مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
علی علیهالسلام فرمود:«المَعروفُ ذَخيرَةُ الأبَدِ[1]=خوبى كردن اندوخته ابدى است». يعنى معروف و کار خیر، هميشه ماندگار و ذخيره روز قيامت و حیات جاوانی ماست. چقدر خوب است که آخرت، جلوی چشم انسان باشد. حتی اگر انسان قائل به آخرت هم نباشد، باز هم احسان برای خود او شادی و آرامش می آورد. حتی یک کافر هم، اینقدر لطافت دارد که بفهمد بدی برای خود آدم، آثار سوئی خواهد داشت و خوبی هر چند انسان اعتقادی به خدا و معاد نداشته باشد، توفیقات و آرامش زیادی را در پی خواهد داشت. از این رو، ما در تاریخ کسانی را داریم که خدا را قبول نداشتند یا مسلمان نبودند؛ اما چون اهل معروف بودند، مورد تجلیل ائمه و پیامبر علیهم السلام قرار گرفتند.
پر محصول ترین زراعت، احسان است
حضرت فرمودند:«المَعروفُ أنمى زَرعٍ و أفضَلُ كَنز[2] = خوبى كردن [به مردم] بالنده ترین كِشت و برترین گنج است.» احسان به هر کس که میخواهد باشد، هر چند به اهلش خیلی بهتر است؛ اما به نااهلش هم خالی از لطف نیست. این را بعداً توضیح خواهم داد. همین که انسان روح احسان را کسب می کند، بالاترین کشت و اندوخته برای ابدیت انسان است.
خداوند تبارک و تعالی برای سلطنت انسان، حیات ابدی قرار داده، بهشت با عظمتی که به اندازه همه آسمانها و زمین است و پر کردن آن را به خود انسان سپرده که این موضوع از یک طرف موجب خوشحالی است و از طرف دیگر اضطراب آور است. چون اگر انسان نتواند این بهشت را پر کند، به معنای محدود کردن خودش است. از یک طرف حس بی نهایت طلبی انسان که هیچ وقت به کوچک و کم نمی تواند قانع باشد و از طرف دیگر فضای بینهایتی که خدا در اختیار انسان قرار داده و همچنین بیعرضگی انسان که نتوانسته این فضا را پر کند، همه باعث حسرت انسان در آخرت می شود و وقتی وارد فضای آخرت میشود و میببیند که چه کارها میتوانست بکند و نکرد و چقدر نسبت به خودش بخل کرد و اساساً تمام بخل ها و کوتاهی هایی که در حق دیگران کرده، در واقع همه در حق خودش بوده؛ آن موقع یک حسرت غیر قابل برگشت به سراغ انسان میآید.
چرا در قرآن الفاظ «کِشت» و «حَرث» و «زرع» به کار برده شده؟ یک مقدار باید فکر کرد. چرا خداوند در قرآن روی این الفاظ اینقدر اصرار دارد؟ برای این است که ما بفهمیم، کار ما زراعت است. ما داریم در مزرعه ای به نام دنیا کار میکنیم که روزی از آنچه که کاشته ایم، برداشت خواهیم کرد. «الدنیا مزرعة الاخرة= دنیا مزرعهی آخرت است». یک حدیث فارسی هست از امام صادق علیهالسلام که هر چه بکاری همان بدروی. ما همین الان با رفتارهای مان در خانواده و فامیل و اجتماع، داریم آخرت سازی می کنیم.
هر کس باید فکر کند که من تا کنون چه کرده ام؟ یعنی اگر الان خداوند تبارک و تعالی ما را به زمین آخرتی مان ببرد، آیا ما خوشحال و شگفت زده میشویم یا متأثر و غمگین و پر از حسرت می شویم؟ حتماً این مسئله خیلی مهم است که یک سره خداوند تبارک و تعالی به ما تذکر میدهد که نگاه کنید چه چیزی می فرستید. ببینید چه می کارید.
