مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
بشر سالهاست از فساد، تباهی و انحراف در همه ابعاد وجودی خودش رنج میبرد؛ رنج جسمی و روحی. دنیا هم با نبود انسان کامل دچار فقرها، فسادها، ظلم ها، خونریزیها، جنگها، خودکشیها، غصهها و جنونهای فراوان، طلاقها، یتیم شدنها و گرفتاریهای زیادی شده، بهطوری که هیچ شخص و خانهای از این گرفتاریها و مشکلات به دور نیست. بنابراین، با آمدن حضرت حجت همه شأنهای پنجگانه انسان (جمادی، گیاهی، حیوانی،انسانی و فوق انسانی) به خوشبختی و کمال میرسد.
یکی از دعاهای مهم، دعای ندبه است. فقط چند فراز کوچک را میخوانم تا متوجه این ضرورت و این نیاز اساسی جامعه جهانی بشویم.
«فَعَلَى الْأَطَائِبِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ صَلَّى الله عَلَیْهِمَا وَ آلِهِمَا فَلْیَبْكِ الْبَاكُونَ وَ لِمِثْلِهِمْ فَلْتُذْرَفِ الدُّمُوعُ وَ لْیَصْرُخِ الصَّارِخُونَ وَ یَضِجُّ الضَّاجُّونَ وَ یَعِجُّ الْعَاجُّونَ= پس بر پاكیزگان از اهل بیت محمّد و على (درود خدا بر ایشان و خاندانشان)، باید گریه كنندگان بگریند، و زارى كنندگان بر ایشان زارى كنند، و براى مانند آنان باید اشك ها روان شود، و فریادكنندگان فریاد زنند، و شیون كنندگان شیون كنند، و خروشندگان بخروشند».
این کلمات خیلی مهم هستند. حضرت پنج حالت از گریه را بیان میکند: از اشک تا فریاد، ضجه، شیون و ناله که هر کدام از اینها شکلهای مختلف دارند. ما اینها را در زبان فارسی به شکل تفکیک شده نداریم. چون برای هر لحظه کلمهای هم که برایش انتخاب کنیم، باز به معادلهای عربیاش نیاز داریم.
در واقع کسی میتواند گریه کند و ضجه بزند که میفهمد نبودن امام زمان چه فاجعهای در زندگی خودش و همه انسانهای روی زمین در پی دارد.
ببینید نوع غصهها، گریهها و گرفتاریهایمان چقدر با گرفتاریها و غصههای یک انسان حقیقی فرق دارد. همه با مفاسد، گناهان و ظلمها گرفتاریم و این شایسته زندگی ما نیست. اگر حضرت بود، ما در یک زمان بسیار بسیار کوتاه، جزء اولیای خدا میشدیم. یعنی یک زندگی بینهایت شاد، آرام و پیشرفته، زندگی که هیچ نوع غم و غصه و نگرانی و دلشوره در آن نیست، داشتیم. حالا ببینید ما چقدر محروم هستیم و جامعه جهانی چقدر از این امر محروم است. از همه بدتر اینکه ما ارتباطمان با غیب و خانواده آسمانیمان قطع است. این قطع بودن ارتباط با خانواده آسمانی که نیاز اساسی و حیات زندگی ماست، بزرگترین فاجعه است.
چرا دردش را احساس نمیکنیم که الان ما با غیب ارتباط نداریم؟ چون ما نگاهمان به خودمان نگاه جنسی است، یعنی ما درگیر بخشهای زنانگی یا مرادنگیمان هستیم و هنوز آن دغدغههای آسمانی و انسانی را پیدا نکرده ایم. ما به شدت و به سرعت به سمت برزخ میرویم؛ اما هنوز غصه آخرت در دلمان نیفتاده که اگر من الان چند روز دیگر یا چند ساعت دیگر برای شرایط بهشت وفات کنم که یک سلسله ابزار حقیقی لازم دارد؛ نه ابزار اعتباری، بلکه ابزار حقیقی، آیا واقعاً من آماده هستم؟ آیا من همه ابزار لازم برای زندگی در ابدیت و آخرت را با خودم میبرم؟! اگر نبرم چه فاجعه ای رخ می دهد؟ اگر کسی آماده نباشد و نتواند الان در دنیا با ابدیت و آخرت انس بگیرد، معنایش این است که مردنش شروع یک وحشت کامل خواهد بود. مگر میشود انسان با ابدیت و خانواده آسمانیاش انس نداشته باشد. بعد بخواهد از چیزهای باطل و ضعیفی که در دنیا با آنها انس گرفته، کَنده بشود و جایی برود که هیچ انسی با اوضاع آن ندارد. چقدر از آدمها هستند که معنای مرگ برایشان وحشتناک است. در حالی که برای کسی که خودش را آماده کرده و با مرگ انس دارد، شیرین است.
چون انس ما به دنیاست، از مرگ می ترسیم
ما با چیزهایی انس گرفته ایم که دائماً به خاطر انس با آنها تحقیر میشویم و غصه میخوریم و گناه و معصیت میکنیم. با دنیا انس داریم و ساختار دنیا به گونه ای است که وقتی با آن دوست میشوی، دنیا دوستان خودش را به شدت تحقیر و له میکند. چون ما گیر دنیا هستیم؛ از جایی که شایستگیاش را داریم و باید به آن برسیم، یعنی بهشت و بالاتر از بهشت، میترسیم.
علامت این که یک نفر مسیر را درست طی کرده، این است که واقعاً مردن برایش شیرین است. اصلاً از اسم مرگ ناراحت نمیشود. قرآن چقدر قشنگ به یهودیان میگوید: «إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِیاءُ لله مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِینَ/ وَ لا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ =[1]اگر گمان میکنید که (فقط) شما دوستان خدائید و نه سایر مردم، پس آرزوی مرگ کنید، اگر راست میگویید. ولی آنان هرگز تمنای مرگ نمیکنند؛ به خاطر اعمالی که از پیش فرستادهاند». اگر شما واقعاً رفیقهای خدا هستید نه رفیق مردم؛ و انس شما با الله است و نه با بخش های جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلیتان؛ اگر راست میگویید دوست خدایید، آرزوی مرگ کنید. یعنی از مرگ خوشتان بیاید و آن را دوست داشته باشید. بعد میگوید: هرگز این یهودیها آرزوی مرگ نمیکنند؛ به خاطر گناهان و مفاسدی که کرده اند، به خاطر سابقه بدی که فرستاده اند به آن دنیا.
این فاجعه است که من به جای اینکه بنشینم و غصه عدم انسم با غیب و خانواده آسمانیام را بخورم و روز به روز انسم را از طبیعت کم کنم و انسم را به غیب بیشتر کنم؛ تازه الان اولین دغدغهام این شده که با ماشینم چه کار کنم؟ با فرزند و نوه و همسر و با فلان کس که عاشقش شده ام، چه کار کنم؟ این اول ماجراست، یعنی این آدم به جای اینکه جلو برود، عقبگرد کرده است. پس باید حواسش باشد که دغدغههای ابدیت را داشته باشد.
اگر کسی با خود حقیقیاش زندگی کرد، آن موقع است که از نبودن مأنوسها و محبوبهای حقیقی به وحشت میافتد و گریه میکند. مثل کسی که همسرش، فرزندش، پدر و مادرش، یا دوستش کنارش نباشد، دلتنگ میشود و گریه میکند. این برای آن است که با اینها انس دارد. اما اگر کسی خودش را بشناسد، از اینکه امام زمان و معشوقش کنارش نیست، غصه میخورد.
غصهها، دلتنگیها و گریههای یک آدم، نشان دهنده قیمت اوست. انسان اگر غصه هم دارد، باید غصههای اشرافی سطح بالا وفوق انسانی داشته باشد. این غصههای فوق انسانی، وقتی سراغ انسان آمد، دیگر غصههای کوچک، او را له و تحقیر و بیتاب و بیقرار نمیکند. چون خودش را پیدا کرده است. ولی وقتی که انسان با خودش قهر کند، همه فجایع، له شدنها، تحقیر شدنها و غصه خوردنها به سراغش میآید. هم ظلم میپذیرد و هم ظلم میکند.
امام صادق (علیهالسلام) در دعای ندبه با زبان بخش انسانی اش با ما حرف میزند. چون الگوی انسانیت است؛ حجت الله است؛ یعنی آینه است. اگر مدل و نوع غصههای شما به اندازه غصههای حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) باشد و دغدغههایتان به رنگ دغدغههای امام زمان (علیه السلام) و انسان کامل باشد، قیمت پیدا میکنید.
حضرت در این فراز میفرماید: «پس بر پاكیزگان از اهلبیت محمّد و على (درود خدا بر ایشان و خاندانشان)، باید گریه كنندگان بگریند؛ و زارىكنندگان بر ایشان زارى كنند؛ و براى مانند آنان باید اشك ها روان شود؛ و فریادكنندگان فریاد زنند؛ و شیونكنندگان شیون كنند؛ و خروشندگان بخروشند». این زبان انسانیت است. فقط بخش انسانی ما این را میفهمد، بخش حیوانی این را نمیفهمد.
وقتی کسی دغدغههای جاودانه و انسانی و آخرتی و ابدی را از دست میدهد، غصه، نگرانی، ناراحتی، دلشوره، جای آنها را می گیرد.
وقتی کسی در مورد ارزش های الهی غیرت و حیا ندارد و از دست رفتن آنها به او برنمیخورد و نسبت به این بخش خودش حساسیت و مقاومت ندارد، نسبت به فرهنگ دشمن و شیطان تسلیم شده است. دیگر از این به بعد گرفتار شیاطین جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و علمی میشود، یعنی دائماً دغدغههای اینها در زندگیاش میآید.
برای رهایی از این وضع، گریه خیلی مهم است. هر کس اشک، دغدغه، گریه، غصه، ضجه و نالهاش برای بخش انسانی اش باشد، این آدم شادتر و آرامتر است و لذت بیشتری از دنیا میبرد. مشکلاتش در روابط هم برطرف میشود، یعنی حداقل ممکن است دیگران هم آزارش بدهند و برایش مشکل درست کنند. این با هیچ کس مشکل ندارد و راحت هم میتواند رد شود.
کسی که میخواهد یک چیزی برای خودش یا دیگران بخرد، سر پول و خرید شخصیتش بالا و پایین میشود یا سر مقوله علمی و حیوانی این همه بالا و پایین میشود. معلوم است که هنوز در درونش گیرهایی دارد. پس به دنبال غصههای بخش انسانیمان بگردیم. اگر خدا ببیند یک نفر درگیر این گریه و غصه هاست، آنجا شروع رحمت و فتح باب و شروع این است که به تو به عنوان یک موجود انسانی نگاه میشود و حالا در به روی تو باز میشود.
قیمت انسان به داشتن کمالات جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی نیست. حتی هر چه بیشتر داشته باشی، وقتی که دغدغه انسانی نداری، از خدا دور هستی. بیقیمت و بیارزش هستی. تو فقط زمانی باطن انسانی پیدا میکنی که نوع آرزوها و دغدغهها و غصههایت عوض بشود. پس اگر غصه امام زمان (علیهالسلام) در دلت افتاد و انسان به این نوع بکاء رسید، تازه قیمت پیدا می کند.
کجایند خورشیدهای تابان؟
در دعای ندبه حضرت می فرمایند: «أَیْنَ الْحَسَنُ أَیْنَ الْحُسَیْنُ أَیْنَ أَبْنَاءُ الْحُسَیْنِ صَالِحٌ بَعْدَ صَالِحٍ وَ صَادِقٌ بَعْدَ صَادِقٍ أَیْنَ السَّبِیلُ بَعْدَ السَّبِیلِ = حسن كجاست؟ حسین كجاست؟ فرزندان حسین كجایند؟ شایسته اى پس از شایسته دیگر؛ راستگویى پس از راستگویى دیگر؛ راه از پس راه كجاست؟» این تمام غصه یک آدم است. کجاست راه بعد از راه، این گریه و غصه ها را دارد که ما چقدر محرومیم.
وقتی کسی میگوید «أین؟» اینجا امام از جایگاه ابر انسانی که برای بچههایش غصههای انسانی دارد، نگاه میکند. چه کسی میفهمد نبودن حسن و حسین در زندگی ما چقدر تلخ و فاجعهبار است.
«أَیْنَ أَبْنَاءُ الْحُسَیْنِ صَالِحٌ بَعْدَ صَالِحٍ وَ صَادِقٌ بَعْدَ صَادِقٍ = فرزندان حسین كجایند؟ شایسته اى پس از شایسته دیگر؛ راستگویى پس از راستگویى دیگر»
حتماً در زندگیتان این اتفاق افتاده که راه را گم کردید. این بسیار خطرناک است. در مسیر بهشت و ابدیت، گیج بودن آدم؛ اینکه من نمیدانم میخواهم چه کار کنم؛ الان سر در گم و بلاتکلیف هستم و نمیدانم مسیرم به کدام سو است؛ این نوع گم کردن راه، خیلی خطرناک است.
«أَیْنَ السَّبِیلُ بَعْدَ السَّبِیلِ= راه از پس راه كجاست؟» راه کجاست، مسیر چیست، من چطوری از این عمر و جوانی و استعدادم استفاده کنم که تلف نشود؟ علیه خودم نشود، گناه نشود، غافلم نکنم، شادیهایم را نگیرد و به من آرامش بدهد.
حضرت پدری است که برای فرزندانش مسیر را تعیین میکند. نوع نگرانی ما را تعیین می کند. میگوید نگران حسن و حسین و پدر و اصلتان باشید. نگران ارتباطاتتان باشید.
«أَیْنَ الْخِیَرَةُ بَعْدَ الْخِیَرَةِ= كجاست بهترین برگزیده بعد از بهترین برگزیده؟» یعنی کجایند آنهایی که خدا انتخابشان کرده. آن اوجها کجایند؟ آن اوجی که اگر من با آنها باشم تمام سعادت دنیا و آخرت را دارم.
این کجا باید در جان مان بیفتد. تا این در جان مان نیفتد هنوز غافلیم، هنوز خوابیم و متوجه نیستیم داستان چیست.
«أَیْنَ الشُّمُوسُ الطّالِعَةُ؟= كجایند خورشیدهای تابان». اگر خورشید نباشد چه اتفاقی میافتد؟ اگر همیشه شب باشد چه اتفاقی میافتد؟ الان جامعه جهانی در تاریکی است. تاریخ در تاریکی است. انسانیت در تاریکی است. خورشید ظهور ندارد.
«أَیْنَ الْأَقْمارُ الْمُنیرَةُ أَیْنَ الْأَنْجُمُ الزّاهِرَةُ أَیْنَ أَعْلامُ الدّینِ، وَ قَواعِدُ الْعِلْمِ = کجایند ماه هاى نورافشان؟ كجایند ستارگان فروزان؟ كجایند پرچم هاى دین و پایه هاى دانش؟»
به هر حال، باید حواسمان جمع شود و این دغدغه «أین؟ این؟» سراغ ما بیاید. اینها را با هیچ چیزی هم عوض نکنید. اگر این از شما گرفته شود، نشانه این است که مُرده اید، یعنی در جهنم پایینی ها سقوط کرده اید، یعنی از خدا خیلی دورید.
ما در نکبت، تاریکی، ظلمت و جهنم های «جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی» میسوزیم و میسوزیم. کاش که فقط دنیا بود. اما وقتی در این جهنم دنیا سوختی، در آخرت هم باید بسوزی. خسر الدنیا والآخرة=در دنیا وآخرت خسران دیده است. کسی به بهشت میرود که در دنیا عُرضه شادی و آرامش را داشته باشد؛ کسی عُرضه شادی و آرامش در دنیا را دارد که عُرضه خودشناسی و نیز عُرضه پیدا کردن خانواده آسمانی و ارتباط با آنها و عاشق شدن به آنهارا داشته باشد.
امام زمان/ دعای ندبه
[1] . سوره جمعه/آیات 7-6.
کلیدواژه ها:
آثار استاد