب میبرید، ولی در خطر هستید. نمیگویم برای آدم از ثوابها چیزی نمیماند یا آدم بهشتی نمیشود؛ بلکه می گویم خطر وجود دارد.
پس نتیجه رغبت به دنیا در کار آخرت این است که شما مثلاً 20 سال 30 سال 50 سال نماز میخوانید؛ ولی رغبت و انس با خدا پیدا نمی کنید و عاشق انس و ذکر و خلوت و سجاده و حرف زدن نمی شوید. نشانه اش این است که اگر نماز چهار رکعتیات، دو رکعت شد خوشحال میشوی.
سه معشوق اصلی مومن کیست؟
قرآن کریم انسانها را به شش گروه تقسیم کرده و می فرماید: ۱- بعضیها جماد هستند؛ ۲- بعضیها از جماد پستترند؛ ۳- بعضیها حیوان هستند؛ ۴- بعضیها از حیوان پستترند؛ ۵- بعضیها شیطان هستند. ۶- مومنین.خداوند فقط یک دسته را به عنوان انسان قبول کرده و قسم خورده که فقط اینها انسان هستند و آن هم مومنین هستند. می فرماید: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ/ إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ= واقعا انسان دستخوش زیان است/ مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال شایسته انجام میدهند». پس فقط مومنین که اهل ایمان و عمل صالح هستند، دچار خسران نمیشوند و نمیبازند.
سپس در آیه 24 سوره توبه میفرماید: قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِیرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ= بگو اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالى كه گرد آورده اید و تجارتى كه از كسادش بیمناكید و سراهایى را كه خوش مى دارید نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه وى دوست داشتنى تر است، پس منتظر باشید تا خدا فرمانش را [به اجرا در]آورد و خداوند گروه فاسقان را راهنمایى نمى كند».
یعنی مومنین یک خصوصیتی دارند که سه عشق در رأس همه معشوقهایشان است. مومنین معشوقهای دنیایی شان اعم از معشوقهای «جمادی، گیاهی و حیوانی» را دوست دارند و عیبی هم ندارد. خدا نمیگوید اینها را دوست نداشته باشید؛ بلکه میگوید مواظب باشید در دل شما این سه معشوق (خدا، اهل بیت و جهاد در راه خدا) در رتبههای بعدی نرود. خطر اینجاست که انسان میل اصلی و رغبت اصلیاش، شهوت و انسش از سه معشوق اصلی، به طرف چیزهای بعدی برود.
اگر برای کسی این سه معشوق اصلی، در رتبه اول زندگی اش نباشد، به تعبیر قرآن فاسق و غیرطبیعی است و انحراف پیدا کرده است. کسی که دلش برای مردن تنگ نمیشود، از مسیر صحیح زندگی منحرف شده است. مردن یعنی من به خانواده آسمانیام برسم، بروم پیش خدا، کسی که از دنیا بدش نمیآید، از محدودیت متنفر نیست، با اینجا انس دارد، عاشق آزادی و بینهایت شدن و بهشت نیست، معلوم است که آدم طبیعی نیست و باطن انسانی ندارد. باطن انسانی یک تعریف ویژه دارد و آن تولد سالم است.