شیوه درست نیکوکاری چیست؟
حال که این همه بر نیکوکاری و معروف تأکید میشود؛ شیوه درست نیکوکاری و احسان چیست؟ آیا معروف در همه شرایط خوب است؟ و خوبی کردن به هر کسی پسندیده است؟ این نکتهی خیلی مهمی است که راجع به این سخن میگوییم.
ممکن است بعضی جاها موقعیتهایی از نیکوکاری برای انسان ایجاد شود و این سوال پیش آید که آیا این شخص استحقاق کمک کردن را دارد یا نه؟ گاهی انسان در خودش بخلی نبیند از این که احسان کند، اما احساس میکند که طرف مقابلش این لیاقت را ندارد. گاهی این احساس احساس صادقی است و گاهی کاذب است. مثلاً الان من به این طرف رحم کنم یا نکنم؟ به این شخص محبت بکنم یا نکنم؟ جواب مثبت به این شخص بدهم یا ندهم؟
مثلاً افرادی به علت این که مهربان بودند با کسی که دوست نداشتند، ازدواج کرده اند و گفته اند اگر من به او جواب منفی بدهم دلش میشکند. ممکن است فکر کنیم، شخصی که از ما درخواست کمک میکند، لیاقت کمک کردن ندارد. مقاومتی در خودمان برای انجام کار خوب و کمک نمیبینیم؛ اما شک داریم که آیا گیرنده این لیاقت را دارد یا ندارد.
الان که من می خواهم خروجی خیر و معروف داشته باشم برای همسرم یا فرزندم، یا همه ی آدم هایی که اطرافم هستند؛ یا کسانی که در اجتماع با آنها روبرو هستم؛ کسانی که غیر از اجتماع و در خارج از کشور هستند؛ پیروان ادیان و مذاهب دیگر یا حتی با کسی که دین ندارد؛ یا وقتی با یک حیوان روبرو هستم؛ یا وقتی که با یک گیاه روبرو هستم؛ چگونه با اینها برخورد کنم؟ با میتی که به من جفای زیادی کرده چگونه برخورد کنم؟ یا با آدمی که به من ستم کرده و حقی از من ضایع کرده، چطوری برخورد کنم؟ روایات و احادیث به این نکته تاکید دارند که به خوب و بد احسان کنید، کار نداشته باشید که طرف لیاقت خوبی کردن دارد یا نه. ولی در بعضی از روایات گفته شده که مواظب باشید به نااهل نیکی نکنید، زیرا نیکی هایتان هدر می رود.
رسول خدا (ص) میفرماید: «رَأْسُالْعَقْلِ بَعْدَالدّینِ التَّوَدُّدُ الَىالنَّاسِ وَاصْطِناعُ الْمَعْرُوفِ الى كُلِّ بَرٍّ وَ فاجِرٍ[3]= رأس، سر و اساس عقل بعد از دینداری دو چیز است، 1) محبت و خیرخواهی و دوست داشتن مردم و 2)خوبی کردن، خیر خواهی کردن نسبت به همه از نیکوکار و غیر نیکوکار».
دینداری نشانه عقل است. زیرا اگر کسی دین ندارد، عقل هم ندارد و برعکس، کسی که عقل ندارد دین هم ندارد. چون عقل یعنی نگاه درست به خود. یعنی نگاه جاودانه به خود. هر کس که دار اقامت خودش را آباد میکند، این شخص عاقل است و کسی که با دار اقامت کاری نداشته باشد، بیشعور و بیعقل است. فکر نکنید فهمیدن این حدیث، ساده است. خیلی ها که ادعا دارند میفهمند در عمل میبینیم که علاقه ای به آباد کردن آخرت شان ندارند. در طول روز از صبح تا شب خیلی جدی فکر نمیکنند که کارگرند و دارند کشت میکنند و آخرت را میسازند. بیشتر در حال آباد کردن دنیای خودشان هستند تا آخرت. بریده ی از آخرت، می خواهند به آباد کردن دنیا بپردازند. به سختی می شود آدم هایی را پیدا کرد که با خراب کردن آخرت، دنیای خودشان را نسازند.
