مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
منصوری از عموی پدرش روایت می کند که گفت: به زیارت حضرت امام علی هادی علیه السّلام رفتم و به آن حضرت عرضه داشتم: مولای من، این مرد- متوکل- مرا از کار برکنار کرده و رزق و روزی مرا قطع نموده و مرا به مشقّت انداخته است و تنها اتّهامی که در این رابطه به من وارد کرده است این است که می داند من با شما در ارتباط هستم. وی از امام هادی علیه السّلام خواست تا در نزد متوکل از او وساطت کند. امام هادی علیه السّلام در پاسخ او فرمودند: ان شاء اللّه به حاجت خود می رسی، چون شب فرا رسید فرستادگان متوکل به در خانه او آمده و او را طلب کردند. وی به همراه آنان به سرعت به سمت متوکل روانه شد. هنگامی که به در قصر متوکل رسید دید فتح بن خاقان، وزیر متوکل، در جلوی در قصر منتظر اوست. فتح وی را استقبال کرد و از تأخیرش در آمدن گله کرد. سپس او را نزد متوکل برد. متوکل با قیافه ای که تبسّم از آن می بارید و برای آن مرد نشانه بشارت بود با او روبرو شد و به او گفت: ای ابا موسی، چرا از ما کناره گیری می کنی و ما را فراموش کرده ای؟! حال بگو چه مبلغ از ما طلب داری؟
مرد حوائج خود را به متوکل گفت و حقوق و عطایایی که از او قطع شده بود برشمرد. متوکل دستور داد دو برابر آن مبلغ را به او بپردازند و آن مرد در حالت سرور و شادمانی از نزد متوکل خارج شد. هنگامی که آن مرد از قصر متوکل خارج شد، فتح به دنبال او آمد و به او گفت من شک ندارم که تو از او- یعنی از امام هادی علیه السّلام- خواستی برای تو دعا کند. بنابراین به نزد او برو و از او بخواه برای من هم دعایی بکند.
مرد رو به سوی خانه امام هادی علیه السّلام آمد و هنگامی که به محضر مبارک آن حضرت مشرّف شد و در برابر آن حضرت ایستاد. امام هادی نگاهی به او انداخته فرمودند: ای ابا موسی، چهره اکنون تو چهره رضایت است.
مرد با کمال خضوع و احترام عرضه داشت: آری، به برکت شما ای سید و مولای من، امّا آنان به من گفتند: که شما نه به سمت متوکل رفته اید و نه از او در این رابطه خواهشی کرده اید.
امام علیه السّلام با چهره ای آکنده از خوشروئی و تبسّم در جواب او فرمودند: خداوند متعال می داند که ما در مصائب و مشکلات جز به او پناه نمی بریم و در ناملایمات جز بر او توکل نمی کنیم. به همین دلیل است که هرگاه از او چیزی بخواهیم به ما عنایت و عطا می کند. ما نیز بیم آن داریم که اگر از این رویه عدول کنیم خداوند نیز از آن رویه عدول نماید.
مرد دریافت که امام علیه السّلام در نهان برای او دعا کرده است، در این هنگام سخن فتح به یادش آمد و به امام عرض کرد: ای سید و مولای من، فتح نیز از شما التماس دعا داشت.
امام خواسته مرد را اجابت نکرد و به او فرمود: فتح در ظاهر خود را از دوستان ما به حساب می آورد، امّا در باطن از ما دوری می گزیند، دعا فقط درباره شخصی مستجاب می شود که در اطاعت خداوند متعال اخلاص بورزد و به رسالت پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله همچنین به حقّ ما اهل بیت اعتراف داشته باشد[1].
امام هادی علیه السلام و نماز شب
قطب راوندی در اخلاق و حالات حضرت امام هادی علیه السلام گفته است: وقتی شب فرا می رسید، به قبله رو می کرد و مشغول عبادت می گشت و ساعتی از عبادت باز نمی ایستاد. و بر تن شریفش جبه ایی بود از پشم و سجّاده اش بر حصیری بود و پیوسته لب مبارکش در تسبیح ذکر خدا بود.
و همچنین آمده است چندین نوبت که متوکل ملعون افرادی را برای تفتیش و بازرسی به منزل آن حضرت فرستاده بود، مأموران متوکل در هر دفعه که وارد خانه می شدند می دیدند که امام بر روی سجّاده حصیری اش مشغول عبادت و نماز خواندن بود، و یا قرآن تلاوت می کرد.
امام هادی علیه السلام هنگام شب به درگاه خدا روی می آورد و شب را با حالت خشوع، به رکوع و سجود سپری می کرد و بین پیشانی نورانی اش و زمین، جز سنگریزه و خاک حائلی وجود نداشت و پیوسته با خدایش در مناجات بود و عرض می کرد: «الهی مُسیی ءٌ قَدْ وَرَدَ وَ فَقیرٌ قَدْ قَصَدَ...» پروردگارا! گنهکاری بر تو وارد شده و تهیدستی به تو روی آورده است؛ تلاشش را بی نتیجه مگردان و او را مورد عنایت و رحمت خویش قرار ده و از لغزشش در گذر.
[1] امالى طوسى/ 285 ح 555، و به نقل از آن در بحار الانوار 50/ 127، المناقب 4/ 442.
کلیدواژه ها:
آثار استاد