مثلا نوزادی که در هنگام تولد ببینند، بینی اش روی پیشانیاش است؛ یا چشمش روی گونههایش است؛ یا سرش روی شکمش است، معلوم می شود که او طبیعی نیست. چون بچه سالم، یک تعریف و شکل خاص و مشخص دارد. انسان هم اگر دلش برای غیب تنگ نمیشود، از خدا لذت نمیبرد و نمیتواند کمک بگیرد، معلوم است طبیعی نیست. در حدیث قدسی از زبان امام صادقG داریم: «یا داوودُ بِی فافرَحْ و بذِكری فتَلَذَّذْ= اى داوود! به وسیله من خوش باش و از یاد من لذّت ببر». این یعنی خدای ما خدایی است که تو اگر او را بشناسی و با او انس بگیری، همیشه شادت میکند. پس وقتی کسی نزدیک به خدا بشود، امکان ندارد شاد نشود. عصبانیتها، زودرنجیها، غمها، حسادتها، چشم و همچشمیها، رقابتها و احساس کمبودها، همه اینها فقط با خدا برطرف میشود. اما وقتی که من خدا را ندارم، دلم پر از غمهای دنیایی می شود. اسیر آن غم ها میشوم و احساس حقارت و کوچکی پیدا میکنم و وابستگیهای عاطفی خوارکننده و ذلیلکننده به سراغم میآید. چون اصل و قیمتم را از دست داده ام. وگرنه، با خدا بودن، شما را شاد می کند. ولی وقتی انسان رغبتش در این جیفههای دنیایی باشد، نشانه این است که اصل دلش با آخرت پیوند نخورده و نسبت به ابدیت و آخرتش کور شده است. چنین کسی انسش نسبت به خانواده آسمانی و غیب و خدا و نماز و عبادت و بهشت کم میشود.
میخواهم بگویم «لا ینفع» که امیرالمؤمنین میگوید، یعنی چی، «لا ینفع» یعنی ممکن است تو آدم مذهبی تلقی بشوی، اما وقتی که خودخواهی جاودانه و ابدیات را از دست بدهی، آسیبپذیر میشوی و سلامت و سعادت را از دست میدهی و اعمالت دیگر به درد نمیخورد. پس مهمترین کار، این است که تو قبل از اینکه بخواهی عمل آخرتی انجام بدهی، اول دلت را تنظیم کنی. یعنی اول سه عشق اصلی را پیدا کن و با آنها ارتباط و انس برقرار کن. دل اگر تنظیم نباشد، هر چقدر تلاش کنی، آخر خراب میشود، آن اثری که میخواهی ندارد. ممکن است ثوابی داشته باشد؛ یا حتی ممکن است آدم بهشت هم برود؛ ولی هنر انسان، بهشت رفتن نیست. هنر انسان این است که به آن جایگاهی که از آنجا آمده و برایش خلق شده، برسد. هنر انسان این است که به خانواده آسمانیاش ملحق شود.
پس مهمترین کارمان همین است که اول، دل و رغبت و عشقمان را تنظیم کنیم. قرار است دل مان را به کجا ببریم؟ از چه چیزهایی خوشش بیاید؟
اگر قرار است از پول یا زندگی کردن یا از علم و مطالعه خوشت بیاید، اشکالی ندارد، خیلی هم خوب است. این علامت سلامت یک آدم است که از این نعمت ها خوشش بیاید. ولی سوال این است که چقدر و چطوری؟ آنقدری که به من اصلی ات لطمه نخورد. اگر نمیتوانی، حتماً از اینها بِبُر و کم کن و انست را با آخرت زیاد کن و با خودت بیشتر رفت و آمد کن. بیشتر مشغول به خودت باش تا به اینها. چون هر چه به اینها مشغول بشوی، غصههایت بیشتر میشود.
علامت اینکه کسی رغبتش به الله و خانواده آسمانی است، این است که وقتی پیشنهادهای مختلف دنیایی به او میشود و در معرض انتخابهای مختلفی قرار میگیرد، هیچ انتخابی نمیکند که او را از من اصلی اش و آن سه معشوق حقیقی اش جدا کند. در مقابل اینها، علامت کسی که شیفته دنیاست، این است که وقتی به او پیشنهادی داده میشود که او را از آخرت و خانواده آسمانیاش جدا میکند، میپذیرد. چون رغبتش اینجاست. بنابراین، ما به جای اینکه بخواهیم سرمایهگذاریهای وسیعی برای خودمان یا دیگران یا در فعالیتهای فرهنگی و مذهبی بکنیم، اول باید کاری کنیم که دل و آرزوهای مردم تنظیم شود. این مهمترین کار است.