بسیاری از افراد که در دنیا دارند کار خودشان را انجام میدهند، آخرتشان آباد نمیشود. بسیاری با آباد کردن دنیای خودشان، آخرت را دارند خراب میکنند. و این یک هنر خیلی مهم است که اگر ما به پیشرفتهای دنیایی می پردازیم، آخرتمان هم همزمان با آن آباد شود. ما هر چقدر که به دنیای خودمان می پردازیم.
رشد سه شأنی که مربوط به دنیاست، مثل جمادی و گیاهی و حیوانی را بیشتر میکنیم. این مهندسی کردن، کار هر کسی نیست. این لیاقت و شعور و این عقلانیت کار هر کسی نیست که بتواند با آباد کردن دنیایش، آخرت خود را نیز آباد کند. با شوهرداری و زن داری و تربیت فرزند، بتواند با همین فعالیت های دنیایی که دارد انجام می دهد، آخرت سازی هم بکند.
نوعاً مردم فکر میکنند که وقتی صحبت از آخرت میشود، باید یک کار خاص و خیلی ویژه ای مثل یک عبادت خاص، یک خیرات خاصی در زندگی انجام دهند و غفلت دارند از این که حتی با خوابیدن شان هم می توانند آخرت سازی کنند. حرف زدن و نگاه کردن و خوردن و طبیعی ترین رفتارهای انسان میتواند آخرت را بسازد. این، یعنی یک مهندسی قدرتمند که انسان بتواند با طبیعت خود، آخرت خود را نیز آباد کند. چقدر در اسلام سفارش شده که سعی کنید با دنیایتان آخرت را بسازید و نه با کنار گذاشتن آن. اگر هم دارید دنیا می سازید، به گونه ای بسازید که آخرت تخریب نشود.
بعد از دینداری، «مهرورزی» نشانه عقلانیت است
حضرت میفرماید بعد از دینداری، سرآمد عقلانیت این است که انسان مهرورزی به مردم داشته باشد. مهرورزی که خروجی داشته باشد. افراد بفهمند که تو دوست داشتنی هستی و دوست داری اهل محبت و مهربانی، و اهل اخلاق، اهل نیکی و دوستی کردن با مردم هستی.
یعنی اساساً انسان باید از دایره ی بغض و کینه و دعوا و اختلاف کنار برود. اگر از کسی سوال کردند که این آدم چگونه است؟ بگوید که این آدم شیرین و نرم و دوست داشتنی است. اهل سختگیری و تندی و منیت و خودخواهی و خودپسندی نیست. مومن است و مثل عسل شیرین. نه اینکه چرتکه بیندازند که حالا بدیهایش را کنار بگذاریم و خوبیهاش را ببینیم. نه اساساً شیرینی و مهربانی و زیبا بودن و نرم بودن از او تراوش میکند.
«و اصطناع الخیر الی کل برٍ و فاجر= و خوبی کردن به هر آدم خوب و بدی». یک روایت هم در نقطه مقابل این حدیث میخوانم تا ذهن شما فعال شود و بتوانیم به موضع صحیح برسیم.
امام صادق علیهالسلام فرمود:«اوحی الله الی موسی ع کما تدین تدان و کما تعمل کذلک تجزی من یصنع المعروف الی امری السوء یجزی شرا= خدای تعالی به موسی وحی کرد، هر کاری کنی به خودت بر میگردد، هر جوری عمل کنی، همانطوری جزا داده می شوی. هر کس کار خوبی به آدم بدی بکند، جزایش شر است».
یعنی از هر دست بدهی، با همان دست هم پس میگیری. این مسأله ما را یاد قاعده «هو أنت» میاندازند. در واقع آدمها خود تو هستند. هر کاری بکنی، به خود تو بر میگردد. ما در مقابل آینه ها ایستاده ایم و داریم هر کاری میکنیم به خودمان میکنیم، به خودمان بر میگردد.
نیکی کردن به آدم های «پست فطرت» خوب نیست
علی علیهالسلام «لاَتَصْلُحُ اَلصَّنِیعَةُ إِلاَّ عِنْدَ ذِی حَسَبٍ أَوْ دِینٍ[4]= سزاوار نیست نیكى انجام دادن، مگر نزد كسى كه بزرگوار یا دیندار باشد».
