مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
تقوا یعنی خویشتن داری از هر گناهی که مانع رشد بی نهایت ما می شود. خداوند، مهربان مطلق است و بندگانش را بی نهایت دوست دارد. اینکه باید تقوای الهی داشته باشیم یعنی مراقب باشیم که از خدا فاصله نگیریم. پس در واقع تقوا ترس از خدا نیست بلکه خویشتن داری که نتیجه آن آرامش و شادی انسان است.
ماهیت تقوا
اولین قدم از درمانهای عملی غم که قرآن، از آن بعنوان عامل اصلی و مهم در دفع غم نام میبرد، تقواست.
ابتدا باید مفهوم تقوا را بشناسیم؛
خداوند در اولین تجلّی از ذات خودش، مَثَل اعلی (نور محمد) را خلق کرده است. و در مراحل بعد عوالم دیگر و مخلوقات دیگر را خلق نموده تا به آخرین تجلیاش که عالم ماده (ناسوت) است، رسیده است. آنچه که مهم است، این نکته است؛ حقیقتی که در تمام این مخلوقات و عوالم مشترک است، و بصورتهای گوناگون تجلی یافته است، همان الله است که در تمام مخلوقات به چهرههای گوناگون تجلی نموده است.
دنیا (عالم ماده) پایینترین مرحلهی عالم خلقت است. امّا همین پایینترین مرحله، به قدری پیچیدگی دارد که میلیونها دانشمند که از ابتدای خلقت دنیا تاکنون مشغول اکتشاف پیچیدگیهای آن هستند، هنوز نتوانستهاند حتی یکی از مخلوقاتِ خداوند را بطور کامل بشناسند. بطوریکه هر چه دانشِ انسان، نسبت به یک مخلوق بیشتر میشود، مجهولاتش نیز نسبت به آن، افزایش مییابد.
خداوند در قرآن، بارها به صراحت اعلام کرده است که؛ دنیا، با همهی تشریفاتش، به افتخار انسان، و برای او خلق نموده است. همهی این تشریفات، به این خاطر است که انسان بتواند به مقام خلیفهاللهی برسد.
انسان، دارای پنج بخش (جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلانی و انسانی) است؛ تا قادر به استفاده از تمام مراحل خلقت باشد. لذا به انسان، تعبیر «هستی جامع»، اطلاق میشود.
اما انسان، فقط بواسطهی داشتن بخش فوق عقلانی، قادر است. تربیت شده و کمالاتِ الله را جذب و دریافت نماید، بطوریکه به مثلِخداوند یا خلیفهی خداوند در زمین تبدیل گردد.
مسیر انسان تا الله، مسیری صددرصد ریاضی و مشتمل بر قوانین و فرمولهای کاملاً تخصصی و قانونمند است. زیرا اساساً از الله تا ماده، تمامِ آنچه که خلق شده است، اندازهدار و قانونمند بوده است، لذا مسیرِ بازگشتِ ماده به الله نیز، طبیعتاً مسیری ریاضی و قانونمند خواهد بود.
طیّ این مسیر، مستلزمِ رعایت حدودی خاص، و بایدها و نبایدهایی است که توسط خالق این مسیر، در اختیار انسان قرار داده شده است. اگر انسان حقیقتاًبه دنبال تولدی سالم به آخرت است، و قصد دارد به هدفِ نهایی خلقتش، نائل شود، لازم است در چهارچوب قوانینِ ریاضیِ این مسیر، حرکت کرده و پیش رود. اینجاست که انسان براحتی مفهوم تقوا را درمییابد؛
تقوا؛ یعنی خودداری از هر چیزی که مانع رسیدن انسان به هدف نهایی خلقتش میگردد. انسان باید ساختار نفس خودش را شناخته و بداند که چه چیزهایی در مسیر حرکت او به سمت الله، آسیبزا و خطرآفرین میباشند. لذا از نزدیک شدن به آن خودداری میکند.
پس تقوا، به معنای ترس از خداوند نیست زیرا خداوند، مهربانی و رأفت مطلق است. تقوا، به معنای مواظبت و مراقبت از نفس است، به گونهای که فاصلهاش با خدا زیاد نشود!
به عنوان مثال برای کسی که قصد دارد ورزشکار موفقی شود، یک سلسله مراقبتها در تغذیه و حرکاتِ بدنی، لازم است. که در اصطلاح به این مراقبتها در حیطهی هدفِاین انسان تقوا گفته میشود.
بنابراین، تقوا به معنای خویشتنداری از هر چیزی است که انسان را از کمال مطلوب باز میدارد.
تقوا؛ عامل شادی و آرامش انسان
حالت متعادل و ایدهآل یک انسان، آن است که؛ شاد و آرام باشد. اگر اکنون، من، انسانِ عصبی، غمگین، ناآرام، حساس و پرخاشگری هستم و نمیتوانم از لحظات زندگیام لذت ببرم، نشانهای است از آسیبی که به روحِ من وارد شده است.
این شرح حال از روح، در حقیقت، حاکی از عدم رعایت تقوا در یک یا چند زمینه از موارد مراقبتهای روح بوده است. زیرا اگر من، همهی حدودِ تقوا را رعایت کرده بودم، الان باید روحی شاد و آرام میداشتم. لازم به ذکر است که؛ تنها کسی که میتواند محدودهی بایدها و نبایدهای مسیرِانسان تا الله را مشخص کند؛ کسی است که انسان را آفریده و به تمامِطول این مسیر، آگاهی کامل دارد.
فراموش نکنیم، اموری که از سوی خداوند حرام معرفی شدهاند؛ اموری هستند که در طور مسیرِ حرکتمان برای رسیدن به کمالِ بینهایت، به روح ما، آسیب جدی وارد میکنند. حال اگر ما در این مواردِ حرام، خوشتنداری نکرده و به آنها تن دادیم؛ باید آمادهی پذیرش تبعات و آسیبهای متعاقب آن نیز باشیم!
امور واجب نیز، امور لازم و ضروری برای حرکت در این مسیر هستند که عملاً بدون آنها، قدم برداشتن، و رسیدن، محال است.
امور مکروه، نیز اموری آسیب زا هستند؛ اما آسیبشان به اندازهی امور حرام نیست.
امور مستحب و مباح نیز به سرعتِ حرکت انسان در این مسیر، میافزایند.
عدم پذیرش هر کدام از بایدها و نبایدهای این مسیر، در حقیقت عدم پذیرش چهارچوبهای مسیر حرکت است، آن هم، چهارچوبهایی که بوسیلهی خالقِ خود او، و خالق همین مسیر، وضع شده است. به این حالت، اصطلاحِکفر (لجبازی در پذیرش) اطلاق میشود.
از این مرحله بدتر، کسانی هستند که چهارچوبهای حلال و حرام خداوند را بسته به اوضاع جامعه و شرایط جامعه و ... تغییر میدهند. لجبازی و عناد در برابر خداوند، بیادبی و بیحیایی در حضور اوست. بیادبی در حضور کسی که همهی نظام خلقت را به عشقِما خلق کرده و میخواهد ما را به بزرگی خودش تربیت کند. چگونه الطاف بینهایتش را ندیده میگیریم و با بیحیایی کامل، روبروی او ایستاده و گناه میکنیم.
سیستم نفسِانسان، به قدری ریاضی و دقیق است: که هر برخوردی، در آن تأثیراتِخود را باقی میگذارد. این ظرافت و دقت نیاز به مراقبتهای ظریف و موشکافانه دارد. اینگونه نیست که انسان بتواند، هر طور که خواست زندگی کند، با هر که تمایل داشت ازدواج کرده و یا ارتباط برقرار کند، هر گونه که دوست دارد حرف بزند، لباس بپوشد و ... .
همهی ارتباطاتِما، حتی افکار ما، بر روی نفس ما، تأثیر گذاشته و تبعاتِ خودش را در پی دارد.
تقوا، پرهیز انسان از چیزهایی است که تبعاتِ منفی بر نفس، بر جای میگذارند. تقوا، عامل اصلیِ، حفظِ عشقِ انسان به الله است، به طوری که ارتباط او را با خداوند، از صدماتِ خارجی و درونی حفظ میکند.
تقوا؛ یعنی پرهیز از هر چیزی که مانع تولد سالمِ ما به آخرت میگردد.
آثار تقوا؛ از نگاه خداوند و معصومین (علیهمالسلام)
1- « وَ یُنَجِّی اللَّهُ الَّذینَ اتَّقَوْا بِمَفازَتِهِمْ لا یَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ؛ خداوند کسانی را که تقواپیشه میکند، با خوشبختی نجاتشان میدهد. هیچ بدی به آنها نمیرسد، و هرگز غمگین نمیشوند». (سوره زمر، آیه 61)
قبلاً آموخته بودیم که هر چه انسان، مؤمنتر باشد، شادتر و آرامتر است. اساساً میزان ایمان هر انسان، با مقدار شادی و آرامشش سنجیده میشود، نه با مقدار عبادات و اعمال صالحش. اگر عباداتِ انسان، حقیقتاً جذبِ نفس او شوند؛ قطعاً در او، تولیدِ شادی و آرامش خواهند کرد. تقوا، سبب میشود، عبادات انسان جذب نفس او شده و همواره شاد و آرام زندگی کند.
2- «وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا...؛ هر که تقوا پیشه کند، خداوند همواره برایش راهگشائی میکند». (سوره طلاق/ آیه 3)
این آیه، امداد خداوند را به متّقین، به تصویر میکشد. بطوریکه بر طبق این آیه درمییابیم که؛ عموماً، تقوا، عامل گشایش راه و باز شدن مسیر، برای انسان است. برای متقین، بنبست وجود ندارد، زیرا اهل آسمان، در جهت تحقق اهدافشان، یاریشان خواهند نمود.
3-«فَمَنِ اتَّقی وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ؛ هر کس تقوا پیشه کرده و نفس خود را اصلاح کند،نه ترسی به او میرسد، و نه غمگین میشود». (سوره اعراف، آیه35)
اصلاحِ نفس، جبران گناهان گذشته است. به هر مقدار که انسان به وسیلهی رعایت تقوا، به سمت اصلاحِ خرابیهای نفس خود، پیش میرود. به همان مقدار، حجم آرامش و شادیِ لازم را دریافت میکند.
آیا میتوان با داشتن چنین خدایی شاد نبود؟
4- امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) میفرمایند:
«مَنِ اتَّقى اللّه َ سبحانَهُ جَعَلَ لَهُ مِن كُلِّ هَمٍّ فَرَجا، و مِن كُلِّ ضِیقٍ مَخرَجا؛ هر کس تقوا پیشه کند، خداوند سبحان حتماً برای هر مشکلی، برایش گشایش ایجاد کرده و برای هر تنگی، راه نجاتی باز میکند. »
فراموش نکنیم که محال است، کسی جانب تقوا را در زندگی رعایت کند، اما در امور زندگیاش، گشایش و نجات ایجاد نشود. این اثرِ وضعی تقوا، در زندگی است. اما مهم طیّ مرحلهی اول، یعنی همان تقوا ورزیدن است. یعنی باید بر طبق آموزههای قرآن و معصومین، پیش رفته و نظام نفس خودمان را براساس نگاه الله، سازماندهی کنیم.
5- امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند:
«اِتَّقِ اللّهَ حَیْثُ كُنْتَ فَاِنَّكَ لا تَسْتَوْحِشُ؛ هر جا هستی، تقوا را رعایت کن، که هرگز وحشتزده نخواهی شد».
یادمان باشد، جنس فطرت ما از خداست. و اگر در مسیری که هماهنگ با فطرتمان نیست، گام برداریم، وحشتزده خواهیم شد. معصیت، گام برداشتن در مسیر ناهماهنگ با فطرتمان است. به همین دلیل، همهی انسانها بعد از انجام معصیت، مضطرب و وحشتزده میشوند. تقوا، سپرِ انسان در برابر معصیت است؛ در نتیجه، سپر انسان در برابر وحشتزدگی خواهد بود.
گناه، رنگِ خداوند را از وجود انسان حذف میکند؛ در نتیجه محبوبیت انسان نیز، در قلب دیگران بواسطهی گناهان کمرنگ و کمرنگتر میشود. متقین همواره در قلب دیگران محبوبند، چون در مسیری هماهنگ با فطرتِ همهی انسانها در حرکت اند؛ «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»
اگر از مظاهر الله، و آنچه که رنگ و بوی خدا را دارد، خوشمان نمیآید، این نشانهی بیماری در نفسمان است. باید به دنبال راه درمان بگردیم.
«والحمدلله رب العالمین»
مطالب بیشتر:
مجموعه سخنرانی های استاد شجاعی
کلیدواژه ها:
آثار استاد