اعتقاد به معاد، موجب اصلاح زندگی است
امیرالمومنین علیهالسلام میفرمایند: «اجعَلْ هَمَّكَ لِمَعادِكَ تَصْلُحْ = کوشش و همّت خود را براى آخرتت صرف كن». یعنی اگر میخواهی کارهایت درست بشود و رو به صلاح برود، دغدغه هایت را در معادت ببر. به فکر نحوه چگونه برگشتنت باش. به فکر چگونه پیش خدا و خانواده آسمانی رفتنت باشد.
اینکه اسم مرگ میآید و تو میترسی، یعنی کارت را خراب کرده ای. برای چه آدم از مرگ و آخرت میترسد؟ درحالی که ترسی ندارد. اگر میخواهی درست بشوی و نترسی و هیچ چیزی تو را نترساند و غصه دنیا را نخوری، دنیا نمی تواند تو را عصبانی و غم زدهات کند. اگر میخواهی اینطوری نشوی و از فسق فاصله بگیری، دلت را تنظیم کن و بیشترین همت و دغدغهات را برای آخرتت بگذار. یعنی دست به هر شغل و ارتباط و انتخابی میخواهی بزنی بر مبنای آخرتت آن کار را انجام بده.
حالا من وقت دارم، یک توهم است
این یک توهم و یک عادت غلطی است که دائم در ذهن ما کرده اند که من حالا حالاها وقت دارم و حالا اول کارم است. در این خصوص، روایت جالبی هست که برای 20 سالهها و 30 سالهها و 40 سالهها و 50 سالهها و 60 سالهها و 70 سالهها و 80 سالهها است.
معاد یعنی برگشتن. معاد وطن ماست. اصلاً از اسمش معلوم است. یعنی بازگشت به خانهای که تو از آنجا آمده ای. ما اصلاً برای اینجا نیستیم. این اشتباه بزرگ خیلی برای ما خطرساز است که ما فکر میکنیم بچه ی زمین هستیم. در حالی که ما اصلاً بچه دنیا و زمین نیستیم. اصلاً اینجا خانه و وطن ما نیست. اصلاً ما اینجا نبوده ایم. استقرار و بهرهمندی شما در اینجا موقت است. «وَ لَكُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حِینٍ[2]= و شما را در زمین تا روز مرگ قرارگاه و بهره خواهد بود». پس بنابر فرمایش حضرت، دغدغههایت را روی آخرتت بگذار.
«تصلح»، کلمه مهمی است. این، یکی از قوانین پیچیده و قدرتمند موفقیت است که میگوید: در هر کاری میخواهی موفق بشوی،اول کار آخرتت را در نظر بگیر. در کنکور، ازدواج، درس، شغل، کار اقتصادی، کار دنیایی، کار اجتماعی، کار هنری و هر کار دیگر، اول به فکر آخرت باش.
تصلح»، یعنی همه کارها صالح و درست میشود. الان روابط زناشوییتان خراب است؛ یا با شوهرت مشکل داری یا کارت به طلاق کشیده؛ یا با زنت مشکل داری؛ یا با بچههایت مشکل داری، اگر آخرت را در نظر بگیری، آن وقت می ببینی همه چیز حل میشود.
حضرت امیر علیهالسلام می فرمایند: «استَفْرِغْ جُهدَكَ لِمَعادِكَ تُصْلِحْ مَثْواكَ= كوشش خود را براى معادت به كار گیر، تا قرارگاهت را سامان دهیم.
وقتسازی یعنی بیا یک فهرستی از برنامههای روزانه و ماهانهات بگیر و بعد زوائد را از زندگیات حذف کن. هر چه چیز زائد و مزاحم است، حذف کن. بگو این را نمیخواهم، آن را نمیخواهم. حالا چکار کنم؟ وقتت را برای آخرتت بگذار.
دنبال فراغت و وقتسازی باش. آدمی که مشغول دنیاست، فراغت برای آخرت ندارد و نمیتواند کار آخرتی انجام دهد. تلاشت را برای معاد و بازگشتت بگذار. برای برگشتن به خانهتان وقت بگذارید، برای برگشتن پیش اهل بیت وقت بگذارید. برای رسیدن به خدا وقت بگذارید.
کلیدواژه ها:
آثار استاد