در روایات خیلی روی این مطلب تکیه کرده اند که به آدمهای پست نیکی نکنید. اگر میخواهید به کسی نیکی کنید، آدم با ارزشی باشد؛ حتی اگر آدم بدی است. شاید بپرسید مگر آدم بد، با ارزش هم میشود؟ میگوید آدم پست فطرتی نباشد. ممکن است کافر باشد و حتی بد هم باشد. چون این خیری که تو به او میرسانی، بسته به این است که کدام ابعاد شخصیتی او را میسازد؟ منِ انسانی اش را میسازد یا منِ حیوانیاش را؟ این مال آن وقتی است که ما چرا به آدم بد می خواهیم خوبی بکنیم. دیگر اینکه نیکی کردن حتی به یک آدم بد، باعث رشد خود ما می شود.
چگونه می شود که هم به آدم های خوب و هم بد نیکی کرد؟
گفتیم که روایات و احادیث تاکید دارند، هم به خوبها و هم بدها احسان کنید. اینجا ممکن است سوال شود که چگونه می توان بین این دو جمع کرد؟ یا به عبارت دیگر، احسان به خوب ها پسندیده است. اما به بدها چرا؟
از یک طرف میگوید به هر خوب و بدی نیکی کنید. از طرف دیگر میگوید به آدم های متدین و آدم حسابی ها نیکی کنید و اگر کسی به یک آدم بدی خوبی کند، به خودش بد میرسد و جزایش شر است. خیلی مرز باریکی دارد. یک نمونه «ابن ملجم» است که مورد محبت های زیادی از طرف حضرت علی علیهالسلام قرار میگیرد و در آخر علی را میکشد. همسر امام حسن علیهالسلام هم همینطور بود.
اینها مصداق های خوبی است که آدم میتواند از آنها قاعده دربیاورد. حضرت می گوید به آدم بد هم کمک کنید؛ حتی اگر لیاقت ندارد. در روایت بعدی می خوانیم که حضرت میفرماید، اگر طرف شما لیاقت هم نداشت، تو ضرر نکرده ای. طرف یا لیاقت دارد یا ندارد. مستحق است یا نیست، اگر بود که شما کار درستی کرده اید و اگر نبود هم چیزی از شما کم نشده است.
کجا نباید به یک آدم بد نیکی کرد؟
یک جا می گوید به آدم بد کمک کنید و یک جا می گوید به آدم بد کمک نکنید. یک جا می گوید اگر کمک بکنید جزای شر می بینید و یک جا می گوید، اگر کمک کنید خوب است و به نفع تو است. هر چند که او لیاقت هم ندارد. کسی که محبت تو را ضایع می کند و در واقع این محبت کردنِ تو، کمکی است به حماقت او، این خوب نیست. یعنی، نوع مصرفی که از این محبت دارد، مصرف خوبی نیست. یک موقع است که شما به یک آدم بد کمک میکنید و مصرف او از این کار خوب است. ما کاری نداریم که او آدم بشود یا نشود. نمیخواهیم انسانش کنیم یا تحول در او ایجاد کنیم. همین که احتیاج به کمک دارد، باید کمک کنیم حتی اگر آدم بدی است؛ حتی اگر دشمن تو است. کمک کردن اشکالی ندارد. اهل بیت این همه به دشمنانشان محبت کردند. ولی یک جا است که کمک کردن تو حماقت او را، جهنمی شدن او را، ضایع شدن او را، گناه کردن او را تقویت می کند.
مثلاً الان پدران و مادرانی می آیند و میگویند پسر ما دانشگاهِ خارج از کشور رفته، پای اینترنت و ماهواره نشسته و روحیه اش خراب شده. از این قبیل زیاد هستند که می گویند پسرم می آید من و پدر و خواهرش را کتک می زند؛ مشروب می خورد؛ کارهای کثیف می کند؛ فحش می دهد؛ قلدری می کند؛ بعد طلبکار هم هست و غذا و پول و محل خواب هم می خواهد. اگر هر پدر و مادری به این بچه محبت کند، این بچه را در شر شدن و جهنم رفتن کمک کرده، نباید به چنین آدمی خدمات دهی شود. جلوی این بچه باید حتماً گرفته شود و مادر و پدر باید شجاعت داشته باشند و جلویش بایستند. چون شما هر چقدر به این محبت بکنید، این جری تر می شود. پیامبر فرمود: خدا لعنت کند پدر و مادری را که باعث شوند بچه هایشان نسبت به آنها جسور و بی ادب شود. گاهی محبت های والدین، باعث جسور شدن بچه می شود. پدر و مادر اینجا باید مقابل بچه بایستند و غضبی که تحت کنترل قوه عاقله است، از خود نشان دهند. خدمات را قطع کنند و طردش کنند. مادری می گفت: اگر من با بچه ام این کار را نکنم بیرون می رود و بد می شود و همه کاری می کند. گفتم: الان مگر همه کاری نمی کند؟ الآن هم دارد مشروب می خورد و مواد مصرف می کند. بد می شود یعنی چه؟ شما حد اقل به او خدمات دهی نکن. اگر خوبی کردن، تقویت حماقت های اوست، پس این خوبی کردن اشتباه است.
در روابط زناشویی یک وقت یک مرد احمق در زندگی یک زن است و زن رئوف و مهربان و وفادار، می خواهد دلسوزی کند؛ ولی این مرد مرتب خطا می کند. زن می گوید: رفتم طلاهایم را فروختم، بدهی هایش را دادم. از زندان آزادش کردم. دوباره رفته یک غلط دیگری کرده. دوباره یک مقدار دیگر قرض گرفتم. شما برای چی داری به او محبت می کنی؟ این آدم اگر دوباره از زندان بیرون بیاید، همان آدم است، درست نمی شود و اصلاحی صورت نمی گیرد.
الان جامعه ما پر از محبت های غلط است که فقط شخص را بدتر می کند؛ فرزند را بدتر می کند؛ شوهر را بدتر می کند. محبت هایی که یک طرفه است و شخص فاسدتر، پرروتر و متوقع تر می شود. بدون اینکه وظیفه خودش بداند که این محبت را پاسخ بدهد و جبران کند. هیچ وقت انسان نباید توقع تشکر از کسی داشته باشد؛ اما اگر کسی روحیه شکرگزاری نداشت، آدم بی لیاقتی است و فکر می کند همیشه این وظیفه شماست که یک طرفه این کار را انجام دهی.
احسان در جایی که باعث ضایع شدن حق دیگران شود، غلط است
خیلی وقتها ما در کنار این که می خواهیم به یک نفر محبت و احسان کنیم، حق خیلی ها را ضایع می کنیم. مثلا طرف می گوید: گناه دارد. بگذار این کار را برای او انجام دهیم. در حالی که این کاری که می کنی، حق میلیونها انسان ضایع می شود.
در جایی که نوبت این شخص نباشد، مثلاً نوبت خانه است، می گوید به این خانه بدهیم که صاحب خانه شود. در حالی که از این شخص جلوتر هم هستند کسانی که در نوبت اند. نمی توانیم به هر قیمتی به یک نفر محبت کنیم. اگر نوع مصرف یک نفر، مصرف خوبی نیست و نوع مصرفی است که اگر به او محبت کنیم، شری از آن حاصل می شود یا حقی ناحق می شود و حدی زمین می ماند و فسادی ایجاد می شود، شما حق ندارید به او محبت کنید. می خواهد همسرت باشد یا پدر و مادرت یا فرزندت باشد.
گاهی مردهایی می خواهند به پدر و مادرشان محبت کنند، زن خودشان را ضایع می کنند. پدر و مادر یک حقی دارد و همسر هم یک حقی. حقوق مادر و همسر مشخص است. مادرم توقع دارد که ما هر وقت خانه اش می رویم، این کارها را برایش بکنیم. این توقع مادر درست نیست. هیچ مادری حق ندارد از عروسش توقع کاری داشته باشد. عروس کلفت کسی نیست. اگر محبت کرد کرد، نکرد نکرد. مرد اسمش را خدمت به پدر و مادر می گذارد؛ ولی به زن و بچه خودش ظلم می کند. خودت می توانی این فداکاری را برای پدر و مادرت بکنی، بکن. اما حق نداری انسانی را که وظیفه اش نیست، وادار کنی به این که به کسی که مستحق محبت نیست، محبت کند. بعضی ها از داماد خودشان توقع بیجا دارند. از دختر شوهرکرده ی خودشان توقع بیجا دارند. اینها ظلم است. از بچه هم باید انسان دقت کند که بی خود توقع نداشته باشند. بزرگان می گویند که هر وقت زن و بچه شما و شوهر شما آمادگی ندارند و شما از آنها توقع دارید، به آنها ظلم می کنید.
بزرگان ما به بچه های خودشان دستور نمی دادند که کاری را انجام دهند. برای این که می گفتند اگر فرزندم آماده نباشد و کار را با عصبانیت و ناراحتی انجام دهد، عاق می شود.
هرگاه مصرفِ یک آدم بد از نیکی، خوب باشد، نیکی کردن به او درست است
پس به رمز دقت کنید یک جاهایی ما به یک آدم بد، محبت و احسان میکنیم که مصرفش بد نیست. بخشش و عفو اوست. مثلاً مادری که بچه او را کسی کشته، قاتل هم آدم بدی نیست. یعنی اگر بخشیده شود، دوباره مرتکب قتل نمیشود. اما شخص دیگری یک آدم چاقوکش و لات و قلدر است. اگر الان هم بخشیده شود، دوباره میرود چاقوکشی میکند. باید یک جا جزا ببیند. پدر و مادرش میگویند بچه ما گناه و اشتباه کرده شما بزرگی کن و ببخش. اگر ببخشمش، دوباره چاقوکشی میکند. کسی که اتفاقی رفته یک بار عصبانی شده چاقو کشیده، میدانم که پشیمان است و دیگر تکرار نمی کند؛ اینجا خوب است انسان عفو کند.
یک وقت شما عفو میکنید و این آدم شرور جزا نمی بیند. وقتی جزا ندید، فردا باز هم همان کار را تکرار می کند. مثلاً زن می گوید من مهریه ام را بخشیدم. چرا بخشیدی؟ این آدم، آدم هوسبازی است. به زن ظلم کرده و حالا زن در فشار قرار گرفته برای اینکه جدا شود مهریه اش را میبخشد و این مرد دوباره همین بلا را سر یکی دیگر می آورد. اگر مفت برایش تمام شود، همان ظلم را در حق دختر دیگری میکند و میگوید این هم می بخشد دیگر. اذیتش میکنیم و این هم میبخشد. بارها این اتفاق افتاده و افرادی چندبار ازدواج کرده اند و هر بار زن بیچاره بدبخت شده و مرد هم رفته دنبال کار خودش. گاهی هم برعکس، زن و شوهری، آدم های خوبی هستند، ولی با هم تفاهم ندارند. هر دو با نیکی از هم جدا می شوند. زن محبت میکند و مهریه نمی گیرد و مرد هم محبت میکند و هدایایی می دهد با انسانیت و انصاف جدا می شوند.
اما زمانی محبت کردن، فساد آور است. طرف مقابل از این محبت کردن جز اینکه بعداً جرم و فسادش بیشتر می شود، اتفاق دیگری نمی افتد. این باید بیفتد زندان و جزا ببیند تا دفعه دیگر از این کارها نکند. پس هر جا شما با پررویی، بد مصرفی، بی لیاقتی، طلبکاری، لوس شدن، متوقع شدن، روبرو باشید، محبت کار خوبی نیست. اگر این مفاسد را ندارد و آدم بدی است، حتی دشمنت هم هست، ولی نوع مصرفش بد نیست، ما می توانیم محبت کنیم و کاری با خوب و بد طرف هم نداشته باشیم به نفع خود ماست.
ع ل 153
کلیدواژه ها:
آثار استاد