مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
اشاره:
از جمله رویدادها و جریانات مهمی كه در تاریخ ایران از جایگاه و منزلت والایی برخوردار است، سفر امام رضا(ع) به ایران و استقرار ایشان در مركز خلافت، یعنی مرو(خراسان) در جایگاه ولایتعهدی میباشد. هر چند این سفر با اصرارهای مأمون، خلیفه وقت عباسی، صورت پذیرفت؛ اما در عمل دارای آثار و پیامدهای درخشانی است. پرواضح است كه سیاست امام در این سفر تنها به افشای سیاستهای خائنانه مأمون محدود نمیشد، بلكه در این هجرت اهداف عالی دیگری نیز مورد توجه امام رضا(ع) قرار گرفت كه از جمله آنها تلاش برای برقراری پیوند با ایرانیان متمایل به تشیع و تبدیل خراسان بزرگ به كانون تشیع و تلاش برای تحكیم مبانی عقیدتی و كلامی شیعه با استفاده از فرصت ولیعهدی بوده است. در این مقاله برآنیم تا با اشاره به برخی تأثیرات از جمله رشد حوزههای علمی و گسترش تشیع، ایجاد فضاهای زیارتی و عبادی، ایجاد موقوفات، شفاخانه یا دارالشفاء، مهاجرت سادات به ایران و قیام محمد بن قاسم، جایگاه هر مورد را مشخص و تبیین نماییم.
از جمله پیامدها و تأثیرات حضور امام رضا(ع) در ایران را میتوان به شرح زیر برشمرد:
1ـ رشد حوزه های علمی و گسترش تشیع:
از جمله مسئولیتهای مهم ائمه اطهار(ع) به ویژه امام رضا(ع)، از یك سو، ارشاد و هدایت آحاد مردم و سوق دادن آنها به قرآن و سیره پیامبر اعظم(ص) و از دیگر سو، تعلیم و تربیت مردم و توجه دادن آنان به علم و دانش و مبارزه با انواع نادانیها، جهالتها و شبهات و سرانجام تربیت شاگردان، عالمان و اندیشمندان بوده است، كسانی كه هر یك در اعتلا و گسترش فرهنگ و مبانی تفكرات شیعی سهم بسزایی داشتهاند.
امام رضا(ع) هم در مدینه منوره و همزمانی كه به مرو هجرت نمود، همواره پاسخگوی تشنگان و جویندگان دانش و معرفت بود. در این خصوص، آن حضرت فرمود: "دانشهای ما را فراگیرید و به مردم یاد دهید، زیرا اگر مردم زیبایی سخن ما را بدانند، از ما پیروی میكنند. "[1] همچنین ایشان میفرمود: "من در روضه منوره نبوی مینشستم، در حالی كه علمای بسیاری در مدینه حضور داشتند، هنگامی كه یكی از آنان در پاسخ سئوالی در میماند، همگی آنان، افراد را به نزد من میفرستادند و من پاسخگوی سئوالات آنان بودم. "[2]
علی بن موسی الرضا(ع) طی دوران اقامت خود در مرو، برای ترقی اندیشه و اعتقادات مردم خراسان بسیار تلاش نمود و با مناظرههای علمی با اهل كتاب و نحلههای فكری گوناگون، موجبات اعتلای معرفت و بینش دینی این منطقه را فراهم آورد. آن حضرت، با تشكیل محافل علمی، كلامی و حدیثی به دفاع از اصول اسلام و فرهنگ اهل بیت پرداخت و به شبهات و ایرادات فِرَق مختلف پاسخ داد.[3] شمار مناظرات امام رضا(ع) با اهل كتاب و نمایندگان مسیحیان، یهودیان، مانویان، زرتشتیان، صابئین و فرق اسلامی بسیار است.[4] مباحث این مناظرات علمی درباره آفرینش جهان، توحید، صفات خداوند، انبیای الهی و عصمت آنان، جبر، اختیار و امامت، تفسیر آیات گوناگون قرآن، فضایل اهل بیت(ع)، احادیث، دعا و احكام دین بود.[5]
این مناظرات از یكسو موجبات عظمت علمی امام رضا(ع) و از سوی دیگر زمینه رسوایی و سرافكندگی مأمون در مقابل علمای ادیان و از سوم سو، حقانیت و شایستگی امام(ع) و غاصبانه بودن خلافت مأمون و از سوی چهارم زمینه پیبردن علمای ادیان نسبت به جایگاه رفیع شریعت، و احكام اسلام و كامل بودن آن را فراهم نمود.
گفتنی است كه امام رضا(ع) جریان پشیمانی و رسوایی مأمون را قبل از برگزاری مناظرات با علمای ادیان، به "نوفلی " چنین فرموده بودند: "ای نوفلیّ! میخواهی بدانی چه زمانی مأمون پشیمان میشود؟ گفتم: بله، فرمود: زمانی كه ببیند با اهل تورات با توراتشان و با اهل انجیل با انجیلشان و با اهل زبور با زبورشان و با صابئین به عِبری و با زردشتیان به فارسی و با رومیان به رومی و با هر فرقهای از علما به زبان خودشان بحث میكنم، و آنگاه كه همه را مجاب كردم و در بحث بر همگی پیروز شدم و همه آنان سخنان مرا پذیرفتند، مأمون پشیمان خواهد شد. و لا حول و لاقوه الا بالله العلی العظیم. "[6]
با توجه به جوّ عقلگرایی كه در زمان مأمون اوج گرفته بود و درگیری معتزله[7] و اشاعره[8] و انشعابات این دو و سر برآوردن فرقههای گوناگون در آن دوره كه منشأ آن رواج و توسعه كاربرد عقل در مسائل كلامی و دینی بود، حضور امام رضا(ع) برای تبیین و تحكیم مواضع شیعه و رفع شبهات از آن و رهنمون شیعیان بسیار ضروری و مفید مینمود.[9] علیبن موسیالرضا(ع) افزون بر شركت در مناظرات عمومی و مجالس علمی كه مأمون آنها را تدارك میدید، در منزل خود و مسجد مرو نیز حوزه علمی تشكیل داد و پذیرای شیعیان و پیروان خویش شد، شیعیانی كه از شهرها و روستاهای دور و نزدیك و از طبقات گوناگون برای زیارت آن حضرت و گرفتن راهنمایی و كسب معارف علمی و دینی و حل شبهات و مسائل گوناگون میآمدند تعداد ایشان هر روز بیشتر میشد، تا جایی كه مأمون احساس خطر كرد و به محمدبن عمرو طوسی دستور داد مانع ورود و اجتماع آنها در خانه حضرت شود. حضرت پس از شنیدن این خبر فرمود: "... خدایا! از كسی كه به من ظلم كرده، مرا خوار نموده و شیعیان را از درب خانه من دور كرده است، انتقام مرا بگیر، تلخی خواری و خفت را بدو بچشان چونانكه او به من چشانیده است، و وی را از درگاه رحمت و كَرَمت دور ساز... "[10]
این خبر از یك سو نشانه عظمت علمی امام و تلاشهای وافر ایشان در انتقال دانش و معارف علمی و دینی به شیعیان بود و از دوم سو، گسترش حوزههای علمی و كانونهای شیعی را در برداشت و از سوی سوم، نشاندهنده ازدیاد مشتاقان، علاقمندان و شیعیان به حضرت بود، تا از سرچشمه معارف ولایی سیراب گردند، و در آخر نیز بیانگر سازشناپذیری حضرت در مقابل دستگاه ظالمانه مأمون بود، چنانكه بلافاصله پس از راندن شیعیان از منزل ایشان، آن امام اعتراض و شكایت خود را به صراحت اعلام كرد.
شایان ذكر است كه اسوه عملی بودن و مقام معنوی و عظمت علمی علی بن موسی الرضا(ع) از زمینه های مهم در جذب مردم به سوی ایشان بود. امام(ع) از هر فرصتی در جهت اعتلای اسلام و گسترش فرهنگ ناب شیعی استفاده نموده و در صدد بود به شیوه خالصانه امر به معروف و نهی از منكر نماید و جلوی انحرافات را مسدود كند. از جمله روزی مأمون از امام رضا(ع) خواست كه نماز عید را اقامه كند، اما امام ابتدا نپذیرفتن تا اینكه مأمون اصرار كرد، حضرت فرمود: "... من آنگونه كه رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) (برای نماز عید) بیرون میرفتند، بیرون خواهم رفت. "[11] مأمون پذیرفت، آن حضرت با پای برهنه به راه افتاد، پس از اندكی راه را رفت و آنگاه سر به سوی آسمان بلند كرد و تكبیر گفت همراهان و موالیان او نیز تكبیر گفتند، گویی آسمان و در و دیوار نیز با او تكبیر میگفتند، مردم كه حضرت رضا(ع) را با آن حال دیدند، صدای تكبیرش را كه شنیدند، چنان صداها را به گریه بلند كردند كه شهر مرو به لرزه در آمد. خبر به مأمون رسید، فضل بن سهل به مأمون گفت: اگر علیبن موسیالرضا(ع) بدین حال به مصلی برود، مردم شیفته او خواهند شد و همه ما بر خون خود بیمناك هستیم. مأمون نیز دستور بازگشت حضرت را داد و امام(ع) نیز بازگشت.[12]
با توجه به آنچه گفته شد، درمی یابیم كه امام(ع) در برنامههای عبادی خویش نیز بر آن بود تا سنت رسولالله(ص) و امیرالمؤمنین را زنده نگهداشته و تحقق بخشد، مسئلهای كه در تبیین جایگاه شیعه و معارف اسلامی نقش برجستهای دارد.
از دیگر نتایج پربار دوران اقامت علیبن موسی(ع) در مرو، فراهم شدن زمینه رشد و گسترش تشیع در خراسان بود. مردم خراسان كه از پیش دوستدار خاندان رسالت بودند، پس از حضور آن حضرت محبت و ارادتشان به اهل بیت(ع) و علویان بیشتر شد، به گونهای كه مدفن امام رضا(ع) یكی از پایگاههای مهم تشیع در طول تاریخ درآمد و بر تاریخ فرهنگ و هنر و اقتصاد ایران و تشیع تأثیر عمیقی نهاد[13]. بیشك زیارت قبور ائمه به ویژه امام رضا(ع) یكی از بهترین شعایر مذهبی شیعه بود كه در طول تاریخ، مشتاقان و شیعیان از آن بهرهمند گردیدند.[14]
یكی از حوادث مهمی كه باعث محبوبیت بیشتر امام رضا(ع) در میان مردم خراسان و شیعیان گردید، نزول باران رحمت بر اثر دعای حضرت بود. هنگامی كه حضرت به ولایتعهدی مأمون منصوب شد، منطقه خراسان دچار كمآبی شد و مزارع و باغات در معرض خطر قرار گرفت. مأمون از امام(ع) خواست كه دعا كند و از خداوند بخواهد تا باران رحمت خود را نازل نماید. امام(ع) به خواسته مأمون پاسخ مثبت داد و پذیرفت كه در پیشگاه الهی دعا كند. سرانجام در موعد مقرر به بیابان رفت و مردم زیادی نیز گرد آمده بودند. حضرت بر فراز منبر قرار گرفت و پس از حمد و ثنای پروردگار عرض كرد: "بارالها! تو قدر و منزلت اهل بیت(ع) را بالا بردی و به آنان بزرگی و عظمت بخشیدی، مردم به امید فضل و رحمت تو به ما متوسل شدهاند، از تو درخواست دارم حاجت آنها را برآوری و باران رحمتت را نازل نمایی، بارانی كه ویرانی و زیان به بار نیاورد، بارانی كه شروع آن موقعی باشد كه مردم از صحرا برگشته و به منازل و قرارگاههای خود رسیده باشند. " سرانجام دعای حضرت مستجاب شد و همانطور كه از پیشگاه الهی درخواست نموده بود عملی گردید.[15]
نزول باران رحمت بر اثر دعای حضرت(ع) موجب قدرشناسی مردم گردید و همه یك زبان میگفتند: بزرگواریها و كرامات حضرت باری تعالی بر فرزند پیامبر اسلام(ص) گوارا باد.
محتمل است كه هدف مأمون از فرستادن حضرت برای دعای باران، این بود كه ایشان پس از حضور در بیابان به اتفاق انبوهی از مردم و دعا در پیشگاه الهی، دعایشان مستجاب نشود و ایشان را در میان عامه مردم تحقیر نماید. اما با استجابت دعای حضرت، موقعیت مأمون نیز تضعیف و این حادثه برای وی گران تمام شد.
استجابت دعای حضرت و نزول باران رحمت، از یك سو موجب فزونی محبوبیت و علاقمندی به امام رضا(ع) در افكار عمومی شد و از دیگر سو، زمینه نفوذ تشیع و گرایش به آن را مخصوصاً در افرادی كه معرفت و علاقمندی آنها به امام(ع) ریشهدار و عمیق بود، فراهم كرد.
گذشته از مناظرات[16] كه پیشتر گفته شد، احادیث و روایات بسیاری از امام رضا(ع) در زمینههای مختلف علوم و معارف اسلامی شیعه چون فقه، اصول عقاید، اخلاق و... برای ما به یادگار مانده كه گنجینهای بس گرانبهاست.
در مجموع دوران پربار امامت امام رضا(ع) به ویژه دهه دوم آن، دوران آزادی و آسایش نسبی شیعیان است؛ در این دوران، شیعیان و سادات از اطراف برای دیدن و بهرهبردن از محضر علیبن موسیالرضا(ع) به خراسان روی آوردند. بیشك عقاید، فقه و اندیشه شیعه در این دوران گسترش در خور توجهی داشت.[17]
2ـ ایجاد فضاهای زیارتی و عبادی:
پس از شهادت مظلومانه علیبن موسیالرضا(ع) دوستان و شیعیان متوجه زیارت آن حضرت شدند. بقعه رضویه، نخست محوطه كوچكی بود كه در میان باغ بزرگی قرار داشت. روضه مطهره رضویه از همان روز نخست خادم داشته و شخصی كلیددار حرم مطهر بوده است. پس از مدتی در كنار قبر آن حضرت مسجدی ساخته و در اختیار زائران قرار میگیرد. به موازات ساختن مساجد رباطهایی نیز جهت سكونت زائران امام(ع) ساخته و متصدیان در آنجا به فعالیت میپرداختند و برای رفاه و آسایش زائران كوشش میكردند.[18]
ظاهراً نخستین گروهی كه در كنار قبر مطهر سكونت اختیار میكنند، خادمان روضه مباركه، كسبه و اصناف بودهاند، از این تاریخ كه زمان آن مشخص نیست، مشهد امام علی بن موسیالرضا(ع) محل مسكونی میشود و اندك اندك در آنجا سكونت مییابند و بعد از مدتی حالت یك قصبه را به خود میگیرد و به "مشهدرضا " معروف میگردد.[19]
در قرن سوم و چهارم هجری سه گروه در مشهد اقامت داشتند: نخست خادمان و كارگزاران روضه مباركه، دوم علما و سادات كه برای قرب جوار، تبلیغ احكام و اقامه شعائر دینی در آنجا سكونت داشتند و سوم افرادی كه برای كسب و كار به آنجا رفته بودند و حوائج ساكنان و زائران را برآورده میكردند.[20]
سلاطین آلبویه به مشهد مقدس رضوی توجه داشتهاند تا آنجا كه ركنالدوله یكی از امیران این سلسله برای زیارت حضرت رضا به مشهد مشرف میگردد.[21] صاحب بن عباد كه در ری حكومت و وزارت داشته نیز به مشهد مقدس عنایت داشته است.[22]
در قرن نهم هجری كه مصادف با سلطنت تیموریان است، مشهد مقدس رضوی به صورت مركزی دینی، فرهنگی، هنری و اقتصادی درآمد و مردم از اطراف و اكناف به آنجا میآمدند. شاهرخ امیر تیمور كه در هرات حكومت میكرد، به مشهد مقدس عنایتی بسیار داشت. در این ایام به دلیل وجود امنیت، مردم از گوشه و كنار، برای زیارت به مشهد مشرف میشدند. در این دوره فضاهای جدیدی برای عبادت و زیارت ساخته میشد و در اختیار زائران حضرت رضا(ع) قرار میگرفت. گوهرشادآغا رواق بزرگ دارالسیاده، رواق دارالحفاظ و رواق دارالسلام را ساخت و در همین زمان، مسجد مجلل و باشكوه گوهرشاد نیز بنا گردید.[23]
مسجد جامع گوهرشاد یكی از مهمترین و زیباترین مساجد تاریخی در بلاد و اماكن اسلامی به شمار میرود. این مسجد باشكوه یادگاری از قرون گذشته و نمونهای از معماریهای سنتی اسلامی است كه در جوار بارگاه ملكوتی علی بن موسیالرضا(ع) قرار گرفته و متصل به آن است. این مسجد در سال 821 هجری بنا گردید و بانی آن گوهرشاد آغا فرزند امیر غیاثالدین ترخان و همسر شاخرخ، فرزند امیر تیمور گوركانی است كه از خاندان مشهور و معروف در عهد تیموریان بودند. گوهرشاد آغا از بانوان بزرگ و نیكوكار عصر خود به شمار میرفت و یادگارهای بسیاری در مشهد رضوی و هرات از خود بر جای نهاد.[24] خواندمیر در این باره مینویسد: "گوهرشاد آغا به صفت عفت و نَصَفَت اتصاف داشت و همواره همت عالی فهمت بر تعمیر بقاع خیر و اشاعه مبرات میگماشت از آثار او در شمال دارالسلطنه هرات، مدرسه و مسجد جامعیت در غایت زیب و زینت و در مشهد مقدسه رضویه نیز مسجد جمعه در كمال تكلف ساخته و مستقلات خوب و اسباب مرغوب بر این بقاع وقف نموده. "[25]
اماكن زیارتی در قرن دهم و یازدهم مصادف با حكومت صفویه در ایران است. اعلام تشیع اثنی عشری یا "دوازده امامی " در سال 907 هجری به عنوان مذهب رسمی كشور در دوران حكومت تازه تأسیس صفویه، كه هنوز پایههای خود را تحكیم نكرده بود، از سوی شاهاسماعیل در تبریز، مهمترین تصمیم وی بود.[26] آنان مذهب تشیع را در سرزمینهای تحت قلمرو خود گسترش دادند و بدین رو شیعیان و محبان اهل بیت(ع) نیز از فضای تقیه بیرون آمدند. در این زمان مشهد مقدس رضوی رونق زیادی یافت و مردم، گروه گروه از شهرها و ولایات به این سرزمین روی آوردند به دلیل امنیت راهها و سركوب شدن مخالفان و معاندان، زائران خود را از اقصی نقاط آذربایجان و قفقاز و از صغد خوارزم، از بدخشان و طخارستان و هند و سند و جنوب و شمال كشور پهناور به مشهد مقدس میرساندند.[27]
با شهادت علی بن موسی الرضا(ع) از یك سو علاقمندان به مكتب اهل بیت(ع) به ویژه امام رضا(ع) بیشتر میشدند و مشتاقان آن حضرت با تحمل زحمات بسیار به زیارت ایشان همت میگماشتند. از دوم سو، با گذشت زمان، فضاهای زیارتی همراه بامعماری اسلا می و سنتی رونق و فزونی یافت. و از سوم سو تلاش برای ایجاد رفاه حال زائران آن حضرت در طول دوران مختلف به عنوان یكی از محورهای مهم فعالیتهای متصدیان مشهدالرضا(ع) محسوب گردید. و سرانجام اسكان علما و سادات در جوار مرقد امام رضا(ع) در جهت تبلیغ دین و توسعه و ترویج تشیع نیز اهمیت بسزایی یافت.
3ـ ایجاد موقوفات:
آستان قدس رضوی یكی از مؤسسات مذهبی است كه دارای موقوفات بسیار است. در ادوار تاریخ و قرون، از میان دوستان و شیعیان و شیفتگان علیبن موسیالرضا(ع) هر كس به قدر استعداد و توانایی خود مقداری از ما یملك خود را برای آن بارگاه ملكوتی وقف كرده است تا زائران و نیازمندان از حاصل آن بهرهمند گردند. بر طبق اسناد موجود، قدیمیترین سندهای وقفی مربوط به قرن دهم هستند. قدیمیترین سند وقف غیرمنقول نیز مربوط به وقفنامه "عتیق علی طوسی " است كه سال 931 هجری تنظیم شد. و پس از آن وقفنامه سیدعلی حسینی گنابادی است كه در سال 957 هجری ملكی را در قریه زیبد گناباد وقف آستان قدس كرده است.[28]
موقوفات حضرت رضا(ع) در گذشته بسیار گستردهتر از امروز بوده و اكنون رَقبات زیادی در افغانستان و یا در مناطق خوارزم و ماوراءالنهر كه جزء منطقه خراسان بودهاند، واقع شده كه با تغییر مرزهای سیاسی در آن طرف مرزها ماندهاند. گفتنی است در قفقاز و آذربایجان شوروی و در هند و پاكستان نیز در سابق موقوفههایی وجود داشته است. تعدادی مؤسسه دینی به نام امام رضا(ع) در هند و پاكستان نیز اكنون وجود دارند كه مورد توجه شیعیان آنجاست و مردم در روزهایی خاص در آن اماكن گرد هم میآیند و از فضائل و مناقب آن حضرت سخن میگویند و به نام آن امام نذر و نیاز میكنند.[29]
در میان موقوفات از یك دهِ ششدانگ، یا یك مزرعه، یا یك باغ بزرگ، یا وقف خانهای كوچك و یا سرای تجاری، مغازه و... وجود دارند كه هر كدام به منظوری از طرف واقفان و دوستان حضرت رضا(ع) وقف شدهاند. بیشتر املاك آستان قدس در حومه مشهد و بلوكات تابعه مشهد و سایر شهرستانهای خراسان و معدودی نیز در تهران، قزوین، رشت، مازندران، آذربایجان، كرمان، اصفهان و شیراز است. برخی از املاك مزبور ششدانگ و پارهای سهام، معدودی از آن وقف است.[30] با توجه به آنچه در مورد موقوفات گفتیم، این نكته آشكار میشود كه سنت پسندیده وقف با نیات خیر و عامالمنفعه از سوی بانیان آن معمول گردیده و تا كنون ادامه دارد.
4ـ شفاخانه یا دارالشفاء:
با استناد به برخی از متون تاریخی در مییابیم كه در جوار بارگاه ملكوتی حضرت علیبن موسیالرضا(ع) از قدیم شفاخانه و یا دارالشفاء وجود داشته و مردمانی مستضعف از آن بهره میبردهاند. در كنار قبر مطهر آن امام بزرگ حكیمان و طبیبانی بودهاند كه در شفاخانه مباركه، بیماران را معالجه میكردهاند. از عصر صفوی نام طبیب و حكیمی كه در آستان قدس رضوی بیماران را معالجه میكرده است. اسكندر بیك تركمان در كتاب "تاریخ عالم آرای عباسی " مینویسد: "حكیم عمادالدین محمود كه در علم و حكمت و دانشوری و حذاقت مشهور آفاق بوده، رسالات مرغوب و نسخههای غریب از او در علم طب و تربیت معاجین و معالجه امراض مزمنه و مواد حاره خصوصاً جرب صغیر و كبیر، كه بینالجمهور به آتشك مشهور است، معتمد علیه اطباست. " تا آنجا كه میگوید: "چون شاه جنت مكان در رواج و رونق آستانه مقدسه حضرت امام الجن و الانس به اقصی الغایه توجه مرعی داشته، از هر طبقه آنچه بهتر بود به خدمات آن سركار تعین میفرمودند، او نیز به طبابت سركار فیض آثار مأمور گشته، مدتها در مشهد مقدس معلی به معالجه مرضی مشغولی داشت و الحق جامع صفات و كمال و زبده اصحاب گزیده و ارباب افضال بود. "[31]
5ـ مهاجرت سادات به ایران در آستانه ورود امام رضا(ع) به خراسان:
یكی از دلایل عمده نفوذ تشیع در ایران، ورود سادات علوی به این منطقه بوده است. دلایل ورود سادات به ایران عبارت است از:
1ـ امن بودن مناطق ایران: ایران دور از دسترس حكومتهایی بود كه مركز آنها در شام و یا عراق قرار داشت. فشارهای عباسیان و پیش از آنها امویان، باعث شد كه آنها بدین مناطق مهاجرت كنند.
2ـ مرفه بودن شهرهای ایران.
3ـ محبوب بودن آنان نزد مردم این سامان، چه آنكه آنها فرزندان رسول خدا(ص) بودند.[32] این مهاجرتها بیشتر از قرن دوم به بعد بوده است، به ویژه با آمدن حضرت علیبن موسی(ع) به ایران. تسامح مأمون در مقابل سختگیری پدرش رشید نسب به سادات، در رشد و گسترش علویان تأثیر بسزایی داشت. او گرچه با قیامهای آنها به شدت برخورد كرد، به علت اعتقادی كه به برتری علی(ع) بر سایر خلفا داشت، نسبت به علویان نیز احترام زیادی قائل بود، اما با این همه، سیاست او در اواخر نسبت به این افراد، كه در هر حال حكومت عباسیان را تهدید میكردند، كاملاً عوض شد. آمدن حضرت فاطمه معصومه(س) به ایران از جمله مهاجرتهایی بود كه همزمان با آمدن علیبن موسی(ع) به ایران صورت گرفت.[33] حضور این بانوی گرامی سبب گسترش بیشتر تشیع در قم گردید. آنسان كه پس از رحلت و به خاك سپردن ایشان در این شهر نیز تربت مطهرش مورد زیارت خاص و عام قرار گرفت، حتی بعد از وفات ایشان عدهای از سادات نیز به قم مهاجرت كردند.
حضرت احمدبن موسی كاظم(ع) نیز در دوره مأمون با گروهی عازم شیراز شد تا سرانجام به برادرش امام رضا(ع) بپیوندد. چون قتلغخان، فرماندار مأمون در شیراز از آمدن احمد آگاه شد، در بیرون شهر در محلی روی به احمد آورد كه به آن نقطه خان زینال، میگفتند. هر دو گروه با هم برخورد كردند و میانشان جنگ در گرفت، پس مردی از یاران قتلغ فریاد زد: اگر میخواهید به امام رضا(ع) برسید، او شهید شد. هنگامی كه یاران احمد بن موسی این سخن را شنیدند، از اطرافش پراكنده شدند و جز بعضی از قبیله و برادرانش كسی با او نماند. پس به طرف شیراز روی آورد و مخالفان در پی او آمدند و در همین نقطه كه اكنون آرامگاه اوست و به شاهچراغ معروف است، وی را به شهادت رساندند.[34]
مرعشی درباره آمدن سادات به ایران چنین مینویسد: "سادات از آوازه ولایت و عهدنامه مأمون كه بر حضرت امام پناهی داده بود، روی بدین طرف نهادند و او را بیست و یك برادر بودند. این مجموع برادران و بنواعمام از سادات حسینی و حسنی، به ولایت ری و عراق رسیدند... "[35] پس از اقدام مأمون در به شهادت رساندن حضرت امام رضا(ع) سادات به دیلمستان و طبرستان پناه بردند. مرعشی در این باره مینویسد: "... چون سادات خبر غدر مأمون، كه با حضرت رضا كرد، شنیدند پناه به كوهستان دیلمستان و طبرستان بردند و بعضی بدانجا شهید گشتند و مزار و مرقدشان مشهور و معروف است و بعضی در همان جا توطن نمودند و اولاد و اتباع ایشان باقیست و چون اصفهبدان مازندران در اوایل كه اسلام قبول كردند، شیعه بودند و با اولاد رسولالله(ص) حسن اعتقاد داشتند، سادات را در این ملك مقام آسانتر بود... "[36]
این مزارهای متبرك در ایران، نمودی است از آرمانهای راستین تشیع كه از اسلام ریشه گرفته بود و در حقیقت پشتوانه عظیمی برای معیارها و ارزشهای والای مكتب تشیع محسوب میگردید. این مكانها افزون بر اینكه محلی برای زیارت مشتاقان خاندان اهل بیت(ع) بود، مدرسه بزرگی نیز برای زائران تلقی میگردید كه از معرفت امامزادگان و فضایل اخلاقی آن بزرگواران بهرهمند گردند و از سویی به مظلومیت و حقانیت آنان پی برند كه این خود در گسترش مذهب شیعه نیز مؤثر بود. به بیان دیگر، این آرامگاهها هر كدام به كانونی برای گسترش فرهنگ تشیع تبدیل گردید.
6ـ قیام محمد بن قاسم:
یكی از نتایج زودرس تأثیر امام رضا(ع) در خراسان، قیام محمد بن قاسم میباشد. اهمیت نفوذ تشیع و گستردگی آن پس از ورود امام رضا(ع) در خراسان به گونهای بود كه زمینه قیام محمد بن قاسم علوی در طالقان فراهم شد. هر چند این قیام در سال 219 هـجری و چند سال بعد از شهادت امام رضا(ع) رخ داد، از آن روی كه باعث گسترش تشیع در بخشی از خطه ایران گردید، در خور توجه است. محمد بن قاسم در زمان معتصم در طالقان خروج كرد و پس از جنگهایی كه میان او و عبدالله بن طاهر روی داد، سرانجام عبدالله او را دستگیر كرد و به نزد معتصم فرستاد.[37] وی پیش از آن مدتی در جوزجان تلاش كرد و طولی نكشید كه چهل هزار نفر از مردم آنجا با وی بیعت كردند.[38] كه این خود بیانگر وسعت گرایشهای شیعی در خراسان است.
سخن پایانی:
1ـ حضور امام رضا(ع) در ایران موجب رشد و گسترش تشیع گردید. مناظرات علمی ایشان از یكسو و تشكیل كلاسهای درس در منزل خود و همچنین مسجد مرو از سوی دوم، و احادیث و سخنان ارزنده ایشان در زمینههای مختلف علوم و معارف اسلامی، از سوی دیگر موجب رشد و گسترش تشیع گردید. ایرانیان، به ویژه خراسانیان، در اظهار مهر و محبت به ائمه اطهار(ع) و به خصوص به امام رضا(ع) كوشش فراوان كردند.
2ـ پس از شهادت امام رضا(ع) دوستان و شیعیان آن حضرت متوجه زیارت آن حضرت شدند و تدریجاً فضاهای زیارتی و عبادی در مشهدالرضا پدیدار گردید و اصناف و اقشار مختلف مردم به ویژه علمای شیعه در آن سكنی گزیدند.
3ـ با توجه به شخصیت همه جانبه و والای امام رضا(ع) بانیان خیر علاقمند به سنت حسنه خیررسانی بوده و قسمتی از مایملك و دارایی خود را وقف آستان مقدس رضوی مینمودند. و حتی در كنار بارگاه ملكوتی امام(ع) دارالشفاء برای معالجه بیماران احداث گردید.
4ـ در قرن دوم هجری به دلیل فشارهای امویان و عباسیان، سادات به ایران مهاجرت كردند و در هنگام ورود امام رضا(ع) به ایران نیز عدهای از آنها به این سرزمین آمدند كه بعدها تحت تعقیب عباسیان قرار گرفتند و عده زیادی از آنها در شهرهای مختلف به شهادت رسیدند و مزارهای هر یك به كانونی برای فرهنگ تشیع تبدیل گردید و موجبات گسترش شعائر و معارف شیعه را فراهم كرد.
پی نوشت ها :
[1] ـ مجلسی، بحارالانوار، ج 2، ص 30.
[2] ـ طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ج 2، ص 64.
[3] ـ منتظرالقائم، تاریخ امامت، ص 216.
[4] ـ برای اطلاعات بیشتر بنگرید به: شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا، ج1، ص 313 تا 388.
[5] ـ تاریخ امامت، ص 216.
[6] ـ شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا،ج1، ص 316.
[7] ـ واصل بن عطا در پاسخ به شخصی كه در مجلس درس حسن بصری پرسیده بود "موقعیت كسی كه گناه كبیرهای مرتكب شود، چیست "، گفت: كه صاحب گناه كبیره نه كافر است مطلقاً، و نه مؤمن است مطلقاً، بلكه او در منزلی میان این دو منزل است. پس برخاست و پای ستونی از ستونهای مسجد بصره عزلت گزید. حسن با یاران خود گفت: واصل از ما عزلت گزید، از این رو آنان را معتزله نامیدهاند. بنگرید به: علی محمد ولوی، تاریخ علم كلام و مذاهب اسلامی، ج 2، ص 329 و 330.
[8] ـ ابوالحسن اشعری اعتماد و اتكای مطلق به عقل را جایز ندانسته و معتزله را در این مورد سرزنش كرده است، او علت بسیاری از انحرافات معتزله را اعتماد به عقل دانسته است. وی در زمینه عقل جانب میانه را گرفته و مذهب اوسط را اختیار كرده و میگفت خدا به عقل حاصل شود و به شرع واجب گردد. (همان، ص467)
[9] ـ ناصری داودی، تشیع در خراسان در عهد تیموریان، ص 66.
[10] ـ عیون اخبارالرضا(ع)، ج2، ص 400و401.
[11] ـ شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 256 و 257
[12] ـ همان.
[13] ـ منتظرالقائم، تاریخ امامت، ص 217 و 218.
[14] ـ آل بویه از شیعیانی بودند كه علاقمندی خود را به زیارت ائمه اطهار(ص) به ویژه امام رضا(ع) در عمل نشان دادند. از جمله ركن الدوله نیز پیش از سال 352 هجری كه شیخ صدوق را به ری دعوت كرد، برای زیارت مرقد امام رضا(ع) به خراسان رفت و آنگونه كه به شیخ صدوق گفته بود، از آن امام همام حاجت گرفته است. بنگرید به: شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا(ع)، ج2، ص 312.
[15] ـ عیون اخبارالرضا، ج2، ص 179 - 183.
[16] ـ برای اطلاعات بیشتر در خصوص مناظرات امام رضا(ع) با فرق مختلف بنگرید به: طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص 171-224.
[17] ـ حیدری آقایی، تاریخ تشیع(1)، ص 276.
[18] ـ عطاردی، تاریخ آستان قدس، ج 2، ص 628.
[19] ـ همان، 629.
[20] ـ همان.
[21] ـ شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا(ع)، ج2، ص 312.
[22] ـ شیخ صدوق كتاب عیون اخبارالرضا را به صاحب بن عباد تقدیم كرده و دلیل آن را علاقه وی به اهل بیت(ع)، تمسك به ولایت آنان و اعتقاد به وجوب اطاعت و قول به امامت آنها و احسان به شیعیان آنان میداند. بنگرید به: جعفریان، تاریخ تشیع در ری، ص 38.
[23] ـ عطاردی، تاریخ آستان قدس، ج 2، ص 630 و 631.
[24] ـ همان، ص 715.
[25] ـ خواند میر، تاریخ حبیب السیر، ج 4، ص 68.
[26] ـ سیوری، ایران عصر صفوی، ص 24.
[27] ـ عطاردی، تاریخ آستان قدس، ج 2 ، ص 632 و 633.
[28] ـ همان، ص 554.
[29] ـ همان، ص 555.
[30] ـ همان، ص 557 و 558.
[31] ـ اسكندر بیگ، تاریخ عالم آرای عباسی، ج 1، ص 265.
[32] ـ جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ص 159 و 160.
[33] ـ همان، 162.
[34] ـ كمونه حسینی، آرامگاههای خاندان پاك پیامبر(ص) و بزرگان صحابه و تابعین، ص 160.
[35] ـ مرعشی، ظهیرالدین، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، ص 277.
[36] ـ همان، ص 278.
[37] ـ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص 537.
[38] ـ همان، ص 537. برای آگاهی بیشتر در خصوص این قیام بنگرید به همین كتاب، ص 536-548.
منبع:ماهنامه معارف - شماره 56
کلیدواژه ها:
آثار